*﷽*
#به_وقت_شهدا
#یاد_یاران
آخرین باری که حسین میخواست به جبهه برود مادرم عازم سفر سوریه بود.موقع خدا حافظی به مادرم گفت:مادر هر چه می خواهی مرا نگاه کن.این دفعه،دفعه آخر است.شاید دیگر نتوانی حسینت را ببینی.
مادم فکر کرد او طبق معمول شوخی می کند.جوابش را داد: نه مادر ان شاا... می روی وسالم بر می گردی.
حسین گفت:نه مادر شوخی نمی کنم هر وقت رفتی حرم حضرت زینب(س) دعا کن من شهید بشوم.
مادر وقتی که فهمید این بار حرفش کاملا جدی است،غم چهره اش را گرفت..
پدرم نگاهی به حسین کرد وگفت:بابا الآن وقت این حرف نبود نباید در چنین موقعیتی این حرف را می زدی.
حسین مودبانه گفت: چه فرقی می کند حاج آقا بهتراست از قبل خودش را آماده کند.
مادرم گفت:حسین دیگر نمی خواهد به جبهه بروی من طاقت ندارم.
حسین گفت:مادر! امام حسین(ع) فقط مشکی پوش نمی خواهد،از اینها فراوان دارد.
امام حسین(ع) رهرو می خواهد.
📕:نخل سوخته
#شهید_محمدحسین_یوسف_اللهی
#یاد_عزیزش_با_صلوات
@hadi_soleymani313
*﷽*
#مکتب_سردار_سلیمانی
#به_وقت_شهدا
#یاران_سردار
شب عید بود همه خانواده دور هم جمع بودند.چون اکثرا فرهنگی بودیم،هر کدام یک سکه از طرف اداره به عنوان عیدی گرفته بودیم.
حسین هم از منطقه آمده بود.آن شب خیلی از جبهه ورزمندگان صحبت کرد.در آخر گفت همه سکه هایشان را برای جنگ بدهند.
کسی مخالفت نکرد.هر کس سکه خود را آورد و به او داد.وقتی سکه مرا گرفت حرف جالبی زد که هیچ وقت از ذهنم نمی رود.
گفت:سکه را بده به من نگو سکه را دادم به حسین ، بگو سکه را دادم به خدا.
بگذار نیتت خالص باشد.اگر به جبهه ها کمک می کنی در واقع با خدا معامله می کنی.
📕:نخل سوخته
🌷عارف لشکر ثارالله کرمان
#سردارشهیدمحمدحسین_یوسف_اللهی
#یاد_عزیزش_با_صلوات
@hadi_soleymani313
#به_وقت_شهدا
🌷پیکرهای ۱۹۲ شهید دفاع مقدس از مرز شلمچه وارد کشور شد
🌷این شهدا متعلق به عملیات های والفجر مقدماتی، والفجر یک، رمضان، خیبر، بدر، کربلای۴، کربلای۵، تک دشمن و بیت المقدس ۷ هستند
روحشان شاد و یاد عزیزشان با صلوات
@hadi_soleymani313
*﷽*
#به_وقت_شهدا
#یاد_یاران
داشتم بدنش را می شستم ، چشمم به پاهای مجروحش افتاد. وقتی که دقت کردم ، دیدم پایش سوراخ است.
یعنی حفره ای در آن ایجاد شده بود و دکتر ها یک لوله یک پلاستیکی کار گذاشته بودند ، که از این طرف می شد آن طرف را دید.
به خاطر همین من پاهایش را خیلی آرامتر می شستم. سعی می کردم خیلی آهسته و با احتیاط کیسه بکشم.
اما حسین گفت : هادی
گفتم : بله.
گفت : محکم بکش. روی این زخم ها را هم بکش. گفتم : آخر اذیت می شوی.
تازه ممکن است خطرناک باشد.
گفت : مگر چقدر کارشان دارم که تو اینقدر نازشان می کنی. این ها را من فقط در همین عملیات احتیاج دارم.
تمام وجودم و این پاها را فقط برای این عملیات می خواهم نه بیشتر.
آن لحظه حرفش را باور نکردم چون از آینده هیچ خبر نداشتم.
📕 :نخل سوخته
#شهید_محمد_حسین_یوسف_اللهی
#یاد_عزیزش_با_صلوات
@hadi_soleymani313
*﷽*
در مکتب شهادت
#به_وقت_شهدا
کوملهها بشدت شکنجش کرده بودن، هیچ ناخنی در دست و پا نداشت،تمام ناخن هایش را کشیده بودند جای جای سرش شکسته و کبود بود، موهای سرش رو تراشیده و در روستا میگردوندن، شرط رهاییش توهین به حضرت امام(ره) بود اما او مقاومت کرد؛
پس از یازده ماه اسارت و شکنجههای بسیار در ۱۷ سالگی زنده بگورش کردن
#عند_ربهم_یرزقون
#شهیده_ناهیدفاتحی_کرجو
#یاد_عزیزش_با_صلوات
@hadi_soleymani313