eitaa logo
🌱 حـــديثــــ‌ عـــشـــق (رمان)
7.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
❤ #حـــديثـــ‌عــشــقِ تــو دیــوانــه کـــرده عــالــم را... 🌿 رمان آنلاین #چیاکو_از_خانم_یگانه 🌼برنده‌ی‌ عشق از #میم‌دال ♻ #تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خــــدایــــاحفـظ ڪن مردمِ سـرزمینـم را از بلاها، سختی‌ها، مصیبت‌ها و گرفتاری‌ها خدایا خودت پناه و تسڪینِ دردهایشان باش خدایا دلشوره و دلواپسے را از ڪشور ما دور ڪن آمیـــن 🌙شبتون در پناه امن الهــی🌙
هدایت شده از 💚 تبلیغات فاطمی 💚
تا حالا شده برات مشکلی پیش بیاد که هرچی فکرکنی نتونی علتی براش پیدا کنی؟🤔 درباره ♨️سحر ♨️چشم زخم ♨️مس جن چیزی شنیدی؟ درباره این ها و موارد مختلف تو کانالمون مباحث علمی ارائه دادیم... 📞 امکان مشاوره تلفنی رایگان راجع به مشکلات ماورائی هم فراهم شده... بیا کانال ما و کلی مطالب مفید یاد بگیر👇 https://eitaa.com/joinchat/959381504C0eed3557d5 و یک خبر خوب😍 📜دوره آشنایی با آسیب های ماوراء الطبیعه بصورت آفلاین آغاز شد. منتظر حضور شما هستیم🙏
‌ ‌🌷 صبحم باش تا به شوقِ از شب بگذرم ؛ ای حضور از آفتاب زیباتر ... سلام صبحت بخیر❤
- شهیدحمیدرضامدنی‌قمصر🌿'! • . شیمیایی بود ، برای درمان به انگلیس اعزام شد خون لازم داشت ، گفت خونِ غیرمسلمان نزنید ؛ توجه نکردند!!🔪🚶🏿‍♂ هر چھ زدند بدنش نپذیرفت ، خونِ یک مسلمان جواب داد. پزشکش مسلمان شد و گفت : معجزه است ..!(:🌱' 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از رمان چیاکو
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️ 🌿❄️ ❄️ _نرسیدیم که.... _میخوام همین جا پیاده بشم. _هنوز بارون میاد. _جناب فرداد... میخوام پیاده بشم. _خیلی خب.... گوشه ی خیابان نگه داشتم و فوری گفتم: _صبر کنید.... دستش روی دستگیره ی در خشک شد. _شما چرا اینقدر زود عصبی میشی؟!... من فقط خواستم راهنمایی تون کنم. این بار صدایش را بالا برد. _خسته شدم از دست راهنمایی های شما.... بارها در مورد جناب مهندس به من فرمودید... منم گفتم خودم میتونم در موردش تصمیم بگیرم.... ولی اومدید و دسته گل ایشون رو انداختید دور.... اصلا به شما چه ربطی داشت که ایشون برای بنده دسته گل فرستادن؟!... شاید من می خواستم به ایشون جواب رد بدم اما دسته گل ایشون رو نگه دارم. _شما انگار خیلی عاشق دسته گل هستید! _فکر می کنم به خودم ربط داره... شما اونقدر خودخواهید که همه باید مثل شما فکر کنند؟! مکثی کرد و ادامه داد : _بله... من عاشق گل رُز هستم.... حالا میشه دیگه تو کاری که به شما ربطی نداره دخالت نکنید؟ دستگیره ی در را کشید و از ماشین پیاده شد. بعد قبل از بستن در ماشین نگاه تندش را به من انداخت و باز با جدیت گفت : _ممنون بابت زحمتی که کشیدید.... و در را بست. از آینه ی وسط ماشین نگاهش کردم. چند متری به عقب برگشت تا در ایستگاه اتوبوس بنشیند. پف بلندی کشیدم و زیر لب زمزمه کردم: _اونقدر اونجا بشین تا زیر این بارون بِچای.... دختره ی زبون دراز! اما با آنکه آن لحظه از دستش کمی عصبانی شدم اما وقتی نزدیک خانه ام بودم ، در خیابان اصلی نزدیک به خانه، با دیدن یک گل فروشی فکری به سرم زد. « من عاشق گل رُز هستم » این حرفش به خاطرم آمد و در تصمیمی عجیب، یک سبد گل رز آبی خریدم. زیبایی خیره کننده ای داشت. آن را در یخچال خانه گذاشتم برای فردا! ❄️🌿 حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️ 🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖ 🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹 🌿 ❄️🌿 🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
👈دنی بلوم فوتبالیست آلمانی و 🍃اسلام به من امید و قدرتی فوق العاده داده.... 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
۞﴾﷽﴿۞ ‌ و زندگےام بر روالِ تڪرارِ دوست داشتَنَت،تڪرار میشود❤️ 🌦⃟🪴  𝒮𝓉𝑜𝓇𝓎‌_ 𝑀𝒶𝓏𝒽𝒶𝒷𝒾 🔗⃟‌‌‌ ❤️➹🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از رمان چیاکو
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️ 🌿❄️ ❄️ و فردای آن روز، با یک سبد گل رُز وارد شرکت شدم. اول از همه سبد را به آبدارچی شرکت دادم و گفتم : _این سبد گل رو ببرید به اتاق خانم سرابی ولی نگید از طرف کی. _چشم جناب. تا آخر ساعت کاری شرکت صبر کردم اما مشتاق بودم قیافه ی آن دختر زبون دراز را بعد از اینکه می فهمید دسته گل از طرف من است را ببینم. آخرین لحظات ساعت کاری بود که این بار هم خودم به اتاق سرابی سر زدم. تا در اتاق را باز کردم سبد گل را روی میز مقابلش دیدم اما فوری آن را از روی میز برداشت و با دو دست روی پاهایش گذاشت. از این کارش خنده ام گرفت. فکر می کرد این سبد گل را هم می خواهم حواله ی سطل آشغال کنم! آقای اَشکانی نگاهم کرد که گفتم : _خسته نباشید جناب اَشکانی.... و این یعنی پایان ساعت کاری. _شما هم خسته نباشید جناب فرداد... خداحافظ خانم سرابی. _خداحافظ. با رفتن اَشکانی به سبد گل اشاره کردم و در حینی که دو دستم را پشت کمرم می بردم گفتم: _می بینم که باز روی میز شما یه سبد گُله! با اخم جوابم را داد. _بله.... منم به شما گفتم که گل رُز دوست دارم. لبخندم را با دو انگشت اشاره و شست محو کردم و باز گفتم : _این سبد گُل مشکلی نداره.... بذارید رو میزتون باشه. متعجب به سبد گل نگاهی انداخت که ادامه دادم: _بابت اتفاقات اخیر شاید لازم به یه عذرخواهی مختصر بود.... نه؟! نگاهش بین سبد گل و من در گردش بود. _این سبد گُل رو شما آوردید؟! _قابل شما رو نداره. چشمانش از تعجب، شاید رنگ عوض کرد! _واقعا!!... شما این سبد گل رو خریدید؟! با دست راست به سبد اشاره کردم. _گفتید گل رُز دوست دارید خب.... لبخند زد. _خیلی ممنونم.... خیلی با ارزشه برام. اَبروهایم از حرفش بالا پرید. با ارزش! چند شاخه گل! ❄️🌿 حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️ 🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖ 🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹 🌿 ❄️🌿 🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ღ شاید این اشتباهےآمده دنبالِ من بارها‌سنجیده‌‌ام، هم‌قدّ این‌غم‌نیستم😭💔 🌦⃟🪴  𝒮𝓉𝑜𝓇𝓎‌_ 𝑀𝒶𝓏𝒽𝒶𝒷𝒾 🔗⃟‌‌‌ ❤️➹ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
6.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خــــدایــــاحفـظ ڪن مردمِ سـرزمینـم را از بلاها، سختی‌ها، مصیبت‌ها و گرفتاری‌ها خدایا خودت پناه و تسڪینِ دردهایشان باش خدایا دلشوره و دلواپسے را از ڪشور ما دور ڪن آمیـــن 🌙شبتون در پناه امن الهــی🌙
‌ ‌🌷 صبحم باش تا به شوقِ از شب بگذرم ؛ ای حضور از آفتاب زیباتر ... سلام صبحت بخیر❤