سیب است به رو سرخ و دلِ نار پر از خون
از بس که تو لیلائی و بُستان تو مجنون
خورشید هلاک از غم گنبد شده هر شب
تا صبحِ وصالش دل خود را زده صابون
خشک است لب خضر و خزر دور ز لعلت
بین خلق که تا طوس روانند چو هامون
نخ، جاده و زائر به سر انگشتِ اشارت
چون دانهی تسبیح به ذکرت شده ماذون
زاغیم و سیاهیم و سپیدند و چو ماهند
آن دسته #کبوتر که گذشتند ز گردون...
سیمرغ به آتش زده خود را زِ حسودی
از بس که #کبوتر شده در شعر تو مضمون
دنیا همه هیچ است و تویی رازق و در صف-
دستی که به پیش آمده پیش از همه؛ قارون
گفتند کریمیّ و یقینم شده هستی!
احسان به گدا کردی و بودیش تو ممنون
"سینائی و بیمارم" و "سینائی و غَیَّام"
"سینائی و دلسنگم" و "سینائی و زیتون" *
"کَلّا" که تو در پیشی و دریایِ غمم نیست*
از عشق تو ممنونمو زِاعجاز تو مشحون
در بیشه نماند کسی از لطف شکارت
وز تیغ تو دل خواسته خونریزیِ افزون...
یک زخمه زدی گوشهی دشتیّ و به خون شد
از شور تو سردار و سپهدار همایون
حق داد به دستت دمِ احیا به مسیحا
"توما"* نبَرد دست به احیات، چو شمعون
انگشتریات را به سلیمان و عصا را-
بخشید به موسی و رسیدهست به هارون
ما را چه نیازیست کنار تو به پردیس؟
ما را چه غم قصه و افسانه و افسون
هر کس که نشد جام میاش تلختر از قبل
در هر قدمش سوی در میکده، مغبون
در رقص بیارد همه را بر در برزخ
در قبر ببیند چو تو را مردهی مدفون
لب وا کن و جان را مَطلب زانکه هماندم
جان را بهطلب داده به تو شاهد گلگون
عود و نفسِ زائر و نقاره و اسپند
بیمار که ماند به چنین نسخهی معجون؟
پروانه صفت عشق بهجای آر به آداب
در محضر سلطان خبری نیست زِ قانون...
مقبول تو افتاد اگر اشک کسی؛ خوش
در حلقه اگر نیست نم از دایره بیرون
حرف دل هر زائر دلخسته همینهاست
زآهنگ تو شد لفظِ به هم ریخته موزون
*۱. بوعلیسینا ۲. اشاره به داستان حضرت موسی و تاریکی صحرای سینا، ۳. شکافنده ۴. اشاره به آیات سوره تین
* توما یکی از حواریون بود که تا دست به زخمهای حضرت مسیح نبرد یقین نکرد به زنده شدن حضرت. حضرت فرمود خوشا آنانکه ندیده مومناند.
تقدیم به حضرت #رفیق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از لوازم حب...
#رفیق
♨️ اقْتِصادِفَرهَنگی: 🇮🇷
💠 @h_abasifar