eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.9هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
564 ویدیو
801 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. كه درد دلهاى امام عليه السّلام از ماجراى و در خطبه مطرح است 1.شكوه از ابا بكر و غصب خلافت آگاه باشيد به خدا سوگند ابابكر، جامه خلافت را بر تن كرد، در حالى كه مى دانست جايگاه من نسبت به حكومت اسلامى، چون محور آسياب است به آسياب كه دور آن حركت مى كند. او مى دانست كه سيل علوم از دامن كوهسار من جارى است، و مرغان دور پرواز انديشه ها به بلنداى ارزش من نتوانند پرواز كرد. پس من رداى خلافت رها كرده و دامن جمع نموده از آن كناره گيرى كردم و در اين انديشه بودم كه آيا با دست تنها براى گرفتن حق خود به پاخيزم يا در اين محيط خفقان زا و تاريكى كه به وجود آوردند، صبر پيشه سازم كه پيران را فرسوده، جوانان را پير، و مردان با ايمان را تا قيامت و ملاقات پروردگار اندوهگين نگه مى دارد پس از ارزيابى درست، صبر و بردبارى را خردمندانه تر ديدم. پس صبر كردم در حالى كه گويا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود. و با ديدگان خود مى نگريستم كه ميراث مرا به غارت مى برند. 2.بازى ابا بكر با خلافت تا اينكه خليفه اوّل، به راه خود رفت و خلافت را به پسر خطّاب سپرد. سپس امام مثلى را با شعرى از أعشى عنوان كرد:  مرا با برادر جابر، «حيّان» چه شباهتى است (من همه روز را در گرماى سوزان كار كردم و او راحت و آسوده در خانه بود.) شگفتا ابا بكر كه در حيات خود از مردم مى خواست عذرش را بپذيرند،  چگونه در هنگام مرگ، خلافت را به عقد ديگرى در آورد. هر دو از شتر خلافت سخت دوشيدند و از حاصل آن بهره مند گرديدند. 3.شكوه از عمرو ماجراى خلافت: سرانجام اوّلى حكومت را به راهى در آورد، و به دست كسى (عمر) سپرد كه مجموعه اى از خشونت، سختگيرى، اشتباه و پوزش طلبى بود زمامدار مانند كسى كه بر شترى سركش سوار است، اگر عنان محكم كشد، پرده هاى بينى حيوان پاره مى شود، و اگر آزادش گذارد، در پرتگاه سقوط مى كند. سوگند به خدا مردم در حكومت دومى، در ناراحتى و رنج مهمّى گرفتار آمده بودند، و دچار دو رويى ها و اعتراض ها شدند، و من در اين مدت طولانى محنت زا، و عذاب آور، چاره اى جز شكيبايى نداشتم، تا آن كه روزگار عمر هم سپرى شد.   4.شكوه از شوراى عمر: سپس عمر خلافت را در گروهى از قرار داد كه پنداشت من همسنگ آنان مى باشم پناه بر خدا از اين شورا در كدام زمان در برابر شخص اوّلشان در خلافت مورد ترديد بودم، تا امروز با اعضاى شورا برابر شوم كه هم اكنون مرا همانند آنها پندارند و در صف آنها قرارم دهند ناچار باز هم كوتاه آمدم، و با آنان هماهنگ گرديدم. يكى از آنها با كينه اى كه از من داشت روى بر تافت،  و ديگرى دامادش  را بر حقيقت برترى داد و آن دو نفر ديگر كه زشت است آوردن نامشان . 5.شكوه از خلافت عثمان: تا آن كه سومى به خلافت رسيد، دو پهلويش از پرخورى باد كرده، همواره بين آشپزخانه و دستشويى سرگردان بود، و خويشاوندان پدرى او از بنى اميّه به پاخاستند و همراه او بيت المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر گرسنه اى كه بجان گياه بهارى بيفتد،  عثمان آنقدر اسراف كرد كه ريسمان بافته او باز شد و أعمال او مردم را برانگيخت، و شكم بارگى او نابودش ساخت. 6.بيعت عمومى مردم با امير المؤمنين عليه السّلام: روز بيعت، فراوانى مردم چون يال هاى پر پشت گفتار  بود، از هر طرف مرا احاطه كردند، تا آن كه نزديك بود حسن و حسين عليه السّلام لگد مال گردند،  و رداى من از دو طرف پاره شد. مردم چون گلّه هاى انبوه گوسفند مرا در ميان گرفتند. امّا آنگاه كه به پاخاستم و حكومت را به دست گرفتم، جمعى پيمان شكستند  و گروهى از اطاعت من سرباز زده و از دين خارج شدند،  و برخى از اطاعات حق سر بر تافتند،  گويا نشنيده بودند سخن خداى سبحان را كه مى فرمايد: «سراى آخرت را براى كسانى برگزيديم كه خواهان سركشى و فساد در زمين نباشند و آينده از آن پرهيزكاران است» آرى به خدا آن را خوب شنيده و حفظ كرده بودند، امّا دنيا در ديده آنها زيبا نمود، و زيور آن چشم هايشان را خيره كرد.   7.مسؤوليت هاى اجتماعى سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و جان را آفريد، اگر حضور فراوان بيعت كنندگان نبود، و ياران حجّت را بر من تمام نمى كردند، و اگر خداوند از علماء عهد و پيمان نگرفته بود كه برابر شكم بارگى ستمگران، و گرسنگى مظلومان، سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهايش مى ساختم، و آخر خلافت را به كاسه اوّل آن سيراب مى كردم، آنگاه مى ديديد كه دنياى شما نزد من از آب بينى بزغاله اى بى ارزش تر است . گفتند: در اينجا مردى از أهالى عراق بلند شد و نامه اى به دست امام عليه السّلام داد و امام عليه السّلام آن را مطالعه مى فرمود، گفته شد، مسايلى در آن بود كه مى بايست جواب مى داد. وقتى خواندن نامه به پايان رسيد، ابن عباس گفت يا امير المؤمنين چه خوب بود سخن را
ا از همان جا كه قطع شد آغاز مى كرديد امام عليه السّلام فرمود: هرگز اى پسر عباس، شعله اى از آتش دل بود، زبانه كشيد و فرو نشست،  ابن عباس مى گويد، به خدا سوگند بر هيچ گفتارى مانند قطع شدن سخن امام عليه السّلام اين گونه اندوهناك نشدم، كه امام نتوانست تا آنجا كه دوست دارد به سخن ادامه دهد. مى گويم: (معناى سخن امام عليه السّلام كه فرمود، كراكب الصّعبة، اين است كه اگر سوار كار مهار شتر سركش را سخت بكشد، و مركب چموشى نافرمانى كند، بينى او پاره مى شود، و اگر مهارش را رها كند، چموشى كرده در پرتگاه سقوط قرار مى گيرد و صاحبش قدرت كنترل او را ندارد. مى گويند «اشنق الناقه» يعنى بوسيله مهار، سر شتر را بالا بكشد و «شنقها» نيز مى گويند كه ابن سكّيت در كتاب اصلاح المنطق گفته است. اينكه فرمود «اشنق لها» و نفرمود «اشنقها» براى آنكه اين كلمه را مقابل «اسلس لها» قرار داد، گويى فرموده باشد كه اگر سر او را بالا كشد. يعنى آن را واگذارد تا سر خود را بالا نگاه دارد).
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎴 [جلسه‌ی سوم] 👈🏼 فیش منبرهای 📚 مطالب مطرح شده: ۱. مدح امام عصر علیه‌السلام (دردی به‌دل مراست، مداوا نمی‌شود) ۲. اشعار حضرت زهرا علیهاالسلام (زهرا که بود بار مصبت به‌شانه‌اش) ۳. روضه و مصیبت (روضه‌ی غصب فدک) (سلام ما به مدینه، به‌قبله‌ی جانش) و روضه‌ی حضرت عباس علیه‌السلام (گر نخیزی تو زجا، کار حسین سخت‌تر است) ۴. زمزمه‌ی زهرایی (از کوچه‌های_شهر مدینه_خیزد شراره) ۵. نوحه‌ی سینه‌زنی (چه آمده ای خدا، بر سر زهرای من) ۶. مدح امیرالمؤمنین علیه‌السلام (سلام الله علی من عنده اسرار یزدانش) 🔆
👇 مقتل : متن عربی مقتل 🔶 اِنَّ بابُ الزهراء هو البابُ الذی یَستَأذنُ فی دُخُولها جبرائیل و میکائیل و عزرائیل بل یَستَأذن نفسُ رسولِ الله و ذلک أَنَّه أَشرفُ و أَعظمُ مِن بابُ الجَنَّةِ و أَضرموا النارِ خَلفَ هذا الباب بِمَنظر و مَرآی مِن فاطمة 🔴 معنی: به یقین خانه زهرا (سلام الله علیها) خانه ای است که در هنگام دخول به آن جبرائیل و میکائیل و عزرائیل از صاحب آن اذن می گیرند بلکه خود شخص پیامبر هم اذن می گرفت و آن خانه از باب بهشت با شرافت تر و عظیم تر است و دشمنان پشت این درب و در مقابل چشمان دخت رسول الله بر آن آتش افروختند. 🔵 منبع: الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء – اسماعیل انصاری – ج 10 – ص 101 ⚫ شعر عربی: و بابُها بابُ النَّبیِ الرَّحمة ( این باب باب نبی رحمت است) و بابُ ابوابِ النَّجاةِ الاُمَّة ( و باب نجات امت است) بل بابُها بابُ العلیِّ الاَعلی ( بلکه باب خداوند اعلی است) فَثَمَّ وجهُ اللهِ قَد تَجَلَّی ( پس باب تجلی خداوند است) 🔘 مداحی: ملائکه خداوند هم با اذن بی بی وارد خانه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) می شدند. اما نمک نشناسان امت چه بی حیا پشت درب خانه آتش افروخته و درب را آتش زدند و... 🔷 شعرفارسی: (استاد سازگار) من ایستاده بودم دیدم که مادرم را قاتل گهی به کوچه گاهی بخانه می زد گاهی به پشت و پهلو گاهی به دست و بازو گاهی به چشم و صورت گاهی به شانه می زد گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره او با غلاف شمشیر این تازیانه می زد وقتی که باغ می سوخت صیاد بی مروت مرغ شکسته پر را در آشیانه می زد با چشم خویش دیدم جان دادن پدر را از ناله ای که مادر در آستانه می زد ☑ 👈 تذکر: عزیزان مداح و ذاکر قبل از اجراء این مطالب حتما تمرینات لازم را داشته و چندبار مرور نمائید. الاحقر الخدمة العلم و الدین اصغراسکندری
مقتل : فاطمه (سلام الله علیها) حجاب الله 🔶 متن مقتل: أَلَا إِنَّ فَاطِمَةَ، بَابُهَا بَابِی وَ بَیْتُهَا بَیْتِی فَمَنْ هَتَکَهُ فَقَدْ هَتَکَ حِجَابَ اللَّهِ . 🔵 ترجمه متن عربی: آگاه باشید که باب فاطمه، باب من و خانه او خانه من است پس هر کس حریم آن را بشکند هتک حجاب خداوند را نموده است . 🔴 منبع : بحار الأنوار ، علامه مجلسی، ج ۲۲، ص: ۴۷۷ عوالم العلوم ، عبدالله بحرانی اصفهانی، ج 11 ، ص: 554 مأساة الزهراء ، علامه سید جعفر مرتضی عاملی، ج 2 ، ص: 67 🔘 گریز مداحی: 🔹 مدینه: محال بود کسی نداند آن که پشت در ایستاده، پاره تن رسول الله است. این که پشت در ایستاده، دختر پیغمبر است، هیچ می فهمی چه می کنی؟ خانه رسول الله ...( قسمتی از متن کتاب کشتی پهلو گرفته تالیف سیدمهدی شجاعی ) این خانه خانه رسول خداست . حرمت این خانه مانند حرمت کعبه است. 🔹 کربلا: کربلا آن چنان هتک حرمت اهل بیت علیهم السلام را کردند که باید خون گریست. حرامیان ریختند تو خیمه ها و هر چه که بود غارت کردند و به زنان و بچه ها چه بی حرمتی هایی که نکردند. ⚫ شعر مرثیه: پس از رسول، که طومار عمر زهرا را جفاى امت و ظلم زمانه مى پیچید زدند شعله بر آن خانه اى، که عطر نبى پى سلام در آن صحن خانه مى پیچید چو گردباد به صحرا میان خانه به خویش ز درد سینه و پهلو و شانه مى پیچید! چو تازیانه به دست مغیره، زهرا هم به خود ز ضربت آن تازیانه مى پیچید! خداى داند و حال على، که آن دل شب کفن به پیکر او مخفیانه مى پیچید! على چگونه بماند به خانه اى که در او صداى گریه ى زهرا شبانه مى پیچید؟! ( سید رضا موید) ☑👈 تذکر: عزیزان مداح و ذاکر قبل از اجراء این مطالب حتما تمرینات لازم را داشته و چندبار مرور نمائید. الاحقر الخدمة العلم و الدین اصغراسکندری
👇 مقتل : به سوی مسجد 🔶 متن مقتل: ...أخرجوه سحباً مِن داره مُلبَّباً بثوبه يجرّونه إلى المسجد 🔴 ترجمه فارسی: [در مقابل چشمان بهت زده و پر از اشک فاطمه(سلام الله علیها) با خشونت و تهدید،لباس به تن آقا کرده و امیر المومنین(علیه السلام) را ] به زور از منزل خارج کرده و کشان کشان به سوی مسجد بردند. 🔵 منبع : بیت الاحزان، شیخ عباس قمی، ص 93 علم الیقین فی اصول الدین، ملا محسن فیض کاشانی، ص 686 تلخیص الشافی، محمد بن حسن طوسی، ج 3، ص 76 ⚫ زبان مداح: ای دنیا ! کار امیر المومنین علیه السلام به جایی رسید که همسرش را در مقابلش زدند و او را کشان کشان بر روی زمین به مسجد بردند. کدام علی ؟ علی خیبر شکن، کسی که نام او لرزه بر پشت تمام دشمنان اسلام می انداخت و از هماوردی با او وحشت داشتند. ⚪ گریز مداحی: کربلا هنگامى که امام حسین(علیه السلام) عزم میدان کرد، فرمود: «اِئْتُونی بِثَوْب لا یُرْغَبُ فیهِ، اَلْبِسُهُ غَیْرَ ثِیابِی، لا اُجَرَّدُ، فَاِنِّی مَقْتُولٌ مَسْلُوبٌ»؛ برایم جامه کهنه اى بیاورید که کسى به آن رغبت نکند تا آن را زیر لباسهایم بپوشم و بعد از شهادتم مرا برهنه نکنند، زیرا مى دانم پس از شهادت لباسهایم ربوده خواهد شد. مدینه پیراهن به تن مولا کردند و او را از خانه خارج کردند اما کربلا پیراهنی را که امام حسین(علیه السلام) به تن خویش کرد با چه وضع رقت باری از بدنش خارج کردند. 🔷 شعر مرثیه: شرمنده ام، حمایت من بی نتیجه ماند دستم شکست و بند ز دست تو وا نشد بسیار دیده اند که پیران خمیده اند اما یکی چو من به جوانی دو تا نشد از ما کسی سراغ ندارد غریب تر در این میانه درد ز پهلو جدا نشد ( سروده استاد حاج علی انسانی ) ☑👈 تذکر: عزیزان مداح و ذاکر قبل از اجراء این مطالب حتما تمرینات لازم را داشته و چندبار مرور نمائید. الاحقر الخدمة العلم و الدین اصغراسکندری
👇👇 مقتل : وداع شبانه 🔶 متن مقتل(زبان قال) اِذا اَنَا مِتُّ فَادْفِنِّی لَیلاً وَ لا تُؤذِّنَّنَ بِی اَحَداً 🔴 ترجمه فارسی فاطمه (سلام الله علیها) خطاب به علی(علیه السلام): وقتی وفات کردم، مرا شبانه دفن کن و هیچ کس را خبر نکن 🔵 منبع روضة الواعظین ، فتّال نیشابوری، ص 130 ⚫ زبان مداح خود بی بی به علی (علیه السلام) سفارش کرد تا جائیکه ممکن هست تشیع او بدون سر و صدا و بی خبر از اغیار باشه. لذا حداکثر هفت نفر در تشیع غریبانه دختر پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) بیشتر شرکت نداشتند. 🔘 گریز مداحی هر چقدر که مدینه حضرت صدیقه اطهر(سلام الله علیها) سفارش کردند که غسل و کفن و دفن شان مخفیانه باشد اما در کربلا همه آمده بودند تا در قتل عزیز زهراء حسین (علیهما السلام) سهمی داشته باشد. لذا عده ای به نیت تقرب الی الله به بدن مطهر سید الشهداء(علیه السلام) ضربه می زدند. 🔹شعر مرثیه(زبان حال): از آه سینه ام جگر سنگ خاره سوخت هم سنگ خاره سوخت و هم راه چاره سوخت از بس ستاره ریخته ام در فراق ماه بر غربت علی دل ماه و ستاره سوخت آتش ز سوز سینه ام آتش گرفته است داغ از حرارت جگر پاره پاره سوخت یک بار سوخت پشت در خانه شمع من این غم کجا برم که ز آهم دوباره سوخت؟ می کرد با اشاره به من فاطمه سلام از ضعف شد چنان که توان اشاره سوخت 🔹 شاعر: سید محسن حسینی/کتاب: ای قبله علی / انتشارات محمل) ☑👈 : تذکر: عزیزان مداح و ذاکر قبل از اجراء این مطالب حتما تمرینات لازم را داشته و چندبار مرور نمائید. الاحقر الخدمة العلم و الدین اصغراسکندری
👇👇 مقتل : لاله کبود 🔶 متن مقتل(زبان قال) أَبکي مِن ضَربَتکَ عَلی القَرْنِ، و لَطمِ فَاطِمَةَ خَدِّها 🔴 ترجمه فارسی پیامبر اسلام فرمودند: [علی جان] گریه می‌‌کنم از ضربت بر فرق تو و سیلی بر گونه فاطمه. 🔵 منبع امالی، شیخ صدوق، ص 134 بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 2 ، ص 51 عوالم العلوم، عبدالله بحرانی اصفهانی، ج 11 ، ص 397 ⚫ شعر مرثیه (زبان حال) صورتش نیلی شد از سیلی،که چون سیل سیاه روی گردون زین مصیبت تا قیامت تار بود (مفتقر) از طرز راه رفتن او گشت باورم دیگر به چشم فاطمه نور نگاه نیست (سیّد محسن حسینی) وقتی قرار شد که بمیرد برای عشق سیلی که هیچ ، واهمه از میخ در نداشت (محمود شریفی) الاحقر الخدمة العلم و الدین اصغراسکندری
👇👇 مقتل : قهر یاس 🔶 متن مقتل(زبان قال) وَ لَا تَتْرُکُ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَیَّ أَحَدٌ مِنْهُمْ وَ لَا مِنْ أَتْبَاعِهِمْ 🔴 ترجمه فارسی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) خطاب به حضرت علی(علیه السلام): مبادا بگذاری احدی از آنان و پیروانشان به جنازه‌ام نماز بخوانند. 🔵 منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج4٣، ص١٩٢ ⚫ شعر مرثیه (زبان حال) الهی انتقامم را از آن بیدادگر بستان که نه دستی برایم مانده نه بازو نه پهلویی (غلامرضا سازگار) هر کس سراغم آمد با او بگو که زهرا قدرش عیان نگردید قبرش نشان ندارد (غلامرضا سازگار) الاحقر الخدمة العلم و الدین اصغراسکندری
. 🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️ ✍ 5️⃣5️⃣1⃣ 🔸🔶《السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَهَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ‌》🔶🔸 ✅نقل است که حضرت فاطمه زهرا(س) در لحظات آخر عمر شریف خود به اسماء بنت عمیس فرمودند : 📋《أَسْکُبِی لِی مَاءً، وَ اغْتَسَلَتْ بِه، ثُمَّ قَالَتْ : نَاوِلِینِی ثِیابِی الجُدَدَ! فَلَبِسَتْهَا، ثُمَّ قَالَتْ : آتِینِی بِبقیةِ حُنُوطِ وَالدِی مِنْ مَوضِعِ کَذا وَ کَذَا، فَضِعیِهِ تَحتَ رَأسِی، ثُمَّ أُخرُجِی عَنِّی وَ انْظُرِینِی هَنِیئَهً، فَإِنِّی أُرِیدُ اُنَاجِی رَبِّی عَزَّوَجَلَّ》 ♦️برایم آب بیاور آنگاه با آن آب غسل کردند سپس فرمودند : برایم لباسی نو بیاور! پس آن را به تن نمودند و فرمودند : برایم باقی مانده ی حنوط رسول خدا(ص) را از فلان جا بیاور و زیر سرم قرار بده بعد از آن از نزدم خارج شد و خوب مرا نگاه کن چون می خواهم با پروردگارم مناجات کنم. اسماء می گوید : در این هنگام؛ 📋《فَخَرَجتُ عَنهَا فَسَمِعتُهَا تُنَاجِی رَبَّهَا، فَدَخَلتُ عَلیهَا وَ هِیَ لَاتَشعَرُ بِی، فَرَأَیتُها رَافِعَةً یَدیْهَا إِلیَ السَّمَاءِ وَ هِیَ تَقُولُ : اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسأَلُکَ بِمُحَمّدٍ المُصطَفَی(ص) وَ شُوقِهِ إلیَّ، وَ بِبَعْلِی عَلیٍّ المُرْتَضَی(ع) وَ حُزنِهِ عَلَیَّ ، وَ بِالحَسَنِ المُجْتبی(ع) وَ بُکَائِهِ عَلَیَّ ، وَ بِالحُسَینِ الشَّهِیدِ(ع) وَ کَآبَتهِ عَلَیَّ، وَ بِبَنَاتِی الفَاطِمِیَّاتِ وَ تَحَسُّرهُنَّ عَلَیَّ، إِنّکَ تَرحَمُ وَ تَغْفِرُ لِلعُصَاهِ مِنْ أمّةِ مُحَمَّدِِ، وَ تَدْخُلُهُم الَنَّهُ، إِِنَّکَ أَکرَمُ المَسئُولِینَ، وَ أَرحَمُ الرَّاحِمِینَ》 ♦️از نزد حضرت(س) خارج شدم، در حالی که مناجات ایشان را با پروردگارش می شنیدم. سپس بر ایشان داخل شدم و حضرت(س) متوجه ورودم نشد، آن گاه دیدم که دست های خود را به جانب آسمان بلند کرده و می فرماید : خدایا! به درستی که از تو می خواهم به حقّ محمد مصطفی(ص) و اشتیاق او نسبت به من و به حق شوهرم علی مرتضی(ع) و غم و اندوهی که از او بر من است و به حقّ حسن مجتبی(ع) و گریه های او بر من و به حقّ حسین شهید(ع) و غم و اندوه او بر من و به حقّ دختران من و پَر ریختن آنها بر من، که رحم کنی و ببخشایی از گنهکاران از امت محمد(ص) و آنها را داخل بهشت گردانی، چرا که تو بهترین جواب دهندگان و رحم کننده ترین رحم کنندگانی.(۱) در روایتی دیگر از اسماء نقل شده است که در همین روزها حضرت فاطمه زهرا(س) خطاب به اسماء فرمود : 📋《أَلَا تَرَیْنَ إِلَى مَا بَلَغْتُ؟ فَلَا تَحْمِلِینِی عَلَى سَرِیرٍ ظَاهِرٍ!》 ♦️آیا نمی‌بینی من در چه حالی هستم؟ مبادا مرا روی تخته‌ای بگذارید که جنازه‌ام ظاهر باشد. (گویا تابوت آن‌زمان همانند نردبانى بدون دیوار بوده، وجنازه را روى آن مى‌گذاشتند، و جنازه مشخّص مى‌شد و پارچه‌اى روى جنازه‌ى آنها مى‌انداختند و حجم جسم آنها از زیر پارچه پیدا بود، و هرکس آن ها را می دید تشخیص مى‌داد که مرد است یا زن!) اسماء گفت : 📋《لَا لَعَمْرِی وَ لَکِنْ أَصْنَعُ نَعْشاً کَمَا رَأَیْتُ یُصْنَعُ بِالْحَبَشَةِ!》 ♦️نه! به جان خودم قسم! بلکه نظیر آن تابوتی را برای تو درست می‌کنم که در حبشه دیده بودم. فاطمه(س) فرمود : 📋《فَأَرِینِیهِ!》 ♦️پس نمونه‌ی آن را به من نشان بده! 📋《فَأَرْسَلَتْ إِلَى جَرَائِدَ رَطْبَةٍ فَقُطِّعَتْ مِنَ الْأَسْوَاقِ ثُمَّ جَعَلَتْ عَلَى السَّرِیرِ نَعْشاً وَ هُوَ أَوَّلُ مَا کَانَ النَّعْشُ فَتَبَسَّمَتْ وَ مَا رُئِیَتْ مُتَبَسِّمَةً إِلَّا یَوْمَئِذِِ》 ♦️اسماء فرستاد تا از بازار شاخه‌های تازه‌ی خرما آوردند. آنگاه آن تابوتی را که در حبشه دیده بود ساخت و آن اوّلین تابوتی بود که ساخته شد. حضرت فاطمه(س) پس از دیدن آن تابوت خندان شد و هیچ وقت غیر از آن موقع خندان نشده بود.(۲) در روایتی دیگر آمده که حضرت(س) وقتی تابوت را مشاهده نمود، فرمود : 📋《اُسْتُرِينِي! سَتَرَكِ اَللَّهُ مِنَ اَلنَّارِ》 ♦️حجم بدنم را بپوشان که خداوند متعال بدن شما را از آتش دوزخ مستور گرداند.(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : بیمارت ای علی جان، جز نیمه جان ندارد  میلی به زنده ماندن، در این جهان ندارد  غم چون نسیم پائیز، برگ و بر مرا ریخت  این لاله ی بهاران، غیر از خزان ندارد  بگذار تا بمیرد، زین باغ پربگیرد  مرغی که حق ماندن در آشیان ندارد  خواهم که اشک غربت، از چهره ات بگیرم  شرمنده ام که دیگر، دستم توان ندارد  بگذار کس نداند در پشت در چه بگذشت  من لب نمی گشایم محسن زبان ندارد  هر کس سراغم آمد با او بگو که زهرا  قدرش عیان نگردید، قبرش نشان ندارد  👤سازگار 📚منابع : ۱)مناقب ابن شهرآشوب، ج‏۳، ص۳۶۴ ۲)کشف الغمّه اربلی، ج۱، ص۵۰۳ ۳)تهذیب الاحکام طوسی، ج۱، ص۴۶۹ .
🎴 [جلسه‌ی چهارم] 👈🏼 فیش منبرهای 📚 مطالب مطرح شده: ۱. مدح امام عصر علیه‌السلام (سر می‌شود زمانه ولی بی‌تو غرق آه) ۲. اشعار حضرت زهرا علیهاالسلام (ای شمع سینه‌سوخته‌ی انجمن علی) ۳. روضه و مصیبت (روضه‌ی اذان بلال و وصیت فاطمه‌زهراعلیهاالسلام) (کاش مهدی به‌‌جهان چهره هویدا می‌کرد) و روضه‌ی حضرت علی اصغر علیه‌السلام (بر روی دست باب، تلظی بهانه بود) ۴. زمزمه‌ی زهرایی (حدیث غربتم بر زبان‌ها افتاد) ۵. نوحه‌ی سینه‌زنی (غریب و یکه و تنها _ میان خانه بنشستم) 🔆
🔷🔶 1⃣خون : در مقاتل آمده است که بعد از شهادت یاران و اصحاب امام حسین(علیه‌السلام)؛ 📋《فَاعْتَرَضَهُ خَیْلُ ابْنِ سَعْدٍ فَرَمَى رَجُلٌ مِنْ بَنِی دَارِمٍ الْحُسَیْنَ(علیه‌السلام) بِسَهْمٍ فَأَثْبَتَهُ فِی حَنَکِهِ الشَّرِیفِ فَانْتَزَعَ وَ بَسَطَ یَدَیْهِ تَحْتَ حَنَکِهِ حَتَّى امْتَلَأَتْ رَاحَتَاهُ مِنَ الدَّمِ ثُمَّ رَمَى بِهِ وَ قَالَ : اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْکُو إِلَیْکَ مَا یُفْعَلُ بِابْنِ بِنْتِ نَبِیِّکَ!》 ♦️سپاه عمر بن سعد متعرّض امام حسین(علیه‌السلام) شد و در این هنگام، مردى از بنى دارم تیرى به سوى امام حسین(علیه‌السلام) پرتاپ کرد که به زیر زنخ امام(علیه‌السلام) اصابت کرد، امام(علیه‌السلام) تیر را بیرون کشید و دست زیر زنخ گرفت تا دو کف دست از خون آکنده شد و آن را پرتاب کرد و فرمود : خداوندا حقّا از آنچه به فرزند دختر پیامبر(علیه‌السلام) شده و مى‏شود نزدت شکایت دارم.(۱) 2⃣خون : امام صادق(علیه السلام) در زیارت نامه حضرت علی اکبر(علیه‌السلام) می‌فرماید: 📋《بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی مِنْ مُقَدَّمٍ بَیْنَ یَدِی أَبِیکَ یَحْتَسِبُکَ وَ یَبْکِی عَلَیْکَ مُحْتَرِقاً عَلَیْکَ قَلْبُهُ یَرْفَعُ دَمَکَ بِکَفِّهِ إِلَی أَعْنَانِ السَّمَاءِ- لَا یَرْجِعُ مِنْهُ قَطْرَةٌ》 ♦️پدر و مادرم به فدایت که در جلوی پدرت روی زمین افتادی و او بر تو گریه می‌کرد در حالیکه قلبش سوخته بود در مصیبت تو و خون تو را به آسمان پاشید و قطره‌ای از آن به زمین بازنگشت.(۲) 3⃣خون : درباره شهادت حضرت علی اصغر(علیه‌السلام) نقل شده است که؛ 📋《ثُمَّ تَقَدَّمَ إِلَى بَابِ الْفُسْطَاطِ وَ دَعَا بِابْنِهِ وَ هُوَ طِفْلٌ فَجِي‏ءَ بِهِ لِيُوَدِّعَهُ فَرَمَاهُ رَجُلٌ مِنْ بَنِي أَسَدٍ بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِي نَحْرِهِ فَذَبَحَهُ فَتَلَقَّى الْحُسَيْنُ(علیه‌السلام) الدَّمَ بِكَفَّيْهِ حَتَّى امْتَلَأَتَا وَ رَمَى بِالدَّمِ نَحْوَ السَّمَاءِ》 ♦️حضرت اباعبدالله(علیه‌السلام) به درب خیمه آمد و طفل خویش را برای وداع خواند، آن طفل به نزد امام(علیه‌السلام) آورده شد. در این هنگام؛ مردی از بنی اسد تیری به سوی او افکند که به گلویش اصابت کرد و سرش را جدا کرد. امام حسین(علیه‌السلام) دو دستانش را از خون پر نمود و به سوی آسمان پاشید. سپس فرمود : 📋《رَبِّ! إِنْ كُنْتَ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ مِنَ السَّمَاءِ فَاجْعَلْ ذَلِكَ لِمَا هُوَ خَيْرٌ وَ انْتَقِمْ لَنَا مِنْ هَؤُلَاءِ الظَّالِمِينَ》 ♦️پروردگارا! اگر پیروزی از آسمان را از ما بازداشتی آنچه که بهتر و خیر است را برای ما قرار بده و انتقام ما را از این ظالمان بگیر!(۳) امام باقر(علیه‌السلام) می‌فرماید : 📋《فَلَمْ تَسْقُطْ مِنَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الْأَرْضِ》 ♦️پس از آن خون قطره ای بر زمین نیامد.(۴) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : منظر دل‌های ماست، کرب وبلای حسین مرغ دل ما زند، پر به هوای حسین یک نگه کربلا به بود از صد بهشت جنت اهل دل است، صحن و سرای حسین دیدن باغ بهشت، مژده به زاهد دهید زاهد و حور و قصور، ما و لقای حسین تربت پاکش بود داروی هر دردمند دار شفای خداست، کرب و بلای حسین ملک سلیمان بود در نظرش بی‌بها آن که گدایی کند پیش گدای حسین هرکه رود کربلا بوسه به خاکش زند بشنود از قدسیان، بانگ و نوای حسین چون به عزاخانه اش پا نهی آهسته نه بال ملایک بود، فرش عزای حسین خنده کنان می رود، روز جزا در بهشت هرکه به دنیا کند، گریه برای حسین غم نخورد بعد از این، بهر سرای دگر آن که «شکوهی!» شود، نوحه سرای حسین 👤شکوهی 📚منابع : ۱)اللهوف ابن طاووس، ص۱۱۷ ۲)كامل الزيارات ابن قولویه، ص۲۲۲  ۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۸ ۴)مثیر الاحزان ابن نمای حلی، ص۷۰ 🔆