eitaa logo
اصالت اندیشه
273 دنبال‌کننده
666 عکس
275 ویدیو
40 فایل
یادداشتهای‌پراکنده‌ و فرسته‌های جالبی که به چشمم میخورد سیدهادی‌حسینی‌اصل محصل دروس خارج حوزوی دانشجوی دکترای مشاوره خانواده هم‌بنیانگذار و مدیر شتابدهنده استعداد اوجمان owjeman.ir @hoseini_asl http://eitaa.com/joinchat/2295201792Cf031f5dd86
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا خیلی رزقها رو به بنده عنایت کرده اساسا خودم رو از طلبه های خوش روزی میدونم اما یه رزق بزرگ در زندگی علمی و طلبگی من، هفت سال نفس کشیدن در مدرسه ای بود به نام -امام_محمد_باقر علیه السلام که معمولا طلاب به نام موسسش؛ میشناسندش خیلی خوبیها داشت و داره اونجا اساتید و طلاب خوب، محیط مناسب و... اما بارها به مدیران مدرسه گفته ام بالاترین ویژگی و حسن مدرسه (که به نظرم باقی محاسن هم معلول اون هستش)، اینه که دعای خیر یک حیِّ سلیم النفس با تقوا مثل آسِدموسای پشت سرشه(ولو برخی حرکات ایشون برام هضم نمیشه) . پ ن: یه مساله ای که باید در کل جامعه ایران و مجامع سیاسی و حوزوی حتی بیشتر جا بیفته، نقدپذیری و رعایت آداب نقده. یعنی از یک طرف معمولا حوصله و تاب شنیدن نقد رو داریم و از اون طرف معمولاتر(!) نقدهامون هم ایراد داره و بعضا مرزش با تخریب و هتک خلط میشه ماجرای دیدار اخیر آقا موسی با برخی چهره های سیاسی و در ادامه اخیر بیشتر از پیش این مساله و البته ضعف در بین عامه مردم و حتی چهره های‌برجسته رو نشون داد. اما... اما تلخ ماجرا، سینه چاک شدن عده ای معلوم‌الحال برای حفظ کیان است!!!! افرادی که دیروز مدافع امثال (هتاک به اصل تقلید و مرجعیت) بودن امان از چرخ دنیا و سیاسیت بازی کثیف انسان دوپا!!!! . عکس نوشت: مفتخر شدن بنده به لباس روحانیت توسط دستان مبارک حضرت آیت الله العظمی‌شبیری زنجانی ۱۷ ربیع‌الاول سال۹۲ شمسی @hadihoseiniasl
این متن رو ماه رجب سال 96 و قبل از انتخابات ریاست جمهوری در اینستاگرام نوشتم. فکر میکنم این روزها بازنشر آن خالی از لطف نباشد 🔴 تجربه تلخ انتخاباتی و تلنگری بزرگ برای امروز ما! 🔸من یک درس شخصی را برای شما می‌‌گویم. در سال 1325 که مرحوم آقا فوت کرد و آقای شد من در فاصله چند روز گفتم تمام مشکلات من در باب «خلافت» حل شد، یعنی گذشته را در پرتو حال شناختم. آقای آقا سید ابوالحسن «مرجع کل فی الکل» بود و من حدود هشت سال بود که در قم بودم و افراد زیادی را می‌شناختم که آدم‌های خوبی بودند. 🔹در آن چند روز یک‌مرتبه می‌خواست یک قدرت بزرگ روحانی از مقامی به مقام دیگر منتقل شود، یک امتحان بسیار بزرگ. من یک‌مرتبه دیدم مثل اینکه حوزه زیرورو شد. یک حالت هول عجیبی به افراد افتاد. حال، هرکسی گرایشی به یک آقا داشت. در راه گرایش به این آقا و کوبیدن بقیه آقایان همه چیز فراموش شده بود. مثل اینکه موقتاً همه، همه چیز را فراموش کرده بودند. یک حالت به وجود آمده بود. این آن را تعدیل می‏‌کرد و آن یکی را تفسیق، و دیگری به عکس. 🔸گفتم ! بشر چه موجودی است! پس اگر روزی پیغمبری بخواهد بمیرد و یک خلافت به آن عظمت بخواهد منتقل شود، می‏‌بیند آن عادل‌ترین عادل‌ها تبدیل می‌‏شود به فاسق‌ترین فاسق‌ها. 🔹از امتحان‌هایی که در زمان حاضر برای بشر پیش می‌‏آید انسان می‌‏تواند طبیعت بشر در گذشته را بفهمد، که می‌فهمد. همین ماها هم اگر بودیم از همین کارها می‌کردیم. چیز عجیبی نیست که انسان فکر می‌کند آدم‌های خیلی استثنایی آمدند علیه السلام را کردند. نه، اگر ماها هم بودیم همین کارها را می‌کردیم. 📙 استاد مطهری، فلسفه تاریخ، ج1، ص180 پ ن: استادی داشتم که میگفت ما، ما، مردم ما چند سال زحمت میکشند، مواظبت میکنند اما یک که میرسد همه را بر باد میدهند پ ن ۲ : امیدوارم مجبور نباشیم از ایام انتخاباتمون استغفار کنیم @hadihoseiniasl
✔️ بیانات آیة الله شبیری زنجانی حفظه الله درباره‌ی شخصیت امام خمینی رحمه الله، جزئیات وقایع ۱۵ خرداد در قم و اقدامات علماء در از امام: 🔹 جزءِ نوادرِ قرون انسان‌های طرز فکرشان با انسان‌های متفاوت است. لذا فکر در دیگران وجود نداشت. آقای خمینی دلِ قوی داشت و در شجاعت جزء قرون و در این جهت مشابه مرحوم مدرّس بود که در شجاعت نادره‌ای بود. 🔹 سخن‌رانی ۱۵ خرداد سال ۴۲ در مدرسه فیضیه باره دو سه شب قبل از پانزده خرداد ۱۳۴۲، از طرف آقای گلپایگانی به منزل حاج آقای ما آمدند و گفتند که آقای خمینی می‌خواهد در سخن‌رانی کند و داریم که تصمیم دارد ایشان را کند و این کار جدّی است و آقای خمینی حرف ما را نمی‌کند و از حاج آقای والد خواسته بودند چون با آقای خمینی است، آقای خمینی را از این کار منصرف کند. شب عاشورا نیمه شب هم بعضی از زنجانی‌ها حاج آقا را بیدار کردند که شما آقای خمینی را از این کار کنید. روز عاشورا مرحوم والد، من را فرستادند که به منزل آقای خمینی بروم و از طرف ایشان بخواهم نکند. منزل آقای خمینی خیلی بود، چون می‌خواستند برای سخن‌رانی بیایند. موفق نشدم آقای خمینی را ببینم. آقای شهاب اشراقی ایشان را دیدم و مطلب را به او گفتم. آقا شهاب رفت و به آقای خمینی اطلاع داد ولی آقای خمینی گفته بود که این‌ها و است و نکرده بود. بعد هم آقای خمینی به فیضیّه آمد و سخن‌رانی کرد. ولی او را نکردند. آقا شهاب مرا دید و گفت: دیدی تهدید و ارعاب بود و خطری نبود؟! البته طبیعی هم بود که حکومت در روز عاشورا اقدام به نکند، چون مردم بودند و غائله بیش‌تر می‌شد ولی بعد از دو روز ایشان را دستگیر کردند. 🔹 تلاش علماء برای جلوگیری از آسیب رساندن رژیم پهلوی به امام خمینی رحمه الله وقتی آقای خمینی را کردند، آقای ، آقای ، آشیخ محمد تقی ساکن تهران و آمیرزا احمد اقدام کردند و درباره مصونیت قضایی آقای خمینی نامه‌ای به دستگاه حاکم دادند. نامه به امضاء این چهار عالم، ولی نامه از آقای بود. از خود آقای شنیدم که گفت: «متن نامه را من نوشتم.». قاعدةً هم آن نوشته با آقای شریعتمداری بود نه با قلم آقایان دیگر. مفاد نامه این بود که آقای خمینی و است. قانون درباره مجتهد تصریح به مصونیت قضایی ولی آقای شریعتمداری به قانون استدلال کرد که چون طبق قانون هستند و طراز اوّلِ بر نمایندگان دارند، پس فقهاء و مجتهدین مصون هستند. 🔹 جلسه‌ی چاره‌اندیشی علماء در منزل آیةالله سید احمد زنجانی رحمه الله وقتی آقای خمینی را دستگیر کردند، همه آقایان (غیر از که به صحن مطهر رفته بود.) در بالاخانه منزل حاج آقای جمع شدند. آقای ، آقای ، آقای میرزا هاشم بودند. آقای نبودند چون ایشان اصلاً جایی نمی‌رفت! آقای آمد و قدری اظهار حرارت و ناراحتی کرد. آقای گلپایگانی هم قدری به آقای مشکینی تند شد. بعداً آقای مشکینی درباره تندی آقای گلپایگانی به وی، می‌گفت: «ما تحمّل می‌کنیم.» آقای حاج آقا رضا روی پلّه‌های بالاخانه نشسته بود و جلو بعضی از اشخاصی را که مناسب نبود در جلسه بالاخانه شرکت کنند، می‌گرفت و نمی‌گذاشت بالا بیایند. یکی از اصحاب نزدیک یکی از آقایان که بود با مرتبط است، خواست بالا بیاید ولی حاج آقا رضا جلویش را و خیلی به آن شخص برخورد! 🔹 تجمعِ اعتراضیِ علماء در شهر ری بعد از آن جلسه قرار شد علما در شهر ری کنند. آقای شریعتمداری به آقایان نامه نوشت و آن‌ها را برای اجتماع کرد. آقای میلانی، آقای آخوند ملّاعلی و آقای آمیر سید علی اهوازی جزء آقای شریعتمداری بودند. در اجتماع شهر ری آسید ابوالحسن را نیز آورده بودند. 🏷 به نقل از نسخه‌ی قدیم سایت مرجع بزرگوار برداشت از کانال تفقه زیر نظر صدیق عزیزم آقای قنبریان
هدایت شده از اصالت اندیشه
این متن رو ماه رجب سال 96 و قبل از انتخابات ریاست جمهوری در اینستاگرام نوشتم. فکر میکنم این روزها بازنشر آن خالی از لطف نباشد 🔴 تجربه تلخ انتخاباتی و تلنگری بزرگ برای امروز ما! 🔸من یک درس شخصی را برای شما می‌‌گویم. در سال 1325 که مرحوم آقا فوت کرد و آقای شد من در فاصله چند روز گفتم تمام مشکلات من در باب «خلافت» حل شد، یعنی گذشته را در پرتو حال شناختم. آقای آقا سید ابوالحسن «مرجع کل فی الکل» بود و من حدود هشت سال بود که در قم بودم و افراد زیادی را می‌شناختم که آدم‌های خوبی بودند. 🔹در آن چند روز یک‌مرتبه می‌خواست یک قدرت بزرگ روحانی از مقامی به مقام دیگر منتقل شود، یک امتحان بسیار بزرگ. من یک‌مرتبه دیدم مثل اینکه حوزه زیرورو شد. یک حالت هول عجیبی به افراد افتاد. حال، هرکسی گرایشی به یک آقا داشت. در راه گرایش به این آقا و کوبیدن بقیه آقایان همه چیز فراموش شده بود. مثل اینکه موقتاً همه، همه چیز را فراموش کرده بودند. یک حالت به وجود آمده بود. این آن را تعدیل می‏‌کرد و آن یکی را تفسیق، و دیگری به عکس. 🔸گفتم ! بشر چه موجودی است! پس اگر روزی پیغمبری بخواهد بمیرد و یک خلافت به آن عظمت بخواهد منتقل شود، می‏‌بیند آن عادل‌ترین عادل‌ها تبدیل می‌‏شود به فاسق‌ترین فاسق‌ها. 🔹از امتحان‌هایی که در زمان حاضر برای بشر پیش می‌‏آید انسان می‌‏تواند طبیعت بشر در گذشته را بفهمد، که می‌فهمد. همین ماها هم اگر بودیم از همین کارها می‌کردیم. چیز عجیبی نیست که انسان فکر می‌کند آدم‌های خیلی استثنایی آمدند علیه السلام را کردند. نه، اگر ماها هم بودیم همین کارها را می‌کردیم. 📙 استاد مطهری، فلسفه تاریخ، ج1، ص180 پ ن: استادی داشتم که میگفت ما، ما، مردم ما چند سال زحمت میکشند، مواظبت میکنند اما یک که میرسد همه را بر باد میدهند پ ن ۲ : امیدوارم مجبور نباشیم از ایام انتخاباتمون استغفار کنیم @hadihoseiniasl