eitaa logo
[ حدیث دل ]
6.2هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
4.5هزار ویدیو
186 فایل
ایدی تبادلات
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️ آنجا که می‌رفتی کاش گیر می‌کرد کلید توی قفل پیراهنت به در دلت .. پیشِ من ... ! 🌸🍃
♥️ مثل گاز زدنِ گوجه سبزِ نوبرانه، شوقِ راه رفتن زیر بارانِ اردیبهشت، مثل ترد و تازه و داغ بودنِ نانِ سنگک یا عطرِ چایِ دارچین با نبات یا اصلا بوی عید با رنگِ پول های تازه لای قرآن دوست داشتنت را می‌گویم... که بی گمان اگر هزار سال هم بگذرد در من تازه می‌ماند...! 🌸🍃
کم کن این فاصله را قصه بغل می‌خواهد... 🌸🍃
جای خود عطرِ هِل و حوض و حیاطش اما خانه آنجاست که هر رفته به آن برگردد ... 🌸🍃
مُدام پرتِ بود، حواسم... بعد ها فهمیدم میانِ اینهمه آدم حواسِ جمع می‌خواهد دوست داشتنت در عینِ نداشتنت.. 🌸🍃🦋
‌ محبوب من بیا از آن خانواده هایش باشیم که خوشبختی تا در و همسایه هاشان نفوذ کرده و هر روز صبح بیدار می‌شوند به قصد دوست داشتن به قصد عشق 🌸🍃🦋
جنابِ شعر های مَن حواست هست دلتنگم..؟! 🌸🍃🦋
اصلِ جوانه زدن آن است که... آدمی،در آن آغوشی که باید،سبز شود... باقی ‌مانده اش که دردی را دوا نمی‌کند... 🌸🍃🦋
جمعه دلبر می‌خواهد دو فنجان چای می‌خواهد اندکی مکث و بعد دوستت دارم‌های فراوان همین است که زل می‌زنیم به پنجره و چای از دهان می‌افتد نداریم.. نیست که دلگیریم ...! 🦋
چه بيكران ندارمت، چه عاشقانه نيستى 🦋
بی تو شب، شب است. اما بخیر نیست...! 🦋
می‌خواستم کمی، فقط کمی دوستت داشته باشم از دستم در رفت عاشقت شدم..! 🦋
می‌نشینم درزهای دلم را می‌شکافم باز هم تنگ می‌شود ... مگر چگونه رفته‌ای ...!؟ 🦋
ڪاش دسٺٺ بہ دوسٺ داشٺنم بند بود ...🌼💙 🦋
🌸🍃 کاش یکی باشد مسلط به دوست داشتن با پیش فرضِ ماندن آنقدر که اضافه اش از آغوش‌ات بزند بیرون ! و بداند زندگی بی دلبری های مکرر نه آبی گرم می‌کند، نه دل ... 🦋
گیرِ تُ بود . . . کہ نخ کش شد،دلم |♥🍃 -روایت دست ها 🦋
... میتواند چله ی تابستان بیاید درست پیشِ پای رفتنت... 🦋
بیا این ، همه چیز را از اول شروع کنیم ... بیا مرا ببر آنجا که بودنت تمام نمی‌شود ... آنجا که سرت را پایین انداختی و خندیدی ، چای سرد شد ، بهار پیچید و عشق اتفاق افتاد ... بیا برویم آنجا که بغل دارد ، شعر دارد ، انار دارد ... اگر نیایی ، جمعه همان زخمی است که همه ی نیامدنت ، نبودنت ، ندیدنت ، چرک می‌کند در آن ، به قصدِ کشت ... 🍂
هوایش غرق دلتنگی‌ست عطر تو را در مشت خود دارد فهمیده خیلی دوستت دارم هی پشت هم با می بارد ... 🍂
جیک جیکِ مستانِ من بودی ! راستش از همان روزهای اول هم فکرِ پاییز بودم هم زمستان اما حیف .. که نمی‌شد بودنت را آغوشت را رج به رجِ داشتنت را انبار کرد ... 🍂
در آغوش میگیرمت روی برگ های زرد و خشکِ پاییز قدم میزنیم دستت را کمی فشار میدهم.. به رسمِ دوست داشتنِ همیشگی ام تو حرف میزنی و من.. باز هم مادرم! همیشه مرا بد موقع از خواب بیدار میکند... 🍂
🖇♥️ اوجِ دلتنگی اونجاست که گفته: "وقتی که میرفتی احـيانا جانم به پيراهنت گیر نکرده بود؟" ❄️
من هيچ ام... و در تمامِ هيچِ من همه ای... 🦋 01:01❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تُو عَطرِ كُدام خُوشبوتَريڹ گُل جَهانے؟ ڪِہ هَرجآ مے نِويسَمَت شُكوفِہ مے دَهے... 🦋
ماندنی باشد خودش راهی مهیا می کند! 🍁