eitaa logo
شهیدابراهیم هادی وشهیدقاسم سلیمانی
1.6هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
7.2هزار ویدیو
295 فایل
🌼تمام فعالیتهای کانال هدیه به آقا جانم مهدی موعود (عج الله تعالی فرجه الشریف)🌼 🔻شهید ابراهیم هادی:مشکل کارهای ما این است که برای رضای همه کار می کنیم جز رضای خدا انتقادات و پیشنهاد https://daigo.ir/secret/4785004014
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴🌴🌴 ختم قرآن کریم هدیه به شهید ابراهیم هادی و شهید حاج قاسم سلیمانی 🌷صفحه دویست و چهل و سه 🌴
سلام ارباب 🌴🖤السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌴🖤 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 @hadi_soleymani313
📜📜📜🌿🌹 ﷽🌹🌿📜📜📜 📜 نامه به سلمان فارسی، قبل از ایام خلافت 🔹روش برخورد با دنيا ♦️پس از ياد خدا و درود! دنيای حرام چونان مار است، كه پوستی نرم، و زهری كشنده دارد، پس از جاذبه های فريبنده آن روی گردان، زيرا زمان كوتاهی در آن خواهی ماند، و اندوه آن را از سر بيرون كن، زيرا كه يقين به جدایی آن، و دگرگونی حالات آن را داری، و آنگاه كه به دنيا خو گرفته ای بيشتر بترس، زيرا كه دنياپرست تا به خوشگذرانی در دنيا اطمينان كرد او را به تلخ كامی كشاند، و هرگاه كه به دنيا انس گرفت و آسوده شد، ناگاه به وحشت دچار می گردد. 📜 ، 📜🌹🕊 📜🌿🌹 📜📜📜📜
من در ایرانم و تو در عراقی چه فراقی..... 🌴😔🖤
⌛️ 15 روز تا 🔸یا حضرت رقیه(س)، گره به کار ما افتاده و امیدمان به دست های گره گشای شماست! 🔹خانم جان شما خیلی نزد پدرتان عزیز هستید، شفیع ما بشوید تا اباعبدالله(ع) از سر تقصیرات ما بگذرند! 🔸برای حاجت ها و گره های بزرگ به شما متوسل می شوند! 🔸یااباعبدالله ما شِک۫وِه (گِلِه) داریم! 🔹آقاجان درسته که گناه روی ما را سیاه و بوی ما را متعفن کرده ولی شما در بخشش بی نظیرید! 🔸آقا جان وقتی رفتار شما را با حُر می بینیم طمع می کنیم که ما را هم ببخشید! 💠آقا جان حضرت رقیه(س)، دخترعزیزتان را شفیع قرار می دهیم، به حق حضرت رقیه(س) قسمتان می دهیم، به حق همه سختی ها، حضرت رقیه(س) در اسارت و بحق آخرین فریادهای حضرت رقیه(س) که باعث شد شما با سر خدمتشان برسید قسمتان می دهیم ما را از پیاده روی اربعین محروم نکنید! @hadi_soleymani313
⁉️ دست از غسل کشید و گفت: سرپرست این اسیران کیست؟ ◼️زینب کبری سلام الله علیها فرمود: چه می‌خواهی؟ ⁉️ عرض کرد: این دخترک سه ساله به چه بیماری مبتلا بود که چنین بدنش کبود است؟ ⚫️ حضرت زینب علیهاالسلام پاسخ داد: ای زن! رقیه ام بیمار نبود؛ این کبودی ها آثار تازیانه ها و ضربه های دشمن است! 📚 ناسخ التواریخ، ص۶۰ 🆔 @mahdavi_arfae
YEKNET.IR -Karimi-Shab 03 Moharam1397-004.mp3
6.54M
بہ‌قولت‌عمل‌کــن‌دوباره منوبغل‌کن‌کــہ‌داره‌کبوترت‌میمیره💔 🎤محمود کریمی @hadi_soleymani313
سلام ای سر که با پیشانی خون بار می آیی به عشق دخترت تا اخرین دیدار می آیی گواهی می دهد زخم عمیق روی ابرویت تو هم مانند ما از کوچه و بازار می آیی به خود گفتم ز نیزه گر چه راحت در نمی آیی به دیدارم ولی حتی شده یک بار می آیی من از تحقیر دختر بچه های شام می آیم تو هم از بار عام مجلس اغیار می آیی شباهت می دهد گیسوی من با گیسویت بابا نمی خواهی بفهمم از تنور انگار می آیی حجاب آستین پاره ام را خوب می فهمی تو که دل خون تر از من داری از انظار می آیی تو ای مجروح زیبای من ای آشفته گیسویم چه رفته بر سرت که اینچین تب دار می آیی حسن کردی @hadi_soleymani313
هر چه آمد به سرت من سر نی بودم و دیدم آن چه را زخم زبان با جگرت کرد شنیدم تو کتک خوردی و من بر سر نی آه کشیدم این بلایی است که روز ازل از دوست خریدم شهادت جگر گوشه سیدالشهدا(ع) (ع) تسلیت باد🏴 @hadi_soleymani313
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ آنشب که من از ناقه افتادم و غش کردم بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی آن دم که تو از ناقه افتادی و غش کردی من بر سر نی بودم مشغول دعا بودم آن دم که مرا ظالم اظهار کنیزی کرد بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی آندم که مرا سیلی شمر لعین می زد بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی آندم که تو را سیلی شمر لعین می زد با تو همه جا بودم کی از تو جدا بودم.. ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ @hadi_soleymani313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کودک ولی برای همیشه به خواب رفت وقتی که دید قصه بابا به «سر» رسید... 🏴شهادت سلام الله علیها تسلیت @hadi_soleymani313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 با توجه به سخنان کوبنده سرلشکر در مورد آمریکا و انتقام سخت، دشمنان در فضای مجازی شایعاتی مبنی بر اقامت پسر فرمانده سپاه در آمریکا پخش کرده‌اند. این شایعه از اساس کذب می‌باشد.👆 @hadi_soleymani313
(ع) اتل متل خرابه! اینجا یه بچه خوابه! هم بدنش کبوده! هم جگرش کبابه...! اتل متل اسیری! سیلی و سربه زیری! کی تا حالا شنیده؟! سه سالگی و پیری...؟! اتل متل سه ساله! این همه آه و ناله! این دختر از ضعیفی! هنوز یه پا نهاله...! اتل متل بیابون! کویر و دشت و هامون! بس که پیاده رفتیم! تاول زده پاهامون...! اتل متل بهونه! بابا چه مهربونه! وقتی دلم می گیره! برام قرآن می خونه...! اتل متل گل یاس! مهر و وفا و احساس! دلم گرفته امشب! به یاد عمو عباس...! اتل متل یتیمی! خدا، چقدر کریمی! دادی بهم تو غربت! یه عمه‌ی صمیمی...! اتل متل شب و تب! سینه ز غم لبالب! دلم می سوزه خیلی! به حال عمه زینب...! اتل متل چه خوب شد! بالاخره غروب شد! قسمت عمه امروز! توهین و سنگ و چوب شد...! اتل متل سه روزه! عمه گرفته روزه! عمه چقدر غریبه؟! خیلی دلم می سوزه...! اتل متل خبردار! تو چنگ دشمن انگار! مثل یه شیر زخمی! عمه شده گرفتار...! اتل متل خدایا ! تو این همه بلایا ! عمه مظلومه ام ! چیا کشید خدایا ! @hadi_soleymani313
taheri-98-3-3.mp3
1.63M
🖤 دردانه اباعبدالله الحسین علیه السلام تسلیت باد. 🥀 بازم گُم شدم تویِ صحرا،کجایی؟ نه نایی برام مونده دیگه،نه پایی میشه این دفعه قبلِ دشمن بیایی ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• @hadi_soleymani313
برای امام زمانم چه کنم؟ ▫️بعد از کربلا دیگر هیچ بهانه ای برای یاری نکردنِ امام پذیرفته نمی شود. ▪️حضرت رقیه به ما آموخت که می شود حتی با سلاح اشک، در گوشه یک خرابه، خواب را از چشم پلید یزیدیان ربود... @hadi_soleymani313
آب گرفتگی قبر حضرت رقیه  عالم بزرگوار مرحوم آیت الله علامه "ملاّ محمّد هاشم خراسانی"* می نویسد:عالم جلیل شیخ محمّدعلی شامی که از جمله علمای نجف اشرف بود به حقیر فرمود:جدّ مادری من، جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقی که نَسَبش به سیّد مرتضی علم الهدی منتهی می شد و سنّ شریفش بیش از 90 سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. شبی دختر بزرگ ایشان حضرت رقیّه دختر امام حسین علیه السلام را در خواب دید که فرمودند: «به پدرت بگو:به والی بگوید:میان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذّیت است، بیاید قبر و لحد مرا تعمیر کند.» دختر به سیّد این واقعه راعرض کرد، ولی سیّد از ترس عده ای، به خواب اعتنا ننمود. شب دوّم دختر وسطی سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، ترتیب اثری نداد. شب سوّم دختر کوچک سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، باز ترتیب اثری نداد. شب چهارم خود سیّد،حضرت رقیّه را در خواب دید که به عتاب فرمودند:چرا والی را خبردار نکردی؟! سیّد بیدار شد، صبح نزد والی شام رفت و خوابش را گفت. والی به علماء و صلحاء شام از شیعه و سنّی امر کرد که غسل کنند و لباس های پاکیزه بپوشند، به دست هر کس قفل ورودی حرم مطهّر باز شد، همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند، پیکر را بیرون آورد تا قبر را تعمیر کنند. صلحاء و بزرگان از شیعه و سنّی در کمال آداب غسل کردند و لباس پاکیزه پوشیدند، قفل به دست هیچ کس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سیّد، و چون میان حرم آمدند کلنگ هیچ کدام بر زمین اثر نکرد، مگر به دست سیّد ابراهیم. حرم را قُرق کردند و لحد را شکافتند. دیدند بدن نازنین حضرت رقیه سلام الله علیها، میان لحد و کفن صحیح و سالم است اما آب زیادی میان لحد جمع شده است. سیّد در قبر رفت، همین که خشت بالای سر را برداشت دیدند سیّد افتاد. زیر بغلش را گرفتند، هی می گفت: «ای وای بر من.. وای بر من.. به ما گفته بودند یزید لعنةالله علیه، زن غسّاله و کفن فرستاده ولی اکنون فهمیدم دروغ بوده، چون دختر با پیراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نمی کنم، می ترسم بدن را منتقل کنم و دیگر به عنوان "رقیّه بنت الحسین" شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم. سیّد بدن شریف را از میان لحد بیرون آورد و بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدین گونه بالای زانو خود نگه داشت و گریه می کرد تا اینکه قبر را تعمیر کردند. وقت نماز که می شد سیّد بدن حضرت را بالای جایی پاکیزه می گذاشت. پس از فراغ از نماز برمی داشت و بر زانو می نهاد، تا اینکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند، سید بدن را دفن کرد. و از معجزه آن حضرت این که سیّد در این سه روز احتیاج به غذا و آب و تجدید وضو پیدا نکرد و چون خواست بدن را دفن کند دعا کرد که خداوند پسری به او عطا فرماید. دعای سیّد به اجابت رسید و در سن پیری خداوند پسری به او لطف فرمود که نام او را "سیّد مصطفی" گذاشت. آنگاه والی واقعه را به سلطان عبدالحمید عثمانی نوشت؛ او هم تولیت زینبیّه و مرقد شریف حضرت رقیّه و امّ کلثوم و سکینه را به سید ابراهیم واگذار کرد. این قضیه در سال 1242 هجری شمسی رخ داده و در کتاب «معالی» هم این قضیّه مجملاً نقل شده و در آخر اضافه کرده است:«فَنزلَ فی قبرها و وَضع علیها ثوباً لفَّها فیه و أخْرجها، فإذا هی بنتٌ صغیرةٌ دُونَ البُلوغِ و کانَ متْنُها مجروحةً مِنْ کثرةِ الضَّرب» « آن سیّد جلیل وارد قبر شد و پارچه ای بر او پیچید و او را خارج نمود، دختر کوچکی بود که هنوز به سن بلوغ نرسیده، و پشت شریفش از زیادی ضربات مجروح بود.»  پس از درگذشت سیّد ابراهیم، تولیت آن مشاهد مشرفه به پسرش سیّد مصطفی و بعد از او به فرزندش سیّد عبّاس رسید. فرزندان سیّد ابراهیم دمشقی معروف و مشهور به "مستجاب الدعوه هستند به گونه ای که هر گاه دست خود را به موضع دردناک بیماری بگذارند فوری آرام می شود و این اثر را از جدّ بزرگ خود به ارث برده اند که این خاصیت، ناشی از نگهداری بدن شریف آن مظلومه به مدت سه شبانه روز است. این موضوع پیش از این به صورت روضه خوانی از سوی حجت الاسلام سید حسین مؤمنی و حجت الاسلام سید عبدالله فاطمی نیا، در حرم مطهر امام رضا(ع) خوانده شده و مورد تأیید علما نیز قرار گرفته است. سایت:نمناک @hadi_soleymani313 namnak.com
Ostad Abbasi - H.Roghayye - Final.mp3
8.75M
🔰 اشتباه بزرگ در نسبت دادن انکار سلام الله علیها به 🎤 حجت الإسلام والمسلمين ┈••✾•🍃⚫🌿•✾••┈┈ @hadi_soleymani313
🔴گره بازنشدنی اربعینم با چند قطره اشک برای بی بی رقیه(س) باز شد ⭕️خاطره سربازی که از حضور در پیاده روی اربعین نا امید شده بود خاطره سال 96 🔸من یک سربازم از مدت ها قبل تصمیم رو گرفته بودم امسال که تازه متاهل شدم و عقد هستم همسرم رو که بهش قول داده بودم با خودم به زیارت اربعین و پیاده روی اقا ببرم 🔹بعد از تاسوعا عاشورا پادگان اطلاعیه زد که اون کسایی که میخوان برن اربعین کربلا بیان اعلام امادگی کنن من رفتم ثبت نام اما غافل از اینکه پادگان ما دیر اقدام کرده بود و یک ماه بعد از مهلتی که به پادگان های نظامی داده بودن تازه به ما اعلام کردن 🔸رفتن همه بچه های پادگان چه رسمی چه. وظیفه در ابهام بود همه ناراحت و نگران 🔹تا اینکه یه روز اعلام کردن چند روزی در مهلت گرفتن برای ثبت نام پادگان ما و قرار بود بعد از اینکه تاییده کسایی که اعلام امادگی کردن از تهران اومد ثبت نام انجام بشه 🔸 خب خدا رو شکر اسم منم هم تایید شد و ساعت 10 شب بهم خبر دادن فردا صبح با کلی ذوق و شوق رفتم پادگان که ثبت نام کنم که به یه مشکل حفاظتی برخوردم اون روز تا اخر وقت هرچه قدر تلاش کردم موفق نشدم 😭😭 🔹ساعتای 3 بعد از ظهر. بودکه از کربلا رفتن نا امید شدم و از شدت ناراحتی دلم.میخواست گریه کنم همون شب توی پادگان پست بودم 🔸یکی از بچه ها که ناراحتیم رو دید گفت دلتو بزن به دریا و پاشو برو صداشم در نیار اگه کسی متوجه نشه بهت گیر نمیدن اون شب تا صبح تمام فکر و ذهنم این بود.که چی کار کنم غیر قانونی برم.کربلا یا بلیط بگیرم با خانومم برم مشهد 🔹که اخر بعد از نماز صبح تصمیم نهایی رو برای رفتن به مشهد گرفتم و گفتم ان شا الله کربلا سال بعد ... 🔸پست نگهبانی که تموم شد اومدم تو اتاق افسر شب دیدم سر صبح تلوزیون یه کلیپ اربعینی با صدای سلحشور گذاشته خیلی دلم شکست و باز هوایی 🔹دوباره گفتم بی خیال مشهد هر جور شده میرم کربلا اما بازم دو دل بودم و نمیخواستم غیر قانونی برم 🔸اول صبح رفتیم تو مسجد پادگان تا در برناما حاج اقایی که اومده بود در مورد نماز حرف بزنه شرکت کنیم 🔹ابتدایی جلسه چون روز شهادت حضرت رقیه بود یه گریزی به روضه رقیه خاتون زد و گفت که فلان عالم بزرگ فلان عالم نجف فلان عالم... هروقت کارشون گیر پیدا میکرد به حضرت رقیه توسل میکردن بیایید ماهم امروز به این 3 ساله متوسل بشیم 🔸من بعد از شنیدن این حرف بغضم ترکید و اشک چشمم جاری شد و همون جا از بی بی رقیه خاتون خواستم مقدمات سفر کربلای منم جور کنه 🔹5 دقیقه ای که گذشت هنوز تو حال و هوای حرف حاج اقا بودم که یه دفه یکی از برادرای رسمی پادگان از پشت سر زد روشونم و گفت 🔸فلانی اکه میخوای بری اربعین کربلا همین الان پاشو برو پیش اقای فلانی تا کارت رو راه بندازه گفته فقط زود بگید بیا همین الان پاشو برو فقط . 🔹بعد از شنیدن این حرف من سریع از مسجد خارج شدم و رفتم دنبال کارام 🔸چند ساعتی طول کشید ولی به مدد بی بی حضرت رقیه خاتون و اون چند قطره اشکی که از بنده گرفت منم اسمم تو زائرای امسال اقا ثبت شد 😭😭😭😭😭 ✍️ فرهاد از اصفهان @hadi_soleymani313
°🌻|•• .قرار هر شب •❆به نیّت بࢪادࢪ شهیدمان میخوانیم