.
✅ چرا امام رضا (علیه السلام) را امام رئوف مینامند!؟
✍️ پاسخ: یکی از القاب حضرت ثامن الحجج، علی بن موسی الرضا(ع) لقب رئوف است. چنانچه در زیارتنامه آن حضرت میخوانیم: «السَّلَامُ عَلَی الْإِمَام الرَّءُوف سلام بر امام رئوف». در توضیح این واژه باید بدانیم که رأفت یک نوع شدت در رحمت میباشد. در واقع هر چند بین دو واژه رأفت و رحمت، قرابت و نزدیکی در معنا وجود دارد؛ اما در بررسی دقیق لغوی این دو به یک معنا نبوده و فرقی ظریف بینشان وجود دارد.
▫️مرحوم مصطفوی در کتاب «التحقیق» خود فرق بین رأفت و رحمت را اینگونه بیان می کند: «رأفت، عطوفت، لطف و رحمت خالص و شدید است یعنی لطف و رحمتی است که وقوع درد و ناراحتی را برنمی تابد هر چند آن درد و ناراحتی به مصلحت فرد باشد؛ اما رحمت، صرف عطوفت و مهربانی کردن است مهربانی کردنی که گاهی با درد و ناراحتی فرد نیز همراه است مانند لطف و رحمت یک جراح به یک بیمار علاقه مند به بهبودی.
بنابراین «رأفت» مرحله ای دقیق تر و بالاتر از «رحمت» است، و هرگز در مسائل ناخوشایند به کار نمی رود ولی رحمت در امور ناخوشایندی که به خاطر مصلحتی انجام می شود، استعمال می شود.
▪️حال با توجه به روشن شدن معنای رئوف، اگر چه همه اهل بیت(ع) از باب تجلی رأفت حضرت حق، رئوف میباشند ولی این رأفت و مهر ورزی در وجود امام هشتم(ع) بروز و ظهور بیشتری دارد و به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی: «انسان هنگامی که وارد حرم رضوی(ع) میشود، مشاهده میکند که از در و دیوار حرم آن امام رأفت میبارد.
▪️یکی از مصادیق این رأفت را میتوان در پاسخی که حضرت به زائرین خود، در قبال زیارت، میدهند دانست که در بیانی فرمودند: «مَنْ زَارَنِی عَلَی بُعْدِ دَارِی وَ شُطُونِ مَزَارِی أَتَیْتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِی ثَلَاثِ مَوَاطِنَ حَتَّی أُخَلِّصَهُ مِنْ أَهْوَالِهَا إِذَا تَطَایَرَتِ الْکُتُبُ یَمِیناً وَ شِمَالًا وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ وَ عِنْدَ الْمِیزَان، هر کس مرا زیارت کند روز قیامت در سه جا نزد او خواهم آمد تا از ترس های آن سه جا رهایش سازم: ۱- هنگام پخش شدن نامه اعمال به دست راست یا چپ، ۲- و نزد صراط، ۳- و نزد میزان
▫️امام رضا(ع) در زمان حیات مبارک خویش کانون مهر و عاطفه نسبت به مردم و مظهر عشق و محبت نسبت به آنها بودند و این مهربانی در تک تک زوایای زندگی و برخورد ایشان با آحاد مردم جامعه آن روز به روشنی مشهود است به عنوان نمونه:
◼️«ابراهیم بن عباس» نقل میکند: هرگز ندیدم که حضرت رضا (علیهالسلام) کسی را با سخن خود بیازارد، ندیدم سخن کسی را قطع کند، میگذاشت تا حرف او تمام شود؛ هرگز کسی را که قدرت برآوردن حاجت او را داشت رد نمیکرد؛ هرگز نزد کسی پای خود را دراز نمیکرد، و تکیه نمیزد، و هرگز ندیدم سخن درشتی به خادمان خود بگوید، هرگز ندیدم که آب دهان خود را بر زمین بیاندازد و همین طور هرگز ندیدم که با صدای بلند قهقه کند و بخندد بلکه همیشه تبسم میکرد. زمانی که به خانه میرفت و سفره میانداختند تمام خدمتگزاران، حتی دربانها را نیز بر سر آن سفره مینشاند.
🌐 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
#امام_رضا
.
🌀 برکت پول منبر امام حسین علیه السلام
💠 سید مهدی قوام
خدا رحمت کنه حدود پنجاه شصت سال پیش تو تهران یک آقای آسیدمهدی قوام بود رضوان خدا برش از خوبان تهران بود از شاگردان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی بود که اومده بود تهران دیگه ماندگار شده بود پیرمردای تهران ایشون را درک کردند من برخورد داشتم با کسانی که خیلی پا منبر ایشون بودند از جمله مقام معظم رهبری ایشون می گفت من می شناختمش آقا آسیدمهدی قوام را من رفتم پای منبرش مقام معظم رهبری خودشون می فرمود از خوبان تهران بود این آقای آسیدمهدی قوام از اون کسانی بود که مثل گل بود همه چیش قشنگ بود یک دهة محرمی تو یکی از حسینه ها یا مساجد تهران منبر رفت روز شام غریبان تموم شد دهه ده شبش تمام شد اون بانی مجلس یه پاکت پول به ایشون داد گفت حاج آقا ما بضاعتمان همین مقدار است هدیة امام حسین به شما هست این ده شبی که اومدید این خدمت شما ایشون هم تشکر کرد و این پاکت را گذاشت توی جیبش از حسینیه اومد بیرون یک همراهمی هم داشت با همدیگه اومدند شب داشتند می اومدند از کوچه لاله زار عبورشان افتاد اوناییکه تهران را آشنا هستند باهاشون می دونند با تهران کوچه لاله زار جایی بود که کاباراها و عیاشی ها و رقاصی ها و بعضی از فسادها تو کوچه لاله زار تهران بود از کوچه لاله زار عبورش افتاد دید کنار خیابون یک خانمی با یک وضعیت بسیار نامناسب از جهت پوشش و آرایش غلیط کنار خیابون ایستاده آقای آسیدمهدی قوام به این همراهش گفت برو به این خانم بگو بیا من کارش دارم گفت حاج آقا این خانم فاسد معلومه واسه چی ایستاده کنار خیابون گفت تو چیکار داری بهش بگو بیا من کارش دارم این بندة خدا میره به اون خانم میگه که خانم اون آقا سیدی که اونطرف ایستاده با شما کار داره خانم میاد این طرف می بینه یک سیدروحانی ایستاده گفت با من کاری داشتی آقای آسیدمهدی قوام این پاکت پول را درآورد گفت خانم این هدیة امام حسین امشب به شماست بیا تا اون موقعی که این زندگیت خرجت با این پاکت پول خرجت در میاد به امام حسین قول بده که سر خیابون وانستی دیگه نیای اینجا واستی تا موقعی که خرج زندگیت با این پاکت در بیاد اینو بهش داد و رفت پشت سرش هم نگاه نکرد گذشت تا یکسال بعد آقای آسیدمهدی قوام کربلا بود از حرم سیدالشهدا(ع) اومد بیرون تو صحن داشت می رفت یک آقایی بدو بدو اومد خودشو به ایشون رسوند گفت حاج آقا خانم من اونطرف ایستاده با شما یک کار خصوصی داره منم نمیام جلو آقای آسیدمهدی قوام میگه من نگاه کردم دیدم یک خانم محجبه با پوشیه اونطرف ایستاده رفتم جلو گفتم خانم با من کاری دارید یک مقدار پوشیه اش را زد بالا که صداش بیاد بیرون دیدم هق هق داره می کنه گریه داره می کنه گفت حاج آقا منو می شناسی گفتم نه گفت من همونی هستم که سال گذشته شام غریبان سیدالشهدا تو کوچه لاله زار کنار خیابون ایستاده بودم شما اون پاکت پول را به من دادید من همونم شما اون پاکتو به من دادی و رفتی پشت سرتو نگاه نکردی من تا یک ربع فقط نشستم گریه کردم که امام حسین با من چیکار داری من فاسدم با من چیکار داری اما فهمیدم امام حسین با منم کار داره هر کسی که رشته ای از محبت تو دلش با اهل بیت است اهل بیت با او کار دارد امام حسین با او میگه همونجا حاج آقا عهد بستم با سیدالشهدا که آقا خلافامو میذارم کنار خرجم با این پاکت پول در بیاد یا نیاد خلافامو میذارم کنار گفت حاج آقا محجبه شدم بعد از یک مدت کوتاهی خدا عنایت کرد خواستگاری برام اومد همین آقایی که اونطرف ایستاده باهاش ازدواج کردم الان بعد از یکسال اومدیم کربلا برای زیارت از حرم که اومدیم بیرون شما را دیدم اومدم بهت بگم حاج آقا تا قیامت مدیونتم شما سرنوشت زندگی منو عرض کردید دست منو گذاشتی تو دست امام حسین بخدا قسم دین ما خیلی دین قشنگیه اگه بهش عمل بشه چرا جذب نکنه چرا آدمو عوض نکنه چرا من باید بچه هامون را خدایی نکرده جوان هامون را از دست بدیم با بد عمل کردن خودمون با بد عمل کردن خودمون مسلمانی که ادعا می کند من مسلمانم ادعا می کند من مؤمن هستم اگه راست میخواد بگه باید جوری باشه که زحمت های زندگی خودش رو به دوش دیگران نندازه امیرالمؤمنین تو نهج البلاغه میگه یکی از نشانه های مسلمان اینه نَفْسُهُ مِنْهُ فِي عَنَاءٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ؛(خطبه، متقین نهج البلاغه) خودشو به زحمت می اندازد اما مردم را نه مردم از دستش راحت اند گاهی موقع ها خودشو به زحمت می اندازه من نمیخوام این مثال رو بزنم حالا فقط به عنوان مثالی است.
.
.
#کرامات
#حضرت_زهرا
#استادعالی
💠 رعایت حقوق دیگران
مسلمان کسی است که حقوق را چه حقوق مالی چه حقوق خانوادگی چه حقوق اجتماعی چه حقوق حیثیتی همه را رعایت بکنه اگر این شدیم راست میگیم با صداقتیم ان شاء الله که همینجور هم باشه من عذر میخوام بیشتر از این مصدع تان نمیشم چون ایام ایام میلاد هست من روضه نمیخوام بخونم به عنوان روضه قصدم نیست بگم به عنوان چیز دیگری قصدم هست که کنار مرقد مطهر امام رضا(ع) از این بزرگوارا تا می تونید بگیرید.
مرحوم علامه امینی می گفت آدم باید پررو باشد از اهل بیت زیاد بگیره کم نگیره پررو سفت و سبر وایستید بگیرید این چیزی که میخوام عرض بکنم خدمتتان از زبان یک عالم بزرگواری که در قم همین سال های اخیر خیلی دور نه شاید مثلاً ده بیست سال پیش ایشون می گفتش که من یک دهه محرم بود منبر می رفتم خونة یک بنده خدایی که آدم خیری بود اصالتاً عرب بود خونه اش من منبر می رفتم دهة محرم شب اول محرم به من گفتش حاج آقا اگه میشه یکی دو شب اول را روضة حضرت زهرا را بخوان گفتم عزیز من روضة حضرت زهرا فاطمیه است الان ایام محرم روضة خودشو داره گفت حاج آقا می دونم شما یکی دو شب اول روضة حضرت زهرا را بخوان من خواهش ازتون می کنم ایشون میگه گفتم باشه عیب نداره حالا یکی دو شب اول روضة حضرت زهرا را میخونم بعد روضه های محرم را میگه خوندیم دهة محرم تمام شد وقتی که جلسه مجالس تمام شد این عرب یک سفرة ناهار انداخت همة کسانی که زحمت می کشیدند تو مجلسش مداح سخنران همة اونایی که سرپایی بودند همه را دعوت کرد برای اینکه یک ناهار بهشون بده این عالم بزرگوار می گفت من کنار این صاحب مجلس همین عرب نشستم می گفت کنارش نشسته بودم بهش گفتم که فلانی برای چی اون شب اول و دوم اینقدر به من اصرار می کردی که روضه حضرت زهرا را بخونم تو محرم گفتش که حاج آقا من به کسی تا حالا نگفتم اما به شما میگم من یک دین خاصی نسبت به حضرت زهرا به گردنم هست یک دین همه امون مدیون حضرت زهرا اما یک دین خاصی به گردنم هست گفتم چی ایشون گفت من شیعه نبودم من تو عمارات تو دبی زندگی می کردم تجارت داشتم یک کمپانی بزرگ داشتم شرکت بزرگ داشتم و از جهت ثروت فوق العاده از جهت ثروت ثروتمند بودم هیچی کم نداشتم خدا بهم یک دختری داد این دختر خیلی قشنگ بود از همون موقعی که به دنیا اومد عجیب مهرش تو دل من نشست هر روز که از زندگیش می گذشت بیشتر خودشو تو دل من جا می کرد اینقدر بهش وابسته شده بودم که گاهی موقع ها تو شرکت که می اومدم برای کار یکی دو مرتبه روز زنگ می زدم به خانمم حالشو می پرسیدم تا حدود تقریباً دو سالش حدوداً شد که تازه زبان باز کرده بود و می توانست حرف بزنه خیلی شیرین تر شده بود می گفت یک مرتبه من تو شرکت بودم زنگ تلفن خورد برداشتم خانمم گفت فلانی اگه میخوای بچه اتو ببینی پاشو بیا اگه میخوای یکبار با اضطراب و گریه می گفت می گفت اگه میخوای بچه اتو ببینی پاشو بیا میگه من نفهمیدم چه جوری رفتم خونه حال خودمو نمی فهمیدم وقتی رسیدم خونه دیدم این بچه یک سکه قورت داده یک سکه قورت داده و از این جهت خانمم نشسته گریه می کنه نمی دونه چیکار بکنه می زنه پشتش هیچ کاری از دستش برنمیاد میگه من بچه رو برداشتم سریع اومدم بیمارستان تو قسمت اورژانس بردم بعد از چند لحظه اومد اون دکتری که تو اورژانس بود اومد گفتش که این سکه فرو رفته تو ریه اش بسیار عملش خطرناکه ما هم الان تجهیزات لازم را نداریم برای عمل اگر میخوای این را سالم ببیندیش بدون فوت وقت ببریدش یک بیمارستانی به من آدرس دادند تو فرانسه تو پاریس ببریدش اونجا اگه براتون امکان پذیر هست ما نداریم تو امارات نیست امکانات لازم را نداریم ایشون میگه من یک هواپیمای اختصاصی گرفتم از جهت مالی هیچی کم نداشتم همه چی هم آماده بود می گفت رفتم شاید یک نصف روز گذشت بچه رو دست من سرخ شده بود رنگش عوض شده بود نفس هاش دیگه به شماره افتاده بود گمانم نبود که زنده بماند با اضطراب وارد بیمارستان شدم پرستارا که دیدند فهمیدند از من گرفتند سریع بردنش تو اتاق عمل دکتر و متخصص هم رفت بعد از چند لحظه اومد به من گفتش حالا یا فرانسوی می فهمید یا مترجم داشت به من گفتش که اگر این بچه زیر عمل سالم بمونه زنده بمونه تارهای صوتی اش را از دست میده دیگه نمیتونه حرف بزنه حاج آقا من وقتی که این عرب می گفت می گفت وقتی که این را دکتر به من گفت عرق سردی رو بدنم نشست عقب عقب رفتم پاهام ضعف کرد نشستم به دیوار تکیه دادم نشستم اصلاً حال ایستادن نداشتم ذهنم دیگه کار نمی کرد نمی فهمیدم میگه همینجور فقط وارفته بود نشسته بودم یک لحظه یک چیزی به ذهنم اومد میگه بلند شدم به یک سمتی رو کردم که گمانم این بود که به سمت مکه و مدینه است من تو دلم همینجوری افتاده بود به این سمت می خواستم با پیغمبر حرف بزنم شروع کردم گریه کردن
ادامه دارد... 👇
و اصلاً اطرافیان خودم را نمی دیدم فقط تو حال خودم بودم گفتم یا رسول الله شما یک دختر داشتی منم یک دختر دارم شما اون دخترت را خیلی دوست داشتی یا رسول الله منم این دخترمو فوق العاده دوست دارم قسم می خورم به خودت و دخترت فاطمه زهرا اگر دختر من شفا پیدا کنه من شیعة فاطمه و بچه های او میشم من شیعة فاطمه و بچه های فاطمه زهرا میشم تو را به جان دخترت فاطمه زهرا این بچة منو این تک بچة من هست نجات بده میگه همینجور شروع کردم با پیغمبر حرف زدن و اشک می ریختم نمی دونم چقدر گذشت یک مرتبه یدم یک سر و صدایی شد یک هیاهویی شد به خودم اومدم از اتاق عمل پرستارا دارند می دوند میان بیرون بعد از چند لحظه دکتر جراح با هیجان اومد بیرون گفت معجزه شد معجزه شد مسیح معجزه کرد گفتم چطور مگه گفتش که سکه به راحتی خارج شد از گلوش هیچ مشکلی نداره چند لحظة دیگه چند دقیقة دیگه به هوش میاد می تونید برید دخترتون را ببینید من دیگه بهش نگفتم مسیح معجزه نکرد بهش نگفتم که کسی معجزه کرد که مسیح و مادرش به گدایی در خونة اونا می روند هیچی نگفتم رفتم پشت درب اتاق عمل از پشت شیشه نگاه کردم دیدم دخترم بی هوشه هنوز چند لحظه ایستادم دیدم چشماشو داره باز می کنه اجازه گرفتم رفتم تو تا من را دید شروع کرد گریه کردن ترسیده بود این مدتی که گذشت بغلش کردم بوسیدمش به خودم چسباندم وقتی آروم شد یک مقدار آروم گرفت گفت بابا الان که من خوابیده بودم اون بی هوشی اش را می گفت می گفت الان که من خوابیده بودم یک خانمی را دیدم اومدن من را بغلم کرد می گفت زد پشتم زد پشتم این سکه اینجوری اومد بیرون می گفت زد پشتم بعد به من گفت که عزیز من به بابات بگو پدرم رسول خدا خیلی بیشتر از اونی که تو فکر می کنی منو دوست داشت خیلی بیشتر از اونی که تو فکر می کنی مو دوست داشت یا رسول الله در جوار فرزندتان امام رضا ایام میلاد فاطمه زهراست اینایی که اینجا نشستند هر کی گرفتاری مشکلی حاجتی داره خیلی ها هم بهشون التماس دعا گفتند یا رسول الله شیعه های شما هست مجلس گرم کن های دختر شما هستند مجلس گرم کن های بچه های شما هستند ما تو عزاشون اومدیم گریه کردیم تو شادیشون اومدیم شادی کردیم تو را قسمت میدیم به آبروی فاطمه زهرا دست ما را در دنیا و آخرت از دامانتون کوتاه نفرما.
خدایا به رسول خدا به فاطمه زهرا تو را قسمت میدیم فرج مولامون امام زمان تعجیل بفرما.
خدایا تو را قسمت میدیم به حق فاطمه زهرا گرفتاری ها مشکلات از جوامع اسلامی خصوصاً کشور امام زمان ایران برطرف بگردان.
خدایا حاجت شرعی جمع حاضر هر کسی حاجتی داره تو را به فاطمه زهرا قسمت میدیم حاجات شرعی این جمع حاضر و همه مؤمنین و شیعیان امیرالمؤمنین برآورده بخیر بگردان.
.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #امام_رضا 1⃣زنده شدن نقش شیرانِ روی پرده با اشاره #امام_رضا_علیه_السلام !👇 ✅شیخ صدوق نقل می کند
.
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄
💫#داستانآموزنده💫
👌#باآلعلی_هرکهدرافتاد_ورافتاد👌
✍متوکل فکر همه جا را کرده بود و می خواست به گونه ای ماهرانه آبروی امام هادی سلام الله علیه را بریزد.
به شعبده باز هندی گفت: می توانی کاری بکنی که علی بن محمد کنف شود؟!
چه جور کاری؟
نمی دانم! هر کاری که می توانی انجام بده تا سرافکنده شود. اگر چنین کنی، هزار دینار به تو می دهم. شعبده باز از شنیدن پاداش «هزار دینار» دست و پای خود را گم کرد.
نقشه اش را به متوکل گفت.
متوکل قهقهه سر داد و گفت: آفرین، آفرین بر تو! ببینم چه می کنی!
به دستور شعبده باز نان های سبکی پختند و سر سفره ی ناهار گذاشتند. از امام دعوت کرد برای صرف ناهار به قصر بیاید.
وقتی امام وارد شد و سر سفره نشست، شعبده باز کنار امام نشست و منتظر ماند. بفرمایید. بخورید. بسم الله.
امام به محض این که دست به سوی نان دراز کرد، شعبده باز با حرکاتی عجیب و تکان دادن دست هایش، نان را به عقب پرتاب کرد.
حضرت دست به سمت نان دیگری دراز کرد. دوباره نان به هوا بلند شد و عقب تر افتاد. این کار سه بار تکرار شد.
حاضران که از درباریان و دوستان متوکل بودند، از خنده روده بر شده بودند و نیششان تا بنا گوش باز بود.
امام فهمید هدف چیست. آن گاه برخاست و همه را از نظر گذراند. آن گاه به شیر نری که یال و کوپال مهیبی داشت و روی پشتی نقش بسته بود، اشاره کرد وفرمود: او را بگیر.
سپس امام به شعبده باز اشاره کرد!
شیری واقعی و خشمناک از پشتی بیرون جهید و به شعبده باز حمله کرد.
این کار به قدری با سرعت انجام شد که امکان حرکتی به هیچ کس نداد.
شیر درنده او را درید و خورد. سپس به جای اولش بازگشت و دوباره به پشتی نقش بست!
برخی از حاضران از دیدن صحنه ی وحشتناک خورده شدن شعبده باز توسط شیر، نزدیک بود قالب تهی کنند.
چند نفری غش کرده بودند. گروهی زبانشان بند آمده بود و نمی دانستند چه بگویند. اصلا انتظارش را نداشتند و آنچه را دیده بودند، باور نمی کردند.
متوکل که اوضاع را خراب دید، برخاست و به حضور حضرت آمد و عرض کرد:ای علی بن محمد! حقا که تو از او شعبده بازتری!
آفرین! خواستیم مزاح کرده باشیم. حال بنشین غذایمان را بخوریم. واقعا که دست بالای دست بسیار است!
#امام_رضا فرمود: به خدا قسم! شعبده بازی نبود. این، قدرت خدا بود و دیگر هیچگاه شعبده باز را نخواهید دید.
وای بر متوکل! آیا دوستان خدا را به دشمنانش می فروشی؟ آیا دشمنان را بر ما ترجیح می دهی؟! امام این سخنان را گفت و رفت.
خون شعبده باز روی زمین ریخته بود و حاضران هنوز به حال عادی باز نگشته بودند؛ حتی از نزدیک شدن به عکس بی جان شیر وحشت داشتند. ...
#لعناللهعلیمتوکلملعونعباسی
📚بحارالانوار، ج 50، ص 147 - 146
#شیر
.
شباهت امیرالمومنین علیه السلام با سوره توحید 💐
🔸از امام باقر (علیه السلام) روایت شده که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود : یاعلی! همانا در تو مثالی است مانند سوره "قل هو الله احد"! هر کس آن را یک بار بخواند یک سوم قرآن را خوانده است و هر کس دو بار آن را بخواند دو سوم قرآن را خوانده است ، و هر کس آن را سه بار بخواند کلّ قرآن را خوانده است. یاعلی! هر کس تو را با دلش دوست داشته باشد ثواب یک سوم امّت (مسلمانان) را دارد، و هر کس با دلش تو را دوست داشته باشد و با زبانش تو را یاری کند اجر دو سوم این امّت را دارد و هر کس تو را با دلش دوست داشته باشد و با زبانش تو را یاری کند و با شمشیرش تو را کمک کند ثواب (کلّ) این امّت را دارد.
#فضیلت #فضائل #امیرالمؤمنین
📚البرهان في تفسير القرآن/ج5/ص797
مجموعه #حکایات
.
.
على بن هلال از پدرش روایت نموده كه گفت در مرض پیامبر (ص) ، حضورش شرفیاب شدم ، دیدم فاطمه (س) در بالین پدرش نشسته و اشك مىریزد چون صداى گریه اش بلند شد، پیامبر سر برداشت و فرمود:
🔸 فاطمه جان! چرا گریه مى كنی؟
عرض كرد: مى ترسم بعد از شما احترام ما از دست برود؟
فرمود: عزیزم، مگر نمىدانى كه خداوند به اهل زمین نگاه كرد و پدرت را از میان آنان برگزید، سپس نظر كرد و شوهرت را انتخاب كرد و به من وحى فرمود كه تو را به او تزویج كنم؟
دخترم! ما اهل بیتى هستیم كه خداوند عزوجل هفت فضیلت به ما عطا فرموده كه به هیچ كس قبل و بعد ازما عطا نفرموده است و آن این كه:
من خاتم پیامبران نزد خدا و بهترین آنها و محبوبترین بندگان مىباشم و با این امتیازات پدر تو مىباشم، جانشین من بهترین جانشینان پیغمبران و محبوبترین آنها نزد خداست و او شوهر تو است شهید ما بهترین شهداء و محبوبترین آنان نزد خداوند است و او حمزه بن عبدالمطلب عموى پدر و شوهرت مىباشد، جعفربن ابیطالب كه با دو بال در بهشت با فرشتگان پرواز مىكند پسر عموى پدرت و برادر شوهرت از ما است، در سبط این امت كه حسن و حسین دو فرزند تو و دو آقاى اهل بهشت مىباشند از ماست، و به خدا قسم كه پدرشان افضل از آنهاست.
یا فاطمة و الذى بعثنى بالحق ان منهما مهدى هذه الامة اذا صارت الدنیا هرجاً و مرجاًً و تظاهرت الفتن و انقطعت السبل و اغار بعضهم على بعض فلا كبیر یرحم صغیراً و لا صغیر یوقر كبیراً فیبعث الله عند ذلك منهما من یفتح حصون الضالة و قلوباً غلفاً یوم بالدین فى آخر الزمان كما قمت به فى آخر الزمان و یملاء الارض عدلاً كما ملئت جوراً .
اى فاطمه ! به خداوندى كه مرا به راستى برانگیخته ،مهدى این امت نیز از ایشان مىباشد، موقعى كه دنیا هرج و مرج شود و آشوبها پدید آید و راهها مسدود گردد و اموال یكدیگر را به غارت برند، نه بزرگتر به كوچكتر رحم كند و نه كوچكتر احترام بزرگتر را نگاه دارد، خداوند كسى را برانگیزد كه قلعههاى ضلالت و دلهاى قفل زده را بگشاید و اساس دین را در آخر الزمان استوار سازد، چنان كه من در آخر الزمان پایدار گردم و زمین را پراز عدل نماید چنان كه از ظلم پر شده باشد.
#فاطمیه #ولایت
#رسول_الله #حضرت_زهرا
.
قسمت سوم :
#گریز_زیارت_عاشورا
#روضه_حضرت_علی_اکبر
#استاد_حیدرزاده🎤
هرچی بغض وکینه داری نسبت به دشمنان اهلبیت (ع) ، کینه ی خودت رو ابراز کن ، از اون اولی که تو مدینه ، هتک حُرمت کرد ، از اونایی که کربلا ، اومدند ...
اونی که تیر به گلوی علی اصغر زد ، اونی که دست اباالفضل رو از بدنش جدا کرد ، اون کسی که اولین تیر رو به خیمه های ابی عبدالله انداخت ، کسی که بدن علی اکبر رو قطعه قطعه کرد ... اون نانجیبی که شمشیر به فرق علی اکبر زد ، که وقتی ابی عبدالله اومد کنار بدن علی اکبر ، نفرین کرد ... امام مظهر رحمت الهی است ، امیرالمومنین برای قاتلش ، شیر میفرستد ... ، میفرماید اگر من از دنیا رفتم ، فقط یک ضربت بهش بزنید ، بیشتر نه ...
امام مظهر عطوفت الهی است ، اما نمیدونم چه کردند با بدن علی اکبر ... وقتی رسید کنار بدن علی اکبر ، فرمود : « عمرسعد » ، خدا نسلت را قطع کنه ، که پسرم رو کُشتی ، آی ی ی ... بُنَیَّ قَتَلوک ... حسیییین ...
دلت کربلاست ، تو حرم ابی عبدالله ، پائین پا ... نمیدونم الان مادرش فاطمه ، اومده کربلا یا نه ؟ شب های جمعه مادر میاد کربلا ، ... بزار چند جمله ای روضه ی علی اکبر بخوانیم ...
اکبرم چرا چنین
میان خون ، نشسته ای ؟
به خدا ، ز داغ خود
دل مرا ، شکسته ای ...
نور دیده ی ترم
پسرم ، ای پسرم
هان ، همین کنار پای ابی عبدالله ، پائین شش گوشه ی قبر امام حسین ، سرت رو روی ضریح مطهرش بگذار ، ببین هنوز صدای بابا میاد ، صدا میزنه : « وَلَدی علی » ...
اکبرم ببین چنان
کنار تو ، نشسته ام
درکنار بدنت
چو کشتیِ شکسته ام
اکبرم نظر گشا
به دیده ی پُرآب من
پسرم چرا دگر
نمیدهی جواب من ؟
حسیییین ... هر چی صدا زد ، طبق بعضی از نقل ها داره ، حضرت هفت مرتبه ، از سویدای دلش صدا زد : « وَلَدی علی » ... دیگه کار علی اکبر تمام شده بود ، تعبیر ناقص من اینه ، ابی عبدالله التماس میکرد : بابا ، یه کلام با من حرف بزن ... دید علی جواب نمیده ، صورت روی صورت علی گذاشت ... به یاد شهدا و گذشتگان ، اموات ، امام ، همشون فیض ببرند ...
یه مرتبه متوجه شد ، خواهرش زینب آمده ... ؟ کنار هیچ بدنی زینب نیامد ، اما کنار بدن علی اکبر آمد ، نقل مقتل داره ، مولا بلند شد ، زینبش رو به خیمه ها برگرداند ، حسییین ...
از حرم آمده زینب
کُند امداد مرا ...
بدنت را بسوی خیمه برم
ای پسرم ...
.
4. زیارت عاشورا.mp3
3.54M
قسمت چهارم :
#زیارت_عاشورا
#استاد_حیدرزاده
حالا با توجه ، لعن به دشمنای اهلبیت (ع) : اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ...
6. سلام پایانی.mp3
1.99M
قسمت ششم :
#سلام_آخر_مجلس
#استاد_حیدرزاده🎤
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مولای
یا رَسولَ الله
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مولای
یا اَمیرَالْمُؤْمِنین
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا مولاتی
یا فَاطِمَهُ الزَّهْراء
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مولای
یا حَسَنَ بنَ علی
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مولای
یا حُسینَ بنَ علی
اَلسَّلامُ عَلَیْکم یا اَوْلادَالْحُسَیْنِ
ویا اَصْحابَ الْحُسَیْنِ
و یا اَخَ الْحُسَیْنِ
اَبالفَضلِ العَباس
و اُختُهُ زِینَب و بِنتُهُ رُقیِه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مولای
یا عَلیِ بنِ الْحُسَیْنِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مولای
یا مُحمَّدَ بنَ علی
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مولای
یا جَعفرَ بنَ مُحَمَّد
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مولای
یا موسیَ بنِ جَعفَر
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مولای
یا عَلیِ بنِ موسیَ الرِّضَا المُرتضی
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مولای
یا مُحمَّدَ بنَ عَلیٍ الجَواد
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مولای
یا عَلیَ بنِ مُحمَّدٍ الهادی
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مولای
حَسَنَ بنِ العَسکری
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مولای
یا صاحبَ الزمان
یَا اِمَامَ الْإنْسِ وَ الْجَانّ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ
وَ رَحْمَهُ اللهِ وَ بَرَکَاتُه ...
.
.
#حجاج
#مبدل_السیئات_بالحسنات
آنگاه که حضرت داود علیه السلام به حج آمد چون به عرفات حاضر شد و کثرت مردم را در عرفات مشاهده کرد، بالای کوه رفت و تنها مشغول دعا و راز و نیاز شد.
چون از مناسک حج فارغ شد، جبرئیل به نزد او آمد و گفت :
ای داود! پروردگارت می فرماید: چرا بالای کوه رفتی ؟ آیا گمان کردی که صدائی به سبب صدای دیگر بر من مخفی می گردد؟
سپس جبرئیل داود را به سوی (جدّه ) و از آنجا او را به دریا بُرد تا رسید به سنگی و آن را شکافت ، ناگاه در آن سنگ کرمی ظاهر شد، آنگاه جبرئیل گفت : ای داود! پروردگارت می فرماید که :
صدای این کرم را در میان این سنگ در قعر این دریا می شنوم و غافل نیستم ، تو گمان کردی که صداهای بسیار، مانع شنیدن صدای تو می شود؟
همچنین خداوند به داود علیه السلام وحی فرستاد که :
ای داود ! هرگاه ، از بنده مؤمن من گناهی سرزند و سپس از آن توبه نماید، و چون به یادش آید از من شرمگین گردد، من او را بیامرزم .
و آن گناه را از خاطر فرشتگان محو می نمایم . و به نیکی و ثواب بدل می کنم ، و پروایی ندارم ، و من مهربانترین مهربانانم
#مناجات_با_خدا
#جوشن_کبیر
#دعای_کمیل
.