.
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
حس میکنم بوی محرم را دمادم
وقتی که چشمم میخورد بر چشم پرچم
باران چشمم میشود جاری به گونه
هیئت برایم میشود عرش معظم
هر قطره اشکم گناهم را بشوید
از سینه ام پر میدهد سنگینی غم
چشمم مطهر میشود با گریه بر عشق
مانند زمزم میشود ماه محرم
زمزم برای پیکری که سر ندارد
داغ دوعالم میکند در دل مجسم
از بس تنش را زیر و رو کرده ست نیزه
بر زخم هایش نیست غیر از اشک مرحم
آن پیکری که زخم هایش بیشمار است
آن پیکری که زیر نی شد نا منظم
در قتلگاه افتاده دست خنجر شمر
تا خاک گردد بر سر و فرق دو عالم
ای وای بی سر مانده روی خاک صحرا
لطمه به صورت می زند با ناله زهرا....
#محمد_حبیب_زاده ۱۴۰۲/۲/۷
#امام_حسین
.
بر دیده بارِ گریه کشیدن چه فایده!
طعم وصال را نچشیدن چه فایده!
پشت سر جنازه دویدن چه فایده!
خود را اسیر مرگ ندیدن چه فایده!
وقت عروج، بی پر و بالی من بد است
این کوله های پاره و خالی من بد است
کورم! عصاکِشَم شده هر کور دیگری
دنیا فریب داده مرا جور دیگری
سر در نیاوَرَد کسی از گور دیگری
ای قبر تنگ! آمده مامور دیگری
تا حکم شد که محکمه اش را بیاورید...
اسم علی و فاطمه اش را بیاورید
رب الکریم! درد گدا را چه می کنی؟
عبد فراری آمده، حالا چه می کنی؟
با آبروی ریختهء ما چه می کنی؟
باشد نبخش، با دل زهرا چه می کنی؟
مادر گرفته بار گناه مرا به دوش
تا دیگ رحمتت بزند در خرابه جوش
رحمی به اشک صورت این رو سیاه کن
افتاده ام ز چشم همه، یک نگاه کن
فکری برای سائل بی سرپناه کن
یک شب مرا میان نجف سر به راه کن
هرچند بندهء تو گنهکار آمده
ما را بخر، علی سر بازار آمده
دیگر علی خودت کم ما را درست کن
این غصه های عالم ما را درست کن
حال غریب و درهم ما را درست کن
یک کربلا ببر، غم ما را درست کن
بالاسر جنازه ام از کربلا بخوان
از پیرهن که نیست و از بوریا بخوان
بالاسر حسین، به جانش که ریختند...
با چوب و سنگ روی دهانش که ریختند...
با نیزه ها به صوت اذانش که ریختند...
با چکمه روی قدّ کمانش که ریختند...
خواهر به مادرش که رسید التماس کرد
مادر رسید و شمر، پسر را خلاص کرد
#مناجات_با_خدا
#امام_حسین
#شب_جمعه
#رضا_دین_پرور ✍
.........
#مناجات
گم کرده راهی هستم و تقصیر دارم
بر گردن از جور و جفا زنجیر دارم
دیر آمدم اما تو را بخشنده دیدم
با روسیاهی پشت دربارت رسیدم
جاری شد اشکم از گناهان گذشته
از معصیت های فراوان گذشته
من بنده بودم بندگی نفس کردم
خود را میان درد سرها حبس کردم
با نفس اماره نشستم وای بر من
هی توبه کردم هی شکستم وای بر من
زندانی نفسم شدم رویم سیاه است
کار تمام لحظه هایم اشک و آه است
پشت درت در میزنم با ناله هایم
با ناله های آتشین و ربنایم
عبد فراری آمده باید ببخشی
با گریه زاری آمده باید ببخشی
#محمد_حبیب_زاده ✍
.