eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.9هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
568 ویدیو
802 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه امام عسکری .mp3
4.02M
🏴 السلام علیک یا حسن بن علی العسکری 🔳 مرثیه و روضه 🏴 🚩 امام حسن عسکری علیها السلام علیه السلام علیها السلام ♦️مرثیه امام حسن عسکری سلام الله علیه
روضه امام عسکری میرزامحمدی.mp3
5.02M
🏴 السلام علیک یا حسن بن علی العسکری 🔳 مرثیه و روضه 🏴 🚩 امام حسن عسکری علیها السلام علیه السلام علیها السلام ♦️مرثیه امام حسن عسکری سلام الله علیه
روضه امام عسکری نظری منفرد.mp3
3.03M
🏴 السلام علیک یا حسن بن علی العسکری 🔳 مرثیه و روضه 🏴 🚩 علیه السلام علیها السلام ♦️مرثیه امام حسن عسکری سلام الله علیه
روضه امام عسکری رفیعی .mp3
1.61M
🏴 السلام علیک یا حسن بن علی العسکری 🔳 مرثیه و روضه 🏴 🚩 امام حسن عسکری علیها السلام علیه السلام علیها السلام ♦️مرثیه امام حسن عسکری سلام الله علیه
روضه امام عسکری حسینی قمی.mp3
2.58M
🏴 السلام علیک یا حسن بن علی العسکری 🔳 مرثیه و روضه 🏴 🚩 علیه السلام علیها السلام ♦️مرثیه امام حسن عسکری سلام الله علیه
enc_16901216330949882104895 (1).mp3
3.78M
▪️آرزوهایی که داشتم... ▪️ آرزوهایی که داشتم بعد تو نقش بر آب شد کوه رویای من از بعد رفتنت خراب شد جای شکرش باقیه با اینکه از غمت میسوزم زیر سایتم چقدر خوبه کنارمی هنوزم دیگه دنیا بدون تو به من نمیسازه هنوز میبینمت چشات بازه برا تو میخونم لالایی به اصرارِ عمه منم یه خورده آب خوردم ببین برای تو هم آوردم ولی تو روی نیزه هایی من این پایین تو اون بالا علی لالا علی لالا من میخواستم وایسی رو پای خودت نه روی نیزه دستامو شبیه گهواره میگیرم سوی نیزه قول میدم اگه ورق برگرده و علی نمیره جوری لالایی بخونم حرمله‌ام گریه اش بگیره تلاش کردم حسین ازت بشنوه بابایی عصای دست نیزه دارایی بی تو از این زمونه سیرم گل یاسم بگو کی از شاخه تو رو چیده لبت هنوزم بوی شیر میده الهی من برات بمیرم بمیرم کاش همین حالا علی لالا .
Amir Keramati - Nabin To Kharabeham (3).mp3
3.14M
▪️نبین توی خرابه هام... ▪️ نبین توی خرابه هام آسمونا جای منه من دختر شاهم و دنیا واسه بابای منه نبین الان گرسنمه عالم روزی خورمه دختر شامی من ملک مراقب چادرمه دستی به جز ابالفضل ، سه ساله آزگاره رخصت شونه کردن موی منو نداره اما آتیش خیمه ، دور دید چشم عمومو غروب روز عاشورا ، اگر سوزونده مومو کجا بودی ؟ مو داشتم تا کمرم کجا بودی ؟ دستش بود زیر سرم مث پروانه ها میگشت دور و برم … کجا بودی…؟ وای… نبین میخوابم رو زمین ، رو پر قو بوده سرم هنوز تو گوشمه صدا لالایی برادرم نبین زبونم میگیره ، اون روزا رو میدیدی کاش شیرین زبونی منو کسی تو دخترا نداشت یه روز تو آسمونا منم ستاره داشتم اسم داداشامو روی ستاره ها میذاشتم اما الان یه ماهه رو نیزه ها نشستن وقتی که میزدن منو چشماشونو میبستن کجا بودی ؟ غم این قافله نداشت کجا بودی ؟ پاهام آبله نداشت روی دستام جای سلسله نداشت… کجا بودی؟ای… نبین گوشم پاره شده ، بدون گوشواره نبود یادش بخیر ام البنین گوشوارمو خریده بود چشام سیاهی میره و چند روزه دشوار میبینم تو روبروم نشستی اما تورو هم تار میبینم یه شب میون صحرا افتادم از رو ناقم از قافله جامونده بودم زجر اومد سراغم بسه دیگه نمیخوام یادم بیفته اونشب منم برم داره صدام میکنه عمه زینب برو دختر … خوش باشی روز و شبات برو دختر … بازی کن با رفیقات نگهداره باباتو خدا برات … برو دختر
◾️ 👈🏼 ایام علیه‌السّلام ➖ [جلسه‌ی دوم _ ۳۱ شهریور ۱۴۰۲شمسی] ➖ مطالب مطرح شده: ۱. مدح امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه _ ای نام تو زینت دعایم مهدی (عج) ۲. در عظمت و جلالتِ امام حسن عسکری سلام‌الله‌علیه _ داستان احمد بن عبیدالله بن خاقان ۳‌. شهادتِ امام عسکری علیه‌السلام و نماز امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه بر پدر بزرگوارش _ داستان ابوالادیان، نامه‌رسان حضرت _ گزارش ماجرا به معتمد عباسی لع ۴. اقامتِ اجباری امام حسن عسکری علیه‌السلام
. بند اول: غروبای جمعه / همیشه دلگیره درد و غمی کل / عالمو میگیره به راه او مونده / چشم تر زهرا خبر نشد بازم / از پسر زهرا نور حق جلوه نماید شاید پرده از چهره گشاید شاید چه قدر وعده به هم میدادیم *شاید این جمعه بیاید شاید * العجل مهدی فاطمه بند دوم: غروبای جمعه / فاطمه غمگینه ظهور مهدی رو/ بازم نمیبینه سینه ی او زخمی / حالش پریشونه *یا ولدی مهدی*/ دوباره میخونه انتقام حیدرو میگیره انتقام مادرو میگیره انتقام قطره قطره های خون حلق اصغرو میگیره العجل مهدی فاطمه بند سوم: غروبای جمعه / به عشق روی تو روضه میخونم باز/ برا عموی تو به یاد دستی که / جدا شد از پیکر یاد لب خشک / عباس آب اور درکنار علقمه غوغا شد بعد عباس،، حسین تنها شد پای دشمنا به خیمه وا شد سر کهنه پیرهن دعوا شد وای من وای من ای حسین - به سمت گودال از .... مرتضی کربلایی✍ .👇
. 🏴 تشییع بدن مطهر امام عسکری علیه السلام؛ وقتی حضرت عسکری(ع) از دنیا رفت شهر سامرا یکپارچه ناله شد. مردم آماده تجهیز و خاکسپاری آن حضرت شدند و بازارها را بستند و تعطیل نمودند در آن روز سامرا مانند روز قیامت شده بود. در آن روز سران طاغوت و اعوان و انصار آنها و بنی هاشم و سران سپاه و عباسیان و قضات و همه مردم در تشییع پیکر آن امام مظلوم و مسموم شرکت کردند و طبیعتاً به همان اندازه که دستگاه حاکمه از رحلت و وفات آن حضرت شاد بود مردم عادی کوچه و بازار عزادار و ماتم زده بودند و گریه می‌کردند و نهایتاً با عزت و احترام آن حضرت را کنار پدر بزرگوارش دفن نمودند. ولی هیچ روزی مانند روز عاشورای تو نبود ای اباعبدالله الحسین(ع) سلام بر آن آقایی که سه روز و دو شب بدنش روی زمین ماند و نهایتاً بنی اسد آن حضرت را دفن نمودند امام عصر (عج) در مصیبت جد مظلومش می‌گرید و می‌گوید سلام بر آن آقایی که مردم بیابانی او را به خاک سپردند. 📚منبع الارشاد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۳۱۰ الکافی، شیخ کلینی، ج۲، ص ۴۳۴ مصائب الاولیا (مقتل چهارده معصوم)، اصغر تاجیک ورامینی، ج ۲، ص ۳۸۲ .
. ◼️ نماز خواندن حضرت مهدی (عج) بر امام عسکری (ع)؛ ابوالادیان می‌گوید: عقید خادم آمد به جعفر برادر امام حسن عسکری (ع) خطاب کرد که برادر تو را کفن کردند بیا بر او نماز کن. جعفر برخاست و شیعیان با او همراه شدند چون به صحنه خانه رسیدیم دیدیم که حضرت امام حسن عسکری(ع) را کفن کرده و بر روی نعش گذاشته اند. پس جعفر پیش ایستاد که بر برادر اطهر خود نماز کند. چون خواست تکبیر بگوید طفل گندمگون پیچیده موی و گشاده دندانی مانند پاره ماه، بیرون آمد و ردای جعفر را کشید و گفت: «ای عمو! عقب بایست که من سزاوارترم به نماز بر پدر خود از تو .» پس جعفر عقب ایستاد و رنگش متغیر شد. آن طفل پیش ایستاد و بر پدر بزرگوار خود نماز کرد و آن جناب را در پهلوی امام علی النقی (ع) دفن کرد. 📚منبع منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج ۲، ص ۷۳۱ حدیث اهل بیت(ع)، یدالله بهتاش، ص ۳۵۴ ......... ▪️ معتزّ عباسی فرمان داد امام حسن عسکری (ع) را بکُشند؛ ابن شهرآشوب و دیگران آورده اند که معتزّ عباسی لعنة الله به سعید حاجب دستور داد: ابو محمد -امام عسگری(ع)- را به سوی کوفه ببر. سپس در بین راه در محل مناسب و خلوت گردنش را بزن. یکی از ارادتمندان و شیعیان آن حضرت به نام محمد بن بلبل گوید: به دنبال نگرانی ما از شنیدن این خبر، نامه آن حضرت به خط مبارکشان به دست ما رسید که در آن نوشته بودند آنچه شنیده‌اید به زودی شرّ او از سر شما برداشته می‌شود و خداوند شما را کفایت می‌کند (نگران نباشید) سه روز بعد از این ماجرا خبر کشته شدن معتزّ عباسی به ما رسید. 📚منبع المناقب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۴۳۲ مهج الدّعوات، سید بن طاووس، ص ۴۹۲ مصائب الاولیا (مقتل چهارده معصوم)، اصغر تاجیک ورامینی، ج ۲، ص ۳۶۹ .
. 🟢 شفای شخصی که لال شده بود توسط امام زمان (عج)؛ حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی در سال ۱۴۱۰ هجری قمری که در مشهد مشرف بودند شخصی به نام آقای بلورساز خادم، کشیک دوم آستان قدس رضوی آمد و معجزه‌ای را از حضرت امام زمان علیه السلام برای ایشان نقل کرد و این جریان را افرادی که آن آقا را قبل از لال شدن و در حین لالی و بعد از لالی دیده بودند در محضر آیت الله العظمی گلپایگانی شهادت دادند و نوار سخنان ایشان نیز هم اکنون موجود است آقای بلورساز گفت: من مبتلا به درد دندان شدم، برای کشیدن دندان پیش دکتر رفتم. گفت غده ای هم کنار زبان شماست که باید عمل شود. با آن عمل من لال شدم و دیگر هر چه خواستم حرف بزنم نمی توانستم و همه چیزها را می نوشتم. هر چه پیش دکترها رفتم درمان نشد. خیلی گرفته و ناراحت بودم. چند ماه بعد خانم بنده برای رفع درد دندان، پیش دکتر رفت. وقت کشیدن دندان ترسی و وحشتی برایش پیدا شد. دندانپزشک می پرسد: چرا می ترسی؟ می گوید: شوهرم دندانی کشید و جریان را کلاً برای دکتر می گوید. دکتر می گوید: عجب! آن شوهر شماست؟ می گوید: آری. دکتر می گوید: در عمل جراحی رگ گویایی صدمه دیده و قطع شده و این باعث لال شدن ایشان است و دیگر فایده ندارد. زن خیلی ناراحت به خانه برمی گردد و شب خوابش نمی برد. مرد می نویسد: چرا ناراحتی؟ می گوید: جریان این است که دکتر گفته شما خوب نمی شوید. ناراحتی مرد زیادتر شده و به تهران می آید خدمت آقای علوی می رسد. ایشان می‌فرماید: راهنمایی من این است که چهل شب چهارشنبه به مسجد جمکران بروی، اگر شفایی هست در آنجاست. تصمیم جدی می گیرد و لذا از مشهد که بر می گردد برای چهل هفته بلیط تهیه می کند. که شبهای سه شنبه در تهران و شبهای چهارشنبه به مسجد جمکران مشرف شود. در هفته ۳۸ که نماز می خواند و برای صلوات سر به مهر می گذارد؛ یک وقت متوجه می شود که همه جا، نورانی شد و یک آقایی وارد و مردم به دنبال او هستند؛ می گویند حضرت حجت است. خیلی ناراحت می شود که نمی تواند سلام بدهد. لذا در کناری قرار می گیرد ولی حضرت نزدیک او آمده و می فرمایند: «سلام کن.» اشاره به زبان می کند که من لالم والا بی ادب نیستم. حضرت بار دوم می فرماید: «سلام کن.» بلافاصله زبانش باز می شود و سلام می گوید. ناگهان خود را در حال سجده می بیند. 📚منبع شیفتگان حضرت مهدی(عج)، قاضی زاهدی، ج ۱، ص ۱۲۸ حدیث اهل بیت(ع)، یدالله بهتاش، ص ۳۶۹ .
4_5805225368054925688.mp3
1.74M
▪️ امام حسن عسکری(ع) ▪️نه که روضه هات... ▪️ ‍ . نه که روضه هات،خود سامرات، گریه داره غم تو نگات ، بارون چشات، گریه داره خشکی لبات ، لرزش صدات، گریه داره کاری کرده بابدنت زهر آقا که داره می لرزه دست و پات داره دونه دونه می ریزه بروی گونه بارون این اشکات بمیرم که کنار مهدی سینه خسته ت به خس خس افتاده داره می بینه پسرت که می لرزه ظرف آب بروی دستات توی غم و بی قراری خوبه یه پسر که داری دم آخری روی پاش داری سرتو می زاری مظلوم امام عسگری مسموم امام عسگری ...... نه که نوکرت،دل مادرت، روضه خونه بالای سرت،گل مضطرت، روضه خونه دم آخرت،چشای ترت، روضه خونه درگلستان سامرا یاد غنچه های خرابه می افتاد طعم زندان دلیل این شد که یاد زندان کوفه می افتاد بالب خشک و داغ عطشانش یادسو سوی اختران می کرد ظرف آب و صدای دندانش یاد اون چوب خیزران می کرد چشای ترش می سوزه داره جیگرش می سوزه تاکه نفسش می گیره دل پسرش می سوزه مظلوم امام عسگری مسموم امام عسگری ...... دم آخره که می خواد بره غم نداره نه تو فکر خلخال دختره  غم نداره نه توفکر معجر خواهره غم نداره بمیرم واسه اون امامی که نیزه ای  روی حنجرش می خورد دست سنگین زجرو خولی به صورت ناز دخترش می خورد توی اون مجلسی که باچوب خیزران می زدن رو دندونش ظاهرا چوب رولبش اما به قلب مجروح خواهرش می خورد الهی که خواهر اینجور برادرش و نبینه نبینه یکی باچکمه روی سینه می شینه
. 💢 زندگینامه امام حسن عسگری علیه السلام 💢 (ع ) در سال ۲۳۲ هجرى در مدینه چشم به جهان گشود. مادر والاگهرش سوسن یا سلیل زنى لایق و صاحب فضیلت و در پرورش فرزند نهایت مراقبت را داشت ، تا حجت حق را آن چنان که شایسته است پرورش دهد. این زن پرهیزگار در سفرى که امام عسکرى (ع ) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنیا رحلت کرد. کنیه آن حضرت ابامحمّد بود. 🔹صورت و سیرت امام حسن عسکرى علیه السلام  امام یازدهم صورتى گندمگون و بدنى در حد اعتدال داشت . ابروهاى سیاه کمانى ، چشمهاى درشت و پیشانى گشاده داشت . دندان ها درشت و بسیار سفید بود. خالى بر گونه راست داشت . امام حسن عسکرى (ع ) بیانى شیرین و جذاب و شخصیتى الهى با شکوه و وقار و مفسرى کم مانند براى قرآن مجید بود. راه مستقیم عترت و شیوه صحیح تفسیر قرآن را به مردم و بویژه براى اصحاب بزرگوارش – در ایام عمر کوتاه خود – روشن کرد. .
. زندگینامه امام حسن عسکری علیه السلام 🔹دوران امامت 🔶 بطور کلى دوران عمر ۲۹ ساله امام حسن عسکرى (ع ) به سه دوره تقسیم مى گردد: 🔹 دوره اول ۱۳ سال است که زندگى آن حضرت در مدینه گذشت . 🔹 دوره دوم ۱۰ سال در سامرا قبل از امامت . 🔹 دوره سوم نزدیک ۶ سال امامت آن حضرت مى باشد. دوره امامت حضرت عسکرى (ع ) با قدرت ظاهرى بنى عباس رو در روى بود. خلفایى که به تقلید هارون در نشان دادن نیروى خود بلند پروازیهایى داشتند. امام حسن عسکرى (ع ) از شش سال دوران اقامتش ، سه سال را در زندان گذرانید. زندانبان آن حضرت صالح بن وصیف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود، تا بتواند آن حضرت را – بوسیله آن دو غلام – آزار بیشترى دهد، امّا آن دو غلام که خود از نزدیک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تاءثیر آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتارى گرائیده بودند. وقتى از این غلامان جویاى حال امام شدند، مى گفتند این زندانى روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نیاز با معبود خود سرگرم است و با کسى سخن نمى گوید. عبیداللّه خاقان وزیر محمّد عباسى با همه غرورى که داشت وقتى با حضرت عسکرى ملاقات مى کرد به احترام آن حضرت بر مى خاست ، و آن حضرت را بر مسند خود مى نشانید. پیوسته مى گفت : در سامره کسى را مانند آن حضرت ندیده ام ، وى زاهدترین و داناترین مردم روزگار است . پسر عبیداللّه خاقان مى گفت : من پیوسته احوال آن حضرت را از مردم مى پرسیدم . مردم را نسبت به او متواضع مى یافتم . مى دیدم همه مردم به بزرگواریش معترفند و دوستدار او مى باشند. با آنکه امام (ع ) جز با خواص شیعیان خود آمیزش نمى فرمود، دستگاه خلافت عباسى براى حفظ آرامش خلافت خود بیشتر اوقات ، آن حضرت را زندانى و ممنوع از معاشرت داشت . (از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکرى (ع ) یکى نیز این بود که از طرف خلافت وقت ، اموال و اوقاف شیعه ، به دست کسانى سپرده مى شد که دشمن آل محمّد (ع ) و جریانهاى شیعى بودند، تا بدین گونه بنیه مالى نهضت تقویت نشود. چنانکه نوشته اند که احمد بن عبداللّه بن خاقان از جانب خلفا، والى اوقاف و صدقات بود در قم ، و او نسبت به اهل بیت رسالت ، نهایت مرتبه عداوت را داشت ). (نیز اصحاب امام حسن عسکرى ، متفرق بودند و امکان تمرکز براى آنان نبود، کسانى چون ابوعلى احمد بن اسحاق اشعرى در قم و ابوسهل اسماعیل نوبختى در بغداد مى زیستند، فشار و مراقبتى که دستگاه خلافت عباسى ، پس از شهادت حضرت رضا (ع ) معمول داشت ، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترین نوع درگیرى واداشته بود. این جناح نیز طبق ایمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلى ، این همه سختى را تحمل مى کرد، و لحظه اى از حراست (و نگهبانى ) موضع غفلت نمى کرد). اینکه گفتیم : حضرت هادى (ع ) و حضرت امام حسن عسکرى (ع ) هم از سوى دستگاه خلافت تحت مراقبت شدید و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما – جز با یاران خاص و کسانى که براى حل مشکلات زندگى مادى و دینى خود به آنها مراجعه مى نمودند – کمتر معاشرت مى کردند به جهت آن بود که دوران غیبت حضرت مهدى (ع ) نزدیک بود، و مردم مى بایست کم کم بدان خو گیرند، و جهت سیاسى و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهاى مذهبى بودند بخواهند، و پیش آمدن دوران غیبت در نظر آنها عجیب نیاید. بارى ، امام حسن عسکرى (ع ) بیش از ۲۹ سال عمر نکرد ولى در مدت شش سال امامت و ریاست روحانى اسلامى ، آثار مهمى از تفسیر قرآن و نشر احکام و بیان مسائل فقهى و جهت دادن به حرکت انقلابى شیعیانى که از راههاى دور براى کسب فیض به محضر امام (ع ) مى رسیدند بر جاى گذاشت . در زمان امام یازدهم تعلیمات عالیه قرآنى و نشر احکام الهى و مناظرات کلامى جنبش علمى خاصى را تجدید کرد، و فرهنگ شیعى – که تا آن زمان شناخته شده بود – در رشته هاى دیگر نیز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگى چون یعقوب بن اسحاق کندى ، که خود معاصر امام حسن عسکرى بود و تحت تعلیمات آن امام گردید. در قدرت علمى امام (ع ) – که از سرچشمه زلال ولایت و اهل بیت عصمت مایه ور بود – نکته ها گفته اند. از جمله : همین یعقوب بن اسحاق کندى فیلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ایرانى ابونصر فارابى شاگرد مکتب وى بوده است ، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابى را که بر ردّ قرآن نوشته بود سوزانید و بعده از دوستداران و در صف پیروان آن حضرت در آمد.   ایام .
و گریز (ع) احمد بن اسحاق (وکیل امام حسن عسکری در قم) می‌گوید: محضر امام حسن عسکری علیه السلام رسیدم و می‌خواستم درباره جانشین آن حضرت سؤال کنم. امام علیه السلام پیش از آن که من سؤال کنم، فرمود: ای احمد! خداوند متعال از لحظه ای که آدم را آفریده تا روز قیامت، زمین را از حجت خود خالی نگذاشته و نخواهد گذاشت و به میمنت حجت الهی از اهل زمین گرفتاریها بر طرف می‌شود، باران می‌بارد و زمین برکاتش را خارج می‌کند. عرض کردم: پسر پیامبر خدا! و جانشین پس از شما کیست؟ حضرت با شتاب برخاست و به درون خانه رفت و بازگشت، در حالی که پسر بچه سه ساله ای را که چهره ای همانند ماه شب چهارده داشت بر دوش گرفته بود. آنگاه فرمود: ای احمد بن اسحاق! اگر نزد خدای متعال و حجتهای او گرامی نبودی، این پسرم را به تو نشان نمی دادم، همین پسرم همنام رسول خدا و هم کینه اوست.او    کسی است که زمین را پر از عدل و داد می‌کند، همچنان که پر ظلم و جور شده باشد. ای اسحاق! مثل او در میان امت من، مثل خضر و ذوالقرنین است.به خدا سوگند او غایب می‌شود، که در زمان غیبت او کسی از هلاکت نجات نمی یابد مگر اینکه خداوند او را در عقیده به ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌امامتش ثابت نگه دارد و موفق بدارد که برای ظهور او دعا کند. عرض کردم: سرور من! آیا نشانه ای در این بچه هست که قلب من به امامت او اطمینان بیشتری پیدا کند و بدانم که او همان قائم بحق است؟ در این وقت ناگاه آن پسر بچه به سخن آمد و با زبان فصیح عربی فرمود: انا بقیة الله... من آخرین سفیر الهی در روی زمین و انتقام گیرنده از دشمنان خدا هستم.سپس فرمود: ای احمد بن اسحاق! اکنون که با چشم خود، حجت حق را دیدی، در جستجوی نشانه دیگری مباش! احمد بن اسحق می‌گوید: شاد و خرم از محضر امام عسکری علیه السلام اجازه گرفته، بیرون آمدم.فردای آن روز به خدمت امام عسکری علیه السلام رسیدم، عرض کردم: ای پسر رسول خدا! از عنایتی که دیروز درباره من فرمودید (فرزند عزیزت با به من نشان دادید) بسیار شادمان شدم، ولی نفرمودید علامتی از خضر و ذوالقرنین در اوست، چه می‌باشد؟ حضرت فرمود: منظورم غیبت طولانی اوست.(١) 👆با اين روايت دلها كربلايي مي شود ، وقتي امام عسكري عليه السلام فرزند سه ساله اش را به روى دوش مي آورد يعني كودك گاهى به روي دوش پدر جاى دارد ، جان عالم فداى سه ساله ى حسين عليه السلام بعد از پدر در خرابه جاى گرفت ...(٢) . و بجای آنکه سر بر زانوی پدر گذارد، سرِ بریده پدر را بر زانو گرفت.😭 . گریز به خرابه شام لزره افتاده به دستم پسرم ،زود بیا روشنی بخش دو چشمان ترم ،زود بیا تاکه سیراب کنی لعل لب خشک مرا ای جگرگوشه ی من، ای پسرم ،زود بیا تا نیایی دلم آرام نگیرد هرگز گرد غم ریخته در دور وبرم، زودبیا زهر کاری شده و ،بر جگرم افتاده تا نپاشیده به سینه جگرم، زود بیا فرصت مختصری تا سفر من باقی است لحظه ی آخر قبل از سفرم ،زود بیا آسمان منتظر وقت عروجم شده است دیر شد وصل من و دادگرم، زود بیا برمصیبات تو اندیشم و،هنگام وداع غم تو زنده شده در نظرم، زود بیا یاد آن طفل فتادم که دل شب می گفت سوختم ازغم هجران ،پدرم زود بیا همره مرغ سحر، گفت«وفایی» شب هجر باهمه منتظران، منتظرم زود بیا ✍ . ✅ منابع ١- داستان های بحارالانوار/ بحارالانوار جلد ٥٢ ص ٢٥    ٢- دانستنيهاى حضرت زينب سلام الاه عليه و حضرت رقيه به نقل از منتخب طریحی مطابق نقل معالی السبطین، جلد ٢ص ١٧٠
. مقتل و گریز روضه علیه السلام ابن بابويه روايت كرده عبيدالله بن خاقان گفت : پدرم طبيبي به بالين حسن ابن على فرستاد ، بعد از دو روز، براي پدرم خبر آوردند كه مرض آن حضرت صعب شده است و ضعف بر او مستولي گرديده است، پس بامداد سوار شد نزد آن حضرت رفت و اطبا را امر كرد كه از خدمت آن حضرت دور نشويد، و قاضي القضاه را طلبيد و گفت: ده نفر از علماي مشهور را حاضر گردان كه پيوسته نزد آن حضرت باشند؛ به اين جهت بود كه آن زهري كه به آن حضرت داده بودند، بر مردم معلوم نشود، و نزد مردم ظاهر سازند كه آن حضرت به مرگ خود رفته، پيوسته ايشان ملازم خانه آن حضرت بودند، تا آنكه بعد از گذشتن چند روز از ماه ربيع الاول، آن امام مظلوم از دار فاني به سراي باقي رحلت نمود، و از جور ستمكاران و مخالفان رهايي يافت. چون خبر وفات آن حضرت در شهر سامره منتشر شد، (( قيامتي در آن شهر برپا شد، از جميع مردم صداي ناله و فغان و شيون بلند گرديد )) بعد از آن متوجه تجهيز آن جناب شد، جميع بازارها مطلع شدند، صغير و كبير و وضيع و شريف خلايق در جنازه ي آن برگزيده ي خالق جمع آمدند؛ پدرم كه وزير خليفه بود با ساير وزرا و نويسندگان و اتباع خليفه و بني هاشم و علويان به تجهيز آن امام زمان حاضر شدند، در آن روز سامره مانند صحراي قيامت بود از كثرت ناله و شيون و گريه مردم. چون از غسل و كفن آن حضرت فارغ شدند، خليفه ابوعيسي را فرستاد كه بر آن جناب نماز كند، چون جنازه ي آن جناب را براي نماز بر زمين گذاشتند، ابوعيسي به نزديك حضرت آمد و كفن را از روي مبارك حضرت دور كرد، و براي رفع تهمت، خليفه علويان و هاشميان و امرا و وزرا و نويسندگان و قضات و علماء و ساير اشراف و اعيان را نزديك طلبيد و گفت: بياييد و نظر كنيد اين حسن بن علي فرزند زاده ي امام رضا (عليه السلام) است بر فراش خود به مرگ خود مرده است و كسي آسيبي به او نرسانيده است، و در مدت مرض او اطباء و قضات و معتمدان و عدول حاضر بوده اند و بر احوال او مطلع گرديده اند و بر اين معني شهادت مي‌دهند، پس پيش ايستاد و بر آن حضرت نماز كرد، و بعد از نماز آن جناب را در پهلوي پدر بزرگوارخود دفن كردند(١).     👆همينجا عرض مي كنيم يا امام عسكرى روايات نشان مي دهد كه بدن مطهر شما بعد از شهادت روى زمين نماند و با عزت و احترام غسل و  كفن شد . اما بميرم براي جد غريبت حسين عليه السلام ، راوى مي گويد : عمر بن سعد لعنه الله روز عاشورا و روز ديگر را يعني روز يازدهم تا زوال آفتاب در كربلا ماند و كشتگان خود را جمع آوردي نمود و بر آنها نماز خواند و دفن نمود! و بدن مقدس حسين عليه السلام و يارانش را همانگونه بر روي خاك افتاده رها كرد! آنگاه به حميد بن بكير احمري دستور داد كه در ميان لشكر براي حركت بسوي كوفه فرياد بزند .(٢) ✅ منابع: ١- جلاء العیون - قسمت مربوط به امام حسن عسکری علیه السلام صفحات ١٢٥٣-١٢٥٤   ٢_قصه كربلا به ضميمه قصه انتقام صفحه ٤٠٤ .