فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلاوت صبحگاهی
تلاوتی ناب از عبدالباسط
سبحانه و تعالی
🍃🌷🍃
🌷اَلسَّلاَمُ عَلَي مَهْدِيِّ الأُْمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِمِ
🌷سلام بر مهدي امّتها، و جمع كننده سخنها
📚فرازی از زیارت نامه حضرت مهدی(عج)
🍃سلام امام زمانم🍃
سلام بر تو و بر روزی که زمین را
از عشق و عدل لبریز خواهی کرد.
🍃🌷🍃
#سلام
#امام_زمان
@hadi_soleymani313
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شادی_روح_شهدا_صلوات
#حدیث_روز
پيامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم :
✍اين ماه (شعبان)، ماه عمل است. در اين ماه، كار نيك، هفتاد برابر می گردد.
ثواب_الأعمال_ص_۸۷
@hadi_soleymani313
#باستارهها
🔶جای شهید خرازی خالی که
میگفت اگر برای خدا جنگ میکنید احتیاج ندارد به من و دیگری گزارش کنید. گزارش را نگه دارید برای قیامت. اگر کار برای خداست گفتنش برای چه؟
#شهیدحسینخرازی
@hadi_soleymani313
🐓دم خروس زد بیرون!
مصیح خانم فراخوان دادن‼️
معلوم شد کی از #مسمومیت ها سود میبره یا هنوز یه عده میخوان تو جهل خودشون بمونن⁉️
@hadi_soleymani313
🔺️
کی از مسمومیت دانش آموزان دختر نفع میبره؟
@hadi_soleymani313
رسیدگیِ خارج از نوبت مسمومیت دانشآموزان در دادسرای تهران
🔹دادستان تهران: دادستانی در پی ایجاد مسمومیت در بین برخی دانشآموزان تهرانی به مساله ورود کرده و تحقیقات همهجانبه آغاز شده.
🔹در تلاشیم با همکاری ضابطین در اسرع وقت عامل یا عاملان این عملیاتهای خرابکارانه را شناسایی و محاکمه کنیم.
🔹عامل یا عاملان وقایع اخیر بدانند پس از شناسایی و بازداشت پرونده آنها خارج از نوبت رسیدگی شده و مجازات قانونی در مورد آنها اعمال خواهد شد.
@hadi_soleymani313
🌺🍃هرصبح یک #حدیث زیبا وکاربردی در سبد احادیث🍃🌺
@hadi_soleymani313
📸 آفرین به غیرت دینی این شیرینی فروش
🔺برخورد مغازه داران با فتنه کشف حجاب در تهران
#حجاب
#بی_تفاوت_نباشیم
@hadi_soleymani313
توی حدیث کساء وقتی جبرئیل می پرسه:اینها چه کسانی هستند که تمام هستی را به خاطر آنها آفریدی؟خدا نمیگه "علی،محمد،حسن یاحسین"بلکه خدا میگه "فاطمه" پدرش،شوهرش و پسرانش؛ یعنی از یک زن برای معرفی بهترین مخلوقاتش استفاده می کنه؛من ارزش زن در اسلام و اینجوری شناختم.
#حجاب
#زن_عفت_افتخار
@hadi_soleymani313
🔴 واقعیت پرچم مجارستان به جای پرچم ایران در ژنو
🔹طبق پروتکل، در ملاقاتهای رئیس مجمع عمومی سازمان ملل علاوه بر پرچم سازمان ملل متحد، پرچم ملی رئیس مجمع(مجارستان) هم بطور معمول در محل ملاقات قرار میگیرد.
#لبیک_یا_خامنه_ای
@hadi_soleymani313
باز هم اعتراف عباس عبدی به مین گذاری دلاری برای دولت رئیسی، والا دستتون برای ما روشده
ان شالله تمام مین ها رو خنثیسازی میکنیم.
#تخریب_چی
#لبیک_یا_خامنه_ای
@hadi_soleymani313
🤲🏻 فضیلت تلاوت سوره مبارکه جمعه در شب جمعه
#التماس_دعا
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
📊 آمار بانوان بی سواد و باسواد؛ در دوران قبل و بعد از انقلاب
✍️ بعضیا هم باورشون شده که اسلام با تحصیل دخترا مخالفه!
فضای مجازی بی در و پیکر که یه عده یاد گرفتن هر دروغ و چرت و پرتی رو به خورد مردم ما میدن.
#جنگ_رسانهای
#جهاد_تبیین
#لبیک_یا_خامنه_ای
@hadi_soleymani313
⭕️ برخورد با لیدر سازمانی یا مادر دانش آموز
🔺️ میداندار شلوغکاریها که به دروغ خود را مادر یکی از دانشآموزان جا زد!
🔺 دیروز و بهدنبال اعلام خبر مسمومیت دانشآموزان دختر در یکی از مدارس غرب تهران، تعدادی از والدین دانشآموزان با نگرانی خود را به مدرسه رسانده و وضعیت فرزندان خود را پیگیری کردند.
🔸در این میان یک زن مدام شعار میداد و دیگر والدین را برای سر دادن شعارهای ساختارشکنانه تحریک میکرد.
🔸مشخص شد این فرد، مادر هیچیک از دانشآموزان نبوده و صرفا با هدف به حاشیه کشاندن اعتراض والدین در آن منطقه حضور یافته است.
🔹️با ادامه فحاشی ها و شعار دادن ها یکی از نیروهای حافظ امنیت قصد دستگیری این لیدر را داشته که با مقاومت وی و همراهان ایشان (بخوانید محافظ) همراه شده است و آنچه در فیلم تقطیع شده می بینید مربوط به تلاش برای فراری دادن وی از صحنه درگیری بوده است.
🔹️البته طبق معمول همیشه یا افراط داریم یا تفریط بعد از انتشار این کلیپ همه به دنبال برخورد با مجری امنیت و ضابط هستند به مسئولین عزیز در فراجا و سازمان های قضایی توصیه میکنیم کاش این سرعت العمل را در بررسی با اولین اقدام برای مسمویت در دوماه گذشته داشتید.
@hadi_soleymani313
🚨دستگیری عامل انتشار گاز در یکی از مدارس شاهین شهر
فرماندار شاهین شهر و میمه:
عامل انتشار گاز در یکی از مدارس شاهین شهر دستگیر شده است.
بر اساس تحقیقات اولیه منشأ اولیه مسمومیت دانشآموزان انتشاز گاز فلفل عنوان شده است
@hadi_soleymani313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨مرگ پیرزن در میان خندههای پلیس
پیرزنی که از بیمارستان بیرون انداخته شده بود به پلیس التماس میکرد اما...👆
✍اگر ایران بود بلندگوهای زیادی حنجره پاره میکردند، حیف که آمریکاست...
#خارج_بدون_روتوش
#جنگ_شناختی
#لبیک_یا_خامنه_ای
@hadi_soleymani313
#طنز
😁محبوبیت ایرانی ها💥
😙👌دقت کردین ما ایرانیا چقدر توی دنیا محبوبیم؟
🤓واقعا خیلی خاطر خواه داریما...
مثلا کشورای غربی، همیشه دنبال یه بهونه ای میگردن که برای ما دل بسوزونن و غصه بخورن
😎همین دولت فرانسه اونقدر که دلش برای ما میسوزه، دلش برای مردم خودش نمیسوزه آخه همش نگران اینه که توی ایران یه وقت به کسی بی احترامی نشه اما خودش توی اعتراضاتی که مردم فرانسه میکنن، بدون اینکه نگران کسی باشه میزنه همه را خونی و لت و پار میکنه !
❗️یا مثلا شبکه «سی ان ان» آمریکا گزارش داده که نصف مردم آمریکا سر خرج مسکن و خوردوخوراک شون مشکل جدی دارن اما مقامات آمریکا عین خیالشون نیست و فقط نگران مردم ایرانن
👑خلاصه که ما ایرانیا بعد از انقلاب، حسابی محبوب شدیم تا جاییکه عربستان رو هم خاطر خواه خودمون کردیم و کلی هزینه کرده برای ما کانال فارسی زبان درست کرده👌💥
✊با اینکه ما دائم شعار مرگ بر آمریکا میدیم اما آمریکا هی سعی میکنه خودشو بیشتر تو دل ما جاکنه؛ برای همینه که به یکی مثل مسیح علی نژاد پول میده تا برای کم کردن خرج رخت و لباس زنای ایرانی، از همه چیش مایه بگذاره ...😉
🌹اون تحریمای سنگین آمریکا هم آدمو یاد این شعر میندازه:
💔اگر با من نبودش هیچ میلی...چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟!؟!
✌️بیچاره با اینکه مردم خودش هزار جور بدبختی دارن، کلی پول خرج شبکه های فارسی زبان میکنه تا ایرانیا با هر سلیقه ای سرگرم باشن
🤩هیچ ملتی اینهمه خاطر خواه نداره
🐕یعنی اوضاع جوری شده که جک و جونورهای ایرانی هم اگه مشکلی براشون پیش بیاد، اون ور آبیا آه و ناله شون بالا میره...
🔸 جوری که برای مردم خودشون هیچ وقت اینطوری آه و ناله نمی کنن! خلاصه اینکه بعد از انقلاب حتی حیونای ایرانی هم محبوبیت شون از مردم کشورای غربی بیشتر شده... 😂
😍بیاین قدر انقلابو بیشتر بدونیم چون قبل از انقلاب اصلا از این خبرا نبود و آمریکایی ها که به ایران میومدن از شاه حق توحش می گرفتن 👹🤪
#لبیک_یا_خامنه_ای
@hadi_soleymani313
استراحت بکنم؛ اما بچه ها گرسنه بودند و باید بلند می شدم، شام درست می کردم.
تقریباً هر روز وضعیت قرمز می شد.
🎀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
قسمت :5⃣3⃣1⃣
#فصل_چهاردهم
دو سه بار هواپیماهای عراقی دیوار صوتی شهر را شکستند که باعث وحشت مردم شد و شیشه های خیلی از خانه ها و مغازه ها شکست، همین که وضعیت قرمز می شد و صدای آژیر می آمد، خدیجه و معصومه با وحشت به طرفم می دویدند و توی بغلم قایم می شدند. تپه مصلّی رو به روی خانه ما بود و پدافندهای هوایی هم آنجا مستقر بودند، پدافندهای هوایی که شروع به کار می کردند، خانه ما می لرزید. گلوله ها که شلیک می شد، از آتشش خانه روشن می شد. صاحب خانه اصرار می کرد موقع وضعیت قرمز بچه ها را بردارم و بروم پایین؛ اما کار یک روز و دو روز نبود. آن شب همین که دراز کشیده بودم، وضعیت قرمز شد و بلافاصله پدافندها شروع به کار کردند، این بار آن قدر صدای گلوله هایشان زیاد بود که معصومه و خدیجه وحشت زده شروع به جیغ و داد و گریه زاری کردند. مانده بودم چه کار کنم. هر کاری می کردم، ساکت نمی شدند. از سر و صدا و گریه بچه ها زن صاحب خانه آمد بالا. دلش برایم سوخت. خدیجه را به زور بغل گرفت و دستی روی سرش کشید. معصومه را خودم گرفتم. زن وقتی لرزش خانه وآتش پدافندهای هوایی را دید،گفت: «قدم خانم! شما نمی ترسید؟!»
گفتم: «چه کار کنم.»
معلوم بود خودش ترسیده.
قسمت :6⃣3⃣1⃣
#فصل_چهاردهم
گفت: «والله، صبر و تحملت زیاد است. بدون مرد، آن هم با این دو تا بچه، دنده شیر داری به خدا. بیا برویم پایین. گناه دارند این بچه ها.»
گفتم: «آخر مزاحم می شویم.»
بنده خدا اصرار کرد و به زور ما را برد پایین. آنجا سر و صدا کمتر بود. به همین خاطر بچه ها آرام شدند.
روزهای دوشنبه و چهارشنبه هر هفته شهید می آوردند. تمام دلخوشی ام این بود که هفته ای یک بار در تشییع جنازه شهدا شرکت کنم. خدیجه آن موقع دو سال و نیمش بود. بالِ چادرم را می گرفت و ریزریز دنبالم می آمد. معصومه را بغل می گرفتم. توی جمعیت که می افتادم، ناخودآگاه می زدم زیر گریه. انگار تمام سختی ها و غصه های یک هفته را می بردم پشت سر تابوت شهدا تا با آن ها قسمت کنم. از سر خیابان شهدا تا باغ بهشت گریه می کردم. وقتی به خانه برمی گشتم، سبک شده بودم و انرژی تازه ای پیدا کرده بودم.
دیگر نیمه های اسفند بود؛ اما هنوز برف روی زمین ها آب نشده بود و هوا سوز و سرمای خودش را داشت. زن ها مشغول خانه تکانی و رُفت و روب و شست وشوی خانه ها بودند. اما هر کاری می کردم، دست و دلم به کار نمی رفت.
🎀 🎀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
قسمت :7⃣3⃣1⃣
#فصل_چهاردهم
آن روز تازه از تشییع جنازه چند شهید برگشته بودم، بچه ها را گذاشته بودم خانه و رفته بودم صف نانوایی و مثل همیشه دم به دقیقه می آمدم و به آن ها سر می زدم. بار آخری که به خانه آمدم، سر پله ها که رسیدم، خشکم زد. صدای خنده بچه ها می آمد. یک نفر خانه مان بود و داشت با آن ها بازی می کرد. پله ها را دویدم. پوتین های درب و داغان و کهنه ای پشت در بود. با خودم گفتم: «حتماً آقا شمس الله یا آقا تیمور آمدند سری به ما بزنند. شاید هم آقا ستار باشد.» در را که باز کردم، سر جایم میخ کوب شدم. صمد بود. بچه ها را گرفته بود بغل و دور اتاق می چرخید و برایشان شعر می خواند. بچه ها هم کیف می کردند و می خندیدند.
یک لحظه نگاهمان در هم گره خورد و بدون اینکه چیزی بگوییم چند ثانیه ای به هم نگاه کردیم. بعد از چهار ماه داشتیم دوباره یکدیگر را می دیدیم. اشک توی چشم هایم جمع شد. باز هم او اول سلام داد و همان طور که صدایش را بچگانه کرده بود و برای خدیجه و معصومه شعر می خواند گفت: «کجا بودی خانم من، کجا بودی عزیز من. کجا بودی قدم خانم؟!»
از سر شوق گلوله گلوله اشک می ریختم و با پر چادر اشک هایم را پاک می کردم. همان طور که بچه ها بغلش بودند، روبه رویم ایستاد و گفت: «گریه می کنی؟!»
قسمت :8⃣3⃣1⃣
#فصل_چهاردهم
بغض راه گلویم را بسته بود. خندید و با همان لحن بچه گانه گفت: «آها، فهمیدم. دلت برایم تنگ شده؛ خیلی خیلی زیاد. یعنی مرا دوست داری. خیلی خیلی زیاد!»
هر چه او بیشتر حرف می زد، گریه ام بیش تر می شد. بچه ها را آورد جلوی صورتم و گفت: «مامانی را بوس کنید. مامانی را ناز کنید.»
بچه ها با دست های کوچک و لطیفشان صورتم را ناز کردند.
پرسید: «کجا رفته بودی؟!»
با گریه گفتم: «رفته بودم نان بخرم.»
پرسید: «خریدی؟!»
گفتم: «نه، نگران بچه ها بودم. آمدم سری بزنم و بروم.»
گفت: «خوب، حالا تو بمان پیش بچه ها، من می روم.»
اشک هایم را دوباره با چادر پاک کردم و گفتم: «نه، نمی خواهد تو زحمت بکشی. دو نفر بیشتر به نوبتم نمانده. خودم می روم.»
بچه ها را گذاشت زمین. چادرم را از سرم درآورد و به جارختی آویزان کرد و گفت: «تا وقتی خانه هستم، خرید خانه به عهده من.»
گفتم: «آخر باید بروی ته صف.»
🎀
🍃🌸🍃🌸🍃
@hadi_soleymani313