eitaa logo
🌱 حـــديثــــ‌ عـــشـــق (رمان)
7.1هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
❤ #حـــديثـــ‌عــشــقِ تــو دیــوانــه کـــرده عــالــم را... 🌿 رمان آنلاین #چیاکو_از_خانم_یگانه 🌼برنده‌ی‌ عشق از #میم‌دال ♻ #تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
ـــــــخـــــــدا نـکـــــنـدـــــــ برای تعجـیل فـــرج ـــــــــدعــــا کـنــیـمــــــــــ .....از طــــرفـــی..... برای تأخـیــــر فــــرج ــــــــگـــــــــــنـــــــــــــاهـــــ ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جمعہ یعنے عطر نرگس در هوا سر مےڪشد جمعہ یعنے قلب عاشق سوے او پر مےڪشد جمعہ یعنے روشن از رویش بگردد این جهان جمعہ یعنے انتظار مَهدے صاحب زمان اللهم عجل لولیک الفرج
♥️..... هر کسی گفت حسین♥️ خودش نگفت حسین..♥️ انداختن تو دهنش گذاشتن تو قلبش 🤍 ♥️
📍برای ماه محرم آماده ای؟ از سایت «اسم من» میتونید لباس محرمی با گلدوزی اختصاصی اسم کودک عزیزتون و طرح انتخابی خودتون رو سفارش بدید و برای محرم آماده بشید! برای دیدن مدل ها و سفارش روی لینک زیر بزنید: https://dsmn.ir/zZqwyw https://dsmn.ir/zZqwyw برای دریافت به موقع عجله کنید❤️ کانال هم عضو شید: 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2333409311C4e5586fc6b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای نسیم بی قرار روزهای عاشقی هر کجا زلفی پریشان شد گمان کردم تویی فاضل_نظری 🍃🌸 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
❌وی ای پی بسته شده است ❌ دوستان عزیز که هنوز درخواست وی ای پی دارند، باید منتظر باشند تا هفته های آینده ان شاء الله ❌❌❌❌❌❌❌
به قلبم معذرت خواهی بسیاری بدهکارم.. بخاطر تمام روزهایی که گرفت شکست تنگ شد، و کاری از دست من برنمی آمد..! 🍃🌸 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آبروی ابرها را با نگاهم می برم من به هر قیمت شده باران برایت می خرم! در بساط من به جز این جان ناقابل که نیست هر چه می خواهی بگو، ارزان برایت می خرم! 🍃🌸 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از رمان چیاکو
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️ 🌿❄️ ❄️ _مدیر ساختمان هم اومد بهم گفت که باید شارژ ساختمان و پول آسانسور رو بدیم. باز هم جوابم سکوتش بود. _رادمهر.... من تنهایی می ترسم... تو رو خدا..... ببخشید.... اگر حرفی زدم که ناراحت شدی، معذرت می خوام.... بیا.... بیا پیشم..... خواهش می کنم. و تماس را قطع کرد! گوشی را انداختم روی مبل و بی اختیار گریه ام گرفت. لااقل بخاطر بهنام نمی خواستم خبر طلاقم به آن زودی در فامیل بپیچد. بخاطر نگاه های رامش .... آوا.... حتی عمو و زن عمو.... و از طرفی دلم می خواست کنار رادمهر بمانم. در یخچال را باز کردم و برای خودم با سوسیسی که در یخچال بود، سوسیس تخم مرغ درست کردم. اما هنوز لب نزده، در خانه زده شد. چادر سر کردم سمت آیفون رفتم. با دیدن رادمهر، چنان ذوق کردم که فوری گوشی را برداشتم و گفتم: _بیا عزیزم.... بیا بالا. و دکمه ی باز شدن در را زدم و دویدم سمت اتاق خواب. نگاهی به خودم در آینه انداختم. فوری یک رژ لب به لبهای بی رنگم کشیدم و دستی به موهایم و یک تاپ و شلوارک از کشوی درآور در آوردم و پوشیدم. هفته ها قبل خودم به اصرار رادمهر کمی وسایل برای خانه فرستادم. او چند کارگر گرفت و وسایل را چید و من اصلا خانه را ندیدم. دویدم سمت در و در را گشودم. با اخم هایش وارد خانه شد که گفتم : _سلام..... سوسیس تخم مرغ می خوری؟ نگاهی به من انداخت و گفت : _واسه کی تیپ زدی؟ _خب واسه شما.... _در رو روی مدیر ساختمان، این جوری باز کردی؟ _رادمهر!.... منو این جوری شناختی؟ بی جواب سوالم رفت سمت آشپزخانه. _خوش می گذره انگار... فوری گفتم: _نه به خدا... بی تو به من خوش نمی گذره. پوزخندی زد. _چرا؟! چون نمی تونی انتقامتو بگیری؟ _رادمهر غلط کردم... اگه حرفی زدم از روی ناراحتی بخاطر مرگ مادرم بوده... ببخشید.... من اگه نگرانت نبودم خاله زهرا رو نمی فرستادم که ببینه حالت چطوره.... من بودم بهش زنگ زدم که بیاد پیش تو چون تو هیچی نمی خوری. نگاه سردش روی چشمانم ماند. _چی از جونم می خوای عوضی ؟..... من خودم زیر سختی های زندگی لِه شدم. ❄️🌿 حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️ 🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖ 🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹 🌿 ❄️🌿 🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
😊❤امروز تکرار نمی شود لطفاً لبخند بزنید یک ،دو ،سه بگو سییب😊 🍃🌸 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
✿دلم دیوانگی، دیوانگی‌ها را دلم خواست سفر، خلوت بدون ترس و پروا را دلم خواست همان کاری که دل می‌خواست کردن همان راهی که دل می‌گفت رفتن کمی آسودگی، بی ترسِ فردا را دلم خواست... 🍃🌸 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•