💠داستان
سلمان ،از بازار آهنگران می گذشت جوانی جیغ و داد می نمود، مردم وی را نزد سلمان آوردند و گفتند: گویا دیوانه شده است، جوان وقتی سلمان را نزد خود دید، آرام شد و گفت: وقتی دیدم آهن را روی سندان می کوبند بیاد این آیه افتادم « وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدِیدٍ» برای آنها در جهنم گرزهایی از آهن سوزان هست.
محبت جوان به دل سلمان راه پیدا کرد و پیوسته با وی رفیق بود. دم مرگ جوان، وقتی که به حال احتضار افتاده بود، حضرت به بالینش رفت و از عزرائیل خواست با وی مدارا کند، او در جواب به سلمان گفت:
یا اباعبدالله انا لکل مومن رفیقٌ
من با هر مؤمنی رفیقم.
مقدار یاد مرگ را در روایت ذیل ببینید.
💠داستان
فردی وارد شهری شد و دید مردم آن شهر هیچ گناهی مرتکب نمیشوند؛ بسیار تعجب کرد و جویای علت شد. پس از جست وجوی بسیار متوجه شد که در این شهر هر کس میمیرد، خانوادهاش او را جلوی در خانه دفن میکنند. صبحها که اعضای خانواده برای کار از خانه خارج میشوند، به محض خروج با اولین چیزی که روبه رو میشوند، قبر کسی است که تا چندی پیش با آنها زندگی میکرد؛ از این رو یاد و خاطره صاحب قبر برایشان زنده میشود؛ خندهها، گریهها، گفتهها، خصلتها و دهها خاطره دیگر به یادشان میآید که اکنون با صاحبش در زیر خروارها خاک مدفون است. شبها نیز که به خانه باز میگردند، پیش از ورود به خانه با این قبر روبه رو میشوند و دوباره همان خاطرهها و پایان آنها برایشان تداعی میشود. گذر شب و روز و تداعی پیوسته این خاطرهها و پایان آنها، سبب آن شده که میل و رغبتی به گناه نکنند».
💠داستان
روزی عزرائیل نزد موسی آمد، موسی پرسید: برای زیارتم آمده ای یا برای قبض روحم؟ عزرائیل: برای قبض روحت. موسی: ساعتی به من مهلت بده تا بقا فرزندانم وداع کنم. عزرائیل: مهلتی در کار نیست. موسی (ع) به سجده افتاد و از خدا خواست تا به عزرائیل بفرماید که مهلت دهد تا با فرزندانش وداع کند. خداوند به عزرائیل فرمود: «به موسی (ع) مهلت بده!» عزرائیل مهلت داد. موسی (ع) نزد مادرش آمد و گفت: «سفری در پیش دارم!» مادر گفت: «چه سفری؟» موسی (ع) گفت: «سفر آخرت» مادر گریه کرد. موسی (ع) نزد همسرش آمد، کودکش را در دامن همسرش دید، با همسر وداع کرد، کودک دست به دامن موسی زد و گریه کرد، دل موسی (ع) از گریه کودکش سوخت و گریه کرد خداوند به موسی (ع) وحی کرد: «ای موسی! دل از آنجا بکن من از آنها نگهداری میکنم و آنها را در آغوش محبتم میپرورانم» دل موسی (ع) آرام گرفت. به عزرائیل گفت: جانم را از کدام عضو میگیری؟
عزرائیل: از دهانت
موسی: آیا از دهانی که بی واسطه با خدا سخن گفته است جانم را میگیری؟
عزرائیل: از دستت
موسی: آیا از دستی که الواح تورات را گرفته است؟
عزرائیل : از پایت
موسی: آیا از پایی که با آن به کوه طور برای مناجات با خدا رفتهام؟ عزرائیل نارنجی خوشبو به موسی داد، موسی آن را بو کرد و جان سپرد. فرشتگان به موسی (ع) گفتند: «یا أهوَنَ الأنبیاء مَوتاً کیفَ وَجَدتَ المَوتَ؛ ای کسی که در میان پیامبران از همه راحتتر مردی، مرگ را چگونه یافتی؟ موسی (ع) گفت: «کَشَاه تُسلَخُ و هِیَ حَیَّه؛ مرگ را مانند گوسفندی که زنده پوستش را بکنند، یافتم.»
ــــــــــــــــــــــــــــ
📎پی نوشتها
۱.توضیح المسائل آیت الله سیستانی،مسأله ۶۵۰.
۲. عیون أخبار الرضا (ع)،ج۱، ص۵۴۵
۳.بحار الأنوار،ج۸۲،ص۱۶۷.
۴.كنز العمّال ،۴۲۰۹۸.
۵.الخصال ،ص۶۱۶
۶.غررالحكم
۷.كنزالعمال، ۴۲۱۳۰
۸.جامع الأخبار ،۴۷۳
۹.الکافي ج۲ ،ص۱۳۱.
۱۰.تنبيه الخواطر، ص۲۲۳
۱۱.الکافی، ج۳، ص۲۳۱
۱۲.كنز العمّال ،۴۲۰۹۸.
۱۳.بحار الأنوار ،ج۷۳،ص۱۶۶.
۱۴. وسائل الشیعة ،ج۱۵،ص۲۸۰.
۱۵.بحار الأنوار ،ج۳۲،ص۱۳۳
۱۶.فروع كافى، ج۳، ص ۲۵۶.
۱۷.الزهد للحسين بن سعيد ،ص۲۰۸
🌺 والسلام علی من اتبع الهدی 🌺
۴
#حضرت_قاسم
میتونه نوجونی ۱۳ ساله معلم تموم دنیا باشه
هل من ناصر از تو ، لبیک از من
👇👇
Shab3Fatemieh1-1399[05].mp3
5.66M
#حضرت_قاسم
میتونه نوجونی ۱۳ ساله معلم تموم دنیا باشه
#میثم_مطیعی
enc_16289274536298472668504.mp3
3.61M
#حضرت_قاسم
#محمد_حسین_حدادیان
هل من ناصر از تو ، لبیک از من
.
#امام_زمان
السلام علی المهدی
مِهرِ اسلام گشت زندانی
چِقَدَر شد کسوف، طولانی
هست خورشید در پریشانی
خاک آمد به رنگِ ظلمانی
غربتش هست بی مثل، مهدی
رَبّنَا اقْض ِ حَوائجَ الْمَهدی
قرن ها پشتِ ابر، تابیده
چِقَدَر هست او ستمدیده
ستم از دوست، بیشتر دیده
فاطمه پا به پاش گِرییده
به لبش هست: " اَلعَجَل، مهدی! "
رَبّنَا اقْض ِ حَوائجَ الْمَهدی
ما چه کردیم از برایش؟ هیچ
ما چه گفتیم در ثنایش؟ هیچ
ما چه اندازه ایم پایش؟ هیچ
پای اِکثار در دعایش؟ هیچ
در غمش هست بیبدل، مهدی
رَبّنَا اقْض ِ حَوائجَ الْمَهدی
او چه خواهد ز کبریا؟ فَرَجَش
حاجتش چیست از خدا؟ فَرَجَش
هست تکلیف در دعا فَرَجَش
به جمیع بلا، دوا فَرَجَش
حاجتِ ماست از ازل، مهدی
رَبّنَا اقْض ِ حَوائجَ الْمَهدی
#محمد_على_نوری ✍
چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۲
..........
🌷 بزرگی میفرمود : هر موقع ، حال خوشی به شما دست داد و متوجه شدید که دعایتان مستجاب است ، بگویید : اللّهُمَ اقضِ حَوائِجَ مُولانَا المَهدی ، پروردگارا ، حاجات مولای ما ، امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را روا بفرما
👌 در این صورت ، اگر حاجات شما ، جزو حاجات امام عصر باشد که مستجاب می گردد و اگر در بین حاجات ایشان نباشد ، متوجه می شوی که آن حاجت ، حاجت مطلوبی نبوده است. امام عصر ناظر است و می بیند که شما ، حال خوش ات را برای او ایثار نموده ای.
.
.
#پیش_زمینه
#محرم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آه جدی المظلوم
جدی العطشان
جدی العریان
یااباعبدالله
یه عمره خون میچکه از دل
صفحه به صفحه مقتل لهوف
روضه خونت امام رضا شده
کشته ی زخمی شده ی سیوف
إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ
أَقْرَحَ جُفُونَنَا
أَسْبَلَ دُمُوعَنَا
وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا
یابن شبیب جد مرا بی هوا زدند
تو شلوغی ها زدند جلو عمه ها زدند
سیلی اول و نه که تو کربلا زدند
توی کوچه ها زدند به شام بلا زدند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قال الرضا (ع):روز شهادت حسین(ع) چشم ما را ریش کرد و اشک ما را روان ساخت و عزیز ما را در زمین کربلا خوار کرد
.👇
.
#روضه_متنی #شب_اول_محرم
|⇦• سلام ای پیرهن مشکی ..
#توسل به حضرت #امام_حسین علیه السلام اجرا شده شب اول محرم حاج حسن شالبافان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
در عالم مکاشفه یکی از عزیزانی که کثیرالتشرف بودند نقل میکنند؛ عالِمی از آقا سوال کردن آقا جان ،جای شما کجاست تو شهر ما ؟!.. حضرت فرمودند من کنار این شهدا زیاد میام و میرم .. این شهدا راه رو به ما نشون دادن .. هرسال مثه امروزی پرچم های رو گنبد رو عوض میکنن ، میدونید تعویض پرچم برگرفته از چیه؟
ازاون ساعتی شروع میشه که یه مادر پهلو شکسته پیراهن خونین حسینُ میاره .. از امشب پیراهن حسینُ به ساق عرش نصب میکنن .. همه غم های عالم رو دلت جمع میشه ..
از کجا بگم برات شبِ اولیِ معطلت نکنم .. از اون ساعتی که پسر شبیب میگه اومدم دیدم امام رضا در و دیوار خونه رو مشکی زده .. میگه دقت کردم به آقا دیدم هی بغضشُ از من پنهان میکنه .. میگه آروم دست گذاشتم رو پای امام رضا ، گفتم قربونتون برم چی شده آقا؟!.. هنوز شب اوله .. یه نگاه به من کرد :
یابن شبیب جد مرا بی هوا زدند
یابن شبیب جد مرا با عصا زدند
میدونی یعنی چی ؟! یعنی پیرمردا قربه الی الله زدند ..
شبِ اوله بزار بگم .. یه جا دیگه سراغ دارم که بی هوا زدند ..
گفت مادرم روش به دیوار بود .. اجازه بدید اینطور بگم یه موقع خانم متدین وقتی با یه نامحرم روبرو میشه معمولا خانم ها روشونُ برمیگردونن سرشون و پایین میاندازن ..
نامرد تا رسید تو کوچه ، اول از همه بی بی روش و برگردوند .. امام حسن میگه یهو دیدم مادر خورد به دیوار .. میگه دیدم بعد با صورت خورد زمین از همون جا بی هوا زدن باب شد ..
جوان نَنَه .. یارالی نَنَه .. یه بی هوا زدن دیگه رم بگم ؟!..
ای جان عمو رقیه رو بی هوا زدن
رسید به این بچه ، این بچه سه سالشه ترسیده بود .. اول از همه گفت تو بابای منو ندیدی؟ گفت باباتُ میخوای یه قافله رو اسیر کردی!..
شب اول شب مسلمِ ؛ مسلمُ وقتی بردنش بالا دارالاماره وقتی دید دی.ه کار تمومه ، داشت به آقاش سلام میداد داشت مناجات میکرد یهو نامرد اشاره کرد الان وقتشه ..
یه جایی هم کربلا اربابِ ما رو اسب ایستاد ، حضرت نگه داشت ذوالجناحُ میخواست استراحت کنه .. یه نفسی تازه کرد .. شروع کرد خطبه خواندن برا اینا یه مرتبه یه نامردی بی هوا یه سنگی به پیشانیش زد .. پیراهن عربیشُ بالا زد .. صدرالحسین نمایان شده .. نانجیب حرمله به زانو نشست .. یه تیرِ سه شعبه به قلبش زد ..
بلند مرتبه شاهی زِ صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
دیدن ابی عبدالله تکون نمیخوره .. بعضیا گفتن دیگه با تیرِ حرمله کارش تمومه .. بعضیاشون گفتن هنوز زنده ست .. یه نامردی گفت میخواید بدونید زنده ست یا نه!.. گفت چی کار کنیم؟! گفت من راهشو بلدم .. اینا غیرت الله هستن .. اومد بالا بلندی داد زد گفت به خیمه هاش حمله کنید .. تا این حرفُ زد ارباب ما یه تکانی خورد ، تکبه داد به نیزه ی غریبی .. صدا زد من هنوز زنده ام ..
ــــــــــــــــــ
#یابن_شبیب
#روضه_امام_حسین
#حاج_حسن_شالبافان
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شب_اول_محرم
.
1_2030308901-AudioConverter.mp3
4.41M
🔴 آشنایی به جلوه های محبت #امام_زمان در زندگی
🎙 #ابراهیم_افشاری
Kashani-14020111-ImamSajjad(AS)-09-Hkashani_Com.mp3
36.67M
🔊 #سخنرانی کامل #امام_سجاد
📋 امام سجاد علیه السلام الگوی تراز در دوران دین گریزی؛ جلسه نهم از ده جلسه
📆 جمعه مورخ 11 فروردین ماه 1402
🔸 مسجد ارک #حامد_کاشانی
.
#واحد_شور اباعبدالله
#امام_حسین
◾️◽️◾️◽️◾️
انی سلم لمن سالمکم
انی حرب لمن حاربکم
ای تاج سر من، اباعبدالله، حسین سرور من، اباعبدالله
قرص قمر من، اباعبدالله، ذکر مادر من، اباعبدالله
نزنی آقا روی نوکرت رو زمین
تو رو به حق خدای رب العالمین
بیا دستمو تو دست مادرت بذار
دلمو بده دست امیرالمومنین
شمع شب تارم، ای یوسف بازارم
خیلی دوست دارم، یا حسین یا حسین
انی سلم لمن سالمکم
انی حرب لمن حاربکم
(یااباعبدالله اباعبدالله)
◾️◽️◾️◽️◾️
ساکن تربه الزاکیه
صاحب قبه السامیه
ای آب و نون من،اباعبدالله، روزی رسون من ،اباعبدالله
اشک روون من ،اباعبدالله، غیرت خون من ،اباعبدالله
بیا صدام کن آقا عاشق صداتم
بیا دستای خالیمو پر کن گداتم
توی هیئت روی لبهام حسین حسینه
همین حسین گفتن آخر میده نجاتم
حُسن حَسَناتم، یذهبن السیئاتم
خیلی خاطر خواتم یا حسین یا حسین
انی سلم لمن سالمکم
انی حرب لمن حاربکم
(یااباعبدالله اباعبدالله)
◾️◽️◾️◽️◾️
باده بده ساقی، یا حسین
ساقی عراقی، یا حسین
هوای سرم رو کربلایی کن، سوز حنجرم رو کربلایی کن
دختر پسرم رو کربلایی کن، پدر مادرم رو کربلایی کن
آسمون چشامو پرستاره کردم
من اومدم به دنیا دور تو بگردم
کوله بار سفرم خالیه آقا جون
دو سه تا قطره اشکه همه ی آورده م
ای برکت مالم، حرمت رزق سالم
ای شمع وصالم یا حسین یا حسین
انی سلم لمن سالمکم
انی حرب لمن حاربکم
(یااباعبدالله اباعبدالله)
◾️◽️◾️◽️◾️
کربلایی #مظاهر_کثیری_نژاد✍
.👇