#تصوف
📚 قاعده اساسى در باب توحيد، در نزد عقل و نقل، عدم قياس خالق به مخلوق، يا قاعده تباين است، كه اگر اين اصل مهمّ در مباحث توحيدى ناديده گرفته شود، قطعا وقوع در اوهام و انحراف از واقعيت را در پى خواهد داشت.
📚 ولى بنيان نظريه وحدت شخصى وجود، بر تشبيه حقّ تعالى به مخلوق نهاده شده است، به طورى كه اگر تشبيه را از آن حذف كنيم، شالوده آن فرو مى پاشد.
📚 آقاى وكيلى، در کتاب هفت روز در بهشت (انسان شناسى، جهان شناسى)، ص ۱۰۳ مى نويسد:
🔺خداوند، وجودش نامتناهى است و همه جا و همه چيز را پُر كرده و با همه همراه است و به همين جهت نمى تواند نسبتش با ديگر چيزها نسبت بيگانگى و بريدگى و جدايى كامل باشد و مخلوقات از او مستقل باشند.
🔸این کلام، دقیقا توضیح وحدت شخصی وجود است. آقای وکیلی، صوفی در لباس روحانیت است.
@hadise_shia
#تصوف
🔺چرا با اين كه مبناى آقاى وكيلى وحدت شخصى وجود - مبناى صوفّيه - است ولى در مباحث مختلف بر اساس مبناى فلسفى يعنى عليّت و تشكيك در وجود مشى كرده است؟ با اين كه ميان اين دو مبنا تفاوت زيادى است كه يكى از آنها اين است كه قائل به تشكيك، دوئيت واقعى و حقيقى ميان علّت و معلول را به رسميت مى شناسد ولى قائل به نظريه وحدت شخصى وجود آن را شرك مى داند.
🔺پاسخ اين سؤال زمانى روشن مى شود كه نگاهى به روش ملاّصدرا در مباحث معارفى داشته باشيم. وى با اين كه در آخر بحث، قول صوفّيه كه همان وحدت شخصى وجود است را مى پذيرد [۱] ولى در بسيارى از موارد با مبناى عليّت و تشكيك در وجود مشى مى كند.
🔺ملاّصدرا به صراحت مى گويد كه انگيزه او از مشى فلسفى در ابتدا و وسط بحث به جهت آن است كه مخاطب، مطالب وى را مستبعد نشمرد [۲]. بنابراين، روش فلسفى، ترفند خوبی براى مطالب صوفّيه در اذهان مخاطبين مى باشد. ملاّصدرا با همين روش، مبناى صوفّيه (یعنی وحدت شخصى وجود) را در آثارش مطرح كرده يعنى گام به گام مقصودش را به مخاطب القاء مى كند زیرا اگر در همان مرحلهی نخست مى گفت تمام ممكنات، امور عدمى هستند و وجود واحد شخصى همه جا را پُر كرده است «ولا موجود سوى اللّه» و هر آنچه مشاهده مى كنيد سراب، مجاز و اعتبارى است، مخاطبين هيچ گاه دعاوى را او را نمى پذيرفتند و انكارش مى كردند.
🔺آقاى وكيلى نيز به پيروى از روش ملاّصدرا، در كتاب هفت روز در بهشت (خداشناسى)، ابتدا برهان نظم و برهان فطرت و وجوب و امكان را مطرح مى كند كه همگى حاكى از دوئيت ميان علّت و معلول است.
🔺در كتاب معلم (خداشناسى) نيز به همين منوال برهان نظم و فطرت و وجوب و امكان را مطرح مى كند سپس از ص ۲۲۳ تا ۲۲۵ به صراحت مبناى صوفّيه (یعنی وحدت شخصى وجود) را براى معلم و استاد توضيح مى دهد تا او نيز به شاگردان القاء كند.
---------------------------------------------------
[۱] فكذلك هدانى ربى بالبرهان النير العرشى إلى صراط مستقيم من كون الموجود والوجود منحصرة فى حقيقة واحدة شخصية لا شريك له فى الموجودية الحقيقية ولا ثانى له فى العين وليس فى دار الوجود غيره ديار. اسفار، ج ۲، ص ۲۹۲.
[۲] سلكنا اوّلاً مسلك القوم فى أوائل الأبحاث و أواسطها، ثم نفترق عنهم فى الغايات لئلاّ تنبوا الطبائع عما نحن بصدده فى اوّل الأمر، بل يحصل لهم الاستيناس به، و يقع فى اسماعهم موقع القبول.
اسفار، ج ۱، ص ۸۵
@hadise_shia
#تصوف
📚در ديدگاه وحى، هيچ يك از اشياء همسان و همتاى خالق تعالى نيستند و خداى متعال ماوراء سنخ ممكنات است و قياس يكى به ديگرى از اساس باطل است. لذا براى اثبات وحدانيت حقّ تعالى، نيازى نيست منكر واقعيت دار بودن اشياء ممكنه شويم.
📚هنگامى كه ادلّه عقلى و نقلى قائم شد كه او بلاشبيه و بلاعديل است و از همه جهات يكتا و بى همتاست، ديگر واقعى بودن كثرات، صدمهاى به تفرد و وحدانيت او نمى زند، هر اندازه كه مخلوق متكثر باشند يگانگى او زير سؤال نمىرود، زيرا كه ممكنات، قابل قياس با ذات احديت نيستند تا يكتايى او را تحت تاثير خود قرار دهند. پس هم خالق و هم مخلوق داراى واقعيت مى باشند، ولى واقعيت هر كدام متناسب با شئون خود اوست كه اين امر موجب تباين و تفاوت بين حقيقت خالق تعالى و مخلوق شده است.
@hadise_shia
تابعین محمد حسین تهرانی.ogg
حجم:
5.88M
#تصوف
علامه تهرانی هر چه بگوید، مریدانش توجیه می کنند
@hadise_shia
#تصوف
آقاى وكيلى مى نويسد: انسان هر چه را دوست مى دارد به خاطر خوبى و كمال اوست و در حقيقت همه كمالات از آن خداوند است پس در حقيقت همه بدانند يا ندانند خدا را دوست مى دارند و به او محبّت مى ورزند گرچه در ظاهر گمان مى كنند كه محبوبشان غير از خداست... هر كس عاشق عكس هاى آينه هاست در واقع عاشق صاحب عكس است ولى چون از او غافل است مى پندارد محبوب و معشوق، خود عكس هاست. [۱]
اين گفتار بر اساس وحدت شخصى وجود است زيرا بنابر اين نظريه همه چيز مظهر خداست و نتيجه اش آن مى شود كه انسان هرچه را دوست بدارد در حقيقت خدا را دوست داشته و هر چه را عبادت كند در حقيقت خدا را عبادت كرده است.
از همين جاست كه مشايخ صوفّيه مريدانشان را به عشق زيبارويان امر مى كنند تا از راه آن به عشق خدا نائل آيند. [۲]
آقاى وكيلى مى نويسد: محبّت مجازى در صورتى كه شدّت يابد به طورى كه تمام همّ و غمّ عاشق را متمركز و منحصر در خود نمايد، يكى از بهترين راه هاى وصول به عشق حقيقى يعنى عشق به خداوند متعال است چرا كه شخص عاشق در چنين حالتى فقط با يك مانع رو به روست و آن تعلّق به معشوق مجازى است و لذا براى رسيدن به عشق خدا، كافى است همين يك مانع را بردارد يعنى متعلّق عشقش را از معشوق مجازى به معشوق حقيقى تبديل كند و شاهد وصل را در آغوش بگيرد. [۳]
ابن عربى مى گويد:
«محبت و عشق در طبیعت روحانیت انسان سرایت نمی کند مگر آنکه عاشق دختر یا پسری شود». [۴]
بعضى از مشايخ صوفّيه مى نويسد:
«چون همه عالم مظهر خداست، انسان هر معبودی را عبادت کند، عبادت خداست. پس انسان وقتی شیطان و جن و ملائک و آلت انسان را عبادت می کند، خدا را عبادت می کند و خودش نمی فهمد. [۵]
ابن عربى مى نويسد: «چون مرد دوستدار زن است، وصلت را به غايت آن طلب كرده است و در نشئه عنصرى وصلتى اعظم از نكاح نيست. پس حقّ را در آن كسى كه عبد، در او فانى شده بود مشاهده كند (یعنی در زن)، چه اين كه در واقع و نفس الامر التذاذ به حقّ است نه به غير حقّ... پس شهود مرد، حقّ تعالى را در زن، اتَمّ و اكمل است زيرا مرد، حقّ را در زن مشاهده مى كند». [۶]
----------
[۱] هفت روز در بهشت خداشناسى، ص ۲۱۷.
[۲] ملاّصدرا مى نويسد: «امر المشايخ مريدهم فى الابتداء بالعشق». اسفار، ج ۷، ص ۱۷۳.
[۳] عشق مجازى، ص ۷۵.
[۴] فتوحات المكيه، چاپ هیات مصری، ج ۱۴، ص ۶۳.
[۵] تفسير بيان السعادة فى مقامات العبادة سلطان عليشاه، ج ۲، ص ۴۳۷.
[۶] فصوص الحكم، ص ۲۱۷ ؛ ممد الهمم، ص ۶۰۷ - ۶۰۸.
@hadise_shia
#تصوف
🔺نمونه هایی از سخنان آقای حسن زاده آملی در شرح فصوص ابن عربی
ابن عربی:
و كان موسى أعلم بالأمر من هارون لأنّه علم ما عبده أصحاب العجل ، لعلمه بأنّ الله قد قضى ألَّا يعبد إلَّا إيّاه و ما حكم الله بشيء إلَّا وقع فكان عتب موسى أخاه هارون لما وقع الأمر في إنكاره و عدم اتساعه ، فان العارف من يرى الحقّ في كلّ شيء ، بل يراه عين كلّ شيء .
حسن زاده:
موسى ( ع ) بواقع و نفس الامر و به امر توحيد، اعلم از هارون بود . چه اينكه مىدانست اصحاب عجل ((گوساله)) چه كسى را پرستش مىكردند . زيرا او عالم بود كه خداوند حكم فرموده كه جز او پرستش نشود و آن چه را حكم فرمود ، غير آن نخواهد شد. ( پس جميع عبادتها عبادت حق تعالى است و لكن « اى بسا كس را كه صورت راه زد» بنا بر اين عتاب موسى برادرش هارون را از اين جهت بود كه هارون انكار عبادت عجل مىنمود و قلب او چون موسى اتساع ((وسعت)) نداشت. چه اينكه عارف، حق را ((خدا را)) در هر چيز مىبيند بلكه او را عين هر چيز مىبيند. (غرض شيخ در اين گونه مسائل در فصوص و فتوحات و ديگر زبر و رسائلش بيان اسرار ولايت و باطن است براى كسانى كه اهل سرّند هر چند به حسب نبوت تشريع، مقرّ است كه بايد توده مردم را از عبادت اصنام بازداشت چنانكه انبياء عبادت اصنام را انكار مىفرمودند).
🔸ممد الهمم در شرح فصوص الحكم، تألیف حسن حسن زاده آملى، چاپ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۸ش، ص ۵۱۴.
@hadise_shia
#تصوف
یکی دیگر از تعالیم انحرافی که توسط موسسه جوانان آستان قدس، به نوجوانان دهه هشتادی آموزش داده می شود، توصیه به ریاضت تا حدّ بیماری است.
کتاب "عشق خدا" همسو با صوفیه، ترک غذا را تا مرحله ضرر رساندن به بدن، امری پسندیده جلوه داده و از جوانان می خواهد بدون عقب نشینی، ریاضات عرفانی را تا سر حدّ مریضی ادامه دهند.
محمد حسن وکیلی نویسنده کتاب عشق خدا، (علی رغم اینکه در رساله های مراجع، شرط صحت روزه ماه رمضان، نداشتن ضرر جسمی برای مکلف است)، ریاضت کشیدن افراطی را از نظر فقهی مجاز دانسته و نوجوانان و جوانان را متقاعد می کند، ریاضت را حتی اگر موجب بیماری جسمی و آسیب به بدنشان شود، زیاده روی به شمار نیاورند و تا مریضی و نحیف شدن بدن ادامه دهند و خود را در این مسیر "بیمار محبت" بخوانند.
در بخشی از کتاب آمده است: اعلی درجه عاشقی چیست؟ عشق پسندیده است و هر چه بیشتر باشد و شدیدتر شود بهتر است. انسان نباید از عشق عقب نشینی کند و بگوید الآن محبت خدا در قلبم زیاد شده و دیگر زیاده روی نکنم. محبت خدا زیاده روی ندارد و هرچه بیشتر شود، بهتر است. انسانی که وارد وادی محبت شود ناخواسته از خورد و خوراک میافتد و طبیعتا این کار برای بدن ضرر دارد. یکی از سوالات فقهی و اخلاقی این است که آیا اشکال ندارد که انسان به خاطر عشق و محبت خدا بر خودش سخت بگیرد و بدنش نحیف و مریض شود؟ بزرگان فرموده اند این مطلب مرز دقیقی دارد. حفظ سلامتی واجب است اما اگر انسان در حفظ سلامتی کوتاهی نکرد بعد از آن در راه عشق و محبت خدا هر چه بلا و مصیبت و بیماری مبتلا شود، ایرادی ندارد...ثمره محبت، خواهی نخواهی مریضی جسمی است و حال و هوای اهل محبت با اهل دنیا متفاوت است. سختی تحمل میکنند و به آنها فشار میآید و آن آسایش و آرامش اهل دنیا را ندارند. آنها بیمار محبت می شوند.
عشق خدا، چرا و چگونه، ص۱۵۳
نگرشهای افراطی صوفیانه که اخیرا در موسسه جوانان آستان قدس به نام عرفان شیعی در حال گسترش میان جوانان است، ربطی به آموزهای اسلامی ندارد و جز اینکه جوانان را به آسیب های مختلف جسمی و روانی مبتلا کند و تعدادی بیمار روی دست خانواده و اجتماع بگذارد، ثمری نخواهد داشت.
خانواده های محترم باید مراقب فرزندانشان باشند تا با عناوین فریبندهای مثل عشق و محبت خدا در چاه تصوف نیفتند؛ چرا که استفاده از الفاظ زیبا یکی از روش های متداول صوفیه برای جذب جوانان به فرقه خود بوده است.
@hadise_shia
#تصوف
#حرفهایمتناقض
📚 آیا اعتبار روایات وابسته به خواب دیدن است؟
🔺محمد حسن وکیلی میگوید:
رجوع به روايات، در بسيارى از مباحث معارف دور آشكار است؛ چون اعتبار و قيمت روايات، به ثبوت وجود خداوند و وحدت و حكمت و علم و قدرت او و بعثت رسول اللّه (صلى الله عليه و آله و سلم) و ثبوت اختيار و قدرت بشر بر امتثال و... مى باشد، پس معنا ندارد در اين مباحث، به روايات مراجعه شود، مگر براى كسانى كه پيش از اعتقاد به خدا و رسول اللّه (صلى الله عليه و آله و سلم) با ديدن يك خواب يا كرامت، به ولايت و عصمت اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) معتقد مى شوند. [۱]
🔸وكيلى، موانع دیگری نیز براى تمسك به احاديث در عقايد بیان میکند، با این حال، در مبحث خداشناسى، به روايات استدلال مى كند [۲] و در نوشتارى كه در سايتش گذاشته، مدّعى است چند روايت صريح در وحدت وجود است و روشن است كه وحدت وجود، از مباحث توحيدى است و چنانكه نقل كرديم او قائل است که تمسك به روايات در بحث وحدت خداوند، مستلزم دورى آشكار است و واضح است كه دور، دليل عقلى است و تخصيص بردار نيست.
----------
[۱] صراط مستقيم، ص ۱۰۰ - ۱۰۱.
[۲] مراجعه كنيد به: هفت روز در بهشت خداشناسى، ص ۹۷ - ۱۳۸ - ۱۴۴ - ۱۵۰.
@hadise_shia
#تصوف
🔺نمونه هایی از سخنان آقای حسن زاده آملی در شرح فصوص ابن عربی
🔺پس خداوند تعالى فرمود (لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ الله هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ) (مائده۱۷) پس جمع كردند بين خطا و كفر در تمام يك كلمه ، نه به قولشان هو الله و نه به قولشان ابن مريم.
🔺مقصود اين است كه هويت حق تعالى به صورت عيسى متعين شده و ظاهر گرديده است چنانكه به صورت همه عالم در آمده است.
🔺اينكه آنان گفتند خداوند مسيح بن مريم است از جهت تعيّن هويت حق، به صورت عيسوى راست گفتهاند و همچنين اينكه عيسى مسيح بن مريم است راست گفتهاند و لكن حصر حق تعالى در صورت عيسى نادرست و باطل است زيرا همه عالم چه غيب و چه شهود صورت حق است نه عيساى فقط.
🔸ممد الهمم در شرح فصوص الحكم، تألیف حسن حسن زاده آملى، چاپ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۸ش، ص ۳۵۷.
@hadise_shia
#تصوف
تصوف حوزوی
سخنان ابن عربی
🔺محمد حسین تهرانی معروف به علامه تهرانی، از سید هاشم حداد نقل میکند:
🔺مرحوم آقا ( آقای قاضی) به محیی الدین عربی و کتاب فتوحات مکیه وی بسیار توجه داشته و میفرمودهاند: محیی الدین از کاملین است.
روح مجرد، ص۳۴۲، ترجمه و نشر دوره علوم و معارف اسلام.
┄┄┄┄┅┅═✧❁❁✧═┅┅┄┄┄
🔺حال ببینیم پیر و مراد آقای قاضی (یعنی ابن عربی) چه چیزهایی در کتابهای خود گفته است:
🔺رأيت ليلة أني نكحت نجوم السماء كلها فما بقي منها نجم إلا نكحته بلذة عظيمة روحانية ثم لما كملت نكاح النجوم أعطيت الحروف فنكحتها.
🔺شبی در خواب با ستارگان جماع کردم و لذت روحانی عظیمی بر من دست داد، تا جایی که هیچ ستارهای نماند مگر آنکه با او جماع کردم؛ سپس حروف الفبا برایم آورده شد و با آنها نیز جماع کردم.
الفتوحات المکیة، بیروت، دار صادر، ج۴، ص ۵۵۹
┄┄┄┄┅┅═✧❁❁✧═┅┅┄┄┄┄
🔺و من أقطاب هذا المقام عمر بن الخطاب و أحمد بن حنبل و لهذا قال -ص- فی عمر بن الخطاب ... : یا عمر ما لقیک الشیطان فی فج إلا سلک فجا غیر فجک، فدل (هذا) على عصمته بشهادة المعصوم و قد علمنا أن الشیطان ما یسلک قط بنا إلا إلى الباطل و هو غیر فج عمر بن الخطاب فما کان عمر یسلک إلا فجاج الحق بالنص فکان ممن لا تأخذه فی الله لومة لائم فی جمیع مسالکه و للحق صولة.
🔺یکی از اقطاب، عمر بن الخطاب و دیگری احمد بن حنبل است، پیامبر راجع به نیروی خدادادی عمر فرمود: ای عمر ملاقات نکرد شیطان تو را در راهی مگر آنکه راه خود را تغییر داده و طریق دیگری را پیش گرفت. این سخن پیامبر گواه بر عصمت عمر است زیرا پیامبر معصوم شهادت (بر عصمت او) داده و ما میدانیم که شیطان به جز راه باطل پیش نگرفته است. به تصدیق پیامبر، عمر کسی است که در راه خدا سرزنش ملامتگران جلوگیرش نخواهد بود.
الفتوحات المکیه (تحقیق عثمان یحیى)، ج۳، ص: ۲۵۲
┄┄┄┄┅┅═✧❁❁✧═┅┅┄┄┄┄
🔺مِمَّا خَطِيئاتِهِمْ، فهي التي خطت بهم فغرقوا في بحار العلم بالله ، و هو الحيرة ... فَلَمْ يَجِدُوا لَهُمْ من دُونِ الله أَنْصاراً فكان الله عين أنصارهم فهلكوا فيه إلى الأبد فلو أخرجهم إلى السِّيف سيف الطبيعة لنزل بهم عن هذه الدرجة الرفيعة.
🔺قوم نوح در دریاهای علم بالله غرق گردیدند پس جز الله یاری دهنده نیافتند پس الله یاری دهنده آنها شد، آنگاه قوم نوح تا ابد هلاک و فانی در حقّ گردیدند چنانچه نوح امّت خود را از آن دریاهای علم به ساحل طبیعت بیرون میآورد، آنها را از آن درجه والا و رفیع به درجه پایینتر تنزّل می داد.
فصوص الحکم، دار الکتاب العربی، بیروت، ج ۱، ص ۷۳، فصّ نوحیّه
┄┄┄┄┅┅═✧❁❁✧═┅┅┄┄┄┄
ابن عربی درباره فرعون میگوید:
🔺فَقَبَضَهُ طاهِراً مُطَهَّراً لَیسَ فیهِ شَیئٌ مِنَ الخُبثِ لِاَنَّهُ قَبَضَهُ عِندَ ایمانِهِ قَبلَ اَن یَکتَسِبَ شَیئاَ مِنَ الآثامِ.
🔺پس خداوند او را (یعنی فرعون) قبض کرد طاهر و مطّهر بدون آنکه در وی پلیدی و خُبثی باشد زیرا که او را هنگام ایمانش قبض کرد قبل از آنکه به گناهان آلوده گردد و چیزی از آثام و گناهان کسب کند.
فصوص الحکم،دار الکتاب العربی، بیروت، ج۱، ص ۲۰۱
┄┄┄┄┅┅═✧❁❁✧═┅┅┄┄┄┄
🔺ابن عربی در مورد آیه (فَقالَ اَنَا رَبُّکُمُ الاَعلی) ادّعا نموده که سخن خداست که با زبان فرعون، سخن گفته است:
🔺یَقولُ اللهُ عَلی لِسانِ فرعون (اَنَا رَبُّکُمُ الأَعلی) و هذِهِ صِفَةُ الحَقِّ ظَهَرَت بِلِسانِ فِرعَونَ فَعَلِمَ (العالِمُ) اَنَّهُ ما قالَها نِیابَة عَنِ الحَقَّ.
🔺خدا با زبان فرعون گفت: من پروردگار شما هستم و این صفت حق است که بر زبان فرعون ظاهر گشته است و شخص عالم، آگاه است که فرعون این جمله را به نیابت از حق اظهار کرده است.
الفتوحات المکیه ،ج ۶ ،ص ۳۵۹، تحقیق و تقدیم عثمان ،یحیی
┄┄┄┄┅┅═✧❁❁✧═┅┅┄┄┄┄
ابن عربی درباره حضرت ابوطالب میگوید:
🔺و لو کان للهمة أثر و لابد، لم یکن أحد أکمل من رسول الله صلی الله علیه و سلم و لا أعلی و لا أقوی همّـة منه، و ما أثَّرتْ فی إسلام أبی طالب عَمِّهِ.
🔺اگر برای همّت، اثری بود کسی اکمل از رسول الله و اعلی و اقوی همتتر از او نبود و حال اینکه همت او در اسلام ابوطالب، عموی او اثر نکرد.
فصوص الحکم، دار الکتاب العربی، بیروت، ج ۱، ص ۱۳۰
┄┄┄┄┅┅═✧❁❁✧═┅┅┄┄┄┄
@hadise_shia
#تصوف
#وکیلیصوفی
#محمدحسنوکیلی
يكى از باورهاى اصيل شيعى، عزادارى و گريه بر سيّدالشّهدا عليه السلام است كه برخاسته از سنّت پيامبر و اهل بيت عليهم السلام مى باشد. اين امر نزد شيعيان به قدرى روشن و شفاف است كه هرگز نيازى به اقامه دليل و برهان ندارد و تنها كسانى كه با اين فرهنگ غنى و تاثيرگذار مخالفت كردند، بنى اميه و دشمنان اهل بيت عليهم السلام بودند كه از ترس انتشار جنايات و انحرافات شان با تمام قدرت با اين موج بيدارگر به مبارزه برخاستند و متاسفانه بعضى از فرقهها مانند صوفّيه با آنان همراهى نمودند و در ميان جامعه با شبهه افكنى، عدّه اى از عوام را تحت تأثير قرار دادند.
اين بخش را اختصاص داديم به پاسخ به مقاله اى با عنوان «عاشورا روز حزن يا سرور سيّدالشّهدا عليه السلام» كه توسط آقاى وكيلى نوشته شده و در فضاى مجازى منتشر گرديده است. او عاشورا را روز شادی میداند زیرا امام از غمها رها و وارد بهشت شدند.
این سخن از دو منشأ سرچشمه مى گيرد:
۱. عقيده به جبر
صوفيان به جهت مبناى وحدت شخصى وجود، انسان را در افعالش مجبور مى دانند چون هرگاه در دار وجود يك حقيقت موجود باشد و تمام ممكنات از جمله انسان، مظاهر و تجلّيات او باشند پس بشر، چاره اى ندارد جز آن كه در همان راهى كه حقيقت وجود براى او تعيين نموده حركت كند و هرگز در انجام يا ترك افعال سلطنت نخواهد داشت.
(قبلا وحدت وجود از نظر صوفیه را توضیح دادیم. برای مراجعه، از پیام سنجاقشده، گزینه #تصوف را انتخاب کنید)
بر اساس اين مبنا، فاعل واقعه عاشورا نيز - العياذ باللّه - خداوند است و لذا حزن و اندوه براى آن، معنا نخواهد داشت و آن كارى كه خداوند انجام داده قطعا نيكو است.
۲. عقيده فناء در ذات
يكى از ثمرات وحدت شخصى وجود -مبناى صوفّيه- اين است كه انسان مى تواند با سير و سلوك و طى اسفار اربعه، به فناء در ذات حقّ تعالى نائل شود. از ديدگاه صوفّيه، عاشورا روز فناء سيّدالشّهدا عليه السلام است كه بالاترين مقام براى بشر است، پس جاى مسرّت و شادى است نه حزن و اندوه.
آقای وکیلی در مقاله خود، توجیهاتی برای شادی در روز عاشورا میآورد که در پیامهای بعدی به بررسی آنها خواهیم پرداخت.
@hadise_shia
#تصوف
🖍صوفیان و شادی در روز عاشورا
آقاى وكيلى براى مشروعيت بخشيدن به شادى صوفيان در روز عاشورا در ضمن مقاله اى توجيهاتى را ارائه كردند كه ناگزير از ذكر و سپس پاسخ آن هستيم.
توجيه اوّل: ادّعاى تعارض روايات
آقای وکیلی مى نويسد:
ما دو دسته روايات داريم، يك دسته روايات دلالت بر شادى و فرح در روز عاشورا مى كند و يك دسته ديگر دلالت بر حزن و اندوه و برپايى عزادارى مى كند حال چگونه ميان دو دسته از روايات جمع كنيم؟ فرمايشات علاّمه طهرانى در كتاب شريف روح مجرّد در واقع بيان راه حلّ جمع بين اين روايات است براى توضيح مسأله بايد يكبار از حال خود اهل بيت عليهم السلام بحث كنيم و يكبار از وظيفه شيعيان امّا ائمّه معصومين عليهم السلام از خود سيّدالشّهدا عليه السلام تا حضرت بقيه اللّه ارواحنا فداه مسلّماً در روز عاشورا هم شادمانند و هم محزون چنانچه تاريخ درباره حال حضرت امام حسين عليه السلام در روز عاشورا چنين گزارش مى كند. (عاشورا روز حزن يا سرور سيّدالشّهدا عليه السلام، ص ۸)
پاسخ:
با مراجعه به روایات، حال امام زمان علیه السلام در روز عاشورا را بررسی میکنیم، سپس حالات خود امام حسین علیه السلام در روز عاشورا و بعد احوال ائمه طاهرین علیهم السلام در این روز را بیان مینماییم.
امّا اين كه ادّعا كردند امام زمان عليه السلام در روز عاشورا هم شاد و هم محزونند قابل قبول نيست زيرا آن حضرت حالات خودشان را در طول سال بيان فرموده اند. در زيارت ناحيه مقدسه درباره مصيبت سيّدالشّهدا عليه السلام مى فرمايند: «فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً، وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً، حَسْرَةً عَلَيْكَ وَ تَأَسُّفاً عَلَى مَا دَهَاكَ وَ تَلَهُّفاً، حَتَّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصَابِ وَ غُصَّةِ الاِكْتِيَاب» (المزار الكبير، ص ۵۰۱).
براى تو هر صبح و شام گريه مى كنم و به جاى اشك برايت خون مى گريم از حسرت و تأسّف غصّه بر مصيبت هايى كه برايت پيش آمد تا آن كه از بى قرارى و بى تابى در مصيبت تو و اندوه و غصّه جانكاه، جان سپارم.
این حالِ هر روزِ امام زمان علیه السلام است. آیا میتوان پذیرفت کسی که در تمام سال، بر امام حسین علیه السلام گریه میکند، در روز شهادت ایشان شاد باشد؟
(نقدی بر تصوف، سید محمود هاشمی نسب، ص۲۲۸، با اندکی تصرف)
برای اجتناب از طولانی شدن مطلب، ادامه پاسخ را در بخشهای بعد ارائه میدهیم.
@hadise_shia