eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.9هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
568 ویدیو
802 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🟢 حکایات مناجاتی 5⃣ بیست سال معصیت جوانی در بنی اسرائیل زندگی می کرد و به عبادت حق تعالی مشغول بود. روزها را به روزه و شبها را به نماز و طاعت، تا بیست سال کارش همین بود، تا که یک روز فریب خورده و کم کم از خدا کناره گرفت و عبادتها را تبدیل به معصیت و گناه کرد و از جمله گنه کاران قرار گرفت و در این کار بیست سال باقی ماند. یک روز آمد جلو آینه خود را ببیند، نگاه کرد دید موهایش سفید شده از معصیتهای خود بدش آمد واز کرده های خود سخت پشیمان گردید. گفت خدایا بیست سال عبادت و بیست سال معصیت کردم اگر برگردم بسوی تو آیا قبولم می کنی؟! صدایی شنید که می فرماید: «اَجَبتَنا فاحبَبناک ترکتَنا فتَرَکناک و عصَیتَنا فاَمهَلناک و اِن رَجَعتَ الینا قَبِلنا.» یعنی: تا آن وقتی که ما را دوست داشتی پس ما هم تو را دوست داشتیم. ترک ما کردی پس ما هم تو را ترک کردیم، معصیت ما را کردی تو را مهلت دادیم. پس اگر برگردی به جانب ما، تو را قبول می کنیم. پس توبه نمود و یکی از عبّاد قرار گرفت. از این مرحمتها از خدا نسبت به همه گنهکاران بوده و هست. 📚منابع: ثمراه الحیوه، جلد سوم، ص ۳۷۷ قصص التوابین، علی میر خلف زاده ۱۴۴۳ .
♦️♦️همه‏ ي موجودات ذکر خدا مي‏ گويند يکي از طلاب مي‏ گويد: شبي براي عبادت از خواب برخاستم ناگاه شنيدم در و ديوار مدرسه، سنگريزه‏ ها و درختان ذکر مي‏ گويند، سرگرم تحقيق شدم، هنگامي که نزديک حجره‏ ي آخوند کاشي رسيدم ديدم محاسن شريفش را روي خاک گذاشته و از ديدگانش اشک مي‏ريزد و مي‏ گويد: سبوح قدوس ربک الملائکة و الروح، در و ديوار مدرسه با او اين ذکر را مي‏گويند، فرداي آن شب خدمت استاد رسيدم و داستان شب گذشته را به عرض وي رساندم، گفتم: ماجراي ديشب سخت مرا به شگفت آورد، او در کمال سادگي گفت: تعجب از کار توست که به چه علت گوش تو باز شده و اين صداها را شنيدي تو چه کرده‏ اي که اين توفيق را پيدا کردي؟ 📚منبع: علامه حسن زاده آملی،هزارويک نکته ص ۱۷۹ ۱۴۴۳ .
. یا مبدل السیئات بالحسنات 🟢 حکایات مناجاتی 7⃣ توبه از شراب وقتی که آیه تحریم شراب فرود آمد منادی حضرت رسول اللَّه (ص) ندا داد کسی نباید شراب بخورد. روزی رسول اکرم (ص) از کوچه ای می گذشتند؛ اتفاقاً یکی از مسلمانها شیشه شرابی در دست داشت وارد همان کوچه ای شد که حضرت داشتند می گذشتند. تا حضرت رسول خدا (ص) را دید می آید خیلی ترسید، گفت الآن است که آبرویم بریزد (زیرا به حضرت خیلی علاقه داشت) گفت خدایا غلط کردم توبه کردم و دیگر لب به خمر و شراب نمی زنم فقط مرا جلوی حضرت رسول اکرم (ص) رسوا نکن. وقتی که نزدیک حضرت شد. حضرت رسول اللَّه (ص) فرمود: در این شیشه چیست؟ از ترس گفت آقا سرکه است. آن حضرت فرمود: اگر سرکه است قدری در دست من بریز حضرت دست مبارک را پیش برد. آن مرد هم شیشه را برگردانید یک وقت متوجه شد که مقداری سرکه در دست حضرت ریخته شده. مرد به گریه در آمد و گفت یا رسول اللّه قسم بخدا که در این شیشه شراب بود ولی چون توبه کردم و از خدا خواستم که مرا رسوا نکند خدا هم توبه مرا قبول کرده و دعایم را مستجاب فرموده. حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: چنین است حال کسی که توبه کند از گناهان خود و خداوند متعال تمام سیئات و بدیها و زشتی های او را تبدیل به حسنه و خوبی فرماید: «اولئک یبدّل اللّه سیّئاتهم حسنات.» 📚منبع: گناهان کبیره مرحوم شهید دستغیب، ج ۲ ۱۴۴۳ .
. یا کریم الصفح رحمی کن به ما ما را ببخش خسته ایم از این همه جرم و خطا ما را ببخش کاری از ما بر نمی آید خودت کاری بکن باز کن امشب گره از کار ما ما را ببخش اشکمان را در بیاور آبرومان را بخر در مناجات سحر وقت بکا ما را ببخش با مدارا کردنت کلی خجالت می کشیم یا بزن تنبیهمان کن خوب یا ما را ببخش هر چه تو دلسوزمان هستی ولی ما در عوض بی حیا هستیم خیلی بی حیا ما را ببخش یا غیاث المستغیثین یا امان الخائفین دست ما خالیست بی چون و چرا ما را ببخش کم نبخشیدی گنه کاران عالم را خدا مثل طیب ها رسول ترک ها ما را ببخش موقع جان کندن و هنگام میزان عمل چند جا یاریمان کن چند جا ما را ببخش ای که زود از بندگان خویش راضی میشوی لطف کن این دفعه هم جان رضا ما را ببخش نذر خوبان تو خیلی خوب گریه می کنیم در میان روضه شبهای عزا ما را ببخش واسطه کردیم ام المومنین را پیش تو به گل روی خدیجه ای خدا ما را ببخش شاهدی با پای دل هر شب زیارت می رویم یک شب جمعه بیا در کربلا ما را ببخش ما دل بابایمان را هم به درد آورده ایم یا اَبانا یا عَلیِ مُرتَضی ما را ببخش .
🟢 حکایات مناجاتی 9⃣ نوجوانی که از هول قیامت قبض روح شد. شهید آیت الله دستغیب نقل کرده است؛ مرحوم حاج شیخ علی اکبر نهاوندی گفت: شخصی پسرش را به مکتب فرستاد تا درس بخواند. درس مکتب هم فارسی بود و هم قرآن یک روز ظهر که پسر او از مکتب بازگشت، پدرش دید حال و روز فرزندش با روزهای دیگر فرق می‌کند و غیرعادی است و بدنش داغ و بی حس و رنگش پریده و زرد شده است. پدر با نگرانی از او پرسید فرزندم چه شده است پسر شروع کرد به گریستن و گفت ای پدر! استاد امروز به ما این آیه شریفه را درس داد: "و کیف تتقون ان کفرتم یوما یجعل الولدان شیبا" پس اگر کافر شوید چگونه می‌ترسید از روزی که کودکان و نوجوانان از حول و سختی آن روز پیر می شوند. مزمل؛ آیه ۱۷ در نهایت آن پسر بیمار شد و با همان تب شدید از خوف قیامت از دنیا رفت. پیش از آن که به سن تکلیف برسد و مکلف به انجام احکام الهی گردد. وقتی جنازه او را دفن کردند پدر سر خاک فرزندش نشست و شروع کرد به گریستن و باحال حزن و اندوه گفت: ای فرزند سزاوار بود که من از ناپاکی خود بترسم و قالب تهی کنم نه تو که پاک و معصوم بودی و هیچ گناهی نداشتی. 📚منبع: قیامت و قرآن، تفسیر سوره ی طور، ص ۲۸ ۱۴۴۳ .
. حاج غلامرضا سازگار✍ . اگر بسوزی به قعر نارم ز قلب آتش ندا برآرم که من به جز تو کسی ندارم خدای منان خدای غفار الغوث خلصنا من النار (2) . . . هزار کوه گنه به دوشم به دیده اشکم به دل خروشم ندای عفوت بود به گوشم تویی کریم و من گنهکار الغوث خلصنا من النار (2) . . . تمام عمرم گناه کردم که روز خود را سیاه کردم ولی به عفوت نگاه کردم به چنگ عصیان شدم گرفتار الغوث خلصنا من النار (2) . . . ز بار عصیان قدم خمیده ز غصه جانم به لب رسیده مگر ببخشی به اشک دیده عبادتم کم گناه بسیار الغوث خلصنا من النار (2) . . . به دیده اشک و به دل شراره نه تاب آتش نه راه چاره تویی که خواندی مرا دوباره کرم نمودی بر این گنهکار الغوث خلصنا من النار (2) . . . به خون عباس و عون و جعفر به حلق خشک علی‌اصغر به اشک لیلا به فرق‌ اکبر به اشک زینب در آن شب تار الغوث خلصنا من النار (2) . . . اگر رد استم اگر بد استم نه راه زهرا به کوچه بستم نه پهلوی فاطمه شکستم به خون محسن به آل اطهار الغوث خلصنا من النار (2) .👇
. 🟢 حکایات مناجاتی 5⃣2⃣ وصیت های جوان به مادر پیرش نجيب الدين(۱) نقل فرموده است: يك شب در قبرستان بودم، ديدم چهار نفر مى آيند و يك جنازه روى دوش دارند. من جلو رفتم و به آوردن جنازه در آن وقت شب اعتراض كردم و گفتم به نظر مى رسد كه شما انسانى را كشته ايد و نيمه شب قصد دفن آن جنازه را داريد تا كسى از اسرارتان سر در نياورد. گفتند: آى، گمان بد نكن زيرا مادرش با ماست. ديدم پيرزنى جلو آمد، گفتم اى مادر، چرا نيمه شب جوانت را به قبرستان آورده اى؟ گفت: چون جوان من معصيت كار بود و خودش چند وصيت كرده است. اول: چون من از دنيا رفتم طنابى به گردنم بى انداز و مرا در خانه بكش و بگو: خدايا اين همان بنده گريز پا و گناهكارى است كه به دست سلطان اجل گرفتار شده او را بسته نزد تو آورده ام به او رحم كن. دوم: جنازه ام را شبانه دفن كن تا كسى بدن مرا نبيند و از جنايات من ياد نكند تا عذاب شوم. سوم: اين كه بدنم را خودت دفن كن و در لحد بگذار كه خداوند موهاى سفيد تو را ببيند و به من عنايتى فرمايد و مرا بيامرزد، درست است كه من توبه كرده ام واز كرده هايم پشيمانم ولى تو اين وصيتهاى مرا انجام بده. وقتى كه جوانم از دنيا رفت، ريسمانى به گردنش بستم و او را كشيدم. ناگهان صدايى بلند شد و گفت: الا ان اولياء الله هم الفائزون، با بنده گنه كار ما اين طور رفتار نكن ما خود مى دانيم با او چه كنيم. خوشحال شدم كه توبه اش پذيرفته شده و او را به طرف قبرستان آوردم. من از پيرزن خواهش كردم كه دفن پسرش را به من واگذار كند. او هم اجازه داد بدن را در قبر گذاشتيم همين كه خواستم لحد را بچينم، آيه اى را شنيدم كه: (الا ان اولياء الله هم الفائزون ) از اين جريان نتيجه گرفتم كه توبه جوان گناهكار مورد قبول واقع شده است و خداوند دوست ندارد بنده گناهكارش كه توبه كرده، مورد اهانت قرار گيرد. 1. ابوحامد محمد بن علي بن عمر سمرقندي ملقب به نجيب الدين. او از اطبا و داروشناسان مشهور دورة خوارزمشاهي، معاصر امام فخر رازي (متوفي 606 ق)، طبيب مسلمان و از مردم سمرقند بود. تأليفات بسياري در زمينة پزشكي و داروشناسي داشت. آثار او در سراسر دنياي اسلام شهرت فراوان يافت، مخصوصاً كتاب الاسباب و العلامات كه از مهمترين كتابهاي پزشكي قديم بوده است دستكم تا پنج قرن از نفوذ بسياري برخوردار بود. 📚منابع: "قصص التوابين، ص ۱۱۰ در آغوش خدا (توبه)، استاد ابراهيم خرمى مشگانى. @gorizhaayemaddahi ۱۴۴۳ .
. قسمتی از دعای بصورت شعر : خود را به خدا بسپار، وقتی که دلت تنگ است وقتی که صداقتها ، آلوده به صد رنگ است خود را به خدا بسپار، چون اوست که بی رنگ است چون وادی عشق است او، چون دور ز نیرنگ است خود را به خدا بسپار ، آن لحظه که تنهایی آن لحظه که دل دارد ، از تو طلب یاری بسپارم خود را به خدا بسپار ، همراه سراسر اوست دیگر تو چه میخواهی ؟! بهر طلبت از دوست خود را به خدا بسپار، آن لحظه که گریانی آن لحظه که از غمها ، بی تابی و حیرانی خود را به خدا بسپار، چون اوست نوازشگر چون ناز تو میخواهد ، او را ز درون بنگر خود را به خدا بسپار .
. آنگاه که حضرت داود علیه السلام به حج آمد چون به عرفات حاضر شد و کثرت مردم را در عرفات مشاهده کرد، بالای کوه رفت و تنها مشغول دعا و راز و نیاز شد. چون از مناسک حج فارغ شد، جبرئیل به نزد او آمد و گفت : ای داود! پروردگارت می فرماید: چرا بالای کوه رفتی ؟ آیا گمان کردی که صدائی به سبب صدای دیگر بر من مخفی می گردد؟ سپس جبرئیل داود را به سوی (جدّه ) و از آنجا او را به دریا بُرد تا رسید به سنگی و آن را شکافت ، ناگاه در آن سنگ کرمی ظاهر شد، آنگاه جبرئیل گفت : ای داود! پروردگارت می فرماید که : صدای این کرم را در میان این سنگ در قعر این دریا می شنوم و غافل نیستم ، تو گمان کردی که صداهای بسیار، مانع شنیدن صدای تو می شود؟ همچنین خداوند به داود علیه السلام وحی فرستاد که : ای داود ! هرگاه ، از بنده مؤمن من گناهی سرزند و سپس از آن توبه نماید، و چون به یادش آید از من شرمگین گردد، من او را بیامرزم . و آن گناه را از خاطر فرشتگان محو می نمایم . و به نیکی و ثواب بدل می کنم ، و پروایی ندارم ، و من مهربانترین مهربانانم .
. گریزهای مداحی مناجاتی امشب بعید است خداوند دست رد به سینه این جمعیت بزند ؛چون خود خداوند فرموده است :(فاما السائل فلا تنهر) یعنی سائل و گدا را مرانید؛پس چطور ممکن است امشب به ما جواب ندهد و ما را از درگاهش براند ؟غیر ممکن است کسی که خودش فرموده:گدا را مرانید،امشب این جمعیت رادست خالی و ناامید برگرداند.  الا ای مهربان امد گدایت کند با حالتی محزون صدایت خدای من تو خوب و مهربانی مرا از درگهت هرگز مرانی خدایا من به غفلت مبتلایم دگر از معصیت بنما جدایم   معصیت خانه خرابم کرده است غافل از روز حسابم کرده است  ای خدای من به فریادم برس بین که شیطان انتخابم کرده است   منبع:کتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست،انتشارات: صبح امید ****** گریزهای مداحی مناجاتی ـ اگرکسی درخانه ی مرا بزندوچند باراسم من بی سرو پا را به زبان بیاورد،اگر بار اول،دوم،سوم…جواب ندهم ،بلاخره اگراصرار کند برای  بار پنجم و ششم شرم میکنم جوابش را ندهم.شرم میکنم او را دست خالی بر گردانم .مردم!امشب این جا جمع شده ایم وهمه دست جمعی دعای جوشن کبیر را خوانده ایم  وهزار بار اسم خداوند کریم راصدا زده ایم؛چطور ممکن است خداوندی که کریم است ،خداوندی که رءوف است،دست رد به سینه ما بزند؟او که ارحم الراحمین است،چطور به ما جواب ندهد؟ تو کریمی و رحیمی و غفور کن زتاریکی مرا راهی نور  ای رحیم مهربان ،حی قدیر جان زهراوعلی دستم بگیر   منبع:کتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست،انتشارات: صبح امید   ******* گریزهای مداحی مناجاتی ـ دعای کمیل،روضه ی امام حسن علیه السلام (ولا تعاجلنی بالعقوبه علی ما عملته فی خلواتی من سوء فعلی و اسائتی و دوام تفریطی و جهالتی و کثرت شهواتی وغفلتی)؛خدایا! در خلوتهای خود گناه انجام داده ام .پیگیر کوتاهی و نادانی خود بوده ام  و دنبال شهوترانی و غفلتم رفته ام.(فلو اطلع الیوم علی ذنبی غیرک ما فعلته…)؛خدایا!اگر کس دیگری جز تو از گناهم مطلع میشد ،ان را مرتکب نمیشدم، اما نه به خاطر انکه تو سبکترین بینندگانی ؛بلکه چون پرده پوشی. ستار العیوب و غفار الذنوبی.خدایا برد باری تو مرا بر نا فرمانیت جری کرده است.حلم شگفت انگیز تو مرا بی حیا کرده است.خدایا! بی حیایی مرا ببخش! حلم امام حسن (ع)هم شگفت انگیز است. بردباری او هم مثال زدنی است تا انجا که حلم او مروان را جری و بی حیا کرده بود.دستور داد تا جنازه امامک حسن را به جای گل باران تیر باران کردند و نگذاشتند امام حسن(ع)در حرم جدش رسول خدا دفن کنند. وقتی اتش فتنه خاموش شد و جنازه امام حسن(ع)را به سوی بقیع حرکت دادند، مروان نیز به جمع مشایعت کنندگان پیوست و تابوت امام حسن(ع) را به دوش کشید. امام حسین (ع) فرمود :ایا جنازه امام حسن را حمل میکنی؛در حالی که به خدا قسم پیوسته در حال حیات برادرم ،دل او را پر از خون کردی؟مروان گفت:من این کارها را با کسی کردم که حلم و بردباری او با کوه برابر بود. ای زمین و اسمانها سوگوار غربتت افتاب حنجرم سنگ مزار غربتت شهر یثرب داغدار خاطرات رنج توست خم شده پشت مدینه زیربار غربتت از همه زخم زبان ،تهمت،خیانت از تو صبر چشم تاریخ اشکبار روزگار غربتت کاش میشد روشنای تربت پاک تو بود چلچراغ اشک ما در شام تار غربتت سید مهدی حسینی قمی .
. 🔆 🔆 ‌ ❇️ای خدایی که او بر مقدم است 💠إِلَهِی أَعُوذُ بِکَ مِنْ غَضَبِکَ وَ حُلُولِ سَخَطِکَ‏ 🌱اى خدا به تو پناه می ‏برم از غضب تو و از ورود خشم و سخطت 🔷غضب در انسان ها، نوعی حالت نفسانی است که اثر آن معمولاً در صورت وچشمان آدمی پدیدار می گردد. در این حالت، خون، حالتی فورانی پیدا کرده و به نقاط بالای بدن می رود. در این زمان، خون در رگ ها، انتشار می یابد. بدین گونه، معمولاً متورم شدن رگ ها را نیز در پی دارد. در حال غضب رنگ چهره آدمی نیزغالبا سرخ و برافروخته می گردد. البته نوع دیگری از غضب وجود دارد که در برابرِ افراد قوی و قدرتمند رخ می دهد، که در این صورت چون غضب به همراه ترس و تشویش می باشد، خون از پوست به سوی قلب جریان بیشتری می یابد و در نتیجه چهره، رنگ زرد به خود می گیرد. 🔷به طور کلی غضب به معنایی که ذکر شد، یعنی تغییر حالت نفسانی، در ذات احدیت الهی محال است. چون در ذات او اساسا تغییر حالت غیر ممکن است، بلکه معنای غضب خداوند، همان عقاب و عذاب او می باشد؛ آن هم به سبب گناهان خودِ آدمی، که البته چون خداوند، رحمت محض است، گاهی امکان داردکه انسان به دلیل انجام گناهان و غوطه ور شدن در خطاها، سبب قطع نور رحمت الهی گردد. در اینجا، غضب همان خاموش شدن چراغ رحمت خداوند است که آدمی به این ترتیب در ظلمت عقاب و بلا و عذاب گرفتار می شود. 👈نکته اخر اینکه خداوند، رحمت محض است وهیچ چیز در دایره هستی خارج از پوشش رحمت او نمی باشد؛ حتی خشم وغضب او نیز از سرچشمه رحمت او می جوشد. از همین رو در دعای جوشن کبیر آمده است که رحمت او بر غضبش مقدّم می باشد. توضیح بیشتر آنکه گاهی ذات احدیت، درعالَم هستی خود را به صفات قهریه جلالیه، که همان غضب باشد، ظاهر می سازد. این ظهور در عالَم دنیا به صورت حوادث، بلاها و غم ها و بیماری ها و در جهان آخرت به شکل دوزخ آشکار می شود؛ اما چون همه این موارد، در واقع ریشه دررحمت خداوندی دارد، به همین سبب در نهانِ همه آنها خیر و رحمت نهفته است. ازجمله آنکه بلاها و حوادث و بیماری ها، از عوامل مهم بیداری انسان ها از خواب غفلت و متذکر ساختن آنها به عوالم بالا و سوق دادنِ آنها به سمت پروردگارشان می باشد. 📚نقل از سایت حوزه .
. . و حکایت جوان توبه کار _ حجت الاسلام تو بصره یه جوونی بود مشهوره به فسق و فجور ، مردم دیگه از دستش به ستوه اومده بودن ، ما چی بگیم ؟ من میگم؛ شما ها رو جسارت نمی کنم ، آقامون از دستمون دیگه به ستوه اومده … اخه آگه نوکری ،نوکر که اینجور نمیشه ! تو اومدی اربابی کنی …” نوکر که انقده پیمان نمیشکنه ، نوکر که انقده توبه نمیشکنه …” مردم از دستش به ستوه اومدن ، خوش به حال اونایی که آخر عمری دیگه توبه می کنن …حالا چه جوری این واسطه حاصل میشه ، خودش اول الکلامه” روزای آخر که از چشم مردم افتاده بود ، یه جور دیگه توبه کرد ، حق الناس به گردنش نبود ، مادرش رو صدا زد ، مادر” سه تا وصیت بهت می کنم تو که میدونی مردم از من بدشون میاد ، وصیت اول : وقتی من مردم یه طنابی به پای من ببند ، دور خونه بگردون بگو: “الهی … هذا عَبْدُکَ الآبقَ” خدایا این بنده ی فراری تو آوردم …” وصیت دوم : شبانه دفنم کن ، نمیخوام این مردم زیر جنازه ام ناسزا بگن ، کسی نیاد تشییع جنازه ام لعن و نفرین کنه دل تو رو بسوزونه … وصیت سوم : خودت منو تو قبر بزار ، شاید خدا به گیسوان سفید تو رحم کنه منو ببخشه ….” جوونش از دنیا رفت میخواد به سه تا وصیت عمل کنه ؛ طنابی به پاهای جوونش بست شروع کرد این بدن رو کشون ، کشون دور خونه گردوندن ، هی میگفت خدایا این بنده ی فراریه تو … (تو هم میتونی بگیا…) دیگه چیزی نمونده به ماه رمضان … “َأَنَا هَارِبٌ مِنْکَ إِلَیْکَ” امروز اومدم در خونه ی تو ، همین که داشت این دعا رو میکرد یه وقت دید یه صدایی اومد ، یه منادی میگی : “اِنَّ اَوْلِیاء اللّه هُمُ الْفائِزُون” مادر چی کارش داری ؟ اون ولی ماست …” وصیت دوم ، چهار غلام گرفت ، بهشون پول داد ، گفت نیمه شب بدن پسرمو ببرین قبرستان دفن کنید ، نیمه شب اومدن ؛ کسی خبر نداره ، شیخ نجیب الدین از علمای بزرگ بصره س ،میگه شبانه از کنار قبرستان رد می شدم ، به نظر اهل ریاضته” میگه دیدم یه بدنی رو دارن چهار غلام دارن میبرن ، یه پیرزنی هم دنبال بدن داره به سر میزنه ؛ گفتن حتما این بدن رو حتما اینا کشتن ، نیمه شب دارن دفن میکنن کسی خبر دار نشه ، اومدم مانع شدم ، پیرزنه گفت اینجوری نیست ، ظن و گمان بد نبر” این جنازه ی پسرمه ، وصیت کرده نیمه شب دفنش کنم ؛ همچنین وصیت کرده خودم تو قبر بزارمش ، شیخ میگه دلم سوخت بعد از اینکه ماجرای “عبدالآبق” رو شنیدم ، گفتم مادر اجازه بده من خودم دفنش کنم … بدن رو گذاشتن تو قبر لحد و چیدم ، آخرین قطعه سنگ لحد رو که میخواستم بچینم ، یه وقت دیدم این جون به اذن خدا به زبون اومد ، به من گفت شیخ نجیب الدین ، برو به همه بگو ، خدا اونقده مهربونه … اونقده آمرزنده س که منو آمرزید …” شیخ میگه لحد رو چیدم ، گفتم نیمه شبه حتما یه صدایی تو خیالم شنیدم ، با خودم گفتم بزار خودم سوال کنم ، سر رو که پایین آوردم دیدم یه ندایی بلند شد شیخ نجیب الدین چرا حبیب ما رو داری اذیت می کنی ؟ باورت نمیشه ما اونو آمرزیدیم ؟!! امروز این عبد فراری اومده در خونت … به حق اون آقایی که راوی میگه مثل دهانه ی مشک باز شده چنان اشک از چشمان سید الشهدا جاری بود … اینجوری با خدا حرف می زد … ما رو بیامرز …الهی العفو … .
. دعای اين دعا صد فصل است و هر فصلى مشتمل بر ده اسم الهى است و در آخر هر فصل بايد گفت: سُبْحانَک يا لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ، خَلِّصْنا مِنَ النَّارِ يا رَبِّ، و در بلد الأمين است که در اوّل هر فصل بِسْمِ اللَّهِ‏بگويد و در آخرش: سُبْحانَک يا لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ، صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَ خَلِّصْنا مِنَ النَّارِ يا رَبِّ، يا ذَاالْجَلالِ وَالْإِکرامِ، يا أرْحَمَ الرَّاحِمينَ.و آن دُعا اين است: اَللّهُمَّ اِنّى‏ اَسْئَلُک بِاسْمِک، يا اَللَّهُ يا رَحْمنُ، يا رَحيمُ يا کريمُ، يا مُقيمُ‏ يا عَظيمُ، يا قَديمُ يا عَليمُ، يا حَليمُ يا حَکيمُ، سُبْحانَک يا لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ، خَلِّصْنا مِنَ النَّارِ يا رَبِّ 1 يا سَيدَ السَّاداتِ، يا مُجيبَ‏ الدَّعَواتِ، يا رافِعَ الدَّرَجاتِ، يا وَلِىَّ الْحَسَناتِ، يا غافِرَ الْخَطيئآتِ، يا مُعْطِىَ الْمَسْئَلاتِ، يا قابِلَ التَّوْباتِ، يا سامِعَ الْأَصْواتِ، يا عالِمَ الْخَفِياتِ، يا دافِعَ الْبَلِياتِ 2 يا خَيرَالْغافِرينَ، يا خَيرَ الْفاتِحينَ، يا خَيرَ النَّاصِرينَ، يا خَيرَ الْحاکمينَ، يا خَيرَ الرَّازِقينَ، يا خَيرَ الْوارِثينَ، يا خَيرَ الْحامِدينَ، يا خَيرَ الذَّاکرينَ، يا خَيرَ الْمُنْزِلينَ، يا خَيرَ الْمُحْسِنينَ 3 يا مَنْ لَهُ الْعِزَّةُ وَالْجَمالُ، يا مَنْ لَهُ الْقُدْرَةُ وَالْکمالُ، يا مَنْ لَهُ الْمُلْک وَالْجَلالُ، يا مَنْ هُوَ الْکبيرُ الْمُتَعالِ‏ُ، يا مُنْشِى‏ءَ الْسَّحابِ الثِّقالِ، يا مَنْ هُوَ شَديدُ الْمِحالِ، يا مَنْ هُوَ سَريعُ الْحِسابِ، يا مَنْ هُوَ شَديدُ الْعِقابِ، يا مَنْ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ، يا مَنْ‏ عِنْدَهُ اُمُّ الْکتابِ 4 اَللّهُمَّ اِنّى‏ اَسْئَلُک بِاسْمِک يا حَنَّانُ يامَنَّانُ، يا دَيانُ يا بُرْهانُ، يا سُلْطانُ يا رِضْوانُ، يا غُفْرانُ يا سُبْحانُ، يا مُسْتَعانُ يا ذَاالْمَنِ‏ وَالْبَيانِ 5 يا مَنْ تَواضَعَ کلُّشَىْ‏ءٍ لِعَظَمَتِهِ، يا مَنِ اسْتَسْلَمَ کلُّ شَىْ‏ءٍ لِقُدْرَتِهِ، يا مَنْ ذَلَّ کلُّشَىْ‏ءٍ لِعِزَّتِهِ، يا مَنْ خَضَعَ کلُّ شَىْ‏ءٍ لِهَيبَتِهِ، يا مَنِ انْقادَ کلُّ شَىْ‏ءٍ مِنْ خَشْيتِهِ، يا مَنْ تَشَقَّقَتِ الْجِبالُ مِنْ مَخافَتِهِ، يا مَنْ قامَتِ السَّمواتُ‏ بِاَمْرِهِ يا مَنِ اسْتَقَرَّتِ الْأَرَضُونَ بِاِذْنِهِ، يا مَنْ يسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ، يا مَنْ‏ لا يعْتَدى‏ عَلى‏ اَهْلِ مَمْلَکتِهِ 6 يا غافِرَ الْخَطايا، يا کاشِفَ الْبَلايا، يا مُنْتَهَى‏ الرَّجايا، يا مُجْزِلَ الْعَطايا، يا واهِبَ الْهَدايا، يا رازِقَ الْبَرايا، يا قاضِىَ‏ الْمَنايا، يا سامِعَ الشَّکايا، يا باعِثَ الْبَرايا، يا مُطْلِقَ الْأُسارى‏ 7 ياذَاالْحَمْدِ وَالثَّنآءِ، يا ذَاالْفَخْرِ وَاْلبَهآءِ، يا ذَاالْمَجْدِ وَالسَّنآءِ، يا ذَاالْعَهْدِ وَالْوَفآءِ، يا ذَاالْعَفْوِ وَالرِّضآءِ، يا ذَاالْمَنِّ وَالْعَطآءِ، يا ذَا الْفَصْلِ وَالْقَضآءِ، يا ذَاالْعِزِّ وَالْبَقآءِ، يا ذَاالْجُودِ وَالسَّخآءِ، يا ذَاالْألاءِ وَالنَّعْمآءِ 8 اَللّهُمَّ اِنّى‏ اَسْئَلُک‏ بِاسْمِک يا مانِعُ يا دافِعُ، يا رافِعُ يا صانِعُ، يا نافِعُ يا سامِعُ، يا جامِعُ يا شافِعُ، يا واسِعُ يامُوسِعُ 9 يا صانِعَ‏کلِّ مَصْنُوعٍ، يا خالِقَ کلِّ مَخْلُوقٍ، يا رازِقَ کلِّ مَرْزُوقٍ، يا مالِک کلِّ مَمْلُوک، يا کاشِفَ کلِّ مَکرُوبٍ، يا فارِجَ‏ کلِّ مَهْمُومٍ، يا راحِمَ کلِّ مَرْحُومٍ، يا ناصِرَ کلِّ مَخْذُولٍ، ياساتِرَ کلِ‏ مَعْيوبٍ، يامَلْجَأَ کلِّ مَطْرُودٍ 10 ياعُدَّتى‏ عِنْدَ شِدَّتى‏، يارَجآئى‏ عِنْدَ مُصيبَتى‏، يا مُونِسى‏ عِنْدَ وَحْشَتى‏، ياصاحِبى‏ عِنْدَ غُرْبَتى‏، يا وَلِيى‏ عِنْدَ نِعْمَتى‏، ياغِياثى‏ عِنْدَ کرْبَتى‏، يادَليلى‏ عِنْدَ حَيرَتى‏، ياغَنآئى‏ عِنْدَ افْتِقارى‏، يامَلْجَأى‏ عِنْدَ اضْطِرارى‏، يامُعينى‏ عِنْدَ مَفْزَعى‏ 11 يا عَلاَّمَ الْغُيوبِ، يا غَفَّارَ الذُّنُوبِ، يا سَتَّارَ الْعُيوبِ، يا کاشِفَ الْکرُوبِ، يا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ، ياطَبيبَ الْقُلُوبِ، يا مُنَوِّرَ الْقُلُوبِ، يا اَنيسَ الْقُلُوبِ، يا مُفَرِّجَ الْهُمُومِ، يا مُنَفِّسَ الْغُمُومِ 12 اَللّهُمَّ اِنّى‏ اَسْئَلُک بِاْسمِک يا جَليلُ يا جَميلُ، ياوَکيلُ يا کفيلُ، يا دَليلُ يا قَبيلُ، يا مُديلُ‏ يامُنيلُ، يا مُقيلُ يا مُحيلُ، 13 يادَليلَ الْمُتَحَيرينَ، ياغِياثَ الْمُسْتَغيثينَ، يا صَريخَ‏ الْمُسْتَصْرِخينَ، يا جارَ الْمُسْتَجيرينَ، يا اَمانَ الْخآئِفينَ، يا عَوْنَ الْمُؤْمِنينَ، يا راحِمَ الْمَساکينَ، يا مَلْجَأَ الْعاصينَ، يا غافِرَ الْمُذْنِبينَ، يا مُجيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرّينَ 14 https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/4706
. برای قبل از شروع یا و ✅بنداول علوی این شبا با تو شدم طرف ببخش هدفم تویی به این هدف ببخش من علی رو خیلی خیلی دوست دارم تو رو صاحب حرم نجف ببخش (بعلی الهی العفو)(4) ✅بنددوم فاطمی خوب میدونم چقدَر پست و بدم با یه دنیایی از امّید اومدم میدمت قسم به حق فاطمه(س) نکنی از در خونت تو ردم عفوکَ بحق زهرا ✅بندسوم حسنی بهترین شبای گریه این شباست ذکر مغفرت همیشه رو لباست مدینه یه دست کارگشا داره که اونم دست امام مجتباست (بحسن الهی العفو)(4) ✅بند چهارم حسینی این شبا شبای عشقه بخدا وقتی می خونیم من اسمه دوا حاجت دلامو نو خدا میده تا قسم میدیم به شاه کربلا (بحسین الهی العفو)(4) ✅بند پنجم حسینی ناله میزنه تو بین الحرمین میگه ای کشته من نور دوعین بمیرم بالب تشنه کشتنت قربون سر بریده ت ای حسین (ع) (بحسین الهی العفو)(4) ✅بند ششم حسینی من بدم بدیمو به خوبا ببخش به همین حال خوش بکا ببخش عمریه گریه کن حسینتم منو به شهید کربلا ببخش (بحسین الهی العفو)(4) ✅بندهفتم امام رضایی سر سفره ی خدا بزرگ شدم پای روضه و دعا بزرگ شدم از همون بچگی با خاطره ی حرم امام رضا بزرگ شدم (برضا الهی العفو)(4) ✅بند هشتم ابالفضلی دم افطار میگیره و قتی صِدا از عطش وقتی که خشک میشه لبا یاد لبهای علمدارمیکنم ساقیه تشنه لبه کرببلا (باالفضل الهی العفو)(4) ✅بندنهم ابالفضلی من میخوام تو بغل یار بمیرم یا حسین گو دم افطار بمیرم من به عشق ساقی تشنه می خوام زیر بیرق علمدار بمیرم (باباالفضل یارب العفو)(4) ✅بنددهم رقیه ای تو خودت نوشتی این حواله رو این سحرهای پر اشک و ناله رو نگیر از سینه ی بی قرار من روضه ی رقیه ی سه ساله رو (برقیه یا رب العفو)(4) ✅بندیازدهم علی اصغری دلِ کی مثل دلِ رباب میشه زمین و زمان سرش خراب میشه مگه شیرخوار چقدَر آب میخوره؟ جگرم داره براش کباب می شه (بعلی اصغر العفو)(4) ✅بنددوازدهم علی اکبری وقتی که چشمای عاشقا تره دلامون روضه خونه یه مادره اما مادرم خودش توکربلا ندبه خونِه روضه های اکبره : ✍ .ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ..👇
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
🔖 منبر کامل صوتی 🔖 #استاد_هاشمی_نژاد 💠مراسم شب قدر ♦️شب ۱۹ ماه مبارک رمضان ♦️اردیبهشت ۱۴۰۱ #
. اون جوان روستایی، پدرش مُرد، داشت قبر میکند تا پدرش رو بخاک بسپاره. یه چوپانی هم رد میشد پرسید: چه خبره؟ جوان گفت: پدرمه که فوت کرده، براش دعا کن. شب جوان پدرش رو درخواب دید که عجب جایگاه قشنگی داره! گفت بابا جریان چیه؟ بابائه گفت: از اثر دعای اون چوبانه... فردا جوان رفت سراغ چویان و بهش گفت : دیروز چه کردی، توی خواب دیدم جایگاه بابام خوب بود؟ چویان گفت: من دورکعت نماز براش خوندم و بخدا گفتم: خدایا این مرد اگه مهمان من بود، براش یه گوسفند قربانی میکردم... خدایا تو امشب میخوای براش چه کار کنی؟😔 خدایا ما هم این شب قدر مهمان تو هستیم... میخوای با ما چکار کنی... خدا امشب باقیمانده غیبت امام زمان را به اشکها و ناله های خوبانت ببخش... خدا قلم عفو بر جرائم اعمال ما بکش. .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
🔖منبر کامل صوتی 🔖 #استاد_مومنی 🔻 فضایل و امورات #شب_قدر🔻 ▪️شب ۱۹ ماه مبارک رمضان #لیله_القدر
. میگن کسی که تخت ملکه سبا رو برای حضرت سلیمان آورد آصف بن برخیا اسم اعظم رو میدونست. و اهل معنا میگن این اسم اعظم در آمده. البته بقول آقا رسول الله: هر اسمى از اسماى الهى،اعظم است؛ پس قلب خویش را از غیر خدا خالى کن (و تمام توجهت به حق باشد) . خدا را به هر اسمى که مى‏خواهى بخوان. براى خدای متعال اسمى متفاوت با اسم دیگر نیست، بلکه او خداوند واحد قهار است .(و ان شاالله اجابت میکند). اما منه رو سیاه امشب از خدا چی بخوام؟ فرج امام زمان ... که با ظهور حضرت همه ی حق محقق خواهد شد. ان شاالله .
D1737408T13087160(Web).mp3
12.27M
عظمت 🎙 شرحی بر بزرگترین نعمت خدا اینه که ؛خدا اجازه داده ما اسمش رو بر زبان بیاریم و باهاش حرف بزنیم.
. حضرت موسى (علیه السلام ) در مناجات خود در كوه طور عرض كرد: یا اله العالمین (اى معبود جهانیان ). جواب شنید: لبیك (یعنى نداى تورا پذیرفتم ). سپس عرض كرد: یا اله المحسنین (اى خداى نیكوكاران ) همان جواب را شنید(لبیک) ،سپس عرض كرد: یا اله المطیعین : (اى خداى اطاعت كنندگان ) باز همان پاسخ را شنید. سپس عرض كرد: یا اله العاصین (اى خداى گنهكاران ). سه بار در پاسخ شنید: لبیك ، لبیك لبیك . موسى (علیه السلام ) عرض كرد: خدایا چرا، در دفعه چهارم ، سه بار پاسخم دادى ؟! خداوند به او خطاب كرد: عارفان به معرفت خود، و نیكوكاران و اطاعت كنندگان به نیكى و اطاعت خود، اعتماد دارند، ولى گنهكاران جز به فضل من ، پناهى ندارند، اگر از درگاه من ناامید گردند، به درگاه چه كسى پناهنده شوند؟!. منتخب قوامیس الدرر(ملا حبیب الله كاشانى ) ص  .
. آی خدا باز اومدم توبه کنم دستتو بکش به روی دل من به بزرگی خودت منو ببخش یا الهی بالحسین و بالحسن کمکم کن این شبا، به سعادت برسم تو رو جون مادرِ،حسن و حسین قسم منو رد کنی که بیچاره میشم بیرونم کنی کجا دارم برم؟ جایی رو نمیشناسم به جز همین کنج هیات و یه گوشه از حرم یا الهی بالحسین و بالحسن ### راه بندگیتو پیدا می کنم با و همه ی خواهش این گدات اینه جونمو بگیر و اشکامو نگیر در خونت اومدم، روسیاه و سر به زیر انا عبدک الضعیف، و اجرنا یا مجیر توی روضه چشممو تر می کنم که فقط همین یه کارو بلدم مطمئنم این دفه می بخشی چون من با آقام در خونت اومدم یا الهی بالحسین و بالحسن ### روزا که آب می بینم نمی خورم یاد لبهای علمدار می کنم دم افطار یا حسین می گم و بعد روزمو با روضه افطار می کنم چه می چسبه این شبا، اگه بیدار بمونی (۲) روزا روزه بگیری، شبا روضه بخونی (۲) حالا که تشنگی رو درک می کنی می تونی روضه ی آب و بخونی روضه ی لبای خشک اصغرو غصه ی دل رباب و بخونی یا الهی بالحسین و بالحسن ✍ .👇
. آی خدا باز اومدم توبه کنم یه نگاه کن به دل خسته‌ی من به بزرگی خودت منو ببخش یا الهی بالحسین و بالحسن کمکم کن این شبا، به سعادت برسم تو رو به حقیقت, حسن و حسین قسم منو رد کنی که بیچاره میشم بیرونم کنی کجا دارم برم؟ جایی رو نمیشناسم به جز همین کنج هیات و یه گوشه از حرم یا الهی بالحسین و بالحسن ### راه بندگیتو پیدا می کنم با و همه ی خواهش این گدات اینه جونمو بگیر و اشکامو نگیر در خونت اومدم، روسیاه و سر به زیر انا عبدک الضعیف، و اجرنا یا مجیر توی روضه چشممو تر می کنم که فقط همین یه کارو بلدم مطمئنم این دفه می بخشی چون من با آقام در خونت اومدم یا الهی بالحسین و بالحسن ### روزا که آب می بینم نمی خورم یاد لبهای علمدار می کنم دم افطار یا حسین می گم و بعد روزمو با روضه افطار می کنم چه می چسبه این شبا، اگه بیدار بمونی روزا روزه بگیری، شبا روضه بخونی حالا که تشنگی رو درک می کنی می تونی روضه ی آب و بخونی روضه ی لبای خشک اصغرو غصه ی دل رباب و بخونی یا الهی بالحسین و بالحسن ✍ .👇
. ☑️ خوش‌گمانی و حسن‌ظن به خداوند در روايت آمده‌است: هرگز بنده مؤمنى به خداوند عزيز و جليل حسن ظن نشان نمى‌‏دهد مگر آنكه خداوند متعال با او بر اساس همان ظن و گمان نيكش رفتار مى‌نمايد، چون خداوند، كريم است و شرم دارد از اينكه با گمان و اميد بنده‌اش مخالفت كند، بنابراين گمان‌تان را به خداوند نيك گردانيد و به‌سوى او ميل و رغبت نشان دهيد كه خودش مى‌فرمايد: «الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ‏(سوره فتح، آيه ۶)؛(منافقين و مشركين) بر خدا گمان بد دارند و (بدين سبب) بدى برگردشان حلقه زد و خداوند نيز بر آنان خشم گرفت.» در روايت آمده‌است كه خداوند متعال حساب خلق را كه رسيد، يك نفر باقى مى‏‌ماند كه سيئاتش بر حسناتش فزونى دارد، ملائكه او را مى‌‏گيرند تا به سوى آتش ببرند در حالى كه او پشت سر خود را نگاه مى‌‏كند، در اين هنگام خداوند متعال فرمان مى‌‏دهد او را برگردانند آنگاه به او مى‌گويد: «چرا پشت سر خود را نگاه كردى؟» البته ذات اقدس الهى خود علت آن را مى‌داند. آن فرد مى‌گويد: خدايا! گمان نيكوى من به تو اين نبود (كه مرا به آتش بسوزانى)، در اين‌جا خداوند سبحان مى‌‏فرمايد: «ملائكه من، به عزت و جلالم سوگند! اين بنده حتى يك روز هم به من حسن ظن نداشت، اما او را به بهشت ببريد، چون ادعا كرد كه به من حسن ظنّ دارد.» 📚منبع عدةالداعی، ابن فهد حلی ............ . ♦️ بشر حافی و امام کاظم علیه‌السلام روزی امام از کوچه‌های بغداد می‌گذشت. از یک خانه‌ای صدای عربده و تار و تنبور بلند بود، می‌زدند و می‌رقصیدند و صدای پای‌کوبی می‌آمد. اتفاقا یک خادمه‌ای از منزل بیرون آمد در حالی که آشغال‌هایی همراهش بود و گویا می‌خواست بیرون بریزد، امام به او فرمود: « صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟» سؤال عجیبی بود. گفت: از خانه به این مجللی این را نمی‌فهمی؟ این خانه «بشر» است، یکی از رجال، یکی از اشراف، یکی از اعیان، معلوم است که آزاد است. فرمود: «بله، آزاد است، اگر بنده می‌بود که این سر و صداها از خانه‌اش بلند نبود.» حال، چه جمله‌های دیگری رد و بدل شده‌است دیگر ننوشته‌اند، همین قدر نوشته‌اند که اندکی طول کشید و مکثی شد. آقا رفتند. بشر متوجه شد که چند دقیقه‌ای طول کشید. آمد نزد او و گفت: چرا معطل کردی؟ گفت: یک مردی مرا به حرف گرفت. گفت: چه گفت؟ گفت: یک سؤال عجیبی از من کرد. چه سؤال کرد؟ از من پرسید که صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ گفتم البته که آزاد است. بعد هم گفت: بله، آزاد است. اگر بنده می‌بود که این سر و صداها بیرون نمی‌آمد. گفت: آن مرد چه نشانه‌هایی داشت؟ علائم و نشانه‌ها را که گفت، فهمید که موسی بن جعفر(ع) است. گفت: کجا رفت؟ از این طرف رفت. پایش لخت بود، به خود فرصت نداد که برود کفش‌هایش را بپوشد، برای این‌که ممکن است آقا را پیدا نکند. پای برهنه بیرون دوید. (همین جمله در او انقلاب ایجاد کرد) دوید، خودش را انداخت به دامن امام و عرض کرد: شما چه گفتید؟ امام فرمود: «من این را گفتم.» فهمید که مقصود چیست. گفت: آقا! من از همین ساعت می‌خواهم بنده خدا باشم و واقعا هم راست گفت. از آن ساعت دیگر بنده خدا شد. 📚منبع منهاج الکرامه، علامه حلی، ص۵۹ .
. ◻️ درس تهجد و شب زنده‌داری شیخ جعفر نجفی معروف به کاشف الغطاء از شاگردان بحرالعلوم(ره) در یکی از شب‌ها که به همراه فرزند جوانش برای عبادت و تهجد به صحن مطهر اميرالمؤمنین(ع) مشرف می‌شدند کنار در صحن مرد فقیری را دیدند که نشسته و دست نیاز به طرف مردم دراز کرده‌است. آن عالم بزرگوار ایستاد و به فرزندش فرمود این شخص در این وقت شب برای چه این‌جا نشسته است؟ گفت: برای تکدی از مردم. فرمود: چه مقدار ممکن است از رهگذران عاید او گردد؟ گفت: احتمالاً یک تومان (به پول آن زمان) مرحوم كاشف الغطاء فرمود: فرزندم! درست فکر کن و ببین این آدم برای این مبلغ بسیار اندک و کم ارزش دنیا (آن هم محتمل) در این وقت شب از خواب و اسایش خود دست برداشته و آمده این‌جا دست تذلل به سوی مردم دراز کرده! آیا تو به اندازه این شخص به وعده‌های خدا درباره شب خیزان و متهجدان اعتماد نداری که فرموده است: «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ.» (سوره سجده، آیه ۱۷) «هیچ‌کس نمی‌داند چه پاداش‌های مهمی که مایه روشنی چشم‌هاست برای آنها نهفته‌است؟!» گفته‌اند آن فرزند جوان از شنیدن این گفتار پدر زنده‌دل خود، چنان تکان خورد و تنبه یافت که تا آخر عمر از شرف و سعادت بیداری آخر شب برخوردار بود و نماز شبش ترک نشد. 📚منبع شب مردان خدا، سید محمد ضیاءآبادی، ص ۴۴ مناجات خوانی، مجید عیوضی، ص ۵۳ .