eitaa logo
اطلاع رسانی سعادت
89 دنبال‌کننده
86 عکس
3 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب عروسی شوهرم بود و من بیقرارترین بودم. -می‌دونید که اجازه‌ی همسر اولتون لازمه؟ بهش قول داده بودم که میام... -من همسر اولشون هستم حاج‌آقا. -اومدم رضایت بدم که شوهرم ازدواج کنه... ولی...؟ شنیدم که درمونده صدام زد: -همتا!! -شرط دارم حاج‌آقا. -بیا تو دخترم... بیا ببینم چی می‌گی؟ -می‌خوای چکار کنی همتا!!؟ -نترس عروسیتو بهم نمیزنم... دیدم که رگ گردنش باد کرد و به زیر گردنم نگاه کرد. حتماً چشمش به کبودی افتاده بود. -تمومش کن همتا.... بسه دیگه... زجر نده خودتو. -باشه اومدم که تمومش کنم... چون خودت خواستی. شناسنامه‌ام رو بیرون آوردم روی میز عاقد گذاشتم. -اول صیغه‌ی طلاق ما رو بخونید حاج آقا. بنیامین بازوم رو فشرد. -داری چه غلطی می‌کنی! -تو جسارتشو نداری بنیامین... ندیدم که عروسش کی بلند شد و سمتم یورش آورد. -دختره‌ی آشغال معرکه راه انداختی؟ کف دستش کوبیده شد به تخت سینه‌ام. محکم و پرقدرت. قلبم درد گرفت. بنیامین زورش به نگه داشتنم نرسید و از پشت پرت شدم روی پله‌ها. شمرده بودمشون سی‌وهفت‌تا پله بود و تهش فقط صدای فریادهای بنیامین بود و سیاهی مطلق. -یاخدا... همتااااا ؟؟؟ https://eitaa.com/joinchat/430768286C55d8b65504 پارت واقعی رمان
ببینید داماد واسه عروسش چی میخونه 😳😢☺️ فقط واکنش عروس ببینید👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/671416527C79b4f3f88c اشک همه رو دراوردن 😳😳😳😳
- محمدددد😡 + بگو استاد عادت کنی خانوم کمالی😒 با طنازی گفتم: - ولی شوهرمی!😜 + اینجا دانشگاست فقط استادم😒 پامو کوبوندم زمین: - نه پدر بچمم هستی بهت زده گفت؛+ چی؟😳 با ناز گفتم: - حالا چی بازم بگم استاد؟اره محمد؟😜 با شادی لب زد: - دلبری نکن هرچی دلت میخواد صدام کن من نوکر زن و بچمم هستم😍🔥 https://eitaa.com/joinchat/2955084066C07b9fb5447 احتمال انفجار از شدت خنده زیاد🤣😂
تار مویی که از گوشه ی روسریم بیرون زده بودو از روی صورتم کنار زد و هولش داد زیر روسریم وگفت: _حواست به این دلبرها باشه ضعیفه!!! منم پشت چشمی براش نازک کردمو گفتم: _چشم آقا...! به شوخی چادرمو تا روی بینیم پایین کشید و پا به فرار گذاشت!😅 با اخم شروع کردم به جیغ جیغ کردن _عه!...امیر حسین این چه شوخییه که میکنی؟! مدل روسریمو و تمام سر و وضعمو خراب کردی🤕 در حالیکه به دیوونه بازیش میخندید از کنار پله ها نگاهم کرد گفت: _عزیزم کارت درست نیستااااااا....دارم دلبری میکنم ازت...🤪 پارچ آب رو از کنار گلدون برداشتم _عه پس جرأت داری وایستا منم دلبری کنم اینو که گفتم یهو دیدم...😱😳 https://eitaa.com/joinchat/2955084066C07b9fb5447 👆🏻آقای دکترمون بالاخره بله رو گرفته و داره میره که خانواده ی دخترو راضی کنه ببین چیکار میکنه 😂😂😂
نگاهی به بخار داغ چایی که تازه آوردن انداختم و برگه ها روی میز رئیسی گذاشتم‌که با کلی ماجرا استخدامم کرد. مغرور نگاه از صفحه‌ی مانیتورش برنداشت وبا صدای گرفته ای گفت _کاری داری؟ انگار نمیبینه برگه ها رو برای امضا روی میزش گذاشتم. _اینا رو امضا کنید میرم دوباره به مانیتورش خیره شد _میخونم امضا کردم صدات میکنم میتونی بری. حیف که به این شغل محتاجم وگرنه الان یه جوری جوابش رو میدادم که تا عمر داره یادش نره. سمت در برگشتم. یک لحظه نگاهم از توی شیشه‌ی ویترین بهش افتاد. از بالای مانیتور نیم‌خیز شده بود و نگاهم میکرد. از دیدن حالتش شَک کردم که درست دیدم یا نه! با عجله سمتش سرچرخوندم، هول شد و سرجاش نشست دستش به لیوان چاییش خورد و چایی روی میز ریخت که صدای فریاد سوختمش بالا رفت http://eitaa.com/joinchat/4183228450C622bb810b8
میخوای درس بخونی 🤕 نمیدونی از کجا شروع کنی؟🤔 انگیزه نداری؟😢 نیاز به راهنمایی داری ولی کسیو نداری؟😔 نگران نباش بیا اینجا تا کمکت کنیم😍👊🏻 تا آخرش کنارتیم😉🎓 برنامه می‌دیم بهت ☺️👌 پس بیا تو جمع ما😁😘👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/4129161557Cf24bd354a8 برنامه۹۰روزه کنکور هم رسید😍👆🏼
خیلییی افسرده بودم. هر حال میشنستم گریه می‌کردم. همسرم بهم بی محلی میکرد بچه هام ازم دوری میکردن😭😭 فقط دعا دعا میکردم زودتر این روزها مثل کابوس تموم شه😔 دوست قدیمیم که وضعم رو دید بهم کانال استاد میم. الف رو معرفی کرد🤩 https://eitaa.com/joinchat/4129161557Cf24bd354a8 خدایا شکرت الان حالم خوبه خوبه، حس میکنم بار سنگینی از دوشم برداشته شده...🥺😢😍 ⭕️راجع به هر موضوعی مشاوره میدن👆🏻👆🏻
همش اضطراب داری؟!😖 با همسرت رابطت خوب نیست ؟!😔 از زندگی خسته شدی؟!💔 عاشق شدی‌ ولی نمیدونی چطور باید به عشقت برسی؟!🥀 خجالتی هستی؟!😣 درگیر گناهی ؟!😔 تو تربیت فرزندات موندی ؟!💔 حرف تو دلته اما نمیتونی بزنی؟!😖 با پدر و مادرت رابطت خوب نیست ؟!😞 و .... غمت نباشه با استاد مشاور میم الف همه این مشکلات حل میشه👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/4129161557Cf24bd354a8 ظرفیت عضویت {بسیار محدود}👆❌
❌ ماجرای دیدار شبانه برادرم😳 برادرم هر شب که ما می‌خوابیدیم بعد از دو سه ساعت بلند میشد و می‌رفت به انباری خونه و بعد از یک ساعت با گریه بر میگشت سر جاش و میخوابید ، یک شب که حواسش نبود دنبالش کردم و دم در انباری فالگوش وایسادم که ناگهان نور عجیبی همه انباری رو فرا گرفت و یکدفعه دیدم که بردارم ...😳😨👇🏻🔥 https://eitaa.com/joinchat/3930128728Cc8e23b2138 👆🏼جذاب ترین ماجرای واقعی ای که تو عمرم خوندمش 🔥❌
👰🏻📵 پدری قبل از ازدواج پسرش به او یک نامه داد و گفت شب عروسی این رو به خانومت بده و خودت هیچوقت اینو نخون! پدر مُرد؛ پسر از یک دختر ثروتمند خواستگاری کرد و شب عروسی طبق وصیت پدر نامه رو به عروس داد و وقتی که اونو خواند یک کشیده به پسره زد و گفت الان منو طلاق بده! از یک دختر فقیر خواستگاری کرد و نامه را به او داد او هم کشیده زد و طلاق خواست! از فامیل و دوست و آشنا خواستگاری کرد و هر بار این بلا به سرش اومد در نهایت خواست نامه را بخواند آن را باز و شروع کرد به خوندن ناگهان دید نوشته...😱🔥👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3930128728Cc8e23b2138 🔴 ادامه نامه رو بخون👆😳😳
قدمی به عقب برمیدارم و شرم زده لب میزنم: -شوخیتون گرفته عاقا صدرا؟! قرارمون این بود که بعد یک سال که بچم از آب و گل در اومد طلاقم بدین و به عنوان مهریه‌ یه خونه به نامم بزنین تا من و بچم بی‌سرپناه نمونیم. قرارمون عشق و عاشقی نبود که شما الان... قدمی به جلو اومد و نفوذگر خیره شد به چشام: -میگی چیکار کنم وقتی دلم برات رفته؟ چجوری طلاقت بدم و بزارم بری وقتی فکرت برام خواب و خوراک نزاشته؟! نمیبینی داره جونم برات در میره که اینجوری حرف از طلاق و رفتن میزنی؟! با دو قدم دیگه فاصله رو کمتر میکنه و حرف اخرشو میزنه: -خونه میخوای؟ این عمارتو به نامت میزنم؛ ولی در صورتی که تو هم سند قلبتو شیش دونگ به نام خودم بزنی..!😱🤭🔥 https://eitaa.com/joinchat/4063625540Ced453a4ef7 🙈♥️👆🏼🔞
با ذوق جعبه کادو رو باز کردم و کفش و بیرون کشیدم اما با دیدن سایزش چهره ام تو هم رفت و رو به مهراد گفتم:چرا سه سایز بزرگ تره؟؟ با دیدن قیافم پقی زد زیر خنده و گفت:آخه نه که یکم تپلی، گفتم یه چیزی بگیرم که اندازه پات باشه با شنیدن حرفاش به وضوح شکستن قلبم و حس کردم بعد از جاش بلند شد و کفشای دیگه ای که اونور میز بود و برداشت و گفت:اینارو خریدم برای عشقم، انقدر ریزه میزه و خوشگله فقط باید ببینیش خانم تپل! و قبل رفتن قاشق برنج و پر کرد و چپوند تو دهنم و گفت:من که میدونم ناراحت نیستی، فقط غذات و بخور یه کیلو دیگه امروز بره رو وزنت🤫🔥🔥 https://eitaa.com/joinchat/3974168767Ca7ffa36017