eitaa logo
شهیدابراهیم هادی وشهیدقاسم سلیمانی
1.6هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
7.3هزار ویدیو
295 فایل
🌼تمام فعالیتهای کانال هدیه به آقا جانم مهدی موعود (عج الله تعالی فرجه الشریف)🌼 🔻شهید ابراهیم هادی:مشکل کارهای ما این است که برای رضای همه کار می کنیم جز رضای خدا انتقادات و پیشنهاد https://daigo.ir/secret/4785004014
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌شما در مرکز دنیا هستید💯 ✅واقعا عالی ☝️کسانیکه در گوشه و کنار کشور مسئولیتی دارند، یا حتی بصورت آتش به اختیار فعالیت کوچک و بزرگی انجام می دهند، این صحبت های رهبر انقلاب را بخوانند 👇 رهبر انقلاب: در جمهوری اسلامی، هرجا که قرار گرفته‌‌‌اید، همان‌‌‌جا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه‌‌‌ی کارها به شما متوجه است. چند ماه قبل از رحلت امام (رضوان اللّه علیه)، مرتب از من می‌‌‌پرسیدند که بعد از اتمام دوره‌‌‌ی ریاست جمهوری می‌‌‌خواهید چه‌‌‌کار کنید. من خودم به مشاغل فرهنگی زیاد علاقه دارم؛ فکر می‌‌‌کردم که بعد از اتمام دوره‌‌‌ی ریاست جمهوری به گوشه‌‌‌یی بروم و کار فرهنگی بکنم. وقتی از من چنین سؤالی کردند، گفتم اگر بعد از پایان دوره‌‌‌ی ریاست جمهوری، امام به من بگویند که بروم رئیس عقیدتی، سیاسی گروهان ژاندارمری زابل بشوم حتّی اگر به جای گروهان، پاسگاه بود من دست زن و بچه‌‌‌ام را می‌‌‌گیرم و می‌‌‌روم! و اللّه این را راست می‌‌‌گفتم و از ته دل بیان می‌‌‌کردم؛ یعنی برای من زابل مرکز دنیا می‌‌‌شد و من در آنجا مشغول کار عقیدتی، سیاسی می‌‌‌شدم! به نظر من بایستی با این روحیه کار و تلاش کرد و زحمت کشید؛ در این صورت، خدای متعال به کارمان برکت خواهد داد.۱۳۷۰/۱۲/۰۵ @hadi_soleymani313
🔴 نمــاز شــب دوم مـاه شعبان برای نوشته نشدن یکسال از گناهان 🔵 پیامبر اکـرم ﷺ فرمودند: 🟡 هر کس در شب دوم ماه شعبان  پنجاه ركعت نماز بخواند در هر ركعت «فاتحة الكتاب» و سوره‌ى «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ» و دو سوره‌ى فلق و ناس را بخواند،  خداوند متعال به فرشتگان گرامى كه اعمال انسان‌ها را مى‌نويسند دستور مى‌دهد تا سال آينده گناهان بنده‌ام را ننويسيد و نيز خداوند متعال بخشى از عبادت اهل آسمان و زمين را براى او قرار مى‌دهد.سوگند به خدايى كه به حق مرا به پيامبرى برانگيخت، جز افراد بدبخت يا منافق يا گناه‌كار از شب‌خيزى در اين شب خوددارى نمى‌كند.» و در ادامه‌ى حديث فضايل بسيارى را براى آن ذكر كرده است. 📚 اقبال الاعمال ص ۶۸۸ 🟣 چه خوب است که این نماز پرفضیلت را به امام عصر ارواحنا فداه هـدیه کنیم. 🆔 eitaa.com/emame_zaman
‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬ در همین موقع، مردی از ته ڪوچه بدوبدو آمد طرفمان. یڪ جارو زده بود زیر بغلش و چند تا ڪتاب هم گرفته بود دستش. از ما پرسید: «شما اهل روستای حاجی آباد هستید؟!» ما به هم نگاه ڪردیم و جواب دادیم: «نه.» مرد پرسید: «پس اهل ڪجا هستید؟!» صمد سفارش ڪرده بود، خیلی مواظب باشم. با هر ڪسی رفت و آمد نڪنم و اطلاعات شخصی و خانوادگی هم به ڪسی ندهم. به همین خاطر حواسم جمع بود و چیزی نگفتم. مرد یڪ ریز می پرسید: «خانه تان ڪجاست؟! شوهرتان چه ڪاره است؟! اهل ڪدام روستایید؟!» من ڪه وضع را این طور دیدم، ڪلید انداختم و در حیاط را باز ڪردم. یڪی از زن ها گفت: «آقا شما ڪه این همه سؤال دارید، چرا از ما می پرسید. اجازه بدهید من شوهرم را صدا ڪنم. حتماً او بهتر می تواند شما را راهنمایی ڪند.» مرد تا این حرف را شنید، بدون خداحافظی یا سؤال دیگری بدوبدو از پیش ما رفت. وقتی مرد از ما دور شد، زن همسایه گفت: «خانم ابراهیمی ! دیدی چطور حالش را گرفتم. الڪی به او گفتم حاج آقامان خانه است. اتفاقاً هیچ ڪس خانه مان نیست.» یڪی از زن ها گفت: «به نظر من این مرد دنبال حاج آقای شما می گشت. از طرف منافق ها آمده بود و می خواست شما را شناسایی ڪند تا انتقام آن منافق هایی را ڪه حاج آقای شما دستگیرشان ڪرده بود بگیرد.» ادامه دارد...✒️ با شنیدن این حرف، دلهره به جانم افتاد. بیشتر دلواپسی ام برای صمد بود. می ترسیدم دوباره اتفاقی برایش بیفتد. مرد بدجوری همه را ترسانده بود. به همین خاطر همسایه ها به خانه ما نیامدند و رفتند. من هم در حیاط را سه قفله ڪردم. حتی درِ توی ساختمان را هم قفل ڪردم و یڪ چهارپایه گذاشتم پشت در. آن شب صمد خیلی زود آمد. آن وضع را ڪه دید، پرسید: «این ڪارها چیه؟!» ماجرا را برایش تعریف ڪردم. خندید و گفت: «شما زن ها هم ڪه چقدر ترسویید. چیزی نیست. بی خودی می ترسی.» بعد از شام، صمد لباسش را پوشید. پرسیدم: «ڪجا؟!» گفت: «می روم ڪمیته ڪار دارم. شاید چند روز نتوانم بیایم.» گریه ام گرفته بود. با التماس گفتم: «می شود نروی؟» با خونسردی گفت: «نه.» گفتم: «می ترسم. اگر نصف شب آن مرد و دار و دسته اش آمدند چه ڪار ڪنم؟!» صمد اول قضیه را به خنده گرفت؛ ادامه دارد...✒️ 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @hadi_soleymani313
‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬ اما وقتی دید ترسیده ام، ڪُلت ڪمری اش را داد به من و گفت: «اگر مشڪلی پیش آمد، از این استفاده ڪن.» بعد هم سر حوصله طرز استفاده از اسلحه را یادم داد و رفت. اسلحه را زیر بالش گذاشتم و با ترس و لرز خوابیدم. نیمه های شب بود ڪه با صدایی از خواب پریدم. یڪ نفر داشت در می زد. اسلحه را برداشتم و رفتم توی حیاط. هر چقدر از پشت در گفتم: «ڪیه؟» ڪسی جواب نداد. دوباره با ترس و لرز آمدم توی اتاق ڪه در زدند. مانده بودم چه ڪار ڪنم. مثل قبل ایستادم پشت در و چند بار گفتم: «ڪیه؟!» این بار هم ڪسی جواب نداد. چند بار این اتفاق تڪرار شد. یعنی تا می رسیدم توی اتاق، صدای زنگ در بلند می شد و وقتی می رفتم پشت در ڪسی جواب نمی داد. دیگر مطمئن شده بودم یڪ نفر می خواهد ما را اذیت ڪند. از ترس تمام چراغ ها را روشن ڪردم. بار آخری ڪه صدای زنگ آمد، رفتم روی پشت بام و همان طور ڪه صمد یادم داده بود اسلحه را آماده ڪردم. دو مرد وسط ڪوچه ایستاده بودند و با هم حرف می زدند. حتماً خودشان بودند. اسلحه را گرفتم روبه رویشان ڪه یڪ دفعه متوجه شدم یڪی از مردها، همسایه این طرفی مان، آقای عسگری، است ڪه خانمش پا به ماه بود. آن قدر خوشحال شدم ڪه از همان بالای پشت بام صدایش ڪردم وگفتم: «آقای عسگری شمایید؟!» بعد دویدم و در را باز ڪردم. ادامه دارد...✒️ آقای عسگری، ڪه مرد محجوب و سربه زیری بود، عادت داشت وقتی زنگ می زد، چند قدمی از در فاصله می گرفت. به همین خاطر هر بار ڪه پشت در می رسیدم، صدای مرا نمی شنید. آمده بود از من ڪمڪ بگیرد. خانمش داشت زایمان می ڪرد. ڪمی بعد، از آن خانه اسباب ڪشی ڪردیم و خانه دیگری در خیابان هنرستان اجاره ڪردیم. موقع اسباب ڪشی معصومه مریض شد. روز دومی ڪه در خانه جدید بودیم، آن قدر حال معصومه بد شد، ڪه مجبور شدیم در آن هیر و ویری بچه را ببریم بیمارستان. صمد به تازگی ژیان را فروخته بود و بدون ماشین برایمان مڪافات بود با دو تا بچه ڪوچڪ از این طرف به آن طرف برویم. نزدیڪ ظهر بود ڪه از بیمارستان برگشتیم. صمد تا سر خیابان ما را رساند و چون ڪار داشت دوباره تاڪسی گرفت و رفت. معصومه بغلم بود. خدیجه چادرم را گرفته بود و با نق و نق راه می آمد و بهانه می گرفت. می خواست بغلش ڪنم. با یڪ دست معصومه و ڪیسه داروهایش را گرفته بودم، با آن دست خدیجه را می ڪشیدم و با دندان هایم هم چادرم را محڪم گرفته بودم. با چه عذابی به خانه رسیدم، بماند. به سختی ڪلید را از توی ڪیفم درآوردم و انداختم توی قفل. در باز نمی شد. دوباره ڪلید را چرخاندم. قفل باز شده بود؛ اما در باز نمی شد. انگار یڪ نفر آن تو بود و پشت در را انداخته بود. چند بار به در ڪوبیدم. ادامه دارد..... 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 @hadi_soleymani313
دعای فرج ب نیابت ازشهید ابراهیم هادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺نماهنگ همخوانی قرآن کریم 💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠 ⏪بر اساس تلاوت به یادماندنی شیخ محمد صدیق منشاوی 📜آیات پایانی سوره مبارکه حشر و آیات ابتدایی سوره مبارکه علق https://eitaa.com/Basir_MN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️تا واپسین روزِ چشم گشودنم به روی عقربه‌های انتظار، تو را آرزو می‌کنم... سلام آرزوی چشمانم! ✨ وَ أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ.... ⏳ ۱۳ روز مانده به نیمه‌ شعبان
اواخر سال ۶۷ روزی به اطاق آقا وارد شدم، دیدم خیلی اوقاتشان تلخ است، من اوقات تلخی ایشان را که دیدم، قدری ساکت نشستم. آقا به من گفتند: «آن مفاتیح را به من بده» بلند شدم و مفاتیح را آوردم. دستکش دست ایشان بود و ورق زدن همبرایشان سخت بود. چون اوقاتشان تلخ بود ، هی ورق می‏زدند ولی آنجایی را که می‏خواستند پیدا نمی‏کردند. یک ساعت به مغرب مانده بود به من گفتند: «من تا حالا خیال می‏کردم که امروز آخر رجب است و تا حالا اعمال روز آخر ماه رجب را انجام می‏دادم. حالا فهمیده ‏ام که اول شعبان شده و نمی‏دانم اصلاً باید چه کار کنم.» تازه من فهمیدم که عصبانیت ایشان به خاطر این است که از صبح تا حالا اعمال و دعاهای ماه رجب را می‏خوانده ‏اند و حالا که روزنامه آمده متوجه شده ‏اند که اول ماه شعبان است و ماه رجب ۲۹ روز بوده نه سی روز. آقا هی ورق می‏زدند تا پیدا کردند و به من فرمودند: «این مناجات شعبانیه را بخوانید، خیلی چیزهای عالی در آن هست.» و بعد آماده شدند که دعا را بخوانند. منبع: برداشتهایی از سیرۀ امام خمینی، ج۳، ص۱۰۵. به نقل از آقای بروجردی ، نوه امام @hadi_soleymani313
❓چرا باید نماز بخوانیم؟ آیات ۴۲ و ۴۳ سوره مدثر: ☘️مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ / ☘️چه چیز شما را در آتش [سقر] درآورد ☘️قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ /☘️ گویند از نمازگزاران نبودیم امام علی (ع) خطبه ۱۹۹ نهج‌البلاغه: تَعَاهَدُوا أَمْرَ الصَّلَاةِ وَ حَافِظُوا عَلَیْهَا وَ اسْتَکْثِرُوا مِنْهَا وَ تَقَرَّبُوا بِهَا، فَإِنَّهَا «کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً»؛ أَلَا تَسْمَعُونَ إِلَی جَوَابِ أَهْلِ النَّارِ حِینَ سُئِلُوا: «ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ؟ قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ»؛ وَ إِنَّهَا لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَقِ وَ تُطْلِقُهَا إِطْلَاقَ الرِّبَقِ برنامه نماز را به خوبی مراقبت کنید و در محافظت آن بکوشید. بسیار نماز بخوانید و به وسیله آن به خدا تقرّب جویید، زیرا نماز بر همه مؤمنان در اوقات مخصوص واجب است. آیا پاسخ دوزخیان را در برابر این سؤال که «چه چیز شما را به دوزخ کشانید؟» نمی شنوید که می گویند: «ما از نمازگزاران نبودیم». (آری) نماز گناهان را فرو می ریزد، همچون فروریختن برگ از درختان (در فصل پاییز) و طنابهای معاصی را از گردنها می گشاید. ┏━✨🌺✨🌺✨━┓    🍀@Sepah🍀 ┗━✨🌺✨🌺✨━┛
اگہ‌احساس‌کردی‌دِلت‌تبدیل‌بہ‌خرابہ‌شده‌، برای‌حسین‌گریه‌کن💔 آقـای‌ِاباعبـداللہ‌ما‌دوسِـت‌داریـم💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دو واحد درسی تو ۵ دقیقه! 💵 چرا "آقاییِ دلار" باید شکسته شود... تکه هائی از علوم سیاسی 🇮🇷حتما ببینید خیلی جالب توضیح داده @hadi_soleymani313
🔴غیبت کننده در قبر معذب است جابربن عبدالله می‏گوید: در سفری همراه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بودم. رسیدیم به قبرستانی که در آن صاحبان دو قبر در عذاب و شکنجه بودند، حضرت درباره عذاب و کیفر آن دو میت فرمودند: اینها به دلیل ارتکاب آن گناهان کبیره‏ای که شما گمان می‏کنید (مثل زنا کاری و شرابخواری و حرام خواری و...) در عذاب نیستند (بلکه به سبب گناه بزرگی است که در نزد اکثر شما کوچک به حساب می‏آید و آن گناه این است که) یکی از اینها غیبت مردم را می‏کرد و دیگری از بول و ترشح ادرار و نجاسات پرهیز نمی‏کرد و پاکی و طهارت را رعایت نمی‏نمودند . @hadi_soleymani313
🦚 فُطرس کیست؟ فُطرُس، یکی از  فرشتگان  حامل  عرش  در انجام وظیفه‌اش سُستی کرد، بال‌هایش شکسته و به جزیره‌ای در زمین تبعید شد. وی ۷۰۰ سال به عبادت خدا مشغول بود تا امام حسین(ع) به دنیا آمد. جبرئیل با هفتاد هزار فرشته جهت تبریک این میلاد به زمین نازل شدند، وقتی از کنار فطرس گذشتند او از علت نزول آنان جویا شد و از آنان خواست تا وی را با خود ببرند. 🎊 جبرئیل نزد پیامبر(ع) برای وی میانجیگری کرد. با پیشنهاد پیامبر(ص)، فطرس خود را به قنداقه امام حسین(ع) مالید و خداوند بال‌هایش را بهبود بخشیده و او را به جایگاه اولیه‌اش بازگرداند. 🎊🎉🎊🎉🎊 فطرس پس از بهبودی و عروج به آسمان به رسول خدا خبر از شهادت فرزندش حسین داده و می‌گوید به جبران این شفاعت، زیارت هر زائر و سلام و صلوات هر سلام دهنده‌ای را به امام حسین(ع) برساند. 📚 امالی صدوق، ص١٣٧ علیه السلام مبارک باد 🎊🎀🎊🎀 @hadi_soleymani313
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویدئو کامل نماهنگ ولادت آقاجان مون اباعبدالله الحسین علیه السلام مبارک همه مون باشه❤️❤️ @hadi_soleymani313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏اگه میبینی دلتنگ امام حسین شدی این کِشش، از طرف امام حسینه... میلاد ظهور عشق روی زمین مبارک🌹 ع @hadi_soleymani313
خبر دهید بہ عالَمـ ڪہ عید،عیدِخُداست ادب ڪنید ڪہ میلادِ سیدالشھـداست..❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @hadi_soleymani313
ترس به سراغم آمد. درِ خانه همسایه را زدم و ماجرا را برایش تعریف کردم. زن هم می ترسید پا جلو بگذارد. خواهش کردم بچه ها را نگه دارد تا بروم صمد را خبر کنم. زن همسایه بچه ها را گرفت. دویدم سر خیابان. هر چه منتظر تاکسی شدم، دیدم خبری از ماشین نیست. حتی یک ماشین هم از خیابان عبور نمی کرد. آن موقع خیابان هنرستان از خیابان های خلوت و کم رفت و آمد شهر بود. از آنجا تا آرامگاه بوعلی راه زیادی بود. تمام آن مسیر را دویدم. از آرامگاه تا خیابان خواجه رشید و کمیته راهی نبود. اما دیگر نمی توانستم حتی یک قدم بردارم. خستگی این چند روزه و اسباب کشی و شب نخوابی و مریضی معصومه، و از آن طرف علّافی توی بیمارستان توانم را گرفته بود؛ اما باید می رفتم. ناچار شروع کردم به دویدن. وقتی جلوی کمیته رسیدم، دیگر نفسم بالا نمی آمد. به سرباز نگهبانی که جلوی در ایستاده بود، گفتم: «من با آقای ابراهیمی کار دارم. بگویید همسرش جلوی در است.» سرباز به اتاقک نگهبانی رفت. تلفن را برداشت. شماره گرفت و گفت: «آقای ابراهیمی! خانمتان جلوی در با شما کار دارند.» صمد آن قدر بلند حرف می زد که من از آنجایی که ایستاده بودم صدایش را می شنیدم. می گفت: «خانم من؟! اشتباه نمی کنید؟! من الان خانم و بچه ها را رساندم خانه.» ادامه دارد...✒️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @hadi_soleymani313
دعای فرج ب نیابت ازشهید ابراهیم هادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آغاز روز جمعه مان را مزین و منور میکنیم به کلام روحبخش و دلنشین قرآن کریم..🌹🌳🌹 اجرای 8 مقام تلاوت قرآن کریم توسط طه عزت قاری مصري و هدیه می کنیم به مولود مبارک این روز حضرت امام حسین علیه السلام 👏👏👌👌 @hadi_soleymani313