[ حدیث دل ]
آماده باش جانم؛ تمامِ كارهاىِ نا تمامت را تمام كن تمامِ شعرهاى نصفه نيمه ات را به پايان برسان تمام ن
ترس ت را زمين بگذار و
دستانت را در دستانم!
غرور را كنار بگذار و
شانه هايت را كنارِ شانه هايم!
حيفِ تقويم است،
يك پاييز ديگر را هم ورق بخورد و
هيچ تاريخى را به اسم خودمان ثبت نكرده باشيم!
باور كن
هوايش جان ميدهد براى دلبرى
براى دل بردن از يار
براى نفس كشيدن
براى قرارهاى از پيش تعيين نشده
اين روزها
به ما
به يك،حالِ خوبِ مشترك نياز دارد...
بيا!؛
مثلاً وقتى باد درز پنجره را پيدا كرده و
با منحوس ترين صداى دنيا توى گوشم ميپيچد،زنگ بزن
صداى تو پر كند تنهايى ام را!
فكرش را بكن؛
سالها بعد
و پاييز هايى كه برگ برگ پُر ميشود از دوست داشتنمان...
باور كن حتى پاييز هم پشتش به زمستان گرم است !
همه چيز جور است
برگ هايى كه قرار است صداى قدم هايمان را به رخ كوچه بكشند
نم باران و هواى بلاتكليف
ابرهاى مردد
و #توو
و #توو
و #توو ...
و من كه از دلتنگى پاييز ميترسم!
#علی_قاضی_نظام
#برای_آنکه_خودش_میداند
#حدیث_دل 🍂
[ حدیث دل ]
#story #محـــــمدﷺ... 🍃🌸 #حدیث_عاشقی🍂
•|درڪشور ما اسم #تــو درصدر اسامےاست؛
چون نام #محمـــــدﷺ شرف ماست یقینا •|
#منمحمدرادوستدارم♥️
#فداکیارسولالله
#حدیث_عاشقی 🍂
از تمام تعلقات جهان
از عطر گل های اول "صبح"
از بوی نم باران بهاری
از آب بازی در عصرِ گرم مرداد
از ردپاهای برفی زمستان
از قهوه های تلخ پاییز
من از میان اینهمه
"تو رادوست تر" دارم....!
#هستی_خانی
#برای_آنکه_خودش_میداند
#حدیث_دل 🍂
[ حدیث دل ]
چقدر نبودنت را به صبح رساندم و باز دوباره شب شد..! #لیلا_مقربی #شبتبخیرجانا 🌙 #تیامی #حدیث_دل 🍂
دلم که برایت تنگ می شود
بارانی بلندم را می پوشم
راه میفتم درون خیابان تنهایی
بدون چتر
زیر آسمان پاییز
گام بر می دارم
دلم که برایت تنگ می شود
به صدای پر از مهرت
گوش جان می سپارم
اشک می ریزم
می بارم
تا سبک شود بار غصه هایی که
مرا بر جان است
تا زنده شود
نوشته هایی که دور از حضورت
مرده و بی جان است
تا آزاد شود احساسی که
بدون #تو
درون سینه در زندان است
نمی دانی چه حس خوبی است
اندیشیدن به معشوق
وقتی از او دوری
از عشق سرشارت می دارد و
از اندوهت می کاهد
و عشق و علاقه آتشینت را
عمری مضاعف می بخشد
#امیر_عباس_خالق_وردی
#شبتبخیرجانا 🌙
#تیامی
#بوقتدلتنگی
#حدیث_دل 🍂
#story
کودکآنِ شهر به سمتش
کـلوخ هایِ خاردار پرت مےکردنند...
ایستاد ، بچهها را صدا زد
کـلوخ ها را به آرامی در دامنش جمـع کرد و گفت :
اگر خواستید باز هم بزنید ،
همین ها را بزنید...
مبادا دستـتان دوباره زخمـی شود....
[ محمد(ص) ]🌸🍃
#عیدکممبروک
#حدیث_عاشقی 🍂