#فضائلاهلبیت
#حضرتزینب
📚 خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در مجلس یزید ملعون
وقتی یزید با چوب خیزران شروع به زدن دندان های مبارک امام حسین علیه السلام نمود، در حالی که شعر معروفش را می سرود… حضرت زینب سلام الله علیها گفت: راست گفتند خدا و رسولش که (عاقبت کسانی که بدی کردند، بسی بدتر بود چرا که آیات خدا را تکذیب کردند و آنها را به ریش خند می گرفتند) یزید! تو گمان می کنی حال که زمین و آسمان بر ما تنگ شده، مانند اسیران بدین سو و بدان سو برده می شویم، از آن روست که خدا ما را خوار کرده و تو را کرامت داده و این امر به خاطر منزلت بلند تو در نزد پروردگار است؟! پس بدین خاطر تکبر می ورزی و با غرور به اطراف خود می نگری، در حالی که شاد و سرمستی! آن هنگام که می بینی دنیا به کام توست و امور بر طبق مراد تو به پیش می رود! همانا به تو مهلت داده شده است و رها شده ای و این همان قول خدای تبارک و تعالی است که فرمود: (کسانی که کفر ورزیدند، نپندارند مهلت دادن ما به آنها برایشان نیکوست، بلکه مهلت شان می دهیم تا بر گناهانشان بیافزایند و برای آنان عذابی خوار کننده خواهد بود.)
ای پسر آزاد شدگان! آیا این عدالت است که تو زنان و کنیزان خود را در پس پرده بنشانی و دختران پیغمبر خدا را اسیر کنی، و صدایشان را در برابر نامحرمان به آه و ناله بلند سازی؟ بر شتر سوار باشند در حالی که دشمنان گرداگردشان را گرفتند، از شهری به شهری دیگر در حرکت باشند، نه کسی مراقب آنان است و نه پناهگاهی دارند، دور و نزدیک به تماشای آنان آمده اند، هیچ سرپرستی از مردانشان آنان را همراهی نمی کند. چگونه می توان انتظار داشت از شخصی که در خصومت به دیده دشمنی و نفرت و حسد و کینه در ما می نگرد، با ما مهربان تر رفتار کند؟! می گویی: «لیت اشیاخی ببدر شهدوا: ای کاش اجدادم که در جنگ بدر کشته شدند، امروز مرا می دیدند.» بی آنکه این جنایت را بزرگ شمری و احساس گناه کنی، در حالی که با چوب دستی ات بر دندان های ابا عبدالله می زنی!
چرا تو سزاوار این اوصاف نباشی که با ریختن خون فرزند پیغمبر خدا و ستارگان زمین از خاندان عبدالمطلب، به زخم ما نمک زدی و آن را به درد آوردی. و چه زود است که همراه آنان در پیشگاه خدا حاضر شوی و آرزو کنی ای کاش کور و کر بودی و هرگز این را نمی گفتی که (اجدادم از این کار شادمان می شدند و سرود شادی سر می دادند!) خدایا، حق ما را بگیر و از کسانی که بر ما ستم کردند، انتقام بگیر. به خدا سوگند تو (با این جنایت) تنها پوست خود را دریدی، و گوشت تنت را قطعه قطعه کردی، و در روز قیامت به اجبار در پیشگاه رسول خدا حاضر خواهی شو؛ همان روزی که خداوند خاندان پیامبر و جگر گوشه هایش را در کنار او در حظیرة القدس گرد می آورد و این همان معنای آیه شریفه است که «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً، بل احیاء عند ربهم یرزقون» (هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند، مُرده مپندار، بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.) و در آنجا آن کس که تو را در رسیدن به حکومت کمک کرده و راه را برایت هموار نموده، عاقبت کار را خواهد دانست،! آنجا که خداوند داور است و محمد شاکی و اعضای بدنت شاهد خواهند بود. و چه بد جایگاهی است برای ستمکاران! و خواهید دانست کدام یک از شما (جایگاهش بدتر است و سپاهیانش ناتوان تر)!
ای دشمن خدا و پسر دشمن خدا! به خدا قسم من هم اکنون تو را حقیر و نا چیز می شمارم و توبیخ و ملامتت را شایسته می دانم؛ اما چه کنم که چشم ها گریان است و سینه ها سوزان! و این امر پس از شهادت حسین دیگر سودی ندارد و ما را آرام نخواهد کرد. دارایی خدا را به آنها می دهند تا محرمات الهی را هتک کنند، لذا می بینید که خون ما از این دستان جاری است و گوشت تنمان زیر دندان های این قوم است و آن بدن های پاکیزه را گرگ های بیابان می درند! حال اگر ما را به عنوان غنیمت برداری، یقین داشته باش که بدهکار خواهی شد روزی که جز اعمالت را نخواهی یافت؛ در آن هنگام تو و پسر مرجانه یکدیگر را صدا می زنید و از هم یاری می طلبید. و تو و یارانت نزد ترازوی عدل الهی (صدای سگان را خواهید داشت) آنگاه که می بینی بهترین توشه ای را که معاویه برایت گذاشته، کشتن دودمان محمد بوده است، به خدا سوگند که از خدا پروا نکردی و من جز به او شکوه نمی برم. پس نقشه بکش و بکوش و عزمت را جزم کن (تا ننگ این جنایت را پاک کنی)؛ اما به خدا قسم تا ابد ننگ این جنایتی را که در حق ما کرده ای، نمی توانی از خود دور کنی.
سپاس خدایی را که عاقبت سروران جوانان اهل بهشت را با سعادت و آمرزش همراه کرد، و بهشت را ارزانی آنان نمود و از خدا می خواهم درجاتشان را متعالی سازد و از فضل بی پایانش به آنان عطا کند که او سرپرست و تواناست.