▫️حاجتی ذهن و دلش را مشغول کرده بود.
گره از کارش باز نمیشد
رفت زیارت خانه خدا.
در جوارِ کعبه، لحظهای خواب چشمانش را گرفت.
در همان عالم رویا، شرفیاب شد خدمتِ پیامبر صلی الله علیه وآله.
حاجتش را به خاتم الانبیا گفت.
حضرت حوالهاش داد به خاتم الاوصیاء!
شنید که:
"دوران، دورانِ فرزندم مهدی است؛ هر حاجتی داری از او بخواه."
📚 ماهنامه فرهنگی موعود، شماره ۱۸ و ۱۹.
#داستانک_مهدوی
#پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله
📲 ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام
@Elteja
▫️افتاده بود زندان.
شکنجهها امانش را بریده بود.
به خودش گفت:
"بگذار نامه بنویسم برای امام،
هم برای آزادیام دعا کند،
هم از آقا پول بخواهم."
نامه نوشت.
اما خجالت کشید پول بخواهد.
خیلی زود جواب نامه به دستش رسید:
ظهر امروز، نمازت را در خانهات خواهی خواند!
همان شد که امام فرموده بود.
آزادش کردند.
به خانه که رسید نامهای دید، همراه صد دینار طلا.
نامه را باز کرد.
دستخط امام عسکری علیه السلام بود:
هر وقت نیازی داشتی از من خجالت نکش!
📚 الكافي، ج۱، ص۵۰۸.
#داستانک_مهدوی
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
📲 ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام
@Elteja