eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
636 ویدیو
857 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
آیا امیرالمؤمنین و حسنین در حمله اعراب به ایران حضور داشتند؟ پاسخی کامل مستدل، نقلی و عقلی با بررسی‌های نقل‌های تاریخی (قسمت ۴)
. با (عج) در روز --------------- افتاده ایم خسته و نالان در انتظار یعنی که هست این دل سوزان در انتظار شمعیم و سوخت جان ز فراقت نیامدی باشد هنوز دیده ی گریان در انتظار ماییم و اشک بهر وصال تو ای عزیز ماییم و هجر بی سر و سامان در انتظار بازآ که هست این سخن از خیل عاشقان ماییم و عشق ای مَه تابان در انتظار حتما" رسد به ساحل دیدار روی یار هر کس که بود در دل توفان در انتظار ای وارث حسین در این فصل بی کسی باشد هنوز آن شه عطشان در انتظار کی می روید ای گل زهرا به کربلا آنجا که هست چشم یتیمان در انتظار در دیده داشت اشک مصیبت به خیمه ها طفلی که بود جانب میدان در انتظار در انتظار تا که بیاید پدر ولی خشکیده گشت چشمه جوشان در انتظار رفت از خیام جانب گودال قتلگاه این زینب است زار و پریشان در انتظار ای تیغ انتقام به دست شریفتان بازآ که هست پیکر عریان در انتظار افتاده است آن تن بی سر به روی خاک بازآ که هست آن تن بی جان در انتظار بر نیزه خواند آیه ی قرآن سر حسین یعنی که هست آیه ی قرآن در انتظار یک تن نشست تا که بیایی ز قتلگاه یک تن نشست گوشه ی ویران در انتظار آنجا که بود عطر وصال و فراق تو «یاسر» گشود دیده ی حیران در انتظار ** حاج محمود تاری «یاسر»✍ .
. اَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلا ---------- ای روحِ کربلا یا وارِثَ الْحُسَیْن فریاد نینوا یا وارِثَ الْحُسَیْن دستِ تو دستِ حق تیغِ تو ذُوالْفَفار فرزند مرتضی یا وارِثَ الْحُسَیْن فرزند خیبر و ، فرزند حیدری از نسل مصطفی یا وارِثَ الْحُسَیْن فرزند فاطمه حَبْلُ الْمَتینِ عشق گلواژه ی صفا یا وارِثَ الْحُسَیْن یا فارِسَ الْحِجاز آقای ما بیا ای مُنْتَقِم بیا ، یا وارِثَ الْحُسَیْن در کوی مِهر تو تا روز وصل تو داریم اِلْتِجا یا وارِثَ الْحُسَیْن یَاابْنَ الصِّراطِ عشق آئينه دار نور معنای هَلْ اَتی یا وارِثَ الْحُسَیْن اَلْغَوْث و اَلْاَمان یا صاحِبَ الزَّمان یا سامِعَ الدُّعا یا وارِثَ الْحُسَیْن هَلْ مِنْ مُعینِ من بشنو طنین من در حُزْن و در بُکا یا وارِثَ الْحُسَیْن اَوْ غَیْرِها شنو ، اَمْ ذیِ طُوی شنو هستی کجا ، کجا یا وارِثَ الْحُسَیْن وَالشَّمْس ِ وَالْقَمَر در صبح و در سحر ای نورِ اِنَّما یا وارِثَ الْحُسَیْن ماه مُحرّم و ماه طلوع غم ای غرقِ در عزا یا وارِثَ الْحُسَیْن ما دل شکسته و دل خسته زین عزا دل خسته تر شما یا وارِثَ الْحُسَیْن خونین جگرترین آشفته دل ترین صاحِب عزای ما یا وارِثَ الْحُسَیْن خون گریه می کنی از بهرِ جدِّ خود در صبح و در مَسا یا وارِثَ الْحُسَیْن از داغِ کربلا ، از داغِ نینوا از داغِ خیمه ها یا وارِثَ الْحُسَیْن از داغِ اکبر و از داغِ اصغر و از داغِ عمِّه ها یا وارِثَ الْحُسَیْن از داغِ قاسم و ، سقّای تشنه لب از آن همه نوا یا وارِثَ الْحُسَیْن از داغِ کودکان ، از داغِ مادران از عمقِ این بلا یا وارِثَ الْحُسَیْن خونگریه های تو باشد ز قتلگاه بهر سری جدا یا وارِثَ الْحُسَیْن با اشکِ لاله گون دریاب ای عزیز کنج خرابه را یا وارِثَ الْحُسَیْن «یاسر» ازین عزا دارد به دل شرر می سوزد از جفا یا وارِثَ الْحُسَیْن ** حاج محمود تاری «یاسر»✍ .
. |⇦•مستان همه افتاده و .. شب به نفس حاج حنیف طاهری ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ مستان همه افتاده و ساقی نمانده یک گل برایِ باغبان ما باقی نمانده ساقی غریبُ میکده میسوزد امشب یک غنچه یاسِ گمشده میسوزد امشب گل بویِ زهرا میرسد از سوی مقتل سوی بهشتم میبرد گل بوی مقتل مستان همه افتاده و ساقی نمانده یک گل برای باغبان باقی نمانده آتش گرفته دامنِ طفلی سه ساله سویِ شهیدان میرود با آه و ناله در دست دژ خیمی افتاده گشواره آهُ واویلا خون میچکد ازگوش هایِ پاره پاره آهُ واویلا ــــــــــــــــــ •┄┅══༻○༺══┅┄• . ‍ . علیه السلام به سبک یک گل برای باغبان باقی نمانده ------------- مولا علی بن الحسین آن روح تکبیر دارد به روی پیکر خود جای زنجیر با زهر کینه افتاده از پا آه و واویلا آه و واویلا زهر جفا با قلب او یارب چها کرد همچون پدر در راه دین جان را فدا کرد دارد دل خون از زهر اعدا آه و واویلا آه و واویلا از بعد عاشورا اسیر دشمنان بود پایش ز زنجیر عداوت خون فشان بود دارد غم او هر دشت و صحرا آه و واویلا آه و واویلا پر می زند مرغ دل من در بقیع اش برده دلم را غربت قبر رفیع اش زد غربت او آتش به دلها آه و واویلا آه و واویلا ** حاج محمود تاری «یاسر»✍ ................................. مادر میان بستر خود روضه می خواند با اشک های کوثر خود روضه می خواند نیّت نمود و شانه زد بر موی زهرا با مویه های آخر خود روضه می خواند او چند مدت رنگ نیلی خواب می دید بر شاخۀ نیلوفر خود روضه می خواند خیره به در می شد و ی این که به دیوار یا که به روی دختر خود؛ روضه می خواند با روضه های کوچه، او از حال می رفت با یاد یاس پرپر خود روضه می خواند وقتی گریز روضه هایش کربلا بود با نالۀ بغض آور خود روضه می خواند مادر بزرگِ ماه های روی نیزه بر کشته های بی سر خود روضه می خواند بر پارۀ پاره ی پیکری که روزمین ماند بر پاره های پیکر خود روضه می خواند اصلاً در عاشورا به عالم کرد رجعت بر روی تل، بر منبر خود روضه می خواند از غارت و آتش درون خیمه می گفت می سوخت، با خاکستر خود روضه می خواند زینب شبیه اوست، نه اصلاً خود اوست یعنی برای معجر خود روضه می خواند شاعر:محسن حنیفی مستان همه افتاده وساقی نمانده یک گل برای باغبان باقی نمانده جانم خدیجه ... ــــــــــــــــــ سلام_الله .👇
🏴 مستان همه افتاده و ساقی نمانده یک گل برای باغبان باقی نمانده ساقی غریب و میکده می سوزد امشب یک غنچه یاس گمشده می سوزد امشب گل بوی زهرا می رسد از سوی مقتل سوی بهشتم می برد گل بوی مقتل امشب چکیده روی رگهای بریده گلهای اشک بانویی قامت خمیده آتش گرقته دامن طفلی سه ساله سوی شهیدان می رود با آه وناله در دست دژخیمی فتاده گوشواره خون می چکد از گوشهای پاره پاره اینجا جوانی هاشمی شد ارباً اربا اینجا به گوش دل رسیده آه صحرا ذریه آل عبا از یــــــاد رفتـــــــه خاکستر پروانه ها بر باد رفته اینجا کبوتر بچه ها تک تک پریدند اینجا سر یک جوجه را تشنه بریدند اینجا جدا گشتم خدا از نور عینم دیدم در اینجا دست و پا می زد حسینم ✍ .
. خیمه ها می سوزد و شمع شب تارم شده در شب بیماریم آتش پرستارم شده ما که خود از سوز دل آتش به جان افتاده ایم از چه دیگر شعله ها یار دل زارم شده پیش از این سقای ما بودی علمدار حسین امشب اما جای او آتش علمدارم شده ای فلک جان مرا هر چند می خواهی بسوز مدتی هست از قضا دل سوختن کارم شده جز غم امشب پیش ما یار وفاداری نماند در شب تنهائیم تنها همین یارم شده من که شب را تا سحر بی خواب و سوزانم چو شمع از چه دیگر شعله ها شمع شب تارم شده بس که اشک آیدبه چشمم خواب شب راراه نیست دود آتش از چه ره در چشم خونبارم شده؟ جز دو چشمم هیچکس آبی بر این آتش نریخت مردم چشمان من تنها وفا دارم شده گر گلستان شد به ابراهیم آتش ها ولی سوخت گلزار من و آتش پدیدارم شده شعله های کربلا آتش به جانم زد حسان آتشین از این جهت ابیات اشعارم شده شاعر:ٍ .
. علیه السلام 🎤 : مقدمه روضه ـ تمرکز روی یک موضوع روضه 🔸🔸🔸🔸 👇 یه مادر تو کربلا شیر نداره هر کسی شیرخواره داره بیاره صورتا رُ همه بالا بگیرید بچه هارُ روی دستا بگیرید بذارید یه لحظه بی شیر بمونه دلاتون روضه ی اصغر بخونه میرزای قمی هر وقت روضه خونی می خواست براش روضه بخونه میگفت روضه ی علی اصغر بخون، میگفتن آقا مگه امام حسین روضه ی دیگه نداره می فرمود: آخه شما نمی دونید، این بچه خیلی غریب بوده، یاران امام حسین همه از خودشون دفاع کردن بعد به شهادت رسیدن اما این طفل شیر خواره دفاعی از خودش نکرد، اگه می خوای خوب روضه رُ درک کنی الان تصور کن اون زمانی که می خواستی بچتُ از شیر بگیری چقدر برا پدر مادر سخته وقتی میخوان بچشونُ از شیر بگیرن ... ما دیدیم بچه رُ از شیر می گیرن ولی از شیر دیدی با تیر بگیرن آشیخ رضای سراج رُ خیلیاتون می شناسید یکی از روضه خون های بسیار پر سوز و گداز و تاثیر نفس دار. میگه یه شبی از مجلس روضه می رفتم طرف خونه میگه زیر گذر دیدم یه جوونی ایستاده یه بچه ای تو بغلش؛ میگه اول فکر کردم فقیره رفتم جلو کمکش کنم من ُشناخت گفت آ شیخ فقیر نیستم اما بیچاره شدم، گفتم چیه؟ دردت چیه؟ به من بگو گفت آشیخ این بچه ای که تو بغل منه بچه ی منه، از صبح مریض بوده عیالم دست تنها از خونه بیرون نیومده، وقتی اومدم خونه به من گفت این بچه رُ بگیر ببر پیش طبیب، تو تب داره می سوزه آشیخ رضا بچه رُ بغل کردم اومدم بیرون نرسیده به مطب دکتر بچه رو دستم جون داده حالا می خوام خونه برگردم خجالت می کشم. خدا برا هیچ کس نیاره... یه وقت لشکریان عمر سعد دیدن ابی عبدالله این قنداقه رُ به سینش چسبانده، یک قدم به سمت خیمه میره یک قدم برمی گرده، یکی از قسی القلبا میگه اینجا خیلی دلم برا حسین سوخت ،چه کرد ابی عبدالله؟ یه وقت دیدن حسین ایستاد داره نماز می خونه انقده این مصیبت سنگین بود از آسمان ندا آمد: «دعه یا حسین فان له مرضعا فی الجنه» یعنی حسین جان رها کن این بچه رُ ما تو بهشت براش یه دایه ای قرار دادیم، لذا ابی عبدالله رو کرد به آسمان عرضه داشت . حالا که خدا داره می بینه تحملش برا من آسونه، یه وقت دیدن ابی عبدالله زانوهاش لرزید با زانو به زمین نشست غلاف شمشیرشُ برداشت یه قبر کوچکی کند این قنداقه رُ داخل قبر گذاشت، بندای قنداقشُ باز کرد، اومد این خاک رُ رو بدن بریزه دید صدای ناله میاد، مادرش رباب داره ناله می زنه، حسین صبر کن بذار یه بار دیگه بچمُ ببینم... حالا خانوم رباب اومده کنار قبر نشسته داره درد دل می کنه: لالالالا بخواب آروم دیگه من طاقت ندارم لالالالا گل تشنه چجوری من آب بیارم لالالالا گل تشنه می سوزه سینم از لبهای داغت لالالالا بخواب آروم نمی گیره حرمله سراغت ز فرط ناله نایم زخم مادر رخم چشمم صدایم زخم مادر برای کندن قبرت عزیزم تمام پنجه هایم زخم مادر نفس بر سینه در دل نیشتر بود جگر از دل دل از پر ریشتر بود عزیزم با که گویم این مصیبت که قد تیر از تو بیشتر بود 📗📕📘 .👇