هدایت شده از • سیودو | فیاض •
ای عاشقــان ای عاشقـان پیمانه را گم كردهام
دركنج ویران مانده ام، خمخـانه را گم كردهام
هم در پیِ بالائیــــان ، هم من اسیــرِ خاكیان
هم در پی همخانهام ،هم خانه را گم كردهام
آهــم چو برافلاك شد اشكـــم روان بر خاك شد
آخـر از اینجا نیستم، كاشـــــانه را گـم كردهام
درقالب این خاكیان عمری است سرگردان شدم
چون جان اسیرحبس شد، جانانه را گم كردهام
از حبس دنیا خستهام چون مرغكی پر بستهام
جانم از این تن سیـر شد، سامانه را گم كردهام
در خواب دیدم بیـدلی صد عاقل اندر پی روان
میخواند با خود این غزل، دیوانه را گم كردهام
گــر طالب راهی بیـا، ور در پـی آهی برو
این گفت و با خودمی سرود، پروانه را گم كردهام
#شعرنوش☕️
نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم؟
در این سرابِ فنا چشمهٔ حیات منم
وگر به خشم روی صدهزار سال ز من
به عاقبت به من آیی که منتهات منم...
نگفتمت که به نقش جهان مشو راضی؟
که نقشبندِ سراپردهیِ رضات منم!
نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی؟
مرو به خشک که دریای باصَفات منم...
نگفتمت که چو مرغان به سوی دام مرو؟
بیا که قدرت پرواز و پرّ و پات منم...
نگفتمت که تو را ره زنند و سرد کنند؟
که آتش و تبش و گرمی هوات منم...
نگفتمت که صفتهای زشت در تو نهند؟
که گم کنی که سرِچشمهی صفات منم!
نگفتمت که مگو کار بنده از چه جهت؟
نظام گیرد و خلّاقِ بیجهات منم...
اگر چراغ دلی، دان که راه خانه کجاست!
وگر خداصفتی، دان که کدخدات منم...
ـ مولانا
#شعرنوش ☕️