eitaa logo
اقتصاد فرهنگی
5.9هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.3هزار ویدیو
135 فایل
در میانه‌ یک جنگ تمام عیار ترکیبی مطالب کانال کپی‌رایت ندارد! ارتباط: حسین عباسی‌فر @h_abbasifar تبلیغات حرام است! 😊 "دکتر نیستم" https://virasty.com/ABBASIFAR
مشاهده در ایتا
دانلود
انحصار! فوتبال را طبق معمول نمی‌بینم! نهایت قصه این است که چون برخی از هموطنانم از پیروزی تیم ملی خوشحال می‌شوند من هم خوشحال می‌شوم و طبیعتا از باخت ایران به خاطر ناراحتی هموطنانم ناراحت می شوم کنش سیاسی چند بازیکن فوتبال یا چند بازیگر سینما هم ارزشی ندارد؛ نه تاییدشان و نه تکذیبشان برایم مهم نیست. اما به بهانه جام جهانی می‌خواهم رابطه فوتبال،‌ نظام اقتصاد سرمایه‌داری و استعمار نو را کمی شرح بدهم. برای تبیین این مساله به پدیده فوتبال و بررسی جایگاه این پدیده ذیل یک «سیستم» می‌پردازم: بازیکنان فوتبال دو شخصیت دارند. ١. بیلبورد تبلیغاتی ٢. فوتبالیست در حقیقت شخصیت اول بازیکنان فوتبال هیچ تفاوتی (تاکید میکنم هیچ تفاوتی) با یک بیلبورد تبلیغاتی ندارد. اگر بهترین بازیکن دنیا هم باشید امکان ندارد اجازه بدهند آن تبلیغات را روی پیراهن و کفش و پشت سرت موقع مصاحبه را برداری. یعنی اگر بازیکنی بگوید این تبلیغ روی پیراهنم نباشد میگویند: مشرف! خوش آمدی! در حقیقت فوتبال ابزاری است برای دیده شدن صفحه تلویزیون (و سایر رسانه‌هایی که آن را پخش می‌کنند) یعنی ابزارِ جذابیتِ رسانه است. چه پدیده‌ای می‌تواند چشم چند میلیارد نفر را به صفحه تلویزیون بدوزد؟ فلذا اینجاست که شاخه‌ای در اقتصاد باز می‌شود با نام «اقتصاد توجه» اینجاست که نگاه شما را دیگران می‌فروشند. بدون اینکه شما خبر داشته باشید این نگاه که مال شماست فروخته می‌شود! متن کامل یادداشت: https://eitaa.com/h_abasifar/2200 ⭕️ جنگ شناختی‌اقتصادی: 🇮🇷 💠 https://eitaa.com/joinchat/2550136832C0e295d7db7
انحصار! فوتبال را طبق معمول نمی‌بینم! نهایت قصه این است که چون برخی از هموطنانم از پیروزی تیم ملی خوشحال می‌شوند من هم خوشحال می‌شوم و طبیعتا از باخت ایران به خاطر ناراحتی هموطنانم ناراحت می شوم کنش سیاسی چند بازیکن فوتبال یا چند بازیگر سینما هم ارزشی ندارد؛ نه تاییدشان و نه تکذیبشان برایم مهم نیست. اما به بهانه جام جهانی می‌خواهم رابطه فوتبال،‌ نظام اقتصاد سرمایه‌داری و استعمار نو را کمی شرح بدهم. برای تبیین این مساله به پدیده فوتبال و بررسی جایگاه این پدیده ذیل یک «سیستم» می‌پردازم: بازیکنان فوتبال دو شخصیت دارند. ١. بیلبورد تبلیغاتی ٢. فوتبالیست در حقیقت شخصیت اول بازیکنان فوتبال هیچ تفاوتی (تاکید میکنم هیچ تفاوتی) با یک بیلبورد تبلیغاتی ندارد. اگر بهترین بازیکن دنیا هم باشید امکان ندارد به شما اجازه بدهند که آن تبلیغات را از روی پیراهن و کفش و پشت سرتان موقع مصاحبه بردارید. یعنی اگر بازیکنی بگوید این تبلیغ روی پیراهنم نباشد میگویند: مشرف! خوش آمدی! در حقیقت فوتبال ابزاری است برای دیده شدن صفحه تلویزیون (و سایر رسانه‌هایی که آن را پخش می‌کنند) یعنی ابزار جذابیت رسانه است. چه پدیده‌ای می‌تواند چشم چند میلیارد نفر را به صفحه تلویزیون بدوزد؟ فلذا اینجاست که شاخه‌ای در اقتصاد باز می‌شود با نام «اقتصاد توجه» اینجاست که نگاه شما را دیگران می‌فروشند. بدون اینکه شما خبر داشته باشید این نگاه که مال شماست فروخته می‌شود! وقتی یک رسانه بتواند جمعیت زیادی را پای خود بکشاند اصطلاح انبوه (mass) در ابتدای نام آن رسانه ظاهر می‌شود و به آن میگویند mass media یا رسانه با مخاطب انبوه. شاید بپرسید چه اشکالی دارد؟ کمی صبر کنید. توضیح می‌دهم. چه کسی این نگاه را می‌فروشد و چه کسی می‌خرد؟ فروشنده رسانه است و خریدار بنگاه‌های اقتصادی. کسانی که می‌خواهند کالا یا خدمتی را تبلیغ کنند. هدف از این تبلیغ چیست؟ طبیعتا هدف مصرف است. اما نه مصرف عادی. بلکه مصرفی که ابتدای آن (mass) می‌آید. mass consumption یا مصرف انبوه. بدون رسانه انبوه مصرف انبوه معنا ندارد و هیچگاه به وجود نمی‌آید. اما ماجرا به اینجا ختم نمی‌شود. برای مصرف انبوه باید تولید انبوه (mass production) هم داشت. آرام آرام به مرکز ایده اصلی نظام سرمایه‌داری نزدیک می‌شویم. تولید انبوه نیاز به انباشت و تکاثر ثروت دارد و انباشت و تکاثر نیاز به نهادهای پولی و مالی که این تامین مالی را انجام دهند. یعنی همان چیزی که بارها شنیدید: بزرگ کردن کیک! این مسیری است که نظام سرمایه‌داری می‌رود تا عده‌ای معدود ثروت‌های کلان را در اختیار خود بگیرند و دیگران را اجیر خود کنند. بانکها و نهادهای مالی برای تامین مالی کلان بوجود می‌آیند و چرخه تولید ثروت به نفع عده‌ای اندک آرام آرام کامل می‌شود. ماجرا به اینجا هم ختم نمی‌شود. تا اینجا فقط انحصار در سمت تقاضا به وجود آمده است. یعنی با استفاده از قدرت اقتصادی و رسانه‌ای (که این دو ارتباط مستقیم و دو طرفه دارند) مردم به سمت تقاضای کالاهای خاصی هدایت می‌شوند. مردم وقتی به فروشگاه می‌روند بدون اینکه فکر کنند آن کالایی که روی پیراهن بازیکن محبوب یا حتی غیرمحبوبشان دیده‌اند را می‌خرند. چرخه انحصار طرف عرضه هم دارد. یعنی باید فقط عده‌ای اندک تولید کنند تا اساسا تولید انبوه بصرفد. اگر قرار بر این باشد که همه تولید کنند هر چند تبلیغات مردم را به سمت خرید کالای خاصی هدایت می‌کند اما باز هم بخشی از بازار از دست انحصارگران خارج می‌شود و انحصار طرف عرضه به وجود نمی‌آید. فلذا اینجاست که قدرت سیاسی هم به دو قدرت رسانه‌ای و اقتصادی می‌پیوندد. قوانین و سازمانها و نهادهای ملی و بین‌المللی که اجازه نمی‌دهند هر کسی تولید کند. نظام استانداردها یکی از ابزاری است که با آن طرف عرضه مدیریت می‌شود. اما مهم‌ترین عامل ایجاد انحصار در طرف عرضه پدیده مالکیت فکری و کپی رایت است. این قانون که نقض قطعی حقوق اولیه مردم است باعث می‌شود نظام تولید الیگوپولی به صورت کامل شکل بگیرد و بازار آزاد رقابتی به طور کامل در زیر خروارها خاک دفن شود. هر چند ادعای لیبرال سرمایه‌داری در این مورد همچنان باقی می‌ماند. (مثل بسیاری از ادعاهای دیگر مثل آزادی و حقوق بشر و حقوق زن و دموکراسی و ...) اینجاست که چرخه تا حدود زیادی تکمیل می‌شود. ادامه یادداشت: https://eitaa.com/h_abasifar/2201
هدایت شده از اقتصاد فرهنگی
انحصار! فوتبال را طبق معمول نمی‌بینم! نهایت قصه این است که چون برخی از هموطنانم از پیروزی تیم ملی خوشحال می‌شوند من هم خوشحال می‌شوم و طبیعتا از باخت ایران به خاطر ناراحتی هموطنانم ناراحت می شوم کنش سیاسی چند بازیکن فوتبال یا چند بازیگر سینما هم ارزشی ندارد؛ نه تاییدشان و نه تکذیبشان برایم مهم نیست. اما به بهانه جام جهانی می‌خواهم رابطه فوتبال،‌ نظام اقتصاد سرمایه‌داری و استعمار نو را کمی شرح بدهم. برای تبیین این مساله به پدیده فوتبال و بررسی جایگاه این پدیده ذیل یک «سیستم» می‌پردازم: بازیکنان فوتبال دو شخصیت دارند. ١. بیلبورد تبلیغاتی ٢. فوتبالیست در حقیقت شخصیت اول بازیکنان فوتبال هیچ تفاوتی (تاکید میکنم هیچ تفاوتی) با یک بیلبورد تبلیغاتی ندارد. اگر بهترین بازیکن دنیا هم باشید امکان ندارد اجازه بدهند آن تبلیغات را روی پیراهن و کفش و پشت سرت موقع مصاحبه را برداری. یعنی اگر بازیکنی بگوید این تبلیغ روی پیراهنم نباشد میگویند: مشرف! خوش آمدی! در حقیقت فوتبال ابزاری است برای دیده شدن صفحه تلویزیون (و سایر رسانه‌هایی که آن را پخش می‌کنند) یعنی ابزارِ جذابیتِ رسانه است. چه پدیده‌ای می‌تواند چشم چند میلیارد نفر را به صفحه تلویزیون بدوزد؟ فلذا اینجاست که شاخه‌ای در اقتصاد باز می‌شود با نام «اقتصاد توجه» اینجاست که نگاه شما را دیگران می‌فروشند. بدون اینکه شما خبر داشته باشید این نگاه که مال شماست فروخته می‌شود! متن کامل یادداشت: https://eitaa.com/h_abasifar/2200 ⭕️ جنگ شناختی‌اقتصادی: 🇮🇷 💠 https://eitaa.com/joinchat/2550136832C0e295d7db7
هدایت شده از اقتصاد فرهنگی
انحصار! فوتبال را طبق معمول نمی‌بینم! نهایت قصه این است که چون برخی از هموطنانم از پیروزی تیم ملی خوشحال می‌شوند من هم خوشحال می‌شوم و طبیعتا از باخت ایران به خاطر ناراحتی هموطنانم ناراحت می شوم کنش سیاسی چند بازیکن فوتبال یا چند بازیگر سینما هم ارزشی ندارد؛ نه تاییدشان و نه تکذیبشان برایم مهم نیست. اما به بهانه جام جهانی می‌خواهم رابطه فوتبال،‌ نظام اقتصاد سرمایه‌داری و استعمار نو را کمی شرح بدهم. برای تبیین این مساله به پدیده فوتبال و بررسی جایگاه این پدیده ذیل یک «سیستم» می‌پردازم: بازیکنان فوتبال دو شخصیت دارند. ١. بیلبورد تبلیغاتی ٢. فوتبالیست در حقیقت شخصیت اول بازیکنان فوتبال هیچ تفاوتی (تاکید میکنم هیچ تفاوتی) با یک بیلبورد تبلیغاتی ندارد. اگر بهترین بازیکن دنیا هم باشید امکان ندارد اجازه بدهند آن تبلیغات را روی پیراهن و کفش و پشت سرت موقع مصاحبه را برداری. یعنی اگر بازیکنی بگوید این تبلیغ روی پیراهنم نباشد میگویند: مشرف! خوش آمدی! در حقیقت فوتبال ابزاری است برای دیده شدن صفحه تلویزیون (و سایر رسانه‌هایی که آن را پخش می‌کنند) یعنی ابزارِ جذابیتِ رسانه است. چه پدیده‌ای می‌تواند چشم چند میلیارد نفر را به صفحه تلویزیون بدوزد؟ فلذا اینجاست که شاخه‌ای در اقتصاد باز می‌شود با نام «اقتصاد توجه» اینجاست که نگاه شما را دیگران می‌فروشند. بدون اینکه شما خبر داشته باشید این نگاه که مال شماست فروخته می‌شود! متن کامل یادداشت: https://eitaa.com/h_abasifar/2200 ⭕️ جنگ شناختی‌اقتصادی: 🇮🇷 💠 https://eitaa.com/joinchat/2550136832C0e295d7db7