خدا خیلی رزقها رو به بنده عنایت کرده
اساسا خودم رو از طلبه های خوش روزی میدونم
اما یه رزق بزرگ در زندگی علمی و طلبگی من، هفت سال نفس کشیدن در مدرسه ای بود به نام #مدرسه_فقهی-امام_محمد_باقر علیه السلام که معمولا طلاب به نام موسسش؛ #مدرسه_آیت_الله_شبیری میشناسندش
خیلی خوبیها داشت و داره اونجا
اساتید و طلاب خوب، محیط مناسب و...
اما بارها به مدیران مدرسه گفته ام بالاترین ویژگی و حسن مدرسه (که به نظرم باقی محاسن هم معلول اون هستش)، اینه که دعای خیر یک #مرجع حیِّ سلیم النفس با تقوا مثل آسِدموسای #شبیری_زنجانی پشت سرشه(ولو برخی حرکات ایشون برام هضم نمیشه)
.
پ ن:
یه مساله ای که باید در کل جامعه ایران و مجامع سیاسی و حوزوی حتی بیشتر جا بیفته، نقدپذیری و رعایت آداب نقده. یعنی از یک طرف معمولا حوصله و تاب شنیدن نقد رو داریم و از اون طرف معمولاتر(!) نقدهامون هم ایراد داره و بعضا مرزش با تخریب و هتک خلط میشه
ماجرای #انتشار_تصاویر دیدار اخیر آقا موسی با برخی چهره های سیاسی و در ادامه #نامه اخیر #آیت_الله_یزدی بیشتر از پیش این مساله و البته ضعف #سواد_رسانه در بین عامه مردم و حتی چهره هایبرجسته رو نشون داد.
اما...
اما #طنز تلخ ماجرا، سینه چاک شدن عده ای معلومالحال برای حفظ کیان #مرجعیت #شیعه است!!!! افرادی که دیروز مدافع امثال #آغا_جری (هتاک به اصل تقلید و مرجعیت) بودن
امان از چرخ دنیا و سیاسیت بازی کثیف انسان دوپا!!!!
.
عکس نوشت: مفتخر شدن بنده به لباس روحانیت توسط دستان مبارک حضرت آیت الله العظمیشبیری زنجانی ۱۷ ربیعالاول سال۹۲ شمسی
@hadihoseiniasl
مشکل اصلی؛ نشست اساتید یا جامعه مدرسین؟!
چند مدتیست بحث اعلام مرجعیت برخی اساتید و فضلا دامنه زیادی در فضای طلاب داشته
گرچه دغدغه صیانت از اخلاق و تهذیب و حوزه علمیه بسیار مقدس است و باید از همه اندیشه ورزان و قلم زنندگانی که با رعایت آداب استاد و شاگردی در این عرصه قلم میزنند تقدیر نمود، لکن گاهی....
گاهی احساس میکنم برخی حساب و کتابهای پشت (یا حتی پس) پرده با فلان مجموعه یا بهمان تشکل (ولو با نیت خالص و برای حفظ کیان مرجعیت) در میان است
نشست اساتید با برنامه ریزی دقیق و هوشمندی درست مبنی بر هدف گذاری امور صنفی روحانیت و اساتید و البته با صبر حدود بیست ساله هماکنون نهادی جا افتاده و معتبر شده است. در مقابل جامعه مدرسینی که روزگاری یکه تاز میدان بود به دلایل متعدد (از ناکارآمدی در اداره امور صنفی روحانیت گرفته تا احساس وظیفههای غیر ضروری و بعضا مضر سیاسی نظیر اعلامیه های حمایتی فلان نامزد و بهمان کاندیدا) جایگاه خود را در بین بدنه طلاب (از انقلابی گرفته تا خاکستری و منتقد) تا حد زیادی از دست داده است.
طبعا دوستان #انقلابی و #انقلابی_نما (با تفاوت در دیدگاه و انگیزه) از این مسأله خوشنود نیستند.
متاسفانه انقلابینماها به جای درمان ریشهای مشکل و تصحیح و اصلاح در امثال جامعه مدرسین، سادهترین راهکار را انتخاب میکنند: «برخورد پلیسی!»
یعنی گیر دادن بجا و نابجا به نشست اساتید با توهم مطرود ساختن آنها از سوی بدنه حوزه و طلاب و اساتید (که البته نتیجه عکس هم ندهد که میدهد حداقل آب در هاون کوبیدن است).
بدیهیست منظور از این کلام ارزشگذاری و خوب و بد انگاری عملکرد نشست اساتید نبوده که مانند همه مجموعه ها ترکیبی از عملکرد مثبت و منفی هستند و به زعم این کمترین ایراداتی هم دارند (و البته گمان من این است که حتی بر فرض تحصیل سیادت نسبی بر ساختار صنفی حوزه در آینده نه چندان دور، سرعت افولشان به مراتب بیشتر از جامعه مدرسین خواهد بود)؛ فقط خواستم توصیف حال کنم.
حال اما
در مورد #مرجعیت یا #سودای_مرجعیت مشکل اصلی این است بچه انقلابیهای که استعداد اجتهاد داشتند، بعضا بنا بر احساس وظایف واجب (چون جنگ و مسؤولیتهای نظام و...) یا مستحب (چون تبلیغ و بصیرت افزایی و... ) از واجبات کفایی دیگر باز ماندند. اکنون هم چهره خاصی برای پوشاندن ردای سیادت حوزه (=مرجعیت) نداشته یا کم داشته و قهرا مقدار معتنابهی دردمان آمده است.
چاره نیست. چند سالی باید این درد را تحمل کنیم و البته با برنامه ریزی صحیح (و نه #تحولهای_سلف_سرویسی ) طلاب انقلابی و معتقد به مفاهیمی چون تمدن اسلامی و... تربیت کنیم. آن وقت این بقیه هستند که دنبالمان خواهند افتاد.
راه صحیح تغییر و تصحیح این است ظاهرا
#سودای_مرجعیت
#حوزه_علمیه
#مرجعیت
#جامعه_مدرسین
#نشست_اساتید
@hadihoseiniasl