eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
8.3هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
760 ویدیو
1هزار فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. و توسل به و شب شام غریبان حاج سید مهدی میرداماد ●•┄༻↷◈↶༺┄•● عاشورا، ابی عبدالله چند جا به یاد مادر افتاد .. کجا یاد مادرش افتاد؟ اولین جایی که یاد مادر افتاد همون لحظه ای بود که خودشو معرفی کرد .. تا گفت من پسر فاطمه ام سنگش زدن .. خیلی دلش شکست خیلی گریه کرد .. دومین جایی که یاد مادر افتاد اون ساعتی بود که اومد جلو لشکر گفت مگه من حلالی رو حرام کردم؟ مگه از من فسق و فجوری دیدید؟ چرا میخواید منو بکشید؟ یه نانجیبی بلند شد از وسط جمعیت گفت حسین میدونی چرا اومدیم خونتُ بریزیم؟«إِنّا نَقْتُلُكَ بُغْضاً لاَِبِيكَ» چون تو بابات علیِ .. تا اسم امیرالمومنین رو شنید یاد مادرش افتاد .. چرا یاد مادرش افتاد؟ آخه مادرشم به همین گناه بین در و دیوار رفت .. آخه مادرشم به همین گناه لگد خورد .. سیلی خورد تازیانه خورد .. اون نانجیب تو نامه ش به معاویه نوشت گفت معاویه تا صدای زهرا رو پشت در شنیدم یه لحظه لرزیدم گفتم فاطمه پشت درِ ما که با فاطمه کاری نداریم برگردیم .. میگه برگشتم چند قدم عقب یهو یاد علی افتادم چنان لگدی به در زدم .. سومین جایی که یاد مادرش افتاد کجا بود؟ زود میگم و رد میشم، روضه شو شبای قبل خوندم .. یه صحنه ای دید یاد مادر افتاد .. کجا؟ رسید بالا سر علی اکبر .. یه نگاه کرد دید یه نیزه به پهلوش زدن .. آخه هر وقت دلش برای مادرش تنگ میشد به علی نگاه میکرد .. تا دید نیزه به پهلو زدن گفت آخ مادرم .. چهارمین جایی که یاد مادر افتاد اون لحظه ای بود که رسید کنار علقمه دید علقمه بوی فاطمه میده عباسم چه خبر بوده اینجا؟.. اون جمله ای که ابی عبدالله فرمود روضه شو خوندم شب تاسوعا سومین جمله اگر یادتون باشه فرمود: قَلَّت حِيلَتِي .. این جمله رو قبلا یه نفر دیگه گفته بود اونم امیرالمومنینِ .. وقتی میخواست فاطمه رو دفن کنه گفت قَلَّت حِيلَتِي .. صبر از کفم رفت بیچاره شدم .. پنجمین جایی که یاد مادر افتاد وقتی پیراهنُ بالا زد تیر سه شعبه به سینه ش خورد .. لااله الا الله .. بمیرم بعضی از نقل ها نوشتن تیر رو که کشید بیرون هی خون هارو میمالید به محاسنش میگفت من کشتۀ روز دوشنبه ام .. دوشنبه کِی؟ .. آخه دوشنبه مادرشُ بین در و دیوار سقیفه گذاشتن .. دیگه کجا یاد مادرش افتاد؟ ششمین جایی که یاد مادرش افتاد اون ساعتی که عبدالله دستش قطع شد تو بغل عمو افتاد تا تو بغل عمو افتاد گفت وای مادرم تا نگاش به بازو افتاد .. هفتمین جایی که یاد مدینه افتاد (ببین چقدر امروز ابی عبدالله یاد مادر کرده) هفتمین جایی که یاد مادرش افتاد یا صاحب الزمان .. افتاده بود تو گودال بی رمق داشت نگاه میکرد یه مرتبه دید دارن به زینب حمله میکنن .. تا دید دارن حمله میکنن یه لحظه تکیه داد به نیزه یه بار جلو بابام مادرمُ زدید بسه .. بیاید کار حسینُ تموم کنید .. اما آخرین باری که اسم مادر و برد کجا بود؟ شام غریبان بود.. ببخشید الان نگم کی بگم داد بزنید برا این روضه .. آخرین لحظه ای که اسم مادرُ برد اون ساعتی که شمر خنجر و گذاشت روی گلو .. (کمک میکنی به خدا خوندنش سخته ..) امام رضا فرمود جد مارو با دوازده ضربه کشتن .. هر ضربه ای که میزد ابی عبدالله یه ذکر میگفت (زیر تیغ و شمر ذکر میگه..) یه ضربه میگفت وا محمدا .. دوم وا علیا .. سوم وا عطشا .. چهارم وا غربتا .. آخرین ضربه که زد سرُ جدا کرد گفت وا اماه .. مادر ببین حسینتُ .. ای حسین ..* ــــــــــــــــــ .
. . سلام الله علیها (من و حال و هوای فاطمیه زنده هستم برای فاطمیه) 2 روز اول نوشت حضرت حق.... چی؟ نام ما را گدای فاطمیه آنقدر نا امید همچون من شده حاجت روای فاطمیه *بزار همه ی عالم بشنوند * این روزها جای خود دارد همه عمرم فدای فاطمیه *کجا سفره ی مادر بهتر پیدا میشه ،آره والا مگه ما بدمون میاد شاد باشیم ، نه والله ...این دوبیت و گوش بده ... خنده خوب است ولی دیده ی ما تر بهتر 2 سوختن از غم دیوار و غم در بهتر ... بی سبب نیست سر سفره ی زهرا هستیم این روزها سرِ سفره ی مادر بهتر ..... جانم جانم ... این روزها جای خود دارد همه عمرم فدای فاطمیه روی قبرم نوشتم از الان.... کشته ی روضه های فاطمیه.... *رو قبرم بنویسید،انقد گفت مادر .... دق کرد،انقد گفت مادر پیر شد ،روضه ی من مقدمش ازین یه بیته هر چه بادا باد ....* کاش، روزی شوم شبیه حسن ..... *حواست هست چی گفتم* کاش، روزی شوم شبیه حسن پیر ، از ماجرای فاطمیه *امام حسنی ها خودشون رو به ناله برسونن،الهی من برات بمیرم آقا* کاش روزی شوم شبیه حسن پیر ، از ماجرای فاطمیه *روضه بخونم شب اولی یا الله... یه سال منتظریم فاطمیه برسه ما عقده ی دلمون رو خالی کنیم تو اهل بیت چند نفرن علی رغم سنشون مثه شیخ الائمه امام صادق هفتاد سال نوشتند عمرش بود خوب اگه امام صادق محاسنش سفید باشه دست به کمرش بگیره کسی تعجب نمی کنه ،چی میخوام بگم،میخوام بگم چند نفر زود پیر شدن.... ان شاالله ما هم پیر روضه بشیم مثه امام حسن،چند نفر زود پیر شدن،امشب میخوام بخونم ،چند نفر بر اثر مصیبات و شدائد ،بر اثر حوادثی که تو عمرشون اتفاق افتاد زود پیر شدن،میخوام مجلس رو متبرک کنم ،نام پیغمبر رو ببرم ، ای جانم فدات رسول الله ،پیغمبر فرمود پیرم کردن این امت "مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيت" هیچ پیغمبری اذیت نشد مثل من ،کاری با من کردن منو پیر کردن،یا رسول الله به ما اجازه میدی یه قدم بریم جلوتر،پیغمبر زود پیر شد"جهل امت پیرش کرد،آخ .... دختر هجده سالش هم زود پیر شد،کجا دیدید یه زن هجده ساله دست به کمر بگیره ، بابا هجده سال اوج جوونیه، من نمیگم ،روایت میگه،میگه بعد پیغمبر "مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ"بعد پیغمبر هر کی مادر ما رو دید،دید یه دستمال به سرش بسته ،آخ قربون سردردهات برم ؛امشب درد و بلات بخوره تو سرم "نَاحِلَةَ الْجِسْمِِ بَاكِیَةَ الْعَیْنِ" الله اکبر باز این سه تا رو میشه هضم کنی ولی این یدونه رو نمیشه هضم کرد، "مُنْهَدَّةَ الرُّکْنِ " پیر شدی فاطمه .... زهرایی که تو هجده سالگی پیر شد دست به کمر گرفت، بریم جلوتر ،هر چی میرم جلوتر باید آتیشت بیشتر باشه، زهرا تو هجده سالگی دست به کمر گرفت، امیرالمومنین هم بعد فاطمه دست به کمر گرفت،سلمان میگه تا زهراش رو زیر خاک کرد، ناله داری یا نه ..... برم یه قدم جلوتر؟ سفره برا کیه؟ یه آقایی رم سراغ دارم ،از کوچه ها که برگشت آخ دیگه ندیدن حسنو یا یه گوشه زانو بغل می کرد ،یا دست به دیوار می گرفت ....آخ ... میخواستم برات شعر بخونم اما جاش نیست ،حرف آخر پیغمبر پیر شد،دخترش تو هجده سالگی پیر شد، دست به کمرش گرفت،امیرالمومنین بعد زهرا یهو پیر شد امام حسن تو کوچه ها پیر شد آخ...کربلا هم یه نفر دست به کمر گرفت ، رسید کنار علقمه .... سقای دشت کربلا ابوالفضل 2 " من نمیگم ،شیخ جعفر شوشتری میگه،این جمله ی ختم روضه ی منه،میگه ابی عبدالله داغ زیاد دیده بود،برادرم زیاد از دست داده بود چه مدینه چه کربلا ،اما داغ داریم تا داغ میگه رسید کنار علقمه،یا صاحب الزمان به من اجازه بده همین یه دونه رو معنا کنم شیخ جعفر میگه : "وبانَ الانکسارُ فِی وجهِ الحُسین " یه دفعه دیدن رنگ حسین پریده یه دست به کمر گذاشت ...... حسین ...... https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/10071 .👇
. ‍ ▪️ و توسل آقا و علیه السلام و علیه السلام_سید مهدی ▪️ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یااَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعالِمَ دِینِنا وَاَصْلَحَ ماکانَ فَسَدَ مِنْ دنیانا مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب شهر مدینه را به جگر داغ مصطفاست خون گریه کن مدینه،کز این ماتم عظیم گر آسمان خراب شود بر سرت رواست *مگه چه خبر شده مدینه؟!!* گشتند انبیا،همه چون فاطمه یتیم زیرا عزای قافله سالار انبیاست ..... خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست اهل ولا به هوش که با رحلت نبی 2 شهر مدینه یکسره آبستن بلاست قومی برای غصب خلافت شدند جمع یا لَلعَجَب! وصی پیمبر، علی،کجاست؟! *کجاست مولا؟بگم صدا نالت بلند شه* دار الولا محاصره،زهراست پشت در دود وشراره بر فلک از بیت کبریاست ... آتش زدن به خانه ی ریحانه ی رسول پاداش رنج های شب و روز مصطفاست *فرمود: "ما اوذی النبی مثل ما اوذیت" هیچ پیامبری اندازه ی من اذیت نشد؛بیست و سه سال تمام هرجور خواستند اذیتش کردند،هر تهمتی خواستند بهش زدن؛مگر نمیگن کسی برلت کاری میکنه عرقش خشک نشده مزدش رو بده؛مردم مدینه آب غسل پیغمبر خشک نشده مزدش رو دادن ...؛کاری کردن مادر ما بین در و دیوار صداش بلند شد ..." مگه دعای ندبه نخوندی "قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی" ذوی القربی کیان؟مگه کسی غیر از بی بی دوعالم و امیرالمومنین و حسنین؟ یادتون رفت پیغمبر چقدر حسن رو بغل میکرد؟چقدر حسین رو رو دوشش سوار میکرد؟یادتون رفت چقدر نوه هاش رو میبوسید ؟ پیغمبر میبوسید و گریه میکرد..." هروقت امام مجتبی رو بغل میکرد لباش رو میبوسید؛همتون اهل کنایه اید و اهل روضه،هر وقت ابی عبدالله رو بغل میکرد زیر گلوشو میبوسید ... آقا چرا؟میفرمود:این لبا یه روز از زهر کبود میشه ..." پیغمبر اجازه بدن ما از همین روزنه بریم کنار بقیع "السلام علیک یا ابامحمد" آقاجان گداهای هرساله اومدن؛آقاجان من الان دارم از حرم امام رضا میام؛شما یه غریبی،امام رضا هم یه غریبه،انقدر این شبا تو حرمش شلوغه ..."(مگه عربه نیامده بود از مدینه؟گفت:شنیدم ایرانیا یه امام غریب دارن برم یه سری به غریب ایران بزنم)،وارد حرم امام رضا شد اول یه نگاه به در و دیوار،یه نگاه به زائرا،به ازدحام جمعیت کرد به این همه چراغ؛برگشت عقب ...." گفت آقاجان اگر غریب میخوای بیا مدینه؛بیا ببین چهارتا سنگ گذاشتند ...* "شاعر:استادحاج غلامرضاسازگار" ...... الا ای آنکه می سوزی ز داغم بگیر از شهر بی مهری سراغم اگر خواهی ببینی غربتم را بیا بنگر به قبر بی چراغم ✍ ........... 🎤 .👇
. بانوای : به مراد دل رسی آن سحر که ز سوز سینه دعا کنی به خدا که فیض دعا رسد سحری که رو به خدا کنی من و های های گریستن، به ره عتاب تو زیستن تو و از کمین نگریستن که دگر ز عشوه چها کنی به کمند ابروی تو امان، بسی آهوان ز تو بی امان به خدنگ غم زه زمان زمان، چه شکارها که ز پا کنی چو وفا نمی کنی ای صنم! به منت جفا ز چه گشته کم؟ چه بناست این ز تو کز ستم، نه وفا کنی نه جفا کنی به ره تو «صحبت» خسته دل به وفا و مهر تو بسته دل چه شود که سوی شکسته دل گذری برای خدا کنی؟ گوشه چهار پاره 👇
. |⇦•افتاده بود تشنه لب... علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مهدی ●━━━━━━─────── افتاده بود تشنه لب و آه می‌کشید فریاد بی کسی اش به جایی نمی رسید *همش میگن روضه امام جواد شبیه ابی عبدالله است هر دو تشنه بودن،باز امام جواد یه رمق داشت آه بکشه ارباب ما سه ساعت تو خون خودش دست و پا زد هزار و نهصد و پنجاه زخم مگه شوخیه . امام جواد به دیوار حجره تکیه داد و آه کشید جد ما تو گودال به نیزه شکسته ها تکیه داد و آه کشید آخ بمیرم برت آقا ..* مجموعه ای ز مقتل اولاد فاطمه است پس روضه هاش میطلبد گریه ی شدید باید به پای روضه ی این سرور صبور سر را شکست گریبان ز غم درید *خودت رو تو حرمش ببین و ناله بزن..* کف میزدن با نفس آتشین او چندین کنیز پست زنا زاده ی پلید شرمنده ام ز حضرت زهرا از این کلام آنقدر ناله زد ز عطش تا نفس برید *چهل روز دیگه،چهل شب دیگه شب عاشورای حسینه ...بگم یا جواد الائمه تشنگی سخته..مادر شهید حججی میگفت همه صحنه های بچه ام رو دیدم هیچ کجا دلم آتیش نگرفت حتی سر بریدنش رو‌ دیدم.یه جا دلم کباب شد‌ اونجایی که لبای بچه ام خشکه فهمیدم بچه ام تشنه است کاشکی آبش میدادن ..* بنی قتلوک و من شرب الماء منعوک مادر آب کجایی پسرت آب نخورد *بعضی نقل میگن..ابی عبدالله روزه بوده تو اون گرما تیر،زخم، خون از بدن بره آدم تشنه میشه من نمیدونم اون عطش ،چه عطشی بود کسی که هزار و نهصد زخم به بدنش خورده تصورش میکشه آدم ..از عالمی پرسیدن این حرف با عقل ما جور نمییاد هزارو نهصد و پنجاه زخم که سید تو لهوف گفته.. نشست رو زمین عمامه اش رو برداشت گفت درست گفته سید تو لهوف گفتم چه جوری ممکنه ؟گفت: می‌اومدن، میرسیدن به بدن، میدیدن جای سالمی نداره نیزه تو جای قبلی فرو میکردن شمشیر تو جای شمشیر قبلی، زخم تو جای زخم قبلی ،یه جای سالم تو بدن آقای ما نذاشتن ...حسین ،حسین...بیخود نبود عمه ی ما رگها رو بوسید..* این کشته ی فتاده به هامون حسین توست این صید دست و پا زده در خون حسین توست .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•من پنجمین ولی خداوند... علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مهدی ●━━━━━━─────── *آقاجان ،خودت زبان به روضه بازکن، شب شهادته امام باقر روضه خوان کربلاست، ازدوران کودکی همه مصائب کربلا روبه عینه دیده...* من پنجمین ولی خداوند قادرم همنام مصطفی وبلند قدر باقرم گنجینه ی علوم الهیست سینه ام از نسل سفره دار کریمِ مدینه ام مشهور شهرم و کرم ابراز میکنم با یک نظر زکار گره باز میکنم ای گرفتارا و مریض داراسفره ی امام باقرهمیشه تومدینه پهن بودسجیت این خانواده کَرَمه،عادتشون احسانه، لذا امشب بگواقاجان مارو کناربقیع ات جای بده،می دونم امشب گریه کن نداری غریب ترازهمیشه ای مدینه خصوصا شبها کنار بقیع اونایی که رفتند می دونند الان نه یه شمعی نه یه چراغی..* بانی روضه های غروب منا منم پرچم به دوش ماتم کرب و بلا منم من شاهد مصیبت عظمای عالمم من شاهد غریبی آقای عالمم *از زبون امام باقر این فرازها چقدر آشناست امشب اومدیم برای اون آقایی گریه کنیم که عاشورا یادگاری این آقاست، "به ابی انت وامی"، اینجوری آقاشو و جدشو صدا میزنه،"انا سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم و ولی لمن والاکم و عدو لمن عاداکم" باورم نیست هنوز آنچه دو چشمم دیده است باورم‌ نیست تماشای تنی بی سر را *آقاجان یه ذره از اون روضه ها رو برا ما بخون ما شب شهادت چشممون خشک نمونه.. صحنه های زیادی رو امام باقر دیده، اصلا روضه امام باقر تکرار عاشوراست. من یه دونه از عاشورا بگم یه دونه ام از شام بگم..امام باقر محاله یادش بره کجای عاشورا؟چه لحظه ای ازعاشورا دل امام باقر رو می سوزونه؟* باورم نیست غروب و حرم و آتش ودود دیدن سوختن چارقد دختر را *دیگه چی دیدی آقا...؟* باورم نیست غارت خود و غارت گهواره و مشک،غارت پیروهن و غارت انگشتر را *باور نمی کنم یادم نمیره اون صحنه روکه همه فرار می کردند یه مرتبه دیدم عمه زینبم کنار خیمه بابام مضطربه، نگرانه دست روی دست میزنه دست رو سر میذاره اومدن گفتند: زینب چرا اینجا ایستادی؟ بیا فرار کن همه رو دارن می زنند.باورم نمیشه اون صحنه رو دیدم. عمه ام گفت: آخه زین العابدین تو خیمه اس، اماممه حفاظت از جانش وظیفه منه. اما چه کردند آخ خودم دیدم دور عمه ام حلقه زدند نامحرما همه داد می زدند همه فریاد می زدند.دیگه چی دیدی آقاجان؟ یه صحنه دیدم از شام دلت رو آتش میزنه شب شهادت ،کربلا گذشت این خانواده، خانواده شهادتند اینا از پیغمبر، از امیرالمؤمنین، مادرشون زهرا همه با شهادت آمیخته اند.. چهل منزل زنجیر به دست و پای زین العابدین ،طناب به دست و پای بچه ها از این شهر به اون شهر.از اون ساعتی که پشت دروازه ساعات شما رو نگه داشتند بجای اینکه بیان آرامتون کنند شهر رو آذین بستند. آقاجان اون صحنه یادتون نمیره تا آخر عمر برا این صحنه گریه کرد کدوم روضه ؟خودم دیدم سرجدم توتشت طلا قرآن می خواند..هرجا صدای قرآن می شنید یاد سربریده می افتاد کسی که قرآن می خونه لباشو بوسه می زنند اما خودم دیدم هی با چوب خیزران به لب و دندانش میزدن..حسین ای حسین..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•ملک وجود غرق در اندوه... پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ ●━━━━━━─────── "السَّلامُ علَیکُم یا أهلَ بَیتِ النُّبوَّة بِمُوالاتِکم عَلَّمَنا الله مَعالِمَ دینَناو أصلِحَ ما کانَ فَسَد مِنْ دُنیانا" مُلکِ وجود غرق در اندوه و در عزاست آغازِ صبحِ غربتِ زهرا و مرتضی‌ٰست قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب شهرِ مدینه را به جگر داغِ مصطفیٰ‌ست * آخ مدینه ... امان از این مدینه * خون گریه کن مدینه از این ماتمِ عظیم گَر آسمان خراب شود بَر سرت رَواست گشتند انبیاء همه چون فاطمه یتیم زیرا عزایِ قافله‌سالارِ أنبیاست خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود؟ عالَم عزا گرفته و صاحب عزا خداست اهلِ ولا بِهوش که با رحلتِ نبی شهرِ مدینه یکسره آبستنِ بَلاست قومی برایِ غصبِ خلافت شدند جمع یا لَلعجب! وصیِ پَیمبر علی کجاست ؟ دارُالوِلا محاصره، زهراست پشتِ در دود و شَراره بر فلَک از بیتِ کبریاست آتش زدن به خانه‌ی ریحانه‌ی رسول پاداشِ رنج‌های شب و روزِ مصطفی‌ٰست *فرمود:"ما اوذیَ النَّبی مِثلَ ما اوذي"هیچ پیغمبری اندازه‌ی من اذیت نشد بیست و سه سال سال هرجوری خواستن اذیتش کردن،هر تهمتی خواستن بهش زدن مگه نمیگن کسی برات کاری میکنه عرقش خشک نشده باید مزدش رو بدین؟مردمِ مدینه آبِ غسل پیغمبر خشک نشده مزدشو دادن کاری کردن مادرِ ما بینِ در و دیوار صداش بلند شد.روز عاشورایِ امام حسنه ..."قُل لا أسئَلُکُم عَلیهِ أجراً الّا الْمَوَدَّةَ فِي القُربیٰ "یه نفر بگه ذَوی القربیٰ کیان ؟ مگه غیر از بی‌بیِ دو عالَم و امیرالمؤمنین و حَسنین ؟مگه غیر از فاطمه و بچه‌هایِ فاطمه ذَوی القُربیٰ بودن؟یادتون رفت مدینه؟ یادتون رفت پیغمبر چقدر حسن رو بغل میکرد؟ چقدر حسین رو رویِ دوشِش سوار میکرد؟ یادتون رفت ؟ یادتون رفت چقدر نوه‌هاش رو میبوسید؟ پیغمبر میبوسید و گریه میکرد انگار میدید تو این آینه هر وقت امامِ مجتبی رو بغل می‌کرد لبهاشو میبوسید.می‌فرمود: این لبها یه روز از زَهر کبود میشه.. *آقاجان شما یه غریبی، امام رضام یه غریبِ انقد این شَبا تو حرمش شلوغه..مگه عربِ نیومده بود از مدینه، گفت شنیدم ایرانیا یه امامِ غریب دارن، برم یه سری به غریبِ ایران بزنم...واردِ حرمِ امام رضا شد، اول یه نگاه به در و دیوار کرد، یه نگاه به زائرا، به ازدحامِ جمعیت، به اینهمه چراغ .برگشت عقب، گفت آقاجان اگه غریب میخوای بیا مدینه.. بیا ببین چهارتا سنگ گذاشتن.. * ‌ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
حاج سید مهدی میرداماد 4_5809787512381507679(1).mp3
زمان: حجم: 7.24M
🎤 السلام السلام ای شه ممتحن السلام السلام حجه ابن الحسن من فدای شال مشکی عزات من فدای دونه دونه غصه هات من فدای بغض و اشک و گریه هات فدای رخسارت که ز دیده ها پنهونه فدای اون چشمات که همیشه غرق خونِ بیا عزیز الزهرا السلام السلام ای سه ممتحن السلام السلام حجه بن الحسن افتخارم شده کسوت نوکری من غلام توام ایها العسکری گریه میکنم روز شهادتت می‌فرستم اشکامو روی مرقدت تا با اشکام بیام زیارتت گدای صحنت هستم تویی که سرور هستی تو از پدر مادر هم برام تو برتر هستی السلام السلام ای شه ممتحن السلام السلام حجه بن الحسن آسمون غرق خون از غم عسکری سینه زن شد بازم توی عرش مادری سامرا شد از غم تو پر محن جان فدای تشنگی تو حسن شکر حق که جسم تو شده کفن دلا بسوزه حالا برا غریب زهرا سرش به روی نیزه تنش به رو خاک صحرا السلام السلام ساکن کربلا السلام السلام روح قالوا بلی هزار و چهارصد ساله میاد صدای ناله هنوز انگار زهرا کنار اون گوداله هزار چهار صد ساله که صحبت از ناموسه یه خواهری رگهای بریده رو می بوسه .