.
← مهریه ی حضرت زهرا علیها السلام
در مقدار و نوع مهریه ی آن حضرت روایات مختلفی وارد شده است :
ـ یک لباس مشکی بلند و یک پوست گوسفند و مقداری عطر. (9)
ـ یک لباس نرم و ملایم و یک زره و زیر اندازی از پوست قوچ. (10)
ـ یک لباس نرم و ملایم و مشکی بلندو یک زره حَطَمی. (11)
ـ چهار صد و هشتاد درهم. (12)
ـ چهار صد مثقال نقره. (13)
ـ پانصد درهم، که علّامه مجلسی و ابن شهر آشوب رَحِمَهما الله می فرمایند :
اصحّ اقوال همین قول است. (14)
ـ زره حَطَمی که ارزش آن سی درهم بود. (15)
ـ دَرع حَطَمی و پوست قوچ یا میش. (16)
ـ یک شتر. (17)
ـ دَرع حَطَمی. (18)
ـ یک پنجم زمین.
پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود :
«در آسمان معیّن شده که مهریه ی آن حضرت علیها السلام یک پنجم زمین است. پس هر که در زمین راه برود در حالی که با او و فرزندانش دشمن باشد، قدم زدن او تا روز قیامت در زمین حرام است». (19)
ـ یک پنج زمین و چهار صدو هشتاد درهم. (20)
امام باقر علیه السلام فرمود :
مهر فاطمه علیها السلام یک پنجم دنیا و دو سوّم بهشت است، و در زمین چهار نهر فرات، نیل، نهروان و بلخ برای حضرت فاطمه علیها السلام است. خداوند به پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود :
«ای محمّد، تو فاطمه را به مهریه ی پانصد درهم به ازدواج علی در آور تا سنّتی در بین امّت تو باشد». (21)
در روایت دیگر :
«یک چهارم دنیا و تمامی بهشت و جهنّم است، که دوستان خود را داخل بهشت می کند و دشمنان خود را به جهنّم روانه می نماید». (22)
در روایت دیگر مهریه ی آن حضرت نصف دنیا ذکر شده است. (23)
← ولیمه ی عروسی
اثاث منزل و ولیمه ی عروسی حضرت زهرا علیها السلام چنین بود که پیامبر صلّی الله علیه و آله به امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
«زِرِه خود را بفروش».
آن حضرت زره را فروخت و پول آن را خدمت پیامبر صلّی الله علیه و آله آورد.
پیامبر صلّی الله علیه و آله مقداری را جهت تهیّه غذای عروسی به امّ سلمه دادند. بنابر بعضی روایات نصف از لوازم غذا را پیامبر صلّی الله علیه و آله و نصف دیگر را امیر المؤمنین علیه السلام تهیّه نمودند.
← جهازیه ی حضرت زهرا علیها السلام
مقداری را هم به بلال و عمّار دادند که از بازار لوازم خانه را خریداری کنند.
#ادامه_دارد ...
📚 منابع :
9. بحار الأنوار : ج 43، ص 113. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام : ج 3، ص 400.
10. کافی : ج 5، ص 377. بحار الأنوار : ج 43، ص 144.
11. همان : ج 5، ص 378. و ... .
12. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام : ج 3، ص 399. و ... .
13. بحار الأنوار : ج 43، ص 112، 119. و ... .
14. دلائل الأمامة : ص 18. و ... .
15. قرب الأسناد : ص 173. و ... .
16. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام : ج 3، ص 399. بحار الأنوار : ج 43، ص 113.
17. افحام الأعداء و الخصوم : ص 47. و ... .
18. کافی : ج 5، ص 377. و ... .
19. بحار الأنوار : ج 43، ص 113. و ... .
20. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام : ج 3، ص 400. و ... .
21. بحار الأنوار : ج 43، ص 113. و ... .
22. امالی طوسی : ص 668. و ... .
23. دلائل الإمامة : ص 92. و ... .
.👇
.
یک پیراهن، یک عدد روسری، قطیفه سیاه خیبری یا عبای سیاه، پرده ی نازک پشمی، یک عدد حصیر از بافته های قریه ی هَجَر، آسیای دستی، یک عدد طشت مسی، مشک برای آب آوردن، کاسه ای سفالین، مَشکی مخصوص خنک کردن آب، ابریقی که طرف بیرونش رنگ شده بود، کوزه ی سفالین، پوست گوسفند. (24)
امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید :
در آن شب که دختر پیامبر صلّی الله علیه و آله به خانه ی من آمد، بسترمان جز یک پوست گوسفند نبود. (25)
در جای دیگر از آن حضرت نقل شده که فرمود :
من با فاطمه علیها السلام در حالی ازدواج کردم که جز یک پوست گوسفند چیزی نداشتیم که شب بر روی آن می خوابیدیم و روز عُلُوفه ی شترمان را بر روی آن می ریختیم و خدمتگزاری در خانه نداشتیم. (26)
در روایتی دیگر می فرماید :
پیامبر صلّی الله علیه و آله به خانه ی ما آمد در حالی که ما بر روی خود قطیفه ای انداخته بودیم که اگر از طول، آن را به روی خود می کشیدیم، پهلویمان خالی می شد و اگر از عرض می انداختیم سر و پاهایمان بدون روپوش می ماند. (27)
بعضی از اهل سنّت نقل کرده اند :
هنگامی که فاطمه علیها السلام به خانه ی علی علیه السلام رفت، در خانه ی آن حضرت چیزی جز ریگ پهن شده، کوزه ی سفالین، بالش و ظرفی برای آب نیافت. (28)
بنابر نقلی دیگر دو کوزه ی کوچک، ظرف مخصوص شیر که از چوب می تراشیدند، سبویی سبز رنگ که روغن یا آرد در آن می ریختند، چهار بالش یا متکا یا پُشتی با رویه ای از پوست پر از گیاه خشک سبز رنگ، از اثاثیه ی منزل بود. (29)
← عروسی و شرکت کنندگان
در بعضی روایات آمده است که 29 یا 30 روز بعد از خرید، امیر المؤمنین علیه السلام صبر کرد تا اینکه جعفر و عقیل به آن حضرت گفتند :
از پیامبر صلّی الله علیه و آله بخواه که همسرت را به خانه بیاوری.
بعضی همسران پیامبر صلّی الله علیه و آله گفتند :
ما از پیامبر صلّی الله علیه و آله خواهش می کنیم که شما همسرت را بیاوری.
#ادامه_دارد ...
📚 منابع :
24. بیت الأحزان : ص 57.
25. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام : ج 2، ص 112. و ... .
26. ذخائر العقبی : ص 35. و... .
27. همان : ص 49، 106. و ... .
28. فاطمة الزهرا علیها السلام بهجة قلب المصطفی صلّی الله علیه و آله : ص 477 (674)، از المناقب احمد بن حنبل (خطّی).
29. بحار الأنوار : ج 43، ص 94. و ... .
.
.
پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود :
«ما انتظار داریم خود او بیاید و از ما در خواست کند».
امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید : عرض کردم :
«حیا مانع من می شود».
پیامبر صلّی الله علیه و آله اجازه ی مجلس عروسی و ولیمه را فرمودند، و به امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند :
«هر کس را دوست داری دعوت کن».
زنان به کار زن ها و امیر المؤمنین علیه السلام و عمّار و بلال و چند نفر دیگر به کار مجلس مردها که در مسجد بود، می رسیدند.
اصحاب با هدایای خود در جشن عروسی آن دو نور الهی شرکت کردند، و از ولیمه ی عروسی که به دستور پیامبر صلّی الله علیه و آله فراهم آمده بود، میل کردند.
در آن مجلس 4000 نفر از آن طعام خوردند و پیامبر صلّی الله علیه و آله غذایی برای امیر المؤمنین و فاطمه علیهما السلام فرستاد، در حالی که چیزی از آن غذا کم نشد و همچنان به جای ماند، با وجود اینکه سه روز از آن تناول می کردند.
شب با مراسمی مخصوص، حسب الأمر پیامبر صلّی الله علیه و آله آن دو بزرگوار را به حجره ی امّ سلمه آوردند. امّ سلمه می گوید :
هنگامی که خورشید غروب کرد، پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود :
«فاطمه را بیاور».
من رفتم و دست فاطمه علیها السلام را گرفته در حالی که لباسش بر زمین کشیده می شد و از خجالت و شرم عرق از چهره اش جاری بود، آن حضرت را نزد پدر بزرگوارش آوردم. هنگامی که خدمت آن حضرت رسید، از شدّت خجالت پایش لغزید.
پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود :
«خداوند تو را از لغزش های دنیا و آخرت نگه دارد».
هنگامی که پیش روی آن حضرت قرار گرفت، چادر را از صورت فاطمه علیها السلام کنار زد تا علی علیه السلام چهره ی او را ببیند. سپس دست او را در دست علی علیه السلام قرار داد و این گونه بود که این زندگی نورانی آغاز شد. (30)
ثمره ی ازدواج نورانی
ثمره ی این ازدواج مبارک و نورانی و الهی پنج فرزند بود.
دو امام معصوم علیهما السلام، آقا و مولایمان حضرت مجتبی علیه السلام و سرور شهیدان حضرت ابا عبدالله علیه السلام، دو دختر حضرت عقیله بنی هاشم زینب کبری و جناب امّ کلثوم علیهما السلام، که این فرزندان در زمان حیات پیامبر صلّی الله علیه و آله در مدّت نه سال به دنیا آمدند.
آخرین فرزند ایشان حضرت محسن علیه السلام بود که بعد از شهادت پیامبر صلّی الله علیه و آله به مدّت چند روز به وسیله ی ضربه های بین در و دیوار و کتک های منافقین و ظالمین به شهادت رسید. (31)
#ادامه_دارد ...
📚 منابع :
30. بحار الأنوار : ج 43، ص 96 ـ 95، 114. و ... .
31. دلائل الإمامة طبری : ص 104، 134. تاریخ الأئمه علیهم السلام : ص 16.
.
.
حضرت فاطمه علیها السلام نُه سال و 75 روز یا 95 روز در منزل امیر المؤمنین علیه السلام زندگی کرد تا آنکه بعد از شهادت حضرت محسن علیه السلام به شهادت رسید.
← ازدواج آسمانی
بین ازدواج آن حضرت در آسمان و تزویج آن ها در زمین چهل روز فاصله بود. (32)
در اوّل یا ششم ذی الحجّه (33) در حالی که طرف ایجاب عقد خداوند متعال و طرف قبول جبرئیل و خطبه خوان راحیل بود. شاهدان حاملان عرش و 70 نفر از فرشتگان بودند. نثار کننده ی نقل این عروسی رضوان خزانه دار بهشت، و آنچه نثار شد درّ و یاقوت و مرجان، و حجله دار این زفاف اسماء یا امّ ایمن بود و نتیجه ی این ازدواج ائمّه ی اطهار علیهم السلام. (34)
← اقوال در روز ازدواج حضرت
اقوال در ازدواج چنین است :
عقد در صفر و ازدواج در ذی الحجّة (35)، یا بعد از باز گشت از جنگ بَدر (36)، عقد بعد از یک سال از هجرت و ازدواج بعد از آن نزدیک به یک سال (37)، عقد در ماه رمضان و ازدواج در ذی الحجّه (38)، عقد در رجب قبل از جنگ بدر و ازدواج در ذی الحجّه (39)، عقد در رجب و ازدواج بعد از باز گشت امیر المؤمنین علیه السلام از بَدر (40)، عقد در ربیع الاوّل و ازدواج هم در ربیع الاوّل (41)، عقد در اوّل ذی الحجّه و ازدواج در ششم ذی الحجّه بعد از جنگ بَدر (42)، عقد در چند شب باقی مانده از صفر و ازدواج در ذی الحجّه (43)، عقد در محرّم و ازدواج در ذی الحجّه. (44)
عقد در اوّل ذی الحجّه سال دوّم هجرت (45)، یا در 25 ذی الحجّه (46)، یا سه روز مانده از ماه صفر سال 2 هـ (47)، یا در 15 رجب پنج ماه پس از هجرت. (48).
ازدواج بعد از باز گشت از بَدر در اوایل شوال یا در روز سه شنبه ششم ذی الحجّه (49)، یا در 19 ذی الحجّه (50) یا در 21 محرم سال 3 هـ (51) یا دو روز مانده از ماه صفر؛ چهار ماه بعد از بَدر. (52)
📚 منابع :
32. دلائل الإمامة : ص 93. بحار الأنوار : ج 43، ص 110.
33. بحار الأنوار : ج 43، ص 110. و ... .
34. همان : ج 43، ص 98، 99، 102، 107، 128. و ... .
35. همان : ج 19، ص 192. و ... .
36.همان : ج 43، ص 9. مقاتل الطالبین : ص 30.
37. الثغور الباسمة : ص 27. البدء و التاریخ : ج 5، ص 20.
38. کشف الغمّة : ج 1، ص 364. و ... .
39. نظم درر السمطین : ص 189.
40. بحار الأنوار : ج 19، ص 193. و ... .
41. همان : ج 19، ص 193.
42. همان : ج 43، ص 6. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام : ج 3، ص 405.
43. همان : ج 19، ص 193 ـ 192.
44. شرح احقاق الحقّ : ج 10، ص 351. الشرف المؤبّد : ص 55.
45. مسار الشیعة : ص 17. و ... .
46. بحار الأنوار : ج 35، ص 261.
47. تاریخ دمشق : ج 3، ص 128، ج 12، ص 128.
48. مسار الشیعة : ص 35. و ... .
49. امالی طوسی : ص 43. و ... .
50. تقویم المحسنین : ص 14. وقائع الشهور : ص 239.
51. مسار الشیعة : ص 26. بحار الأنوار : ج 95، ص 197.
52. نظم درر السمطین : ص 189. مقتل الحسین علیه السلام (خوارزمی) : ج 1، ص 128.
#پیوند_آسمانی
.
4⃣مناظره #امام_جواد_علیه_السلام با یحیی بن اکثم!👇
✅وقتی مأمون عباسی از طوس به بغداد آمد، نامه ای برای امام جواد(ع) فرستاد و امام را به بغداد دعوت کرد. [البته این دعوت نیز مثل دعوت امام رضا(ع) به طوس، دعوت ظاهری و در واقع سفر اجباری بود.]
حضرت(ع) پذیرفت و بعد از چند روز که وارد بغداد شد، مأمون ایشان را به کاخ خود دعوت کرد.
در طی همان روزها مامون مجلسی با جمعی از دانشمندان بلاد بر پا نمود.
او ابتدا قصد خود را با عباسیان در میان گذاشت و خواستار مناظره امام جواد(ع) با دانشمندان شد.
عباسیان یحیی بن اکثم را (به دلیل شهرت علمی وی) انتخاب کردند و مأمون جلسه ای برای سنجش میزان علم و آگاهی امام جواد (ع) ترتیب داد.
در آن مجلس یحیی رو به مأمون کرد و گفت : اجازه می دهی سؤالی از این جوان بنمایم؟
مأمون گفت : از خود او اجازه بگیر!
یحیی از امام جواد(ع) اجازه گرفت. امام(ع) فرمود :
📋«سَلْ إِنْ شِئْتَ»
♦️هر چه می خواهی بپرس!
یحیی گفت : درباره شخصی که مُحْرِم بوده و در آن حال حیوانی را شکار کرده است، چه می گویید؟
امام جواد (ع) فرمود :
📋«قَتَلَهُ فِي حِلٍّ أَوْ حَرَمٍ؟
عَالِماً كَانَ اَلْمُحْرِمُ أَمْ جَاهِلاً؟
قَتَلَهُ عَمْداً أَوْ خَطَأً؟
حُرّاً كَانَ اَلْمُحْرِمُ أَوْ عَبْداً؟
صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً؟
مُبْتَدِئاً بِالْقَتْلِ أَمْ مُعِيداً؟
مِنْ ذَوَاتِ اَلطَّيْرِ كَانَ اَلصَّيْدُ أَمْ مِنْ غَيْرِهِ؟
مِنْ صِغَارِ اَلصَّيْدِ كَانَأَمْ مِنْ كِبَارِهَا؟
مُصِرّاً كَانَ أَوْ نَادِماً فِي اَللَّيْلِ؟
كَانَ قَتْلُهُ لِلصَّيْدِ أَمْ بِالنَّهَارِ؟
مُحْرِماً كَانَ بِالْعُمْرَةِ إِذْ قَتَلَهُ أَوْ بِالْحَجِّ كَانَ مُحْرِماً؟»
♦️آیا این شخص، شکار را در حِلّ (خارج از محدوده حرم) کشته است یا در حرم؟
عالم به حکم حرمت شکار در حال احرام بوده یا جاهل؟
عمدا کشته یا به خطا؟
آزاد بوده یا برده؟
برای اوّلین بار چنین کاری کرده یا برای چندمین بار؟
شکار او از پرندگان بوده یا غیر پرنده؟
از حیوانات کوچک بوده یا بزرگ؟
باز هم از انجام چنین کاری اِبا ندارد یا از کرده خود پشیمان است؟
در شب شکار کرده یا در روز؟
در احرام عمره بوده یا احرام حج؟!
یحیی بن اکثم از این همه فروع که امام(ع) برای این مسئله مطرح نمود، متحیّر شد و آثار ناتوانی در چهره اش آشکار گردید و زبانش به لُکنت افتاد، به طوری که حضّار مجلس ناتوانی او را در مقابل آن حضرت(ع) نیک دریافتند.
در پی آن مأمون به بستگان و افراد خاندان خود نظر انداخت و گفت :
📋«أَعَرَفتمُ الآنَ مَا كُنْتُم تُنْكِرُونَهُ؟»
♦️آیا اکنون آنچه را که شما نمی پذیرفتید، فهمیدید؟!(۱)
📚منبع :
۱)الإرشاد شيخ مفید، ج۲، ص۲۸۳
#امام_جواد
.
5⃣طی الارض #امام_جواد_علیه_السلام از مدینه به طوس!👇
✅شیخ صدوق به نقل از اباصلت هروی نقل می کند که؛ امام رضا(ع) یک روز قبل از این که امام رضا(ع) توسط مامون عباسی مسموم شود، به من فرمود :
📋«يَا أَبَا الصَّلْتِ! غَداً أُدْخَلُ عَلَى هَذَا الْفَاجِرِ!
فَإِنْ أَنَا خَرَجْتُ وَ أَنَا مَكْشُوفُ الرَّأْسِ فَتَكَلَّمْ أُكَلِّمْكَ وَ إِنْ أَنَا خَرَجْتُ وَ أَنَا مُغَطَّى الرَّأْسِ فَلَا تُكَلِّمْنِي»
♦️ای اباصلت! من فردا نزد این مرد فاجر و تبهکار می روم.
وقتی از نزد او خارج شدم، اگر سرم با عبایم پوشانده بودم، دیگر با من حرف نزن و بدان که مرا مسموم کرده است.
فردای آن روز امام رضا(ع) پیش مامون رفت و من پریشان خاطر، منتظر خروج امام(ع) از نزد مامون شدم.
بعد از مدتی، اباصلت مشاهده کردم که؛
📋«فَخَرَجَ مُغَطَّى الرَّأْسِ فَلَمْ أُكَلِّمْهُ حَتَّى دَخَلَ الدَّارَ فَأَمَرَ أَنْ يُغْلَقَ الْبَابُ فَغُلِقَ ثُمَّ نَامَ عَلَى فِرَاشِهِ وَ مَكَثْتُ وَاقِفاً فِي صَحْنِ الدَّارِ مَهْمُوماً مَحْزُوناً»
♦️امام رضا(ع) از نزد مامون خارج شد، در حالی که؛ عبایش را به سر انداخته بود و به خانه رفت و به من فرمود : اباصلت! در را ببند!
سپس در بستر افتاد.
و من نیز در وسط خانه محزون و ناراحت ایستاده بودم.
📋«فَبَيْنَمَا أَنَا كَذَلِكَ إِذْ دَخَلَ عَلَيَّ شَابٌّ حَسَنُ الْوَجْهِ قَطَطُ الشَّعْرِ أَشْبَهُ النَّاسِ بِالرِّضَا(ع) فَبَادَرْتُ إِلَيْهِ فَقُلْتُ لَهُ :
مِنْ أَيْنَ دَخَلْتَ وَ الْبَابُ مُغْلَقٌ؟
فَقَالَ : الَّذِي جَاءَ بِي مِنَ الْمَدِينَةِ فِي هَذَا الْوَقْتِ هُوَ الَّذِي أَدْخَلَنِي الدَّارَ وَ الْبَابُ مُغْلَقٌ!
فَقُلْتُ لَهُ : وَ مَنْ أَنْتَ؟
فَقَالَ لِي : أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْكَ يَا أَبَا الصَّلْتِ!
أَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(ع)!
ثُمَّ مَضَى نَحْوَ أَبِيهِ فَدَخَلَ وَ أَمَرَنِي بِالدُّخُولِ مَعَهُ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ الرِّضَا(ع) وَثَبَ إِلَيْهِ فَعَانَقَهُ وَ ضَمَّهُ إِلَى صَدْرِهِ وَ قَبَّلَ مَا بَيْنَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ سَحَبَهُ سَحْباً إِلَى فِرَاشِهِ وَ أَكَبَّ عَلَيْهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(ع) يُقَبِّلُهُ وَ يُسَارُّهُ بِشَيْءٍ لَمْ أَفْهَمْهُ [ثُمَّ] مَضَى الرِّضَا(ع)»
♦️ناگهان دیدم جوانی بسیار زیبا پیش رویم ایستاده که شبیه ترین کس به حضرت رضا(ع) است.
جلو رفتم و عرض کردم : از کجا داخل شدید؟ درها که بسته بود.
فرمود : آن کس که مرا از مدینه تا اینجا آورد، از در بسته هم وارد کرد.
پرسیدم : شما کیستید؟
فرمود : من حجّت خدا بر تو هستم، ای اباصلت! من محمد بن علی الجواد(ع) هستم.
سپس به طرف پدر گرامی اش رفت و فرمود :
تو هم داخل شو!
تا چشم مبارک حضرت رضا(ع) به فرزندش افتاد، او را در آغوش کشید و پیشانیاش را بوسید.
امام جواد(ع) خود را روی بدن امام رضا(ع) انداخت و او را بوسید.
سپس آهسته شروع کردند به گفتگو که من چیزی نشنیدم.
اسراری بین آن پدر و پسر گذشت تا اینکه روح ملکوتی امام رضا(ع) به عالم قدس پر کشید.(۱)
📚منبع :
۱)عيون أخبار الرضا(ع) شیخ صدوق، ج۲، ص۲۴۳
#شهادت_امام_رضا
.
.
✅نقل شده که؛
«هنگامی که #امام_جواد(ع) در پشت دربهای بسته یک حجره به شهادت رسید، پيکر حضرت(ع) روی پشت بام گذاشتند.
پس در این حین کبوترها بالاي بدن ايشان سایه افکندند و همچنين کنیزان مشغول هلهله و دف زنی بودند، و جنازه ایشان نیز سه شبانه روز بالای پشت بام بود!»
✍پاسخ :
این جریان با تمام تفصیلات خود، در منابع تاریخی متقدم وجود ندارد و هیچ اشاره ای به این مسائل در منابع قدیمی و معتبر نشده است و از آن ذکری به میان نیامده است.
حتی درباره نحوه شهادت حضرت(ع) اختلاف است!
۱)در برخی از منابع آمده است که معتصم به وسیله منشی یکی از وزیرانش او را مسموم کرد و به شهادت رساند.(۱)
۲)برخی معتقدند که معتصم به وسیله ام الفضل، امام جواد(ع) را مسموم کرد.(۲)
۳)به گزارش مسعودی، معتصم و جعفر بن مأمون در اندیشه کشتن امام جواد(ع) بودند.
چون امام جواد(ع) از ام الفضل فرزندی نداشت، جعفر، ام الفضل (خواهرش) را تحریک کرد که محمد بن علی را مسموم کند.
آن دو سمّی را در انگور نهادند و امام(ع) از آن خوردند.
ام الفضل پس از آن که امام جواد(ع) را مسموم کرد، پشیمان شد و میگریست اما امام(ع) او را نفرین کرد.(۳)
ابن شهر آشوب می نویسد :
روایت شده است که؛
《أَنَّ امْرَأَتَهُ أُمَّ الْفَضْلِ بِنْتَ الْمَأْمُونِ سَمَّتْهُ فِي فَرْجِهِ بِمِنْدِيلٍ فَلَمَّا أَحَسَّ بِذَلِكَ قَالَ لَهَا أَبْلَاكِ اللَّهُ بِدَاءٍ لَا دَوَاءَ لَهُ فَوَقَعَتِ الْأَكِلَةُ فِي فَرْجِهَا وَ كَانَتْ تَنْتَصِبُ لِلطَّبِيبِ فَيَنْظُرُونَ إِلَيْهَا وَ يُسْرُونَ بِالدَّوَاءِ عَلَيْهَا فَلَا يَنْفَعُ ذَلِكَ حَتَّى مَاتَتْ مِنْ عِلَّتِهَا》
همسر امام جواد(عليه السّلام) ام الفضل دختر مأمون بود که ایشان را به وسيله پارچهاى آلوده به سمّ مسموم كرد.
همين كه امام(ع) احساس سمّ نمود فرمود : خدا تو را به دردى مبتلا كند كه دوا نداشته باشد.
به این ترتیب ام الفضل بعدها مبتلا به بيماری خوره در قسمت شرمگاهی خود شد که به هر طبيب كه مراجعه مي كرد، دواهاى ايشان سودى نمى بخشيد، تا اینکه به همين بيمارى به درک واصل شد!(۴)
📚منابع :
۱)تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۲۰
۲)بحارالانوار مجلسی، ج۵۰، صص۱۳- ۱۷
۳)اثبات الوصیة مسعودی، ص۲۲۷
۴)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۹۱
.
.
2⃣بررسی روایت [فرّ الی الحسین(ع)]!
#امام_جواد_علیه_السلام
✅اصل روایت مطرح شده چنین است :
«اتَی شَابّ مُحبّ الامام الجواد(علیه السلام) و قَال : یَا مولای! لستُ جیّداً! ضَجر قلبی مِن النّاس التُهمة، الغَیبة!
مَاذا افعَل؟! انّی مُتعب، ضَاقَ صَدرِی فی هذا البلادِ!
فقَال الامام الجواد(علیه السلام) : فِرّ الی الحُسین(علیه السلام)»
روزی جوانی که دوستدار و محب امام جواد(ع) بود، خدمت ایشان آمد و عرض کرد : مولای من! حالم خوب نیست! از مردم خسته شدم، تهمت، غیبت و..! چه کنم؟ بریده ام، نفسم در این بلاد بالا نمی آید.
امام جواد(ع) فرمود : به سمت حسین(ع) فرار کن!(۱)
✍پاسخ :
کتاب (شعشعة الحسینیه) اثر شيخ محمّد جواد يزدى متوفی اوايل قرن چهاردهم هجری است.
و این عبارت فوق در این کتاب وجود ندارد و اگر هم باشد، این کتاب از متاخرین بوده و اعتبار چندانی ندارد و حتی عین این روایت یا مضمون آن نیز در هیچ منبع معتبر و حتی غیر معتبری یافت نمیشود.
و این عبارت گویا از آیه قرآن گرفته شده است که خداوند می فرماید :
📋《فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ..》
♦️به سوی خدا بشتابید!(ذاریات ۵۰)
هر چند این عبارت با آیه قرآن تعارضی ندارد و گاهی به تعبیری [فِرُّا إِلَى الحُسَینِ] همان [فِرُّوا إِلَى اللَّهِ] است.
مانند برخی عبارت روایات و متون زیارات و ادعیه ما مثل [إيَابُ الخَلْقِ إلَيْكُمْ وَحِسَابُهُمْ عَلَيْكُمْ] و دهها مضمون دیگر در روایات و احادیث!
پس مضمون روایت درست است و به نوعی مطابق روایات و عقاید شیعه است.
اما صدور این روایت مورد تأیید نیست، و انتسابش به امام جواد(ع) درست نمی باشد.
همانطور که گفته شد؛ این عبارت در هیچ کتابی حتی کتب متاخرین نقل نشده است و در واقع این روایت بدون منبع حتی متاخر و غیر معتبر است.
به هر حال نمیتوان متن حدیثی که دلیلی برای صدور آن از معصومان(علیهم السلام) نداریم به ایشان نسبت بدهیم.
متاسفانه در سالیان گذشته به کرّات این روایت از اهل منبر و روضهخوانهای به دور از تحقیق شنیده شده و اکنون نیز در فضای مجازی در مناسبتها دست به دست می چرخد.
هر چند روایاتی صحیح و هم مضمون با عبارات فوق وجود دارد که به یک نمونه اشاره میکنم.
امام رضا(علیه السلام) می فرماید:
📋《إِذَا نَزَلَتْ بِكُمْ شَدِيدَةٌ فَاسْتَعِينُوا بِنَا عَلَى اللهِ》
♦️هرگاه برای شما پیشامد سختی روی داد به وسیله ما از خداوند یاری بجوئید.(۲)
📚منابع :
۱)شعشعة الحسینیه مرحوم یزدی، ج۱، ص۵۰
۲)مستدرک الوسائل محدث نوری، ج۵، ص۲۸۸
........
✨﷽✨
توصیه مهم و اخلاقی حضرت جواد الائمه(ع) از زبان آیت الله جوادی عاملی
كسي از وجود مبارك امام جواد(علیه السلام) توصيه اخلاقي خواست عرض كرد كه ما را سفارش كنيد. حضرت فرمودند: قبول ميكنيد يا فقط ميخواهيد گوش بدهيد؟ عرض كرد نه قبول ميكنم. فرمود: اگر قبول ميكنيد اين مسائل را بدان، اينجا جاي امتحان و جاي بردباري است. اصلاً كسي خيال بكند كه اينجا بخواهد راحت به سر ببرد راحتي نصيبش بشود اشتباه است.[راحتی و آسایش مطلق تنها در آخرت و بهشت است نه دنیا]
آنكه اين نظام را ساخت اين جهان را ساخت فرمود: اينجا جاي آسايش نيست خودش هم كه ﴿وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قيلاً﴾ ديگر از خدا راستگوتر كيست ؟ ولي خدا قسم ياد كرد فرمود: ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا اْلإِنْسانَ في كَبَدٍ﴾ انسان در فشار و رنج و درد و زحمت و سختي قرار داده شد، اصلاً ساختار اينجا(دنیا) اين است. اين لام ، لام قسم است، كبَد يعني درد و رنج و فشار و مشكلات.
حالا يكی فشار مالي دارد دیگری فشار خانوادگي دارد يكی فشار سياسي دارد و يكی فشار اجتماعي دارد هيچ كس بي درد و رنج نيست؛ مستحضريد آنها كه وضع ماليشان خوب است با قرص خواب ميخوابند اين طور نيست كه مثلاً راحت باشند حالا كسي خيال بكند اين هفتاد هشتاد سال آسوده باشد نه آسايش جاي ديگر است آنجا كه: ﴿يَتَنازَعُونَ فيها کَأْساً لا لَغْوٌ فيها وَ لا تَأْثيمٌ﴾ آنها در بهشت جامهای پر از نوشیدنیهای طهور را که نه بیهوده گویی در آن است و نه گناه ، از یکدیگر می گیرند(آیه 22 سوره طور)
آنها می گویند: «حمد ( و ستایش ) برای خداوندی است که [در بهشت] اندوه را از ما برطرف ساخت پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است! (آیه 34 سوره فاطر)
امام جواد فرمودند: «الثِّقَةُ بِاللّهِ ثَمَنٌ لِكُلِّ غالٍ و سُلَّمٌ إلى كُلِّ عالٍ» رسيدن به درجات عالی، درجات علمي و عملي و تقوا در دنيا و درجات بهشت در آخرت البته سخت است؛ ولي اعتماد و اطمینان به لطف خدا، بهاي هر كالاي گراني است.
امام جواد (علیه السلام) می فرمایند: نِيل به درجات عالي و رسیدن به مقاماتی مانند مقام سلمان, مقام اباذر, مقام مقداد در دسترس است، شما نردبان رسیدن به این مقامات را داريد، نگوييد سلمان و مقداد به آن مقامات رسيده اند
ولی ما نميتوانيم. اگر مقامی خيلي بالاست،شماهم نردبانش را داريد و آن اطمينان به خداست.
.
.
#پیوند_آسمانی
✅در روایتی آمده است که؛
روزی حضرت رسول اکرم(ص) در منزل حضور داشتند که؛
📋《فَدَقَّ عَلِيٌّ(ع) الْبَابَ!
فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ : مَنْ بِالْبَابِ؟
فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) مِنْ قَبْلِ أَنْ يَقُولَ عَلِيٌّ(ع) أَنَا عَلِيٌّ(ع): قُومِي! يَا أُمَّ سَلَمَةَ!
فَافْتَحِي لَهُ الْبَابَ وَ مُرِيهِ بِالدُّخُولِ فَهَذَا رَجُلٌ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ يُحِبُّهُمَا》
♦️امام علی(ع) نزد رسول اکرم(ص) آمدند، و درب منزل ایشان را دقّ الباب کردند.
ام سلمه گفت : کیستی؟
پس در این هنگام، قبل از اینکه علی(ع) در پشت درب بگوید؛ من علی(ع) هستم، حضرت رسول اکرم(ص) فرمود :
ای ام سلمه! و در را باز کن، که این همان مردی است که خدا و رسولش او را دوست دارند و او نیز آنان را دوست می دارد.
ام سلمه فوراً درب را باز کرد.
سپس امام علی(ع) بر رسول اکرم(ص) داخل شد و گفت :
📋《السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(ص) وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ، فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ(ص) وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا أَبَا الْحَسَنِ(ع) اجْلِسْ!》
♦️درود و رحمت و برکت الهی بر تو ای رسول خدا(ص) و رسول اکرم(ص) فرمود :
درود بر تو ای ابالحسن(ع)! بنشین!
ام سلمه می گوید :
📋《فَجَلَسَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع) بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ جَعَلَ يَنْظُرُ إِلَى الْأَرْضِ كَأَنَّهُ قَصَدَ الْحَاجَةَ وَ هُوَ يَسْتَحْيِي أَنْ يُبْدِيَهَا فَهُوَ مُطْرِقٌ إِلَى الْأَرْضِ حَيَاءً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص)》
♦️پس امام علی(ع) روبه روی رسول اکرم(ص) نشست، در حالی که نگاه او همواره بر زمین دوخته شده بود و گویی حاجتی دارد، اما از بیان آن شرم و حیا داشت، لذا سر مبارک خود را به زیر افکنده و سخنی نمی گفت.
تا اینکه حضرت رسول اکرم(ص) فرمود :
📋《يَا أَبَا الْحَسَنِ(ع)! إِنِّي أَرَى أَنَّكَ أَتَيْتَ لِحَاجَةٍ فَقُلْ حَاجَتَكَ وَ أَبْدِ مَا فِي نَفْسِكَ فَكُلُّ حَاجَةٍ لَكَ عِنْدِي مَقْضِيَّةٌ》
♦️ای اباالحسن(ع)! من این می دانم که حاجتی داری، چه مانعی دارد، حاجت قلبی خود را بگو، زیرا حاجت تو نزد من روا خواهد بود.
امام علی(ع) فرمود :
📋《فِدَاكَ أَبِي وَ أُمِّي! إِنَّكَ لَتَعْلَمُ أَنَّكَ أَخَذْتَنِي مِنْ عَمِّكَ أَبِي طَالِبٍ(ع) وَ مِنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ(س) وَ أَنَا صَبِيٌّ لَا عَقْلَ لِي فَغَذَّيْتَنِي بِغَذَائِكَ وَ أَدَّبْتَنِي بِأَدَبِكَ فَكُنْتَ إِلَيَّ أَفْضَلَ مِنْ أَبِي طَالِبٍ وَ مِنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ فِي الْبِرِّ وَ الشَّفَقَةِ وَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى هَدَانِي بِكَ وَ عَلَى يَدَيْكَ وَ اسْتَنْقَذَنِي مِمَّا كَانَ عَلَيْهِ آبَائِي وَ أَعْمَامِي مِنَ الْحَيْرَةِ وَ الشَّكِّ!
وَ إِنَّكَ وَ اللَّهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ(ص) ذُخْرِي وَ ذَخِيرَتِي فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ!
يَا رَسُولَ اللَّهِ(ص) فَقَدْ أَحْبَبْتُ مَعَ مَا شَدَّ اللَّهُ مِنْ عَضُدِي بِكَ أَنْ يَكُونَ لِي بَيْتٌ وَ أَنْ يَكُونَ لِي زَوْجَةٌ أَسْكُنُ إِلَيْهَا وَ قَدْ أَتَيْتُكَ خَاطِباً رَاغِباً أَخْطُبُ إِلَيْكَ ابْنَتَكَ فَاطِمَةَ(س)!
فَهَلْ أَنْتَ مُزَوِّجِي يَا رَسُولَ اللَّهِ(ص)!》
♦️پدر و مادرم به فدایت ای رسول الله(ص)!
تو می دانی که خودت مرا از عمویت ابوطالب(ع) و فاطمه بنت اسد(س) گرفتی، من کودکی بیش نبودم، تو مرا با خویشتن هم غذا کردی، تو درباره من از لحاظ نیکویی و شفقت از پدرم ابوطالب و مادرم فاطمه بنت اسد افضل و برتری، خدای رووف مرا به وسیله ی تو و در دست تو هدایت نمود، خدا مرا از آن حیرت و سرگردانی هایی که پدران و عموهایم دچار بودند نجات داد.
یا رسول الله(ص)! تو در دنیا و آخرت برای من ذخیره و پناهگاه هستی.
ای رسول الله(ص)! من دوست دارم با این همه رعایتی که نسبت به من فرموده ای خانه و زوجه ای داشته باشم که با او انس بگیرم.
یا رسول الله(ص)! من نزد تو آمده ام، تقاضا دارم تا دخترت فاطمه(س) را برای من تزویج نمایی، آیا این تقاضا را می پذیری؟!
امّ سلمه می گوید :
در این لحظه دیدم صورت مبارک حضرت رسول اکرم(ص) از شدّت فرح و خوشحالی می درخشید.
رسول اکرم(ص) فرمود :
📋《يَا أَبَا الْحَسَنِ(ع)! فَهَلْ مَعَكَ شَيْءٌ أُزَوِّجُكَ؟》
♦️ای اباالحسن(ع)! آیا تو چیزی داری که من فاطمه(س) را به تزویج تو در بیاورم؟
امام علی(ع) گفت :
📋《فِدَاكَ أَبِي وَ أُمِّي وَ اللَّهِ مَا يَخْفَى عَلَيْكَ مِنْ أَمْرِي شَيْءٌ أَمْلِكُ سَيْفِي وَ دِرْعِي وَ نَاضِحِي وَ مَا أَمْلِكُ شَيْئاً غَيْرَ هَذَا》
♦️پدر و مادرم به فدایت! اوضاع زندگی من از تو مخفی نیست، من فقط یک شمشیر و یک زره و یک شتر دارم که با آن آب می کشم. من غیر از اینها چیزی ندارم.
ادامه مطالب :👇
.
حضرت رسول اکرم(ص) فرمود :
📋《یَا عَلِيُّ(ع)! أَمَّا سَيْفُكَ فَلَا غِنًى بِكَ عَنْهُ تُجَاهِدُ بِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ تُقَاتِلُ بِهِ أَعْدَاءَ اللَّهِ وَ نَاضِحُكَ تَنْضِحُ بِهِ عَلَى نَخْلِكَ وَ أَهْلِكَ وَ تَحْمِلُ عَلَيْهِ رَحْلَكَ فِي سَفَرِكَ وَ لَكِنِّي قَدْ زَوَّجْتُكَ بِالدِّرْعِ وَ رَضِيتُ بِهَا مِنْكَ》
♦️یا علی(ع)! تو از شمشیرت مستغنی نیستی، زیرا می خواهی با آن در راه خدا جهاد کنی و با دشمنان خدا بجنگی، شتر خود را برای اینکه آب برای درخت های خرما و خانه ات بکشی و بار سفر به پشت آن بگذاری لازم داری!
آری! من فاطمه(س) را با همان زره ای که داری برای تو تزویج می نمایم.
سپس فرمود : ای علی(ع)! فوراً برو و زره خود را بفروش و پول آن را نزد من بیاور تا وسیله ی عروسی شما را مهیّا نمایم.(۱)
در مورد عروسی حضرت فاطمه(س) با امام علی(ع) در تاریخ آمده است که بسیار با شکوه برگزار شده است.
جابر بن عبدالله انصاری می گوید :
ما در عروسی علی(ع) و فاطمه حاضر بودیم.
📋《فَمَا رَأَينَا عُرسَاً أَحسَنَ مِن عُرسِ فَاطِمَةَ(س)》
♦️ما هیچ مجلس عروسی را بهتر از آن ندیده بودیم.(۲)
از ابن عباس نقل شده است که؛
📋《لَمَّا كَانَتِ اللَّيْلَةُ الَّتِي زُفَّتْ فِيهَا فَاطِمَةُ(س) بِنْتُ النَّبِيِّ(ص) إِلَى عَلِيٍّ(ع) كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) قُدَّامَهَا، وَجِبْرِيلُ عَنْ يَمِينِهَا، وَمِيكَائِيلُ عَنْ شِمَالِهَا، وَسَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ مِنْ خَلْفِهَا يُسَبِّحُونَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ، وَيُقَدِّسُونَهُ حَتَّى طَلَعَ الْفَجْرُ》
♦️هنگامی که فاطمه زهرا(س)، دخت گرامی حضرت رسول اکرم(ص)، را به خانه امام علی(ع) می بردند، پیامبراکرم(ص) پیشاپیشِ مرکب و جبرائیل سمت راست و میکائیل سمت چپ و هفتاد هزار فرشته از پی مرکب ایشان حرکت می کردند که تا طلوع فجر خداوند عزوجل را تسبیح و تقدیس می کردند.
ابن شهر آشوب نقل می کند؛
📋《أَمَرَ النَّبِيُّ(ص) بَنَاتَ عَبدِالمُطَلِّبِ وَ نِسَاءَ المُهَاجِرِينَ وَ الاَنصَارِ أَن يَمضِينَ فِي صَحبَةِ فَاطِمَةَ(س) وَأَن يَفرَحنَ وَ يَرجَزُونَ وَ يُكَبِّرنَ وَ يَحمَدنَ وَ لَايَقُلنَ مَا لَا يَرضَى اللهُ》
♦️حضرت رسول اکرم(ص) به دختران عبدالمطلب و زنان مهاجر و انصار دستور داد تا در معیت و مصاحبت با فاطمه زهرا(س) باشند و ایجاد سرور و خوشحالی کنند و رجز بخوانند و تکبیر بگویند و خداوند را حمد و سپاس گویند و چیزی که رضایت خداوند متعال در آن نیست را به زبان نیاورند.(۳)
جابر می گوید :
📋《فَأَركَبَهَا عَلَى نَاقَتِهِ وَ أَخَذَ سَلمَانُ زَمَامَهَا وَ حَولَهَا سَبعُونَ أَلفَ حَورَاءَ وَ النَّبِيُّ(ص) وَحَمزَةُ وَ عَقِيلُ وَ أهلُ البَيتِ يَمشُونَ خَلفَهَا مُشَهِّرِينَ سُيُوفُهُم وَ نِسَاءُ النَّبِيِّ قُدَّامُهَا》
♦️پس حضرت رسول اکرم(ص) فاطمه زهرا(س) را سوار بر ناقه نمود و سلمان نیز زمام مرکب را گرفت و حرکت کرد که در اطراف ناقه هفتاد هزار حوری و ملک در حال مشایعت بودند.
خود حضرت رسول اکرم(ص) و حمزه و عقیل و افراد دیگری از اهل بیت، در حالی که شمشیرهای خود را برهنه کردند بودند، به دنبال ناقه عروس به راه افتادند و همسران پیامبر اکرم(ص) نیز پیشاپیش قافله و مرکب عروس حرکت می کردند.(۴)
هنگامی که کاروان به درب خانه حضرت امیرالمومنین(ع) رسید، حضرت رسول اکرم(ص) دستِ امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) را گرفت و بین این دو بزرگوار ایستاد و سپس؛
📋《كَشَفَ الرِّداءَ عَن وَجهِها حَتَّى رَآها عَلِيٌّ(ع) ثُمَّ أخَذَ يَدَها فَوَضَعَها في يَدِ عَلِيٍّ(ع)》
♦️حضرت(ص) پرده از چهره فاطمه(س) برداشت و علی(ع) چهره فاطمه(س) را دید، سپس دست دخترش را در دستان حضرت علی(ع) گذاشت.(۵)
سپس فرمود :
📋《يَا عَلِيُّ(ع)! بَارَكَ اللهُ لَكَ فِي اِبنَةِ رَسُولِ اللهِ(ص)!
نِعمَ الزَّوجَةُ فَاطِمَةُ(س) وَ يَا فَاطِمَةُ(س) نِعمَ البَعلُ عَلِيُّ(ع)!》
♦️یا علی(ع)! مبارک باد بر تو، فاطمه دختر رسول خدا(ص)! نيکو زنی است فاطمه(س)!
سپس روی به فاطمه(س) کرده و فرمود :
ای فاطمه(س)! نيکو شوهري است علي(ع)!(۶)
📚منابع:
۱)کشف الغمة اربلی، ج۱، ص۳۵۳
۲)سنن النبی(ص) ابن ماجة، ج۱، ص۶۱۶، ح۱۹۱۱
۳)بحار الأنوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۱۵
۴)كتاب مولد فاطمة(س) شيخ صدوق، ج۱، ص۱۸۶
۵)امالی شیخ طوسی، ص۴۲
۶)مناقب علی بن ابیطالب(ع) ابن مردويه، ج۱، ص۱۹۹
#ازدواج_آسمانی
.
✨﷽✨
🌸چگونگی تقسیم کارها میان امیرالمومنین (ع) و حضرت زهرا (س)
✍علی(ع) و زهرای مرضیه (س) پس از آنکه با هم ازدواج کردند و زندگی مشترک تشکیل دادند، ترتیب و تقسیم کارهای خانه را به نظر و مشورت رسول اکرم(ص) واگذاشتند، به آن حضرت گفتند: «یا رسول الله ما دوست داریم ترتیب و تقسیم کارهای خانه با نظر شما باشد».
پیامبر (ص) کارهای بیرون خانه را به عهده علی (ع) و کارهای داخلی را به عهده زهرای مرضیه (س) گذاشت. علی (ع) و زهرا (س) از اینکه نظر رسول خدا (ص) را در زندگی خصوصی خود دخالت دادند و رسول خدا(ص) با مهربانی و محبت خاص از پیشنهاد آنها استقبال کرد و نظر داد، راضی و خرسند بودند.
مخصوصا زهرای مرضیه (س) از اینکه رسول خدا (ص) او را از کار بیرون معاف کرد خیلی اظهار خرسندی میکرد، میگفت: «یک دنیا خوشحال شدم که رسول خدا (ص) مرا از سروکار پیدا کردن با مردان معاف کرده است».
📚داستان راستان، ج2، ص271
🌷سالروز ازدواج امام علی(ع)
و حضرت زهرا(س) مبارک باد
#پیوند_آسمانی
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
.
4_5938179001280365343.mp3
7.61M
▫️ای نگاه مهربانت، آرامبخش شیعیان در لحظه های پر التهاب...
بازآ که بیش از همیشه بر فرزندانت سخت میگذرد!
#داستان_تشرف عالِم سنّی به همراه سید ابوالحسن اصفهانی خدمت امام عصر سلام الله علیه.
#کرامات #امام_زمان