eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
633 ویدیو
854 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 فاطمه (س) و لحظه وداع با پیامبر اکرم (ص)؛ در لحظات آخر عمر پیامبر(ص)، فاطمه(س) بسیار گریان بود. پیامبر(ص) او را به نزدیک خود طلبید و مطالبی را به او گفت که فاطمه(س) گریه‌اش شدت یافت. آنگاه مطلبی را به ایشان گفت که حضرت زهرا تبسم کرد. ایشان بر پاسخ سؤال دیگران فرمودند که لحظۀ اول پیامبر(ص) فرمودند: «در همین درد می‌میرم» و در باب شادی و تبسمش فرمودند: «تو اولین کس از اهل بیت(ع) من هستی که به من ملحق می‌شود» و این بود که من تبسم کردم. 📚منبع ارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص ۱۸۱ .
. ◼️ اندوه فراوان (س) در شهادت پیامبر اکرم (ص)؛ هنگامى‌كه رسول خدا (ص) رحلت‌كرد، كوچك و بزرگ، زن و مرد از فراق او متأثّر شدند و سراسر مدينه يك‌پارچه به عزا و گريه و ناله، مبدّل شد، سيل اشك از چشم‌هاى مردم روان بود، و از هر گوشه‌ى مدينه صداى گريه و فغان و شيون شنيده مى‌شد، مردم همانند حاجيان كه احرام حج مى‌بندند و فرياد مناجات و ناله سر مى‌دهند، ضجّه مى‌كردند، هيچ مرد و زنى نبود مگر اين‌كه گريه مى‌كرد و ناله مى‌نمود، اين مصيبت جان‌كاه، بخصوص براى خاندان پيامبر (ص) و بويژه اميرمؤمنان على (ع)، پسر عمو و برادر آن حضرت، بسيار جان‌سوز بود، از فراق پيامبر (ص) آن‌چنان اندوه بر اميرمؤمنان (ع) وارد گرديد كه اگر بر كوه‌ها نازل مى‌شد، طاقت تحمل آن را نداشتند، و بعضى از خاندان آن حضرت بقدرى در تنگ‌ناى شديد اندوه قرار گرفتند كه نمى‌توانستند خود را نگهدارند، جزع و بى‌تابى، صبر و عقل آنها را ربوده‌ بود و قدرت تكلّم و شنوائى را از آنها سلب كرده‌بود. ساير مردم نيز، بعضى مى‌گريستند، بعضى شيون مى‌كردند و بعضى بى‌تابى مى‌نمودند ولى در ميان همه‌ى مردم هيچ‌كس مانند حضرت زهرا (س)، محزون و غمگين نبود، آنچنان حزن و اندوه او را احاطه كرده‌ بود كه غير از خدا كسى قادر بر ترسيم آن نيست، ساعت به ساعت و روز به روز، اندوهش تازه مى‌شد و گريه‌اش شدّت مى‌يافت و صداى ناله‌اش كم نمى‌شد، و سوز درد دلش آرام نمى‌گرفت، هر روز كه به پيش مى‌آمد گريه او بيشتر از روز قبل بود. آه جانسوز حضرت فاطمه سلام الله‌علیها كنار قبر پدر در روز هشتم رحلت پيامبر صلی الله‌ علیه واله. روايت كننده مى‌گويد: تا هفت روز بعد از رحلت پيامبر (ص) فاطمه (س) از خانه بيرون نيامد، روز هشتم به عنوان زيارت قبر پيامبر (ص) از خانه بيرون آمد با گريه و ناله به طرف قبر رسول‌خدا (ص) رهسپار شد، (از شدّت ناراحتى) دامنش بر زمين كشيده مى‌شد، و چادرش بر پاهايش مى‌پيچيد، از شدّت گريه و ريزش اشك، چشم‌هايش چيزى را نمى‌ديد، تا كنار قبر آمد، همين‌كه چشمش به قبر پدر افتاد، از حال رفت و خود را به روى قبر افكند، زن‌هاى مدينه به سوى او شتافتند، آب به صورتش پاشيدند تا اين‌كه به هوش آمد، آنگاه صدا به گريه بلند كرد و خطاب به پدر گفت: «قوتم رفت، صبرم تمام شد و بى‌تاب شدم، دشمنم شاد گرديد، اندوه جان‌كاه مرا مى‌كشد، اى‌پدر بزرگوار تنها و حيران و بى‌كس باقى ماندم، صدايم گرفت، كمرم شكست، زندگيم دگرگون و تيره شد، بعد از تو اى ‌پدر، انيسى در وحشت ندارم، و كسى نيست كه مرا آرام كند.» سپس با ناله‌ى جانسوز، اين اشعار و گفتار را به زبان آورد و گفت: «اى پدر جان حزن من هر روز در مصيبت تو تازه است، و قلبم به خدا قسم، سوزان و دگرگون است، هر روز اندوه من از مصيبت تو زياد مى‌شود، و حزن من از فراق تو هرگز تمام نمى‌شود. اى پدر جان، بعد از تو، بيوه زنان و مستمندان به چه‌كسى پناه ببرند؟ و چه كسى تا روز قيامت (در روز قيامت) به فرياد امّت مى‌رسد؟ اى پدر جان، بعد از تو ما را تضعيف كردند، و صبح كرديم، مردم از ما روى گرداندند. اى پدر عزيز، كدام اشك است كه از فراق تو، روان نيست و كدام اندوه است كه بعد از تو، پياپى نيست؟ و كدام مژگان است كه بعد از تو، سرمه‌ى خواب، به او برسد. اى پدر، امر عظيم بر تو وارد شد. اى پدر، مصيبت تو اندك نيست، منبر تو بعد از تو در وحشت است، و از محراب تو صداى مناجاتى شنيده نمى‌شود، ولى قبر تو به خاطر آن‌كه تو را پوشانده، شاد است، آه بر روزگار من تا آن هنگام كه به تو بپيوندم.» سپس فاطمه (س) ناله‌ى جانسوزى كشيد، آن‌گونه كه نزديك بود جانش از بدنش خارج گردد، سپس گفت: «صبر من تمام شد، و آثار اندوهم آشكار گشت پس از آن‌كه خاتم پيامبران را از دست دادم. اى چشم اى چشم اشك خود را پياپى بريز، واى بر تو، آنقدر گريه كن كه بجاى اشك خون بريزى. اى ‌رسول خدا، اى برگزيده‌ى پروردگار و اى‌پناه يتيمان و ناتوانان. و آه اگر آن منبرى را كه بالاى آن می‌رفتى بنگرى كه پس از نور، ظلمت بر آن نشسته است. خدايا، مرگ مرا بزودى به من برسان، چرا كه زندگى دنيا بر من تيره و تار شده، اى مولاى من.» 📚منبع بیت الاحزان، شيخ عباس قمى .
. ⚫️ اجازه عزرائیل از پیامبر اکرم (ص)؛ از ابن عباس روایت شده رسول خدا (ص) هنگام بیماری لحظه‌ای بیهوش گردید در آن هنگام در خانه کوبیده شد.‌ فاطمه (س) فرمود: «کیستی؟» کوبنده در گفت: مرد غریبی هستم آمده‌ام از رسول خدا(ص) پرسشی کنم. آیا اجازه می‌دهید به محضرش برسم؟ فاطمه (س) فرمود: «بازگرد خدا تو را بیامرزد اکنون پیامبر بیمار است.» آن شخص غریب رفت و پس از لحظه‌ای باز آمد و در خانه را کوبید گفت: مرد غریبی است از پیامبر(ص) اجازه ورود می‌طلبد.‌ آیا به غریبان اجازه ورود می‌دهید؟ در این هنگام رسول خدا(ص) به هوش آمد و فرمود: «فاطمه جانم آیا می‌دانی این شخص کیست؟ این کسی است که جمعیت‌ها را پراکنده می‌کند، لذات را در هم می‌شکند، این فرشته مرگ (عزرائیل) است به خدا سوگند قبل از من از کسی اجازه نگرفته و پس از من هم از احدی اجازه نمی‌گیرد به خاطر مقام ارجمندی که در پیشگاه خداوند دارم از من اجازه می‌طلبد به او اجازه ورود بده.» فاطمه (س) به او فرمود: «داخل شو خدا تو را بیامرزد.» عزرائیل مانند نسیم ملایمی وارد خانه پیامبر شد و گفت: «السلام علی اهل بیت رسول الله؛ سلام بر خاندان رسول خدا(ص)» 📚منبع انوار البهیه، شیخ عباس قمی، ص ۱۶ کحل البصر، شیخ عباس قمی، ص ۱۹۲ سوگنامه آل محمد(ص)، محمد محمدی اشتهاردی، ص ۱۸ .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. ایام #رحلت_پیامبر_اکرم ◾️ فاطمه (س) در لحظات آخر عمر پیامبر (ص)؛ شیخ مفید نقل می‌کند سپس بیماری
. 🔳 حسن و حسین علیهماالسلام در آغوش پیامبر(ص)؛ مرحوم صدوق از ابن عباس روایت کرده در آن هنگام حسن(ع) و حسین(ع) با دیده گریان صیحه زنان وارد خانه شدند و خود را بر روی رسول خدا(ص) افکندند، علی(ع) خواست آنان را از آن حضرت جدا سازد که پیامبر(ص) به هوش آمد و فرمود: «ای علی! بگذار من آنها را ببویم و آنها مرا ببویند من از دیدار آنها توشه برگیرم و آنها از دیدار من توشه برگیرند. آگاه باش که این دو فرزند بعد از من ستم‌ها خواهند دید و با ظلم کشته خواهند شد.» سپس سه بار فرمود: «خدا لعنت کند کسانی را که به این دو تن ظلم کند.» 📚منبع کحل البصر، شیخ عباس قمی، ص ۱۹۴ سوگنامه آل محمد(ص)، محمد محمدی اشتهاردی، ص ۲۱ .............. ◾️ یَومٌ عَلَی صَدرِ النَّبی ... یَومٌ عَلَی وَجهِ الثَّریٰ ... در روایت آمده است: هنگامی که بیماری رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله که به سبب آن به شهادت رسیدند، شدت یافت، ضَمَّ الْحُسَیْنَ علیه السلام إِلَی صَدْرِهِ یَسِیلُ مِنْ عَرَقِهِ عَلَیْهِ وَ هُوَ یَجُودُ بِنَفْسِهِ وَ یَقُولُ ▪️ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، امام حسین علیه السلام را به سینه خود چسبانیده بود. عرق آن بزرگوار در حالی که جان می‌داد بر او فرو می‌ریخت و می‌فرمود: مَا لِی وَ لِیَزِیدَ لَا بَارَکَ اللَّهُ فِیهِ اللَّهُمَّ الْعَنْ یَزِیدَ ثُمَّ غُشِیَ عَلَیْهِ طَوِیلًا وَ أَفَاقَ وَ جَعَلَ یُقَبِّلُ الْحُسَیْنَ وَ عَیْنَاهُ تَذْرِفَانِ وَ یَقُولُ ▪️من با یزید مگر چه کرده‌ام! خدا به یزید، خیر ندهد! پروردگارا یزید را لعنت کن! آن گاه مدت طولانی غش کرد. وقتی به هوش آمد، در حالی که چشمان مبارکش اشکبار بودند امام حسین علیه السلام را می‌بوسید و می‌فرمود: أَمَا إِنَّ لِی وَ لِقَاتِلِکَ مُقَاماً بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ ▪️ آیا بین من و قاتل تو نزد خدای متعال محاکمه‌ای خواهد بود. 📚بحارالانوار ج۴۴ ص٢۶۶ ✍ در فقه آمده است که در لحظات احتضار، روی سینه مُحتضر باید سبک باشد و حتی فرموده‌اند که دکمه‌های پیراهن محتضر نیز، بهتر است گشوده شود ... حال چقدر وجود نازنین سیدالشهداء علیه‌السلام، بر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله عزیز است که او را در لحظات احتضار خود، بر روی سینه مبارکش جای می‌دهد ... و آن شاعر، چه زیبا و چه جانسوز سرود: یَومٌ عَلَی صَدرِ النَّبی ... یَومٌ عَلَی وَجهِ الثَّریٰ ... ( یک‌روز روی سینه رسول الله جایَت بود و یک‌روز هم بر روی خار و خاشاک بیابان ...) .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
📋 جلسه سوم " #سخنرانی ایام اربعین، بین راه نجف به کربلا" 📆 یکشنبه‌ ۱۲ شهریور‌ماه ۱۴۰۲ موضوع: یاد مرگ
. ▪️ گریه رسول خدا(ص) از قبر و قیامت؛ مرحوم ابن شهرآشوب مازندرانی از ابن عباس و سُدی نقل می‌کند که وقتی آیه شریفه: إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ – سوره زمر آیه ۳۰ – نازل شد رسول خدا(ص) فرمود: «ای کاش می‌دانستم چه زمانی اتفاق خواهد افتاد.» سوره نصر نازل شد.‌بعد از نزول آن پیامبر(ص) یا ساکت بود یا تکبیر می‌گفت و یا مشغول قرائت (قرآن) بود و می‌گفت: «سبحان الله و بحمده استغفرالله و اتوب الیه.» در مورد آن عمل از آن حضرت سوال شد فرمود: «بدانید همانا نفسم خبر مرگ مرا می‌دهد.» سپس خیلی شدید گریه کردند. عرض شد یا رسول الله! آیا شما از مرگ گریه می‌کنید؟ در حالی که خداوند گذشته و آینده شما را آمرزیده است (و شما معصوم هستید) قالَ: «فَاَینَ هَوْلُ الْمُطَّلَعِ؟ وَ اَینَ ضَیقَۀ وَ ظُلْمَۀ اللَّحْدِ؟ أَینَ الْقِیامَۀ وَ الاَْهْوالُ؟» پس فرمود: «کجاست (چه می‌شود) سختی‌ها و منازل دشواری که در پیش روست و تنگی قبر و تاریکی لحد چه می‌شود قیامت و ترس‌های آن چه می‌شود؟» (یعنی برای این‌ها گریه می‌کنم) 📚منبع المناقب، ابن شهر آشوب، ج ۱، ص۲۳۴ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۲۲، ص ۴۷۱ زندگینامه و مصائب چهارده معصوم(ع)، یدالله بهتاش، ص ۴۱ .
. 🏴 سفارشات رسول اکرم(ص) به دخترش فاطمه(س) هنگام شهادت؛ علامه مجلسی رحمت الله علیه از تفسیر فرات از جابربن عبدالله انصاری نقل می‌کند رسول خدا(ص) در آن بیماری که از دنیا رفت به فاطمه(س) فرمود: «پدر و مادرم فدایت بفرست دنبال شوهرت که بیاید نزد من.» فاطمه(س) به حسین(ع) فرمود: «برو دنبال پدرت و به او بگو جدم تو را می‌خواهد.» حسین(ع) رفت و او را خواند و امیرالمومنین(ع) آمد و وارد بر رسول خدا(ص) شد. فاطمه(س) نزد آن حضرت بود و می‌گفت: «وای از این غم و اندوه به خاطر غم و اندوه تو ای پدر!» رسول خدا(ص) به او فرمود: «بعد از امروز (در عالم آخرت) دیگر برای پدرت غم و اندوهی نیست. ای فاطمه همانا در مصیبت و ماتم پیامبر گریبان چاک نشود و صورت خراشیده نشود کسی صدا به واویلا بلند نکند.» سپس فرمود: «ای علی! نزدیک من بیا» و علی(ع) نزدیک رفت. فرمود: «گوشَت را جلوی دهان من آور» و علی(ع) چنین کرد. سپس فرمود: «ای برادر آیا سخن خداوند را در کتابش نشنیده‌ای؟» «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَٰئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» «آنهایی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند آنها بهترین مخلوقات هستند.» علی(ع) عرض کرد: «آری ای رسول خدا شنیدم» فرمود: «آنها تو و شیعه و پیرو تو هستند که با چهره‌های روشن و نورانی و سیراب شده (در قیامت) خواهند آمد» و آیا نشنیدی قول خداوند را در کتابش که فرمود: « إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ أُولَٰئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ » «همانا کفار اهل کتاب -یهود و نصاری- و مشرکین “در آتش جهنم جاودانه و همیشگی‌اند – آنها بدترین مخلوقات هستند» سوره بینه آیات ۶ و ۷ عرض کرد: «آری ای رسول خدا شنیدم» فرمود: «آنها دشمن تو هستند و شیعیان و پیروان آنها در روز قیامت می‌آیند در حالی که تشنه‌اند و بدبخت و معذب در عذاب الهی و کافر و منافق محشور خواهند شد. آن صفات (آیه اول) برای تو و شیعیان توست و این صفات برای دشمنان تو و پیروان آنهاست.» 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۲۲، ص ۴۵۸ تفسیر فرات، فرات کوفی، ص ۵۸۶ زندگینامه و مصائب چهارده معصوم(ع)، یدالله بهتاش، ص ۳۹ اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد .
. 🌕 ولادت پیامبر اکرم از زبان حضرت عبدالمطلب(ع)؛ عبدالمطلب می‌گوید: هنگام زایمان آمنه، در حال طواف خانه خدا بودم که ناگاه مشاهده کردم بت‌های کعبه همگی بر زمین ریختند و متلاشی شدند. بت بزرگ نیز با صورت بر زمین افتاد. در همان موقع ندایی آسمانی شنیدم که گفت: «اینک آمنه، رسول خدا را به دنیا آورد» با دیدن این صحنه متحیر شدم و با سرعت به سوی خانه آمنه شتافتم. ابر سفیدی تمامی خانه را پر کرده و بوی مشک ناب و عنبر و عود همه جا را گرفته بود. به نوزاد نگاه کردم، او را بوسیدم و خداوند را ستایش نمودم: «الحمدلله الذی اخرجک الینا حیث وعدنا بقدومک» (سپاس خداوندی را که همان گونه که وعده کرده بود تو را به دنیا آورد) سپس محمد صلی الله علیه و آله و سلم را که در چهره من و آمنه تبسم می‌کرد به آمنه سپردم و گفتم: «او را نگاهبانی کن که مقامی بسیار بزرگ خواهد یافت» مردم از هر سو به دیدار محمد می‌آمدند. هرکس او را زیارت می کرد، چنان از بوی مشک خوشبو می‌شد که وقتی برمی‌گشت، دیگران تا مدت‌ها بوی خوش او را استشمام می‌کردند. 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱۵، ص ۳۲۹ .
. 🔸 اوصاف پیامبر اکرم (ص) از زبان مرد یهودی؛ هنگامی که پیامبر اکرم(ص) دیده به جهان گشود، مرد یهودی نزد جماعت قریش آمد و گفت: آیا امشب در میان شما کودکی به دنیا آمده است؟پاسخ دادند: نه مرد یهودی گفت: بنابراین آن کودک در سرزمین فلسطین به دنیا آمده که نامش احمد است، که یکی از نشانه های او این است که خالی در بدن دارد که رنگش مانند رنگ ابریشم خاکستری است که هلاکت و نابودی اهل کتاب و یهودی بدست او صورت می گیرد. جماعت قریش متفرق شدند و به جستجو پرداختند تا بدانند آیا آن کودک در سرزمین مکه به دنیا آمده است یا نه. در این سؤال و جواب ها در یافتند که فرزندی در خانه عبدالله پسر عبدالمطلب به دنیا آمده است. آنها به جستجوی آن مرد یهودی پرداختند او را پیدا کرده و به او خبر دادند که در میان ما پسری به دنیا آمده است. مرد یهودی گفت: آیا او قبل از خبر دادن من به دنیا آمده است یا بعد از آن؟ گفتند: قبل از خبر دادن تو به دنیا آمده است. مرد یهودی گفت: مرا نزد او ببرید تا او را ببینم، مردم قریش همراه او حرکت کردند و نزد مادر آن کودک آمدند و به او گفتند: کودک خود را بیرون بیاور تا او را ببینیم. آمنه مادر بزرگوار آن کودک گفت: «سوگند به خدا پسرم برخلاف روش تولد پسران دیگر به دنیا آمد، سپس از او نوری بدرخشید به طوری که من در روشنی آن نور کاخهای بُصری (که در اطراف شام بود) را دیدم و شنیدم که هاتفی از جانب آسمان می گفت: ای آمنه تو سرور و آقای امت را بدنیا آوردی، پس بگو که او را به خدای یکتا پناه می دهم از شر هر شخص حسودی و نام او را محمد (ص) بگذار.» مرد یهودی کودک را گرفت و نگاهی به او کرد و سپس او را گردانید و به خالی که بین شانه هایش بود با دقت نگاه کرد، ناگاه بیهوش شد و به زمین افتاد. مردم قریش کودک را گرفتند و به مادرش دادند و به او گفتند: خدای متعال وجود این کودک را برای تو مبارک کند. وقتی که مردم قریش از خانه آمنه بیرون آمدند، مرد یهودی به هوش آمد، به او گفتند: چه شده است شما را که روی زمین افتاده ای؟ گفت: مقام نبوت از بنی اسرائیل تا روز قیامت، بیرون رفت، سوگند به خدا این کودک همان پیامبری است که قوم بنی اسرائیل را به هلاکت می رساند. مردم قریش از این بشارت خوشحال شدند، مرد یهودی به آنها گفت: شادمان شوید، سوگند به خدا این مولود، آنچنان شکوه و عظمت به شما می بخشد که زبانزد مردم مشرق و مغرب خواهد بود 📚منبع سیمای پر فروغ محمد(ص)، شیخ عباس قمی، ص ۳۸ و ۳۹ و ۴۱ .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #میلاد_رسول_الله ♦️ معجزات ولادت حضرت محمد (ص)؛ از حضرت صادق علیه‌السلام روایت شده است که: «ابل
. ▫️ طلبکاری یهودی از پیامبر اکرم (ص)؛ شخصی می آيد در كوچه جلوی پيغمبر را می گيرد، مدعی می شود كه من از تو طلبكارم، طلب مرا الان بايد بدهی. پيغمبر می گويد: «اولا تو از من طلبكار نيستی و بيخود داری ادعا می كنی و ثانيا الان پول همراهم نيست، اجازه بده بروم.» می گويد يک قدم نمی گذارم آن طرف بروی. (پيغمبر هم می خواهد برود برای نماز شركت كند) همين جا بايد پول من را بدهی و دين مرا بپردازی. هر چه پيغمبر با او نرمش نشان می دهد او بيشتر خشونت می ورزد تا آنجا كه با پيغمبر گلاويز می شود و ردای پيغمبر را لوله می كند، دور گردن ايشان می پيچد و می كشد كه اثر قرمزيش در گردن پيغمبر ظاهر می شود. مسلمين می آيند كه چرا پيغمبر دير كرد، می بينند يك يهودی چنين ادعايی دارد. می خواهند خشونت كنند، پيغمبر می گويد: «كاری نداشته باشيد من خودم می دانم با رفيقم چه بكنم.» آنقدر نرمش نشان می دهد كه يهودی همان جا می گويد: اشهد ان لا اله الا االله و اشهد انك رسول االله و می گويد تو با چنين قدرتی كه داری اينهمه تحمل [نشان می دهی؟!] اين تحمل، تحمل يك فرد عادی نيست، پيغمبرانه است. 📚 منبع سیری در سیره نبوی، مرتضی مطهری، ص ۲۱۴ .
. ✅مردی از اميرالمؤمنين امام علی(علیه السلام) درخواست كرد که اخلاق حضرت رسول اكرم(ص) را برايش وصف کند و بشمارد. حضرت(ع) فرمود : تو نعمتهای دنيا را بشمار تا من نيز اخلاق آن حضرت(ص) را برايت بشمارم. آن مرد گفت : چگونه ممكن است نعمتهای دنيا را إحصاء كرد و به شمارش آورد، در حالی که خداوند در قرآن کریم مي فرمايد: «وَ إِنْ تَعُدُّواْ نِعْمَةَ اللّهِ لَاتُحْصُوهَا» ♦️اگر نعمت های خداوند را بشماريد، نمی توانيد آن را به پايان برسانيد.(نحل/۱۸) اميرالمؤمنين(ص) فرمود : خداوند تمام نعمت های دنيا را قليل و كم می داند، در اين آيه كه مي فرمايد : «قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ» ♦️بگو متاع دنيا اندك است.(نساء/۷۷) در حالی که خداوند متعال اخلاق رسول اكرم(ص) را در اين آيه عظيم شمرده و چنانچه مي فرمايد: «وَ إِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ» ♦️تو را خوئی بسيار بزرگ است.(قلم/۴) اينك تو چيزی كه قليل است نمی توانی بشماری، من چگونه چيزی كه عظيم و بزرگ است، شمارش كنم؟!! ولی همين قدر بدان، تمام پيامبران مظهر يكی از اخلاق پسنديده بودند، چون نوبت به آن حضرت(ص) رسيد، تمام اخلاق پسنديده را جمع كرد و از اين رو فرمود : «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ» ♦️من برانگيخته شدم تا اخلاق نيكو را تمام كنم و به کمال برسانم.(۱) 📚منبع : ۱)السُنن الکبری بیهقی، ج۱۰، ص۳۲۳ . ................ . علیه_السلام 👈🏼 عَنْ عَلِيِّ بْنِ سُوَيْدٍ اَلسَّائِيِّ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ اَلْأَوَّلِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: مَا خَلَقَ الله خَلْقاً أَفْضَلَ مِنْ مُحَمَّدٍ صَلَّى الله عَلَيْهِ وَآلِهِ. وَلاَ خَلَقَ خَلْقاً بَعْدَ مُحَمَّدٍ أَفْضَلَ مِنْ عَلِيٍّ عَلَيْهِ‌السَّلاَمُ. 📝 خداوند هيچ مخلوقى برتر از نیافرید و بعد از او هیچ خلقی برتر از خلق نکرد. 📚 منابع: ۱. الإختصاص، ج ۱، ص ۱۸ ۲. بحارالأنوار ج ۱۶، ص ۳۷۷ ۳‌. علل الشرائع، ج۱، ص ۵ .
. 💠 رفتار کریمانه پیامبر اسلام با شخص یهودی 🔹 حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله همسایه‏‌‎اى یهودى داشت که وى را بسیار اذیّت مى‌کرد و هر روز از پشت بام خاکستر بر سر آن حضرت مى‌‏ریخت. پیامبر اسلام کریمانه از کنار این رفتار مى‌‏گذشت. 🔸 یک روز خبرى از مرد یهودى نشد. پیامبر اسلام از غیبت آن مرد سؤال کرد. گفتند: خوشبختانه بیمار گشته و بر اثر بیمارى مزاحمت‌هایش قطع شده است. رسول خدا فرمود: باید به عیادتش برویم! به سمت خانه‌‏اش حرکت کرد. در خانه یهودى را کوبید. همسرش به پشت درآمد و سؤال کرد: کیست؟ حضرت فرمود: پیامبر مسلمانان به دیدار و عیادت همسایه بیمار خود آمده است! 🔸 زن ماجرا را به شوهرش گفت. مرد یهودى که بسیار تعجّب کرده بود گفت: در را باز کن تا داخل شوند. پیامبر وارد شد و کنار بستر بیمار نشست و از حال بیمار پرسید. ایشان به گونه‏‌اى برخورد کرد که گویا هیچ اذیّت و آزارى از این مرد یهودى به آن حضرت نرسیده است. 🔹 مرد یهودى که از فرط خجالت صورت خویش را مى‌‏پوشانید و در برخورد با این اخلاق کریمانه پیامبر اسلام مبهوت شده بود، از آن حضرت پرسید: این نوع برخورد آیا اخلاق شخصى شماست، یا جزء دستورات دینى محسوب مى‏‌شود؟ حضرت فرمود: جزء دستورات دینى است. 🔸 مرد یهودى با برخورد زیبا و پرجاذبه پیامبر اسلام مسلمان شد. 📚 سوگند‌های پربار قرآن، آیت‌الله مکارم شیرازی، ص355. 📎 📎 .
. 🌹 خلقیات پیامبر(ص) هیچ وقت پا را جلو حاضران نکشید. (۱) وقتی به مجلسی وارد می‌شد، در نزدیکترین جای مجلس می‌نشست. (۲) پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هر روز در آینه نگاه می‌کرد و موهای سرش را شانه می‌زد. آن‌ بزرگوار، گاهی نیز برای مرتب‌کردن موهای خود در آب نگاه می‌کرد. آن حضرت، نه تنها برای خانواده‌اش‌، بلکه برای یارانش نیز خویش را می‌آراست. روزی عایشه دید پیغمبر، قبل از رفتن نزد یارانش، در ظرف آبی نگاه می‌کند و موهای خود را منظم می‌سازد. عایشه گفت: پدر و مادرم فدایت باد! در آب نگاه می‌کنی و موهایت را منظم می‌کنی؛ در حالی که تو پیامبر و بهترین خلق خدایی؟ خاتم انبیا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «خداوند دوست دارد هنگامی که بنده‌ای به سوی برادرانش می‌رود، خود را برای آنان منظم کند و بیاراید و زیبا سازد.» (۳) تکیه نمی داد، گاهی بدون ردا و عمامه راه می‌رفت، وقت نزول وحی تبسم نمی‌کرد، نمی‌نشست و برنمی‌خاست مگر با ذکر خداوند، وقت برخاستن از مجلس استغفار می‌نمود، همیشه رو به قبله می‌نشست. (۴) 📚منبع (۱) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱۶، ص ۲۳۶ (۲) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱۶، ص ۲۴۰ (۳) مکارم الاخلاق، شیخ طبرسی، ج۱، ص۳۲ (۴) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱۶، ص ۲۵۸ .