.
#روضه_شهادت_امام_صادق
خدا لعنت کنه ابن ربیع نانجیب رو ، یه جوری آقامونُ تو کوچهها میبرد ، این آقای من و تو زمین میافتاد پا میشد .. همه روضه ها باید ختمه به کربلا بشه .. بریم کربلا .. اینجا گرچه آقا امام صادق زمین میافتاد ، آقا رو رو زمین میکشیدن ، ولی آی نوکرا دیگه کسی آقای من و تو رو نزده ...
همچین که رسید ، منصور دوانقی ملعون سه بار شمشیر رو برد بالا تا آقا رو به شهادت برسونه نتونست ، بعدها ازش سوال کردن پس چرا نکشتی؟
گفت آخه هرباری که شمشیر رو از نیام درآوردم دیدم پیغمبر ایستاده ، هی داره میگه اگه آسیبی به این آقا برسه زندهت نمیذارم .. از غضبِ پیغمبر ترسیدم ...
معذرت خواهی کرد از امام صادق گفت آقاجان ببخشید شما رو تا اینجا آوردم ، اگه کاری با من داری بفرما؟! فرمود من کاری باهات ندارم، آدمای تو منو اینجا آوردن، حالا به من میگی کار داری؟
گفت نه منم باهات کار ندارم ، اگه درخواستی داری بهم بگو ، فرمود منو زود برسونید خونهم .. الان زن و بچهم تو خونه نگرانن .. آخه با این وضع منو از خونه بیرون آوردید اینا الان دلشون بهم ریخته ، تازه درِ خونهم رو آتیش زدید میدیدم بچهها هی دارن اینطرف و اونطرف میدَوَن ، مضطربن ، نگرانن ...
فقط یه جمله بگم ..
اینجا امام صادق خیلی نگران زن و بچهش بود ، آقای من و تو هم همچین که تو گودال افتاد .. یهمرتبه نگاه کرد دارن سمت خیمهها حملهور میشن .. با یه نیزه شکسته خودشو آروم آروم بلند کرد ، صدا زد هنوز حسین زندهست داره نفس میکشه ، چرا به خیمهها حملهور شدین ...
حسین ..
.
@MaddahionlinYEKNET.IR - roze - shabe shahadat imam sadegh - 1399.03.27 - mirdamad.mp3
زمان:
حجم:
19M
🔳 #شهادت_امام_جعفر_صادق(ع)
🌴کاش من هم به لطف مذهب نور
🌴تا مقام حضور می رفتم
🎙 #سید_مهدی_میرداماد
⏯ #روضه_شهادت_امام_صادق
.
#قسمت_ پایانی #روضه و توسل ویژهٔ #شهادت_امام_صادق علیه السلام اجرا شده به نفس حاج #حسن_شالبافان
●━━━━━━───────
*دیدن آقا زانوی غم بغل گرفته گفتن دلیل گریه تون چیه ؟الحمدالله به کسی آسیب نرسید. امام صادق روحی فدا فرمود: نه..
اگه دارم گریه می کنم الحمدالله این جا ما چند تا مرد بودیم آتیش ها را خاموش کردیم. اگه دارم گریه میکنم .یاد عمه ام زینب افتادم از این خیمه آتیش گرفته به اون خیمه... اگه دارم گریه میکنم. یاد عمه ی سه ساله ام رقیه افتادم. یه وقت دیدن جلو خیمه خانم داره میره و برمیگرده یه نفر گفت شما چرا فرار نمیکنید؟ فرمود: آخه عزیز برادرم تو این خیمه گیر افتاده..بعضی هاگفتن منصور تو که گفتی کارش رو یکسره میکنم پس چرا شمشیر و کشیدی دوباره غلاف کردی؟یه نگاه کرد گفت هر باری شمشیرم رو بیرون کشیدم دیدم پیغمبر خدا کنار امام صادق غضبناک داره به من نگاه میکنه.فرمود: منصور! اگه یه مو از سر پسرم صادق کم بشه همه کاخ رو ،رو سرت خراب میکنم ..اما "فرقةٌ بالسيوفِ وفرقةٌ بالرماحِ وفرقةٌ بالحجارةِ وفرقةٌ بالخَشَبِ والعصایه" ساعتی رسید هر کی با هرچی داشتن.. غریب گیر آوردنت با هر چی داشتن زدن ..والشمر و جالس
نفس مادرش گرفت سر را برید و
بگو حسین ...
اگر این است تأثیر شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
*یه نگاه به سر بابا کرد..*
بابایی من و با دست نشون دادن
تو رو با سنگ نشون کردن
چه با دقت زدن بابا
سرت رو غرق خون کردن
می دونستم پیش خدایی بابایی، بابایی
سر رسید آخرین جدایی بابایی
روی دامنم بخواب لالائی، بابایی
لالا گلم لالا، بابای خوشگلم بابا
*دیدن صداش نمیاد تو روضه جون داد ..*
تو راهم زد بابا
تو خوابم زد بابا
دویدم مثل من ربابم زد بابا
من و بستن بابا نشستم زد بابا
تو خوابم زد بابا
زدن با زدن فرق داره
سه ساله با زن فرق داره
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_شهادت_امام_صادق علیه_السلام
#حاج_حسن_شالبافان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇