بگو همون دختری که شونه به موهاش میزدی
جون به لبش رسیده و تو از قفس پریده ای
#پدر_دختری
@gosheneshen
شب سوم شب سختیست خدا رحم کند!
روضه امشب نَمی از روضه زهرا دارد...
#آجرکاللهیاصاحبالزمان
@gosheneshen
.
باباها دختری اند
این را وقتی [ حسین ]
با سر ، به دیدن رقیه آمد فهمیدم... 😭
#سخت_است_روضه_وصف_دختری_باشد💔
#حالا_تصور_کن_به_دستش_سری_هم_باشد 😥😪
@gosheneshen
| #السلامعلیکیااباعبدالله💔|
[😭✋🏻]
راوی میگه،
دیدم یه دختری
داره رو این خارای صحرا میدَوِه ؛
با اسب سمتش رفتم بگم بیا نترس..؛
دیدم این دختر تا صدای پایِ اسب
رو شنید تند تر دوید...
رسیدم بهش ،
دیدم این دو تا دستای کوچولوشو
گذاشت رو گوشاش..،
گفت مسلمونی؟!
تاحالا قرآن خوندی؟!
فَأَمَّا الْیَتیمَ فَلا تَقْهَرْ...
نزنیــآ..
نزنـی آقا..
من بابا ندارم..
#یارقیـهجـان💔
@gosheneshen
#سوزناکحتمااابخوانید😔💔
#حضرترقیهسلاماللهعلیها
#شاعرانه_هایمان
قافله رفته بود و من بيهوش
روي شن زارهاي تفتيده
ماه با هر ستاره اي مي گفت:
بي صدا باش! تازه خوابيده
قافله رفته بود و در خوابم
عطر شهر مدينه پيچيده
خواب ديدم پدر ز باغ فدك
سيب سرخي براي من چيده
قافله رفته بود و من بي جان
پشت يك بوته خار خشكيده
بر وجودم سياهي صحرا
بذر ترس و هراس پاشيده
قافله رفته بود و من تنها
مضطرب، ناتوان ز فريادي
ماه گفت اي رقيه چيزي نيست
خواب بودي ز ناقه افتادي
قافله رفته بود و دلتنگي
قلب من را دوباره رنجانده
باد در گوش ماه ديدم گفت:
طفلكي باز هم كه جامانده
قافله رفته بود و تاول ها
مانعي در دويدنم بودند
خستگي،تشنگي،تب بالا
سد راه رسيدنم بودند
قافله رفته بود و مي ديدم
مي رسد يك غريبه از آن دور
ديدمش-سايه اي هلالي شكل-
چهره اش محو هاله ای از نور
ازنفس هاي تند و بي وقفه
وحشت و اضطراب حاكي بود
ديدم او را زني كه تنها بود
چادرش مثل عمه خاكي بود
بغض راه گلوي من را بست
گفتمش من يتيم و تنهايم
بغض زن زودتر شكست و گفت:
دخترم ، مادر تو زهرايم
ز بس که طعنه از هرکس شنیدم
که از این زندگی کردن بریدم
لباسم پاره بود و بین کوچه
ز دختر ها خجالت میکشیدم
من غرورم جریحه دار شده
شاکی از دست ساربان هستم
کعب نی ها مدام میگویند
دست و پا گیر کاروان هستم
دختر حرمله چه مغرور است
به من از بام دست تکان میداد
او خبر دار شده یتیم شده ام
پدرش را به من نشان میداد
▪️شاعر: #وحید_قاسمی
🏴 @gosheneshen
negash-be-asemon-karimi.mp3
2.67M
~♥
راستے تو از تو آسمون🌌
ببین بابای من كجاست؟
بـهش بگو ڪه دخترت ساڪن تو خرابه هاست....💔
#حضرت_رقـیہ_{س}
#روضـه
بسم الرب الحسین
باباشما چیزی نپرس از گوشواره
من هم ز انگشتر نمیگیرم سراغی
پدرم!تمام آرزوی من چه بود؟!یک لحظه تو را دبدن و در آغوش گرفتن!
میدانم که نمیشود عاطفه و عشق من نسبت به تو هیچ وقت خاموش نمیشود.
اما پدر یادم است دختر مسلم را در آغوش گرفتی اما پدر بعد تو چه کسی مرا آرام کند؟!
بر سرم دست بکشد؟!
غبار یتیمی را از رویم بتکاند؟!
خون را از گوشواره ام پاک کند؟!
غذا در دهانم بگذارد؟!
پدر من هنوز سه سال دارم.
به موهای سپیدم ننگر.غصه رفتنت پیرم کرده است.
اخر اگر آن پدر تو نبودی و این سپاه هم سپاه شمر!
قلبم انقدر نمیسوخت!
من نه تنها پدرم بلکه امامم را مقتدایم را راهی میکنم.
پدر میروی اما هرشب به یاد تو میخوابم!
با بوی پیراهنت برمیخیزم
و ذکر شب و روزت را ذکر شب و روزم میکنم.
پدر لحظه آخر تلخ است...
رفتنت را نمیخواهم ببینم کاش عمو بود.تا سینه ام انقدر تنگ نگردد.
باشد پدر باشد!
آرام میگیرم!آرام آرام آرام
بعد از تو ضرب المثل شد
دختران بابایی اند
جان عالم به فدای دل بابایی تو...
#شب_سوم_محرم_الحرام
#حضرت_رقیه
@gosheneshen
من الذی ایتمنی علی صغر سنی...
چه کسی مرا یتیم کرده در کودکی بابا؟؟؟
@gosheneshen
من الذی ایتمنی علی صغر سنی...
چه کسی مرا یتیم کرده در کودکی بابا؟؟؟
@gosheneshen