eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
8.3هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
759 ویدیو
1هزار فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. 👈(قسمت پنجم)👉 🔹رسول ترک بعد از شنیدن رویای مسئول هیئت شروع به گریه و زاری میکند، او ناله کنان، تند تند از مسئول هیئت میپرسیده است: «... راست میگویی یعنی واقعاً من سگ نگهبان خیمه های اما حسین علیه السلام بودم؟... » و سپس بعد از درآوردن صدای سگها با شور و وجدی آمیخته به گریه و اشک فریاد میکشیده است:«از این لحظه به بعد من سگ حسینم... خودشان مرا به سگی قبول کرده اند...» 🔻رحلت 🔸شب نهم دی ماه 1339 هجری شمسی مطابق با شب پانزدهم رجب 1380 هجری قمری از راه رسید. آن شب یکی از شبهای جمعه بود. 🔸همه دوستان و رفقای رسول ترک هنوز امیدوار بودند که که حاج رسول همچنان در میان آنها باقی خواهد ماند و همچون گذشته چشمه های اشک را از چشمهای آنان سرازیر خواهد کرد . 🔸حاج احمد ناظم آن شب بر بالین حاج رسول بود و آمده بود تا همچون دوستی با وفا همه آن شب را در کنار رسول بیدار و حاضر باشد. 🔸آن شب هر از چند گاهی رسول ترک روی به حاج احمد آقای ناظم میکرده و با همان لهجه غلیظ و زیبای ترکی میگفته است: «قبرستان منتظر من است و من منتظر آقامم» و باز بعد از لحظاتی دوباره همان جمله را همراه با قطره هایی از اشک تکرار میکرده است: «قبرستان منتظر من است و من منتظر آقامم» 🔸حاج احمد آقای ناظم با توجه به شناختی که از رسول ترک داشت شاید دیگر با شنیدن این جمله های رسول یقین پیدا کرده بود که رسول رفتنی شده است. 🔸در آن آخرین لحظات حاج احمد آقای ناظم شاهد و ناظر بوده است که یکدفعه یک وجد و خوشحالی برای رسول ترک حاصل میشود و او با یک شور و حالی زائدالوصف صدایش را بلند میکند و به زبان ترکی میگوید: «آقام گلدی آقام گلدی (آقایم آمد آقایم آمد) آقام گلدی آقام گلدی...» و سپس بلافاصله و با آغوشی باز جان را به جان آفرین تسلیم میکند... 👇
. ترک 👈(قسمت ششم)👉 🔻همان شب در نجف اشرف یکی از دوستان و رفقای رسول ترک، مرحوم سید محمد زعفرانچی نیز همچون بسیاری از ترکها و آذربایجانیهای عاشق ولایت دارای گریه های شدیدی بود. مرحوم زعفرانچی و رسول ترک با دو سه نفری دیگر علاوه بر گریه های داخل جلسات بعد از اینکه جلسه های روضه تمام میشده و مردم متفرق میشده اند تازه در بسیاری از موقعها گریه های آنها شروع میشده است. 🔻حاج سید محمد زعفرانچی و رسول ترک یک روز بعد از جلسه با یکدیگر عهد و پیمان میبندند که هر کدام از آنها که زودتر از دنیا رفت به خواب و رؤیای دیگری بیابد و به دیگری بگوید که این گریه ها و اشکها تا چه اندازه مفید و مقبول واقع شده است؟ و آیا حضرات معصومین سلام الله علیهم اجمعین این گریه ها را از آنها قبول کرده اند یا نه؟ مرحوم حاج سید محمد زعفرانچی و رسول ترک این عهد و پیمان را با هم میبندند و سالها از این قصه و قضیه میگذرد تا اینکه حاج سید محمد زعفرانچی در یک شبی که در نجف اشرف مشرف بوده است رؤیای شگفتی را مشاهده میکند و نقل می کرد که : 🔻آن شب در نجف اشرف در عالم خواب و رؤیا دیدم که به تنهای در داخل خیمه ای نشسته ام. سپس نگاهم از لای پردههای خیمه به بیرون افتاد و دیدم که یک ماشینی روباز با سرعت به سوی خیمه در حرکت است. زمانی که آن ماشین به نزدیکیهای خیمه رسید دیدم که مردی با لباس و تن پو ش عربی راننده آن ماشین میباشد و حاج رسول نیز در کنار راننده شادمان و مسرورنشسته است. 🔻وقتی آن ماشین به جلوی خیمه رسید یک نیم چرخی زد و حاج رسول با عجله از آن ماشین به بیرون پرید و به جلوی خیمه من آمد و به من گفت: «آنان زهرای آند اولسون حاج سید محمد اوزلری گلدیلر بیلمی آپار دیلاز» (یعنی: ای حاج سید محمد سوگند و قسم به جده ات حضرت زهرا علیها السلام خودشان آمدند مرا بردند!) و بعد حاج رسول دوباره با عجله رفت و سوار بر آن ماشین شد و آن ماشین در میان گرد و غبار از جلوی چشمهای من دور شد و من در همین لحظه در حالی که عرق کرده بودم و خوف و ترسی بر جانم افتاده بود از خواب بیدار شدم. 🔻هنوز صبح نشده بود و من درفکر فرو رفته بودم که خدایااین چه خوابی بودکه من دیدم. به هر حال دوباره کم کم خواب مرا فرا گرفت و من فردای آن شب در حالی که چندان توجهی نیز به آن خوابم نداشتم به دفتر و بیت آیت الله العظمی خویی رفتم که ناگاه در آنجا شنیدم از تهران خبر رسیده است که حاج رسول دیوانه از دنیا رفته است! 👇
. ترک 👈(قسمت هفتم)👉 ⭕️تشییع جنازه حاج رسول دادخواه خیابانی تبریزی در تاریخ نهم دی ماه 1339 هجری شمسی مطابق با پانزدهم رجب 1380 قمری در سن 55 سالگی به سرای باقی شتافت و خبر وفاتش همان روز سینه به سینه و کوچه به کوچه و محله به محله در شهر پیچید و همه کسانی را که با او آشنایی و رفاقت و برخوردی داشتند غمگین و متأثر کرد. ابتدا جنازه او را به مسجد شیخ عبدالحسین معروف به مسجد آذربایجانیها بردند و کم کم انبوهی از جمعیت به سوی آن مسجد سرازیر شدند. ✔️همه محزون و اندوهگین بودند و هرکدام به شکلی ابراز تأسف و اندوه می کردند. حتی پیرمردها و بزرگترهای هیئت نیز نمیتوانستند بی صبری و بی تابیهای خودشان را ظاهر نسازند. ✔️همچنانکه جنازه رسول در طول مسیر به پیش میرفت لحظه به لحظه بر تعداد جمعیت افزوده میشد. تشییع جنازه رسول ترک به اندازه ای با شکوه شده بوده است که همه کسانی که آنرا دیده اند تعبیر شان این بود که انگار یک مجتهد بزرگ ازدنیا رفته است. ✔️حاج احمد فرشی میگفت: «من در زمان تشییع جنازه حاج رسول ده دوازده سال داشتم و در جلوی پرچمی که جلوتر از جنازه در حرکت بود حرکت میکردم. هنوز به خوبی در ذهن و خاطرم مانده است که آن روز تشییع حاج رسول به اندازه ای شلوغ شده بود که بعضی از این خانم های چادری و متدین تندتند از من که در آن زمان در حدود دوازده سال داشتم میپرسیدند: __آقا پسر! کدام آقا و مجتهدی از دنیا رفته است؟ من هم جواب میدادم حاج رسول از دنیا رفته است.» آن روز در همان اولین دقیقه های تشییع جنازه رسول در ابتدا سر و کله یکی از مشتیها و گردن کلفتهای تهران معروف به مصطفی دیوانه پیدا شده بود. 👇
. 👈(قسمت هشتم)👉 💢مصطفی دیوانه با عده ای از دوستان و هم مرامهای خود به سوی تابوت رسول هجوم بردند وتابوت را از دست آذربایجانیها و بازاریهای تهران بیرون آورده و بر بالای دستهای خویش گرفتند و همچنین زمانی که تابوت حامل جنازه پاک و نظر شده رسول ترک به نزدیکیهای چهار راه مولوی رسیده بود مرحوم طیب نیز با جمعی از میدانی ها و با دار و دسته اش به جمعیت پیوستند و خود را به زیر تابوت رسول رساندند. 💢از دور چنان به نظر میرسید که برای حمل و گرفتن جنازه رسول دعوایی بر پا شده است، اما این دعواها نه تنها زننده و نبود بلکه بسیار هم گریه آور و روحنواز و دلپذیر بود. 💢 آن روز در هنگام تشییع جنازه رسول ترک مرحوم حاج حسین فرشی به یاد یکی از حرفهای رسول افتاده بود و حالا در گوشه ای ایستاده بود و زار زار گریه میکرد. چند روز پیش از این یعنی در روزهای مریضی و بیماری رسول، بسیاری از دوستان و آشناهای رسول آنچنان که شایسته بوده است به ملاقات و عیادتش نرفته بودند. به همین دلیل رسول ترک در چند روز پیش از این در بستر بیماری به حاج حسین فرشی گفته بود: من میترسم شماها این جنازه مرا بسیار غریبانه و بی سر وصدا تشییع و تدفین کنید که در این صورت من فقط ترسم از این است که خدای ناکرده بعضی از این هم مرامها و رفقای دوره قدیم و دوره قبل از توبه در پیش خودشان به ارباب و مولای من طعنه بزنند که رسول به سوی امام حسین علیه السلام رفت و حالا ببین جنازه اش را چه غریبانه و خاموش به خاک می سپارند. 💢به هر حال جنازه مرحوم حاج رسول دادخواه خیابانی تبریزی در میان انبوهی از جمعیت با آن شکوه و عظمت در تهران تشییع شد و سپس عده زیادی از دوستان و رفقای رسول جنازه او را به شهر مقدس قم منتقل کردند و پس از طواف مرقد مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در قبرستان مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری معروف به قبرستان نو در همان قبری که رسول ترک را در چندی روز پیش از این به خود جلب و خیره کرده بود به خاک سپردند. .
. 👈(قسمت نهم)👉 ⚜قصه قبر رسول ترک در یکی از روزهای سرد پاییز مادر یکی از نوحه خوانهای تهران به نام حاج حسین فرشی از دنیا رفته بود و رسول ترک با جمعی از دوستانش به همراه حاج حسین به شهر مقدس قم رفته بودند تا جنازه آن مادر را به خاک بسپارند. آنها بعد از اینکه تابوت را به دور حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیهاطواف میدهند به سوی یکی از قبرستانهای نزدیک حرم به راه میافتند. یکی از کارگرها و قبرکن های قبرستان از قبل قبری را مهیا و آماده کرده بود. او تشییع کنندگان را به سوی قبری آماده هدایت میکند. تشییع کنندگان به بالای آن قبر میرسند و رسول ترک با مشاهده آن قبر به یکباره حالش منقلب و متغیر میشود. لحظاتی نمیگذرد که حاج حسین فرشی با دفن مادرش در آن قبر مخالفت میکند او میگوید: چون این قبر در زیر ناودان قرار دارد به هیچ وجه راضی نیستم مادرم در اینجا دفن شود. 🔰عاقبت قبر کن شروع به آماده سازی قبری دیگر در گوشه دیگری از قبرستان میکند و تشییع کنندگان مشغول دفن کردن آن مادر در قبر دوم میشوند. با آنکه رسول ترک بر بالای قبر دوم ایستاده بود ولی به خوبی پیدا بود که او همچنان همه حواسش پیش قبر اول میباشد. حاج سید احمد تقویان که یکی از کسانی است که آنروز در آنجا حضور داشته است میگفت: «آن روز من و همه کسانی که در آنجا حضور داشتیم متوجه شده بودیم که حاج رسول حالت عادی ندارد. او در حالی که تندتند به همان قبر اول نگاه میانداخت به شدت به فکر فرو رفته بود. من خودم که در کنار حاج رسول ایستاده بودم میدیدم که او هر چند لحظه یکبار به سوی آن قبر خیره میشد و زیر لب و با یک حالتی خاص میگفت: لا اله الا الله، لا اله الا الله... با آنکه آن روز برای من بسیار عجیب و غیر عادی بود که چرا حاج رسول به این اندازه نسبت به آن قبر حساسیت پیدا کرده است ولی به هیچ وجه نمیتوانستم فلسفه آن را حدس بزنم تا اینکه هفته ها و روزهای زیادی نگذشت که حاج رسول بیمار شد و از دنیا رفت و جنازه او درست در همان قبری که او را به خود خیره و جلب کرده بود به خاک سپرده شد! .👇
. 👈(قسمت دهم)👉 🔺خواب مرحوم خطایی حاج حسین نوتاش تعریف میکرد: بعد از تشییع جنازه حاج رسول در تهران که بسیار پرجمعیت و با عزت برگزار شد ما با عده زیادی از دوستان و آشنایان به شهر قم رفتیم و جنازه حاج رسول را در یکی از قبرستانهای نزدیک حرم حضرت معصومه سلام الله علیها دفن کردیم و بعد از مراسم تدفین با چند نفر از دوستان با عجله و با شتاب سوار ماشین مرحوم آقا اسلام خطایی شدیم تا هر چه زودتر به تهران برسیم و در مراسمی که برای حاج رسول در تهران گرفته میشد حاضر شویم. 🔸آن روز که ما در مسیر راه قم به تهران در حرکت بودیم از حالات و کارهای راننده ماشین آقای خطایی پیدا بود که بسیار منقلب و محزون است . عاقبت او خودش لب به سخن گشود و در حالی که قطره های اشک از چشمانش سرازیر شده بود رازی را که در دل داشت برای ما بازگو کرد و گفت: 🔸راستش یک مدتی میشد که من با حاج رسول یک اختلاف و کدورتی پیدا کرده بودم و به دیدنش نمیرفتم. تا اینکه حاج رسول به بستر بیماری افتاد و من شنیدم که حال حاج رسول بسیار وخیم و بد شده است. به همین خاطر تصمیم گرفته بودم در اولین فرصت به عیادتش بروم و او را از خودم راضی و خشنود کنم. اما متأسفانه مشکلات و گرفتاریهای روزمره زندگی این فرصت را به من نمیداد. تا اینکه دیشب زمانی که باماشینم به خارج از تهران رفته بودم و در حال بازگشتن به تهران بودم با خودم اندیشیدم که چرا من به این اندازه امروز و فردا میکنم و به عیادت و ملاقات حاج رسول نمیروم؟ پس همان موقع تصمیم گرفتم تا هر طوری که شده است یکسره به سوی خانه حاج رسول حرکت کنم اما باز متأسفانه زمانی که من به تهران و به نزدیکیهای خانه حاج حاج رسول رسیدم ساعت از دوازده شب گذشته بود. با این حال خودم را به جلوی خانه حاج رسول رساندم و با خودم گفتم اگر از داخل خانه سر و صدایی بیاید در میزنم و به داخل میروم اما وقتی گوشهایم را در جلوی خانه حاج رسول خوب تیز کردم احساس نمودم که خانه حاج رسول بسیار ساکت و خاموش است و بهتر است در این موقع از شب مزاحم نشوم. من دیشب خسته و ناامید به خانه ام رفتم و خوابیدم ولی در دنیای خواب شاهد یک رؤیای بسیار شگفت و منقلب کننده ای شدم 👇
📜 استاد دکتر محمدحسین 🚦بررسی ماجرای هجوم به خانه وحی ۱. علت هجوم ویژه ایام سلام الله علیها (۲) 📍در مورد شهادت حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها دو نقل وجود دارد، یکی آنکه آن بانوی عظیم الشأن ۷۵ روز پس از ارتحال پدر بزرگوار به شهادت رسیده است که این نقل مطابقت می‌کند با ۱۳ جمادی الاولی در سال ۱۱ هجرت. اما در اینکه چگونه آن وجود مقدس به شهادت رسید باید بگوییم که پس از غصب خلافت در پی ارتحال رسول‌اکرم ‌صلی‌الله ‌علیه‌و‌آله‌ وسلم، طبق نقل‌های معتبر تاریخی که گذشته از منابع شیعه در کتاب مهم و بسیار با قدمت الامامة و السیاسة تألیف ابن قتیبه دینوری که پیش از طبری در قرن سوم میزیسته است هم به آن اشاره شده است. 📍در این کتاب آمده است که پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و در پی عدم بیعت امیرالمومنین علیه السلام با خلیفه غاصب، عمر بن خطاب به ابوبکر عنوان کرد که تا علی بیعت نکند ما از او نمی‌توانیم آسوده باشیم و به سبب جایگاهی که دارد برای خلافت خطرناک خواهد بود. لذا به خلیفه میگوید که علی باید احضار شود و از او بیعت گرفته شود. 📍در راستای چنین پیشنهادی، خلیفه، قنفذ غلام آزاد شده عمربن‌خطاب را به در خانه علی علیه‌السلام می‌فرستد. قنفذ به خانه حضرت میرود و میگوید خلیفه رسول الله شما را می‌طلبد، امیرالمومنین فرمود چه زود به رسول خدا دروغ بسته‌اید! منظور حضرت این است که او هرگز خلیفه رسول الله نیست. 📍پاسخ حضرت به ابوبکر می رسد و او مدتی می گرید و سپس دوباره قنفذ را به سمت حضرت می‌فرستد و پیام می‌دهد که جانشین رسول خدا از تو می‌خواهد که بروی و با او بیعت کنی. حضرت وقتی این پیام را شنید فرمود: سبحان الله! چیزی ادعا کرده است که شایسته آن نیست. یعنی اینکه هم خلیفه رسول خدا خود را بداند و هم اینکه از وصی رسول اکرم و نزدیک ترین فرد به آن وجود مقدس و تنها فرد شایسته جانشینی پیامبر می‌خواهد که بیعت کند. 📍وقتی ابوبکر این پیام را شنید مجدداً گریست. در این جا عمربن‌خطاب عنوان می کند که علی (سلام‌الله‌علیه) به طور مسالمت آمیز تسلیم نمی‌شود و بیعت نمی‌کند لذا مجوز برخورد تند و سخت را از خلیفه می گیرد. در اجرای چنین دستوری عمر‌بن‌خطاب در حالی که شعله‌ای در دست داشت به سوی خانه علی علیه‌السلام حرکت می‌کند. 📍در خانه آن حضرت ۱۲ نفر از اصحاب رسول اکرم صلی‌الله‌ علیه و آله وسلم به عنوان معتقدان و وفاداران به ولایت در دفاع از امیرالمومنین علیه‌السلام تحصن کرده بودند. در این هنگام عمربن‌خطاب با آتش به سوی خانه روانه می شود. 🔸طبق نقل ابن قتیبه عمربن‌خطاب با گروهی از افراد که طبق نقل ‌ها رجاله بودند، (رجاله در لغت به معنای پیاده است اما در آن بار منفی نهفته است و منظور افراد بی سر و پا و اوباش می‌باشند) به سوی خانه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها حرکت کردند در حالی که شعله آتشی در دست عمربن خطاب بود. .
📜 استاد دکتر محمدحسین 🚦بررسی ماجرای هجوم به خانه وحی ۲. سبقت حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها برای دفاع از امیرالمومنین علیه‌السلام ویژه ایام سلام الله علیها (۳) 📍طبق نقل ابن قتیبه عمربن خطاب با گروهی از افراد که طبق نقل‌ها رجاله بودند (رجاله در لغت به معنای پیاده است اما در آن بار منفی نهفته است و منظور افراد بی سرپا و اوباش) به سوی خانه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها حرکت کردند، در حالی که شعله آتشی در دست عمربن خطاب بود. 📍به او گفتند چه کار می‌خواهی انجام دهی. گفت می‌خواهم این خانه را با کسانی که در آن حضور دارند به آتش بکشم. به او گفته شد که در این خانه فاطمه و یادگار رسول خدا حضور دارند. عمر جواب داد اگرچه او باشد (به تعبیر عربی گفت "وَ إن" یعنی اگر چه چنین باشد). 📍طبق نقل، عمر خانه را محاصره کرد و با صدای بلند فریاد زد ای کسانی که در این خانه پناه گرفته‌اید باید بیرون بیایید، در غیر این صورت خانه را به آتش می‌کشم. 📍در خانه همانگونه که ذکر شد علاوه بر امیرمومنان و حضرت زهرا سلام‌الله‌علیهما، ۱۲ نفر از اصحاب برگزیده پیامبر اکرم نیز حضور داشتند. در اینجا وظیفه همه افراد حاضر، دفاع از صاحب ولایت است که در خطر قرار دارد. 📍لذا اینکه سوال می‌شود چرا با وجود امیرالمومنین علیه‌السلام در خانه، حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها به مقابله با مهاجمان می شتابد، باید پاسخ داد امیرالمومنین هدف و منظور غاصبان است و در خطر ۱۰۰ درصد قرار دارد، هرکس که به ولایت باور و اعتقاد دارد باید در دفاع از ولایت در قبال مهاجمان و معترضان به ولایت بایستد. قطعاً همه آن ۱۲ تن چنین قصدی داشته اند. اما فضل تقدم در این ارتباط به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها اختصاص می یابد. یعنی آن وجود مقدس، از همگان در دفاع از ولایت سبقت می‌جوید، در حالی که آن مردان حاضر نیز قصد دفاع از حضرت را داشتند، حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها به مقابله با غاصبان مهاجم می‌شتابد و چون یادگار عزیز و ارجمند رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بود تصور نمی‌رفت که مهاجمان غاصب حرمت یادگار رسول خدا را نگه ندارند. 📍طبق نقل ابن قتیبه، حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها که از صدای عمربن‌خطاب او را شناخته بود، پشت در آمد و در پاسخ او فرمود ای پسر خطاب! این بود عمل به سفارش‌های پدرم رسول اکرم درباره ی اهل بیت او؟! در حالیکه هنوز کفن پدرم خشک نشده است با خاندان او چنین رفتار می کنید؟! 📍عمر هم که متوجه صدای حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها شد در پاسخ گفت ای دختر پیغمبر، می‌دانم نزد پدرت چقدر محبوب بودی اما اگر در را نگشایی و اینها و علی بیرون نیایند و بیعت نکنند خانه را به آتش می‌کشم، چون این کار دین پدرت را محکم تر می کند. 📍حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها وقتی چنین گستاخی را شنید با صدای بلند خطاب به رسول اکرم شروع به استغاثه و آه و ناله فرمود که ای پدر! بعد از رحلت تو ما از پسر ابی قحافه (یعنی ابوبکر) و پسر خطاب (یعنی عمر) چه ها که ندیدیم! 🔸این بیان به قدری سوزناک بود که به نقل ابن قتیبه بسیاری از همان افراد و رجاله هایی که با عمر بن خطاب بودند منقلب شدند، به گونه‌ای که دل‌های آن‌ها شکافته و جگرهای آنها پاره پاره گردید و در حالی که منقلب شده بودند گفتند که ما را با فاطمه و خانه فاطمه کاری نیست و صحنه را ترک کردند. اما گروهی از این رجاله ها و اوباش با عمر بن خطاب باقی ماندند. در اینجا ابن‌قتیبه عنوان می‌کند که درب باز شد... .
❣﷽❣ 🌷 ۴۴۴🌷 🌹ﺣَﺘَّﻰ ﻳُﺤْﻴِﻲَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺩِﻳﻨَﻪُ ﺑِﻜُﻢْ ﻭَ ﻳَﺮُﺩَّﻛُﻢْ ﻓِﻲ ﺃَﻳَّﺎﻣِﻪِ ﻭَ ﻳُﻈْﻬِﺮَﻛُﻢْ ﻟِﻌَﺪْﻟِﻪِ ﻭَ ﻳُﻤَﻜِّﻨَﻜُﻢْ ﻓِﻲ ﺃَﺭْﺿِﻪ🌹 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 🌿ﺧﺪﺍ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻧﻤﺎﻳﺶ ﻋﺪﻝ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﻲ‌‌ﻛﻨﺪ. ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﺎﻳﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻋﺪﻝ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻛﻨﺪ.ﻋﺪﻝ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻣﻄﺮﺡ ﻧﺒﺎﺷﺪ.ﺣﻖ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﻫﺮ ﻛﺴﻲ ﻫﺴﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩﻩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ. ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﺎﻳﺪ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺑﺮﺍﻱ ﻋﺪﻝ ﺷﻮﺩ ﻧﻪ ﺁﻥ ﺍﻣﺮﻱ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻨﻔﻌﺖ ﺍﻭﺳﺖ.ﺩﺭ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺟﺎﻣﻌﻪ ما ﺍﻋﻼ‌ﻡ ﻣی داریم ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﻭﺯ ﻋﺪﻝ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﻲ‌ﻛﻨیم. 🌿 ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻓﺮﺩﻱ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ (ﻉ) ﺭﺍ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻲ‌ﺩﺍﺷﺖ ﺍﻣﺎ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺧﻄﺎﻳﻲ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺳﺘﺶ ﻗﻄﻊ ﻣﻲ‌ﺷﺪ،ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺑﺎ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﻗﻄﻊ ﺷﺪ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ‌ﻫﺎ ﻣﻲ‌ﮔﺸﺖ ﻭ ﺩﺍﺩ ﻣﻲ‌ﺯﺩ ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﻛﺴﻲ ﻫﺴﺘﻢ ﻛﻪ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻢ ﺩﺳﺖ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻢ ﺧﻮﺭﺩﻩ. 🌿 ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ علیه السلام ﺑﻪ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ سلام الله علیه ﮔﻔﺘﻨﺪ:‌ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺧﻮﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺶ ﻣﻲ‌ﭼﻜﻴﺪ ﻣﻲ‌ﮔﻔﺖ :‌ ﻣﻦ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻢ ﻛﻪ ﺩﺳﺖ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻢ ﺧﻮﺭﺩﻩ. ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻭﺭﻳﺪ. ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺮﺩﻧﺪ. ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺳﺖ ﻗﻄﻊ ﺷﺪﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺯﻳﺮ ﻋﺒﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺩ ﺩﻋﺎ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺟﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻧﺪ. ﺍﻳﻦ ﻟﻄﻒ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺟﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻻ‌ﺯﻡ ﺩﻳﺪﻧﺪ ﺩﺳﺖ ﻣﺤﺐ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﻛﺮﺩﻧﺪ. 🌿ﭘﺬﻳﺮﺵ ﻋﺪﻝ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍﻱ ﻧﺎﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﻪ ﺟﻬﺖ ﺧﻄﺎﻛﺎﺭﻱ، ﺍﻣﺎﻡ ﻻ‌ﺯﻡ ﺑﺒﻴﻨﺪ ﻣﺮﺍ ﺭﺳﻮﺍ ﻛﻨﺪ ﺁﻣﺎﺩﮔﻲ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ باشم ﻭ ﺷﻜﺎﻳﺖ ﻧﻜﻨﻢ.اگر امام زمان عجل الله فرجه آمد و گفت این خانه ات مال تو نیست و حق فقرا و محرومین در آن است و یا تو شایسته ی این پست و مقام نیستی بی چون و چرا بپذیریم. ﺑﻪ تیغم گر کشد ﺩﺳﺘﺶ ﻧﮕﻴﺮﻡ ﻭﮔﺮ ﺗﻴﺮﻡ ﺯﻧﺪ ﻣﻨﺖ ﭘﺬﻳﺮﻡ 🌿ﻏﺎﻳﺖ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﺍﺭﺍﺩﺕ ﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻣﺎ ﺑﻪ امام زمان ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺣﻜﻮﻣﺖ ایشان ﻛﻞ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﺑﮕﻴﺮﺩ. ﺩﺭ ﻛﻞ ﺩﻭﺭﻩ ﻏﻴﺒﺖ ﺍﻳﻦ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻣﻮﺩﺕ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ.ﻭﺻﺎﻝ ﻳﺎ ﻋﺪﻡ ﻭﺻﺎﻝ ﻭ ﻛﺎﻣﺮﻭﺍﻳﻲ ﻳﺎ ﻧﺎﻛﺎﻣﻲ، ﻓﻘﺮ ﻳﺎ ﻏﻨﺎ،ﺻﺤﺖ ﻳﺎ ﻣﺮﺽ، ﺗﺄﺛﻴﺮﻱ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﻮﺟﺐ ﮔﺴﺴﺖ ﻧﻤﻲ‌ﺷﻮﺩ. 🌿ﺷﻴﻌﻪ ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﻇﻬﻮﺭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﻣﻘﺎﻃﻊ ﺯﻧﺪﮔﻲ‌ﺍﺵ ﻟﺤﺎﻅ ﻣﻲ‌‌ﻛﻨﺪ. ﻗﺮﺁﻥ ﻣﻲ‌ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: «ﻭَ ﻟَﻘَﺪْ ﺃَﺭْﺳَﻠْﻨﺎ ﻣُﻮﺳﻰ ﺑِﺂﻳﺎﺗِﻨﺎ ﺃَﻥْ ﺃَﺧْﺮِﺝْ ﻗَﻮْﻣَﻚَ ﻣِﻦَ ﺍﻟﻈُّﻠُﻤﺎﺕِ ﺇِﻟَﻰ ﺍﻟﻨُّﻮﺭِ ﻭَ ﺫَﻛِّﺮْﻫُﻢْ ﺑِﺄَﻳَّﺎﻡِ ﺍﻟﻠَّﻪِ... « ﻭ ﺩﺭ ﺣﻘﻴﻘﺖ، ﻣﻮﺳﻰ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﻳﺎﺕ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ [ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻳﻢ] ﻛﻪ ﻗﻮﻡ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﺎﺭﻳﻜﻴﻬﺎ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺭﻭﺷﻨﺎﻳﻰ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭ، ﻭ ﺭﻭﺯﻫﺎﻯ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭﻯ ﻛﻦ،...»‌ﻣﺎ ﻣﻮﺳﻲ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﻌﺠﺰﺍﺗﻲ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻮﺳﻲ ﮔﻔﺘﻴﻢ: ﻗﻮﻣﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻇﻠﻤﺎﺕ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﻧﻮﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﻛﻦ ﻭ ﺍﻳﺎﻡ ﺍﻟﻠﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭﻱ ﻛﻦ. 🌿 ﺩﺭ ﺫﻳﻞ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺭﻭﺍﻳﺘﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻳﺎﻡ ﺍﻟﻠﻪ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺍﺳﺖ: 1⃣ﺯﻣﺎﻥ ﻇﻬﻮﺭ 2⃣ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺮﮒ 3⃣ﺯﻣﺎﻥ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺳﻪ ﺻﺤنه امام ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ.ایشان ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻪ ﻣﺮﮒ ﻭ ﻫﻢ ﺯﻣﺎﻥ ﻗﻴﺎﻣﺖ و ﻫﻢ ﺯﻣﺎﻥ ﻇﻬﻮﺭ ﺟﻠﻮﻩ‌ﮔﺮﻱ ﺩﺍﺭﻧﺪ. 🌿ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻛﻪ ﺍﻳﺎﻡ ﺍﻟﻠﻪ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻃﺒﻖ ﺁﻳﻪ ۳۹ ﺳﻮﺭﻩ ﻣﺒﺎﺭﻛﻪ ﺍﻧﻔﺎﻝ «... ﻭَ ﻳَﻜُﻮﻥَ ﺍﻟﺪِّﻳﻦُ ﻛُﻠُّﻪُ ...» «...ﺩﻳﻦ ﻳﻜﺴﺮﻩ ﺍﺯ ﺁﻥِ ﺧﺪﺍ ﮔﺮﺩﺩ. ﭘﺲ ﺍﮔﺮ [ﺍﺯ ﻛﻔﺮ] ﺑﺎﺯﺍﻳﺴﺘﻨﺪ» ﺍﻳﺎﻡ ﺍﻟﻠﻪ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﻳﻦ ﻛﺎﻣﻞ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺧﺪﺍ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺳﻴﻄﺮﻩ ﺩﻳﻦ ﺩﺭ ﻛﻞ ﻧﻈﺎﻡ ﻋﺎﻟﻢ ﺣﺎﻛﻢ ﺍﺳﺖ یعنی زمان حکومت امام مهدی علیه السلام... 👈 .... .
. ❣﷽❣ 🌷 ۴۳۳🌷 🌹ﻭَ ﻣُﻘَﺪِّﻣُﻜُﻢْ ﺃَﻣَﺎﻡَ ﻃَﻠِﺒَﺘِﻲ ﻭَ ﺣَﻮَﺍﺋِﺠِﻲ ﻭَ ﺇِﺭَﺍﺩَﺗِﻲ ﻓِﻲ ﻛُﻞِّ ﺃَﺣْﻮَﺍﻟِﻲ ﻭَ ﺃُﻣُﻮﺭِﻱ🌹 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 ☘☘ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﻡ ﺩﺭ ﺟﻠﻮ ﻭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪﯼ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺣﺎﻻ‌ﺕ ﻭ ﺍﻣﻮﺭﻡ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﻡ. ☘☘ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻫﺮﭼﻪ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﻢ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﻨﻢ ،ﺣﻀﺮﺍﺕ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ(ﻉ) ﺭﺍ ﺟﻠﻮ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﻡ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﻣﻄﺮﺡ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ، ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻗﺒﻼ‌ ﻣﻄﺮﺡ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﻣﺮ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﻛﻪ ﻭﺳﺎﻃﺖ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﻬﺎﻧﻪ‌ﺍﻱ ﺑﺮﺍﯼ ﻃﺮﺡ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺍﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ . ☘☘ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍﻱ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﻱ ، ﻫﺮ ﺣﺎﻟﻲ، ﻭ ﻫﺮ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﺍﯼ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﻣﯽ ﻓﺮﺳﺘﻢ ﺗﺎ ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺵ ﺷﻮﺩ ﻭ ﮐﺎﺭﻡ ﺧﺘﻢ ﺑﻪ ﺧﯿﺮ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﻫﺎﻳﻢ ﺻﺤﯿﺢ ﺷﻮﺩ. ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻋﺴﻞ ﮔﻔﺘﻪ‌ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺷﻜﻤﺶ ﺟﻤﻊ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ «ُ ﻓﻴﻪِ ﺷِﻔﺎﺀٌ ﻟِﻠﻨَّﺎﺱ» ﺍﺳﺖ.ﭼﻮﻥ ﺫﻛﺮ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻋﺴﻞ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺟﻤﻊ‌ﺁﻭﺭﻱ ﮔﺮﺩﻩ ﮔﻞ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﻣﯽ ﻓﺮﺳﺘﺪ. ﻣﻦ ﻧﻴﺰ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﻱ ﻭ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﺮ ﺍﺭﺍﺩﻩ‌ﺍﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﺣﻀﺮﺍﺕ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ (ﻉ) ﺩﻋﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ. ☘☘  ﻓﺮﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﯼ ﺳﺒﺤﺎﻥ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻓﯿﺾ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﻓﯿﺾ ﻭ ﯾﺪ ﺑﺎﺳﻄﻪ ﺧﺪﺍﻱ ﺳﺒﺤﺎﻥ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ ﻭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺧﺪﺍ ﻗﺪﺭﺕ ﻧﻤﺎﯾﻲ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ ، ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﺗﻔﻜﺮﻱ ﺷﺮﮎ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻧﻤﯽ‌ﺷﻮﺩ ﺯﻳﺮﺍ ﺷﺮﮎ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺣﻀﺮﺍﺕ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ (ﻉ) ﺭﺍ ﻣﺴﺘﻘﻞ ﻭ ﺟﺪﺍﻱ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻱ ﺳﺒﺤﺎﻥ ﺑﺒﻴﻨﻢ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺳﺒﺐ ﻓﯿﺾ ﺭﺳﺎﻧﯽ ﺣﻀﺮﺕ ﺣﻖ ﻣﻲ‌ﺩﺍﻧﻢ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺳﺒﺐ ﻓﯿﺾ ﺭﺳﺎﻧﯽ ﻣﻲ‌ﺩﺍﻧﻢ ﺩﺳﺖ ﻧﯿﺎﺯﻡ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺷﻤﺎ ﺩﺭﺍﺯ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮﺷﺮﮎ ﺣﺴﺎﺏ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ‌. ☘☘ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﭼﯿﺰﯼ ﻃﻠﺐ ﻧﻤﻲ‌ﻛﻨﻢ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻢ ﺩﺭ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ‌ﻫﺎﻱ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﻬﺎﻧﻪ‌‌ﺍﻱ ﻣﻲ‌ﺩﺍﻧﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﺟﻠﻮﻩ‌ﮔﺮﻱ‌ﻫﺎﻱ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﻧﻈﺎﻡ ﻋﺎﻟﻢ، ﻣﻦ ﺑﺎ ﻃﻠﺐ‌ﻫﺎﻳﻢ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻳﺎ ! ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺧﻠﻖ ﻋﺎﻟﻢ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻩ ﺍﻳﻦ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﺍﻥ ﭼﻪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺟﻠﻮﻩ ﻫﻤﻪ ﺍﺳﺎﻣﻲ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ‌ﺍﻧﺪ ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﺷﻔﺎ ﻃﻠﺐ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ  ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ (ﻉ) ﻣﺘﻮﺳﻞ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻭﺳﺎﻃﺖ ﺣﻀﺮﺗﺶ ﺷﻔﺎ ﻣﻲ‌ﮔﻴﺮﺩ ﻣﻲ‌ﺩﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺷﻔﺎ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺧﺪﺍﻱ ﺷﺎﻓﻲ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﻃﻠﺐ ﺷﻔﺎ ﺣﻀﺮﺍﺕ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ (ﻉ) ﺭﺍ ﺟﻠﻮ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ‌ﺩﻫﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﻃﻠﺐ ﺳﻼ‌ﻣﺖ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ ﻭ ﮔﺎﻩ ﭼﻨﺎﻥ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺷﻔﺎ ﺩﻳﺪﻩ ﺑﻪ ﺟﺎﻳﻲ ﻣﻲ‌ﺭﺳﺪ ﻛﻪ ﺑﮕﻮﻳﺪ :‌ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻤﺎﻧﻢ ﯾﺎ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﺑﻠﻜﻪ ﻣﻬﻢ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ﺣﺴﯿﻦ (ﻉ) ﮐﯿﺴﺖ ﻣﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ ﻭ ﺩﺍﺭﺍﻳﻲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺗﺎ ﺣﻀﺮﺍﺕ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ (ﻉ) ﺩﺭ ﮐﻞ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻏﺮﺽ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﺣﻮﺍﺋﺞ ﻓﺮﺩﻱ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻠﻜﻪ ﻗﺼﺪ ﺑﺮﻭﺯ ﻭ ﻇﻬﻮﺭ ﻫﻤﻪ ﺣﻀﺮﺍﺕ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ ﺑﻪ ﺧﺼﻮﺹ ﺣﻀﺮﺕ ﻭﻟﻲ ﻋﺼﺮ (ﻋﺞ) ﺍﺳﺖ.   🍃ﺗﻮﺯﻳﻊ ﻫﻤﻪ ﻧﻌﻤﺎﺕ ﺍﺯ ﺑﻴﺖ ﻭﻻ‌ﻳﺖ ﺍﺳﺖ.  ﺍﻳﻦ ﺍﻗراری ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻲ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ. 🍃 ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﺎﻳﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍ ﻋﺰﻳﺰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻋﺰﺕ ﺣﺎﺻﻞ ﻧﻤﻲ‌ﺷﻮﺩ ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﻭﻟﻲ ﺍﻟﻠﻪ. ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ امام زمان ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ایشان ﺗﻮﺳﻞ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔوار ﺭﺍ ﭘﻴﺸﻮﺍﻱ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍﻱ ﺳﺒﺤﺎﻥ ﻋﺰﻳﺰ ﺷﺪ. ﻋﺰﺕ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍﻱ ﻫﺮ ﺩﻋﺎﻳﻲ ﺳﻼ‌ﻣﺘﯽ ﻭ ﻋﺰﺕ ﺍﻣﺎﻣﺶ ﺭﺍ ﻃﻠﺐ ﻛﻨﺪ ﺳﭙﺲ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩ ﺩﻋﺎ ﻛﻨﺪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﻨﻪ ﮐﻮﻩ ﺳﺎﺭ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﺪ. ﻳﻌﻨﻲ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﻧﻌﻤﺎﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻪ ﻗﻠﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺍﺯ ﻗﻠﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺳﺮﺍﺯﻳﺮ ﺷﻮﺩ. ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺮ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺍ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺑﺮﺍﯼ امامش ﻃﻠﺐ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﺑﺮﻛﺖ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺘﺶ ﭼﻨﺪ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ. ﺳﺮ ﺧﻢ ﻣﯽ ﺳﻼ‌ﻣﺖ شکند اگر سبویی... 🍃ﺧﺪﺍﯾﺎ! ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﻋﺎﻓﯿﺖ ﺭﺍ ﻧﺼﻴﺐ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻧﻢ ﺑﮕﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﻼ‌ﺡ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﻋﺎﻓﻴﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻭﺳﺎﻃﺖ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﺳﺎﻥ.ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻘﺎﻡ ﺑﺮﺳﺪ ﺑﻪ ﻣﻘﺎﻡ ﮐﻤﺎﻝ ﺍﻻ‌ﻧﻘﻄﺎﻉ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻓﺎﻧﯽ ﻭ ﺫﻭﺏ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﺯﻳﺮﺍ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﻠﻜﻪ ﺗﻨﻬا ﻳﻚ ﻓﺮﺩ ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﺍﻭ ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﻫﺮ ﺧﻴﺮﺍﺗﻲ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺁﻧﻜﺲ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﺳﺖ ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻘﺎﻡ ﺑﺮﺳﺪ ﺍﺣﺴﻦ  ﺍﻟﻤﻨﺎﻓﻊ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ... 👈 .... .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #مهدی_شناسی ۴۳۴ 🌹ﻭَ ﻣُﻘَﺪِّﻣُﻜُﻢْ ﺃَﻣَﺎﻡَ ﻃَﻠِﺒَﺘِﻲ ﻭَ ﺣَﻮَﺍﺋِﺠِﻲ ﻭَ ﺇِﺭَﺍﺩَﺗِﻲ ﻓِﻲ ﻛُﻞِّ ﺃَﺣْﻮَﺍ
. 🌷 ۴۴۲🌷 🌹ﺣَﺘَّﻰ ﻳُﺤْﻴِﻲَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺩِﻳﻨَﻪُ ﺑِﻜُﻢْ ﻭَ ﻳَﺮُﺩَّﻛُﻢْ ﻓِﻲ ﺃَﻳَّﺎﻣِﻪِ ﻭَ ﻳُﻈْﻬِﺮَﻛُﻢْ ﻟِﻌَﺪْﻟِﻪِ ﻭَ ﻳُﻤَﻜِّﻨَﻜُﻢْ ﻓِﻲ ﺃَﺭْﺿِﻪ»🌹 🔸زیارت جامعه کبیره🔸 🍃ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﻳﻨﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺷﻤﺎ ﺯﻧﺪﻩ ﻛﻨﺪ، ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻳّﺎﻣﺶ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺍﻧﺪ، ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﻋﺪﺍﻟﺘﺶ ﺁﺷﻜﺎﺭﺗﺎﻥ ﻧﻤﺎﻳﺪ، ﻭ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻨﺶ ﭘﺎﺑﺮ ﺟﺎﻳﺘﺎﻥ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ. 🍃ﺍﻇﻬﺎﺭ ﺍﺭﺍﺩﺗﻲ ﻛﻪ ما ﺩﺭ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﻲ‌ﻛﻨیم ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﻇﻬﻮﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺭﺩ. ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﺤﻮﻳﻞ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻧمان ﺑﺪﻫیم. 🍃ﺯﻣﺎﻥ ﻇﻬﻮﺭ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﻳﻦ ﺭﺍ ﺍﺣﻴﺎ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻫﻤﻪ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻋﺪﻝ ﻛﻞ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﻣﻲ‌ﮔﻴﺮﺩ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻼ‌ﻓﺖ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﺳﺖ. 🍃ﻋﻠﺖ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺷﻴﻌﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﻧﺎﺍﻣﻴﺪ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻣﺤﺐ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ (ﻉ) ﺑﺎﻳﺪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ ﻧﺸﺎﻁ ﺑﺎﺷﺪ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﻓﺮﺝ ﺭﺍ ﻣﻲ‌ﺑﻴﻨﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺯﻳﺒﺎ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺎﻻ‌ﺧﺮﻩ ﺭﻭﺯﻱ ﺩﺭ ﻛﻞ ﻧﻈﺎﻡ ﻋﺎﻟﻢ ﻋﺪﻝ ﺣﺎﻛﻢ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﺳﺘﻘﺮﺍﺭ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺩﺭ ﻧﻈﺎﻡ ﻋﺎﻟﻢ ﻣﻤﻜﻦ ﻣﻲ‌ﮔﺮﺩﺩ. 🍃ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺷﺎﺭﺣﻴﻦ زیارت جامعه ﺩﺭ ﻣﺜﺎﻟﻲ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﺪ: ﻋﻠﺖ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺷﺘﺮ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺭﺍﻩ ﻣﻲ‌ﺭﻭﺩ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﻤﻲ‌ﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺻﺒﻮﺭﺍﻧﻪ ﻣﺴﻴﺮ ﺭﺍ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﻲ‌ﺩﻫﺪ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺗﻴﺰﺑﻴﻦ ﺍﺳﺖ. ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺳﻔﺮ، ﺁ‌ﺧﺮ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﻣﻲ‌ﺑﻴﻨﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺩﻟﻴﻞ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﻤﻲ‌ﺷﻮﺩ ﻭ ﻋﻠﺖ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺷﻴﻌﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺷﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑالا‌ﺧﺮﻩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻱ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﻴﺪ ﻛﻪ ﺟﻠﻮﻩ‌ﮔری ﻫﺎﻱ ﺣﻀﺮﺍﺕ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ (ﻉ)‌ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﻴﻦ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺒﻴﻨﺪ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ  ﻣﻄﻠﻮﺏ ﺷﻴﻌﻪ ﺍﺳﺖ ﻣﺤﻘﻖ ﺷﺪﻩ ﻣﻲ‌ﺑﻴﻨﺪ. 🍃 ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺍﻟﻔﺮﺝ ﻣﻦ ﺍﻟﻔﺮﺝ. ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺣﻴﺎﺕ ﺩﻳﻦ ﻭ ﺳﺮﭘﺎﻳﻲ ﺯﻣﻴﻦ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﻴﺴﺮ ﻣﻲ‌ﮔﺮﺩﺩ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﺣﻴﺎﺕ ﺩﻳﻦ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺯﻣﺎﻥ ﻇﻬﻮﺭ ﻧﻴﺴﺖ.ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺎﺿﺮ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﻣﺘﺪﻳﻦ‌ﺍﻧﺪ ﻭ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺑﻲ‌ﺩﻳﻦ ﻭ ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺩﺍﻱ ﺩﻳﻦ‌ﺩﺍﺭﻱ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﻇﻬﻮﺭ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ. ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ امام زمان علیه السلام ﻣﻨﺎﻓﻖ ﻧﻤﻲ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻛﻨﺪ، ﻫﺮ ﻛﺲ ﻳﺎ ﻣﺘﺪﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﻃﺒﻖ ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﻛﺎﻓﺮ ﺫﻣﻲ ﺍﺳﺖ.ﺍﻣﺎ ﺗﻜﻠﻴﻒ ﻫﺮ ﺩﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻭ ﻣﺸﺨﺺ ﺍﺳﺖ. ﻛﺴﻲ ﻣﻨﺎﻓﻖ ﻧﻴﺴﺖ. ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻛﺴﻲ ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﺩﻳﻦ ﻧﺎﻥ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﺍﻣﺎ ﺣﻘﻴﻘﺘﺎ ﺑﻲ‌ﺩﻳﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ❣﷽❣ 🌷 ۴۴۳ 🌹ﺣَﺘَّﻰ ﻳُﺤْﻴِﻲَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺩِﻳﻨَﻪُ ﺑِﻜُﻢْ🌹 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 🌿ﺍﺣﻴﺎﻱ ﺩﻳﻦ ﺑﺎ امام ﺍﺳﺖ.ﻳﻌﻨﻲ ﺑﺎ ﺟﻠﻮﻩ‌ﮔﺮﻱ امام هر زمان، ﺩﻳﻦ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺣﻘﻴﻘﻲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻲ‌ﻳﺎﺑﺪ. 🌿ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻫﺮ ﭼﻪ‌ ﺟﻠﻮﻩ‌ﮔﺮﻱ‌ﻫﺎﻱ امام زمانمان ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺷﻮﺩ ﺣﻴﺎﺕ ﺩﻳﻦ، ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺧﻮﺩﻧﻤﺎﻳﻲ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ. 🌿ﺩﺭ ﻛﻼ‌ﺱ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﺩﺭ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺁﻝ ﻳﺲ می خوانیم:« ﺍﻟﺴَّﻠَﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻓِﻲ ﺍﻟﻠَّﻴْﻞِ ﺇِﺫﺍ ﻳَﻐْﺸﻰ ﻭَ ﺍﻟﻨَّﻬﺎﺭِ ﺇِﺫﺍ ﺗَﺠَﻠَّﻰ » 🌿ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻟﻴﻞ،ﻟﻴﻞ ﻏﻴﺒﺖ ﻭ ﻧﻬﺎﺭ،ﻧﻬﺎﺭ ﻇﻬﻮﺭ ﺍﺳﺖ.ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﻻ‌ﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺍﻣﺎﻡ ﻛﻨﺪ. ﺍﮔﺮ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﻨﻴﻢ ﮔﻮﻳﺎ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻏﻴﺒﺖ ﺁﻣﺎﺩﮔﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻇﻬﻮﺭ ﺭﺍ ﻛﺴﺐ ﻛﺮﺩﻩ‌ﺍﻳﻢ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻇﻬﻮﺭﻳﻢ. ﻫﻤﻴﻦ ﺍﻻ‌ﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻢ ﺗﺎ ﺑﺒﻴﻨﻴﻢ ﺍﻣﺎﻡ ﭼﻪ ﻣﺄﻣﻮﺭﻳﺘﻲ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻣﻲ‌ﺳﭙﺎﺭﺩ؟ 🌹ﻳَﺮُﺩَّﻛُﻢْ ﻓِﻲ ﺃَﻳَّﺎﻣِﻪِ🌹 💠با این عبارت ﺑﺎ امام زمانمان ﺑﻴﻌﺖ ﻣﻲ‌ﻛﻨیﻢ ﻭ ﺍﻋﻼ‌ﻡ ﻣﻲ‌ﻛﻨیﻢ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ظهور کنید، ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻳﻮﻡ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ. ﺁﻥ ﺭﻭﺯ‌، ﺭﻭﺯ ﺧﺪﺍ ﺍﺳﺖ. ﺧﺪﺍ ﺟﻠﻮﻩ‌ﮔﺮﻱ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﻳﺶ ﻣﻲ‌ﮔﺬﺍﺭﺩ. 💠ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻇﻬﻮﺭ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺍﻭﻟﻴﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ که ﺣﺪﻭﺩ ۱۹ ﺳﺎﻝ ﺑﻪ ﻃﻮﻝ ﻣﻲ‌‌ﺍﻧﺠﺎﻣﺪ ﻛﻪ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻝ ﺍﻭﻝ ﻓﻘﻂ ﺟﻨﮓ ﻭ ﺳﺨﺘﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺎﺑﻘﻲ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺳﺖ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺗﻮﺳﻂ ﻳﻚ ﺯﻥ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﻲ‌ﺭﺳﻨﺪ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺯﻣﻴﻦ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺧﺎﻟﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﻳﺸﺎﻥ ۳۰۰ ﻭ ﺍﻧﺪﻱ ﺳﺎﻝ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ (ﻉ) ﺩﺭ ﻛﻞ ﻋﺎﻟﻢ ﭘﺮ ﺑﺎﺭ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ (ﻉ)‌ ﻛﻞ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﻣﻲ‌ﮔﻴﺮﺩ ﻭ ﻋﺪﻝ ﻛﺎﻣﻞ ﺟﻠﻮﻩ‌ﮔﺮ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ.ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ (ﻉ)‌ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺎﺯ ‌ﻣﻲ‌ﮔﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻧﻬﺎﻳﻲ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ. 💠ﻋﺎﻟﻢ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﺳﺖ، ﺩﺭﺁﻥ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻛﺴﻲ ﻣﺴﺘﺤﻖ ﺻﺪﻣﻪ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺍﻫﻞ ﻋﻠﻢ ﻭ ﺣﻜﻤﺖ ﻣﻲ‌ﺷﻮﻧﺪ.ﻋﺮﻭﺱ ﺩﺭ ﺣﺠﻠﻪ ﻧﻴﺰ ﺣﻜﻤﺖ ﻣﻲ‌ﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﻣﻨﻴﺖ ﺣﺎﻛﻢ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ. و این زمان،زمان و روزهای رجعت است. 💠ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺷﺐ ، ﺟﻬﺎﻟﺖ ، ﻣﻌﺼﻴﺖ ، ﻧﻔﺎﻕ ﻭ ﻛﺪﻭﺭﺕ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﻲ‌ﺭﻭﺩ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻫﺴﺖ ﺧﻴﺮ ﺍﺳﺖ. 👈 .... .
. 📜 ✍️استاد محمدحسین رجبی دوانی سالروز علیه‌السلام 🚦چگونگی ایجاد فضا برای نشر معارف اهل بیت علیهم‌السلام ۱ 📍۲۵ شوال سالروز شهادت جانگداز ششمین امام برحق مسلمانان جهان وجود مقدس حضرت علیه‌السلام بر نواده عظیم الشأنش امام عصر ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه و همه شیعیان و محبان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام تسلیت باد . 📍وجود مقدس حضرت امام صادق علیه‌السلام بنا بر مشهور در سال ۱۱۴ یعنی سالی که پدر بزرگوارشان حضرت علیه‌السلام به شهادت رسیدند، به مقام امامت نائل گشتند. دوره امامت امام صادق علیه‌السلام بالغ بر ۳۴ سال به درازا کشید و این ایام دوره بسیار پر ماجرا و مهمی از نظر حوادث سیاسی و اجتماعی است. 📍حضرت در طول امامت خود هم خلافت غاصبانه و جائرانه را تجربه فرمود و هم سقوط آن و روی آمدن خلافت جبار را. 📍امامت آن حضرت در ادامه خلافت خلیفه جنایتکار و خونریز اموی آغاز شد تا سال ۱۲۵ که هشام مرد و برادر زاده او قدرت را بدست گرفت. مرگ هشام آغاز سستی و رو به انحطاط رفتن قدرت است. 📍از ۱۲۵ تا سال ۱۳۲ که بنی امیه مضمحل می‌شوند، جنگ قدرت بین آنها در گرفته است؛ دوره خلافت ها کوتاه و عزل و قتل خلفا را در رقابت‌های درون خانوادگی امویان شاهد هستیم. در سال ۱۳۲ دولت غاصب بنی امیه توسط سرنگون شد و کشتار وسیعی از بنی امیه صورت گرفت و که شاخه‌ای از بنی هاشم بودند و نسب آنها به پسر عموی پیامبر اکرم و علیه‌السلام می‌رسید قدرت را بدست گرفتند. 📍در فاصله سال ۱۲۵ تا ۱۳۲ که دوران ضعف و انحطاط بنی‌امیه بود، خلفای جائر از امام صادق علیه السلام غافل بودند و آن حضرت فرصت مناسبی را بدست آورد تا وظیفه امامت خود را در قالب تدوین معارف اهل بیت علیهم‌السلام در مباحث فقهی، کلامی و اخلاقی تبیین بفرماید. 🔸همچنین ۴ سال اولِ روی کار آمدن یعنی از سال ۱۳۲ تا ۱۳۶ که اولین خلیفه عباسی قدرت را در دست دارد، به سبب آنکه هنوز پایگاه محمکی برای بنی عباس در امر خلافت ایجاد نشده بود نسبت به علیه‌السلام مدارا میکردند و این فرصت هم برای امام فراهم شد تا به اقدامات ارزشمند خود در نشر معارف اهل بیت علیه السلام ادامه دهد... .