eitaa logo
[ حدیث دل ]
6.2هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
186 فایل
ایدی تبادلات
مشاهده در ایتا
دانلود
جهان از باد نوروزی جوان شد زمین در سایهٔ سنبل نهان شد قیامت می‌کند بلبل سحرگاه مگر گل فتنهٔ آخر زمان شد؟ ز رنگ سبزه و شکل ریاحین زمین گویی به صورت آسمان شد 🌸🍃
[ حدیث دل ]
مرا که شانه‌ام از حمل آفتاب خَم است به جز پناه دو دستِ تو سایبانی نیست…! #قیصر_امین‌_پور #حدیث_
♥️ شب ڪه میشود با غرق میشوم در میان خنده هاے میشوم در میان لمس دستانت شڪوفه میڪند در میان چشم های و من در ، تن زمستانے ام را در بهار مے یابم... 🌸🍃
شادا 🌸🍃
-به اینجای که میرسیم باید بزنیم رو شونه خودمون و بگیم: "دیدی همه چی تموم شد ؟ دیدی غما رفتن ؟ دیدی زمستون و سختی داره نفسای آخرش رو میکشه.. ول کن همه دغدغه هاتو ، شده حتی واسه یه لحظه چشات و ببند و یه نفسِ عمیق بکش بوی میاد!"🌱💛 🦋
حس میکنم را از گونه های سبز گلدان از شبنم شکفته بر ابرها در اسمان از نسیم یک دست و خنک گیسوان از عطر یاس چادر نماز مادربزرگ مهربان بهاااااار پشت دیوار زمستان مشغول خانه تکانیست خوووب گوش کن بهار آمدنیست 🦋
جان بگو در كدام كوچه عاشق شده‌ای كه هوايت بوی يار می‌دهد 🦋
[ حدیث دل ]
پاییزے تر از چشم های آبانے #تووو ... ڪدام فصل اسٺ؟ ڪدام بهار اسٺ ڪـہ از دسٺ هاے ٺـو آغاز نشود؟ اے
کاری نمانده! تکانده ام تمام زندگی را را که بوسیدم به پایم سنگی ببند سنگین و غرقم کن در آغوشت... 🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌱 خانوم،بهارِ جانم حالا که قرار است پس از این زمستانِ منحوس از دیارِ چهار فصل راهی شوی بقچه ی دلت را باز کن و برایمان خوشی و مهربانی و خنده ی از تهِ دل و عطر خوشِ زندگی و عشق را بیاور مرگِ تمامِ بدی ها را بیاور دنیا را که دیده ای،پس تو برایمان هرچه که خوب است،بیاور منتظرند،درخت ها و درختچه ها که با آمدنت شکوفه های زندگی به تنشان بِروید عطرِ تنت پیچیده است این حوالی خوش قدم باشی الهی... 🦋
[ حدیث دل ]
که رفتن اسفند و آمدن فروردین نیست! بهار یعنی جای بوسه‌های مردی که باشی روی گونه‌های زنی که من باشم شکوفه بدهد ...! 🦋
آرام بیا زیبا پنجره خودش برایت باز می شود حیاط خودش را آب و جارو می کند شمعدانی ها به هم نرگس هدیه می دهند و من در چشمانت شعر می ریزم آرام بیا زیبا مثل ..! 🦋
آدمی نیست که عاشق نشود وقت وای از آن سال که بی یار، بهارش برسد ! 🦋
آرام بیا زیبا پنجره خودش برایت باز می شود حیاط خودش را آب و جارو می کند شمعدانی ها به هم نرگس هدیه می دهند و من در چشمانت شعر می ریزم آرام بیا زیبا مثل ..! 🦋
این همیشه ها و بیشه ها این همه و این همه بهشت این همه بلوغ باغ و بذر و كشت در نگاه من ، پر نمی كنند جای خالی را 🦋
تنها به‌خاطر شما می‌آید... اگر شما نباشید، این همه بهار در دلِ من چه میکند؟ 🦋
بیا را قسمت کنیم فروردین بپاشیم عشق باشیم تو کدام را می خواهی؟ لبخند سبز ، موسیقی باران ، نفس پرنده ، چشمک مهتاب ! هرچه هست مال ! من فقط تو را زندگی می کنم. 🦋
هوایت را کرده ام حالا که قرنطینه دلتنگی شده ایم از پشت پنجره دلتنگی برایم دست تکان بده و را با ناز نگاهت میهمان آغوشی کن که برای لمس حضورت چشم انتظار است 🦋
تویی، باور کن! میشود به شانه‌ات تکیه داد، و سبز شد ... 🦋
[ حدیث دل ]
حالا دیدی؟! پاییز هم تمام شد یلدا هم گذشت زمستان هم تمام میشود هیچ چیز پایدار نیست! اما دلی که تنگ
از روزی که گلهای سرخ دوست داشتنت بر سرزمین دلم روییده دیگر هیچ باد و بارانی و هیچ پاییزی غمگینم نمیکند … و قسم، به تمام درخت های عاشقی که یک روز بی صبرانه پیشانی را میبوسند با چشمهایم به راهت … با قلبم به نامت … و با دستهایم در انتظار به آغوش کشیدنت میمانم ... 🦋
این هوا نشانه از دارد باران و عطرِ و آرامشش... باید در این هوا عاشقانه نفس کشید که زندگی را دلچسب تر کند... 🦋
امپراتور ذهن های عاشق است و سایه بان ِ این شگفتی ست و دلفریبانه تر است اگر عاشقانه های گلی در آن نماد زندگی باشد.... 🦋
مثلا بغلم کنی و کنار گوشم آهسته بگویی: بیخیالِ تقویم ها نازخاتونم! دامن گلدارت را که بپوشی، می شود... روسریِ‌ آبیت را که سر کنی، بهارتر! مثلا سر روی شانه ات بگذارم و با ناز بگویم: فروردین و مهر و اسفندش چه فرقی دارد وقتی بهار آغوش شماست آقا. اصلا به رفت و آمدِ این فصل ها اعتباری نیست، بهار خودِ خودِ شمایی حضرت دلبر! مثلا یک عمر بهارم باشی... مثلا چهارفصل بهارت باشم...♥️🍃 🦋
[ حدیث دل ]
وعده ی ما.. سیزده فروردین، طبیعتِ بکرِ چشمانم، زیرِ درختِ آرزوهایم، کنارِ چشمه ی احساسم، گره می زنم
قرارمان همین زیر شکوفه های شعر...! آنجا که واژه ها برای تو گل می کنند ! آنجا که حرف های زمین افتاده ام ، دوباره سبز می شوند وَ دست های عاشقمان گره در کارِ سبزه ها می اندازند ؛ قرارمان زیرِ چشم های ! آنجا که شعر نم نم شروع می شود...! 🦋
- و تپش‌هایِ را می‌شمارم در قلبِ پرندگان و لرزش خارها و برگ و بهار را می‌شمارم بی‌شمار تویی که در تمامِ خانه پراکنده‌ای ... 🦋
- و تپش‌هایِ را می‌شمارم در قلبِ پرندگان و لرزش خارها و برگ و بهار را می‌شمارم بی‌شمار تویی که در تمامِ خانه پراکنده‌ای ... 🍁