حامد فلاحتی
🔰عدالت، روشها و ارزشها! 🔹در این ایام گله و سرزنش هایی داشتم از دوستان همنظر که چرا ما اینطور عم
⭕️حزب مطلوب از دیدگاه رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله خامنهای حفظهالله
▪️من در یك تقسیمبندی، حزب را به دو نوع تقسیم میكنم - این اعتقاد من است؛ شما هم آزادید كه این را قبول بكنید یا قبول نكنید؛ چون نه قانون است و نه من اصرار دارم كه مردم حتماً قبول كنند؛ لیكن اعتقاد خودم این است - یك حزب این است كه مجموعهای از صاحبان فكر سیاسی یا اعتقادی و یا ایمانی مینشینند و تشكّلی درست میكنند و میان خودشان و آحاد مردم كانالكشی میكنند و مردمی را با خودشان همراه میكنند، تا فكر خود را به آنها برسانند. كانونهای حزبی تشكیل میشود، هستههای حزبی تشكیل میشود، سلّولهای حزبی تشكیل میشود و اینها در این مركز مینشینند و افكاری را كه خودشان به آن اعتقاد دارند و پای آن ایستادهاند - چه فكر سیاسی، چه فكر غیرسیاسی، چه فكر دینی، چه فكر غیردینی - در این كانالها میریزند و این افكار به تكتك افراد میرسد و آن مردمی كه اینها را قبول میكنند، با اینها پیوند پیدا میكنند. به نظر من، این سبك تحزّب، منطقی است «حزب جمهوری اسلامی» بر این اساس تشكیل شده بود و همینطور بود.
البته به طور طبیعی اگر حزبی با این خصوصیات، در مركز خودش توانست آدمهای با فكرتر و زبدهتر و خوشفكرتری داشته باشد، میتواند تعداد بیشتری را با خودش همفكر كند. نتیجه این خواهد شد كه وقتی انتخاباتی پیش آمد، تا از طرف مركزیت این حزب چیزی گفته شد، آن مردم از روی اعتقاد خودشان بر طبق آن عمل میكنند؛ یا حتّی بدون اینكه آن مركزیت چیزی بگوید، چون معیارهایشان یكی است، با یكدیگر همفكرند. این شكل درستِ تحزّب است و البته چنین چیزی الان در كشور ما نیست. شاید به شكل خیلی ناقصش یكی، دو نمونه در گوشه و كنار پیدا شود؛ اما بعد از «حزب جمهوری اسلامی» - كه ما تعطیلش كردیم - دیگر چنین چیزی را به این شكل من سراغ ندارم.
▪️یكطور حزب هم هست كه همان حزبهای رایج امروز اروپا و امریكاست؛ مثل حزب جمهوریخواه، حزب دمكرات، حزب كارگر انگلیس، حزب محافظهكار انگلیس. این احزاب مبنایشان بر این پایهای كه ما گفتیم، نیست. مجموعهای از خواص، با یك منفعت مشتركی كه بین خودشان تعریف میكنند - ولو در خیلی از مسائل با یكدیگر همفكر هم نیستند؛ گاهی خیلی هم با هم مخالفند! - مینشینند با همدیگر قرارداد میگذارند و یك حزب به وجود میآورند. این حزب در میان مردم معروف است؛ اما عضو مصلحتی دارد، نه عضو فكری. تفاوت اساسیش اینجاست. عضو مصلحتی یعنی چه؟ یعنی اینكه فلان سرمایهدار، فلان كاسب، فلان استاد، فلان فیلسوف، احیاناً فلان روحانی، از این حزب حمایت میكند. مثلاً فلان روحانی میگوید من به مریدهای خودم دستور میدهم كه به كاندیدای شما رأی بدهند، اما در مقابلش شما باید فرضاً به مسجد یا كلیسای من این امتیاز را بدهید؛ آنها هم قبول میكنند! آن مردمی كه رأی میدهند، نه آن كاندیدا را میشناسند، نه فكر حاكم بر او را میشناسند، نه مؤسّسان حزب را درست میشناسند، نه میدانند آن كاندیدا چه كار میخواهد بكند. به صرف اینكه امام جماعت مسجد گفته مثلاً به «حزب كنگره» در هند رأی بدهید، اینها هم رأی میدهند! اینكه میگویم، اتّفاقاً درست همین قضیه در هند اتفاق افتاد و برخی از مسلمانان به كاندیدای «حزب كنگره» رأی دادند! چند میلیون مسلمان به كاندیدای «حزب كنگره» رأی میدهند؛ در حالی كه نه با آنها همعقیدهاند، نه همفكرند، نه ایمانشان یكی است، نه اصلاً میدانند آنها در مملكت چه كار میخواهند بكنند؛ اما چون آن آقا گفته مصلحت مسلمانان این است، این كار را میكنند! یا مثلاً فلان سرمایهدار میگوید من اینقدر پول به شما میدهم و به حزبتان كمك میكنم؛ اما مرا در فلانجا سفیر كنید! بحث سفیر معیّن كردن، بازرس فلانجا معیّن كردن، فلان شغل سیاسی را دادن، جزو شرایط حتمی حزببازی به شكل غربی است؛ چون كسی از روی ایمان كار نمیكند؛ از روی قرارداد كار میكند!
🌐https://khl.ink/f/7571
#تحزب
#منظومه_رهبری
🆔 @h_falahati