eitaa logo
[ حدیث دل ]
6.1هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
186 فایل
ایدی تبادلات
مشاهده در ایتا
دانلود
[ حدیث دل ]
🎶 #آهنگ زمستون بارشو بسته ... 🎙 #فریدون_آسرایی #حدیث_دل ❄️
فردا برف‌ها آب می‌شوند! و کسی به یاد نمی‌آورد، شال‌گردن جا مانده در حیاط خانه از کیست! کسی تقلا نمی‌کند تا خواب شیرین زیر کُرسی را به خاطر بیاورد... شوق رسیدن به ، هراس جا ماندن از اتوبوس‌های شرکت واحد، طعم آش‌های مادر بزرگ، ما را فراموش‌کار می‌کند... ❄️
در نبودت شعری تازه‌ام...! سپیدم و مرا تاب قافیه‌ای نیست. پیری مگر غیر این است؟ که بلرزم و صدای آمدنت را نشنوم... ♥️ ❄️
[ حدیث دل ]
زمستان یک تـو می‌خواهد. یک تو که دستانش را بشود بی هیچ دلهره‌‌ای گرفت... یک تو که بشود این خیابان‌ها
♥️ ردِ قدم‌های تو در زمستانِ دلم جا مانده است... چشم به آب شدنِ برف‌ها دارم! و انتظار می‌کشم بهاری که تو را از نو شکوفه بزند... 🍃🌸
[ حدیث دل ]
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی.... #سعدی #مخاطب_خاصم ♥
و در نزدیکی این شهر بهار پشت درها مانده است. کسی لگد به پهلوی زمستان نمی زند! همه در خواب، رویای شکوفه زدن می‌بینیم... وقتی تو نیستی دیگر چه فرقی دارد بهار باشد و عطر یاس‌ها به مشام‌مان خوش بیاید، یا زمستان باشد و کمی برف باشد و استکانی چای، که حالمان را خوب کند... وقتی نیستی گرم و سردِ روزهایمان تکراری‌ست. باور کن... 🍃🌸
[ حدیث دل ]
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی.... #سعدی #مخاطب_خاصم ♥
♥️ به سبزی درخت می‌نگرم! به آبی آسمان. و سفیدی ابرها...! که تو پنجره را رو به حیاط خانه‌ام باز می‌کنی... چطور می‌توان این منظره را دید و شعر نگفت!؟ چگونه می‌شود وقتی گلی را می‌بویی، وقتی با نگاهت بوسه‌ای به آسمان روانه می‌کنی تا پرواز را از خاطر کبوتران بیاندازی، نگاهت کنم و شعر نگویم...! هر چقدر هم که بخواهم، نمی‌شود! قلم می‌رود که تو را بنویسد! می‌رود تا تو را روی صندلی قافیه بنشاند. موهایت را از یک طرف شانه کند. و عطر بهار را به لباست بزند...! محو زیبایی‌ت می‌شوم. و لرزش لب‌هایت، وقتی نامم را صدا میزنی...! حتی وقتی از قاب شعر به من خیره می‌شوی...! و خودت نمی‌دانی چقدر به شعرهایم می‌آیی... 🍃🌸
رَدِ قدم‌های تو در زمستانِ دلم جا مانده است... چشم به آب شدنِ برف‌ها دارم! و انتظار می‌کشم بهاری که تو را از نو شکوفه بزند... 🍃🌸
ما دو مصرع یک شعر بودیم! وزن بود. قافیه هم بود. اما به قاب یک بیت نمی‌خوردیم... من ابتدای شعر، و تو انتهای آن ایستاده‌ای! ما اینگونه "دوری" را حفظ شده‌ایم... 🌸🍃
[ حدیث دل ]
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی.... #سعدی #مخاطب_خاصم ♥
تو نباشی چه کسی دَر را برایم باز می‌کند!؟ چگونه احساس تشنگی خواهم کرد، تا جرعه‌ای آب از دستانت بنوشم!؟ ابرها چطور هوای بارانی شدن می‌گیرند وقتی خیابانی برای قدم زدن‌های من و تو نیست! من و خیابان و این خانه هیچ... گل‌های این باغچه از دستان من آب نمی‌خواهند، برگرد... 🌸🍃
♥️ کاش بارانی شود، این هوا این خیابان! و توی لج‌باز چاره‌ای جز تسلیم شدن نداشته باشی! اینکه کنارت بایستم و چتر را روی سرت بگیرم! تو آهسته لبخند بزنی و من سریع‌تر خیس شوم... 🌸🍃
[ حدیث دل ]
#مخاطب_خاصم سخن این است که ما، بی تو نخواهیم حیات ... #حافظ #حدیث_دل 🌸🍃
نگاهم را گره زده‌ام به چشمانت، در قاب عکسی خاموش! تا باز هم نحسی نبودنت را در بهاری دیگر بِدَر کنم... 🌸🍃
می‌توان به خواب رفت. و رویای تو را دید! می‌توانم دستانت را بگیرم و در پیچ و خَم کوچه‌هایی که بهار را ارزان می‌فروشند، قدم بزنم...! چشمانت را نظاره کنم و طرح زیبای خنده‌هایت را روی دیوار کاهگِلی باغی بکشم که شکوفه‌هایش از ترس بوییده شدن، هنوز سلامِ بهار را نداده‌اند... تا کجا قدم بزنم!؟ خودم را پشت کدام درخت پنهان کنم؟ که نگاهی مرا نبیند. که دستی تکانم ندهد. که صدایم نزند، که بیدار نشوم....! 🌸🍃
[ حدیث دل ]
‌ امروز آفتاب را ببوی و یک قاشق عشق چاشنیِ تمام فنجان هایت کن! امروز رها باش چون بارانِ بی هوا چ
♥️ هنوز هم از لا به لای پرده‌های خاک گرفته این اتاق، دنبال عابری آشنا می‌گردم! منم و صدای تیک تاک ساعت‌ها، تهدید پرندگانی که با خواندن تو را در خیال پرواز می‌دهند. همه مبتلاییم به تو... نشسته‌ایم شعر می‌خوانیم. در ناخودآگاهم تو را بارها دیده‌ام... امروز هم از پای پنجره مرا صدا خواهی زد. نیستی اما همیشه رَدی از تو در تَن شعرهایم باقی‌یست. 🌸🍃
چشم‌هایت نور می‌تاباند و صبح عشق را به پنجره می‌کوبد! طلوع در چشم‌های توست. خورشید هیچ‌کاره بود... 🌸🍃
[ حدیث دل ]
‌‌ ‌دلاراما چنین زیبا چرایی ؟ #مولانا #حدیث_دل 🌸🍃
کافی‌ست را یاد کنم, تا دیگر نگران شعرهایم نباشم. با قافیه‌هایم "ردیف" می‌شوند... ♥️ 🌸🍃
[ حدیث دل ]
مرا که شانه‌ام از حمل آفتاب خَم است به جز پناه دو دستِ تو سایبانی نیست…! #قیصر_امین‌_پور #حدیث_
♥️ دلـم یک تو می‌خواهد. شبیه باران بهاری آنی ببارد و یک عمر خاطرش را بِنشانَد کُنج دلم... 🌸🍃
شعر شده‌ام! بیت به بیت تو در من قافیه‌ای... 🌸🍃
[ حدیث دل ]
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی.... #سعدی #مخاطب_خاصم ♥
♥️ تو را میان خاطراتم گم کرده‌ام! میگردم تا که پیدایت کنم... تو نمیدانی! درختان این خانه در بهاری‌ترین روزهایشان برگ میریزند... تا تو بیایی چادر به کمر تمام دردهایشان را جارو بزنی... 🌸🍃
هر صبح رو به آینه می ایستم و خیالت را شانه میزنم... این لبخند و این چشم ها که در آینه پیداست، اتفاقی نیست! تو اینجایی.. اما کمی دورتر... 🌸🍃
[ حدیث دل ]
#حدیث_دلتنگی 🌸🍃
کاش بارانی شود، این هوا این خیابان! و توی لج‌باز چاره‌ای جز تسلیم شدن نداشته باشی! اینکه کنارت بیاستم و چتر را روی سرت بگیرم! تو آهسته لبخند بزنی و من سریع‌تر خیس شوم... 🌸🍃
♥️ میدانم من و تو هیچ‌گاه هم عقیده نبودیم. میدانم، رنگ چشمانمان فرق دارد و خورشید در جغرافیای شهر تو گرم‌تر است! اما مهم نیست. بیا و تمام این‌ها را از یاد ببریم. دستانت را در دستانم بگذار! می‌خواهم تنها چند قدم، میان مردم این شهر، میان شلوغی خیابان‌ها، تو را داشته باشم... 🌸🍃
[ حدیث دل ]
#story ...
♥️ آغوشت به من حس پرواز می‌دهد. با تو می‌توان تمام شهر را، و حتی جهان را پیمود. من با تو فعلِ پروازم...! و اوج گرفتن ساده‌ترین کار ممکن می‌شود. می‌توان در هوایت پرسه زد. به دست نیافتنی‌ترین مکان‌ها سر زد، و شهر را چون "خالی سیاه رنگ" تصور کرد. نکند دستانم را رها کنی! من، پرواز نمی‌دانم...! 🌸🍃
[ حدیث دل ]
#story ...
. من از سال‌ها پیش زندانی‌ام! درون یک زندان، به وسعت دنیایی که تو برایم ساخته‌ای! به آزادی فکر نمی‌کنم. تنها که نیستم! به هر جا که نگاهم برود، تو هم هستی! خورشید هست. ماه هست. و باران نیز! اسارت می‌تواند چه زیبا باشد! زیباتر از پرواز پرستو در بعد از ظهر یک روز تعطیل! یا شنیدن صدای شُر شُر آب، آن هم وسط بیابانی که انتها ندارد! اگر...! اگر قاضی داستانم، "تو" باشی... 🌸🍃
[ حدیث دل ]
#story ...
مرا صدا بزن! آنگونه که تمام شهر مرا بشنوند میدانی؟ تو که بخوانی‌ام شعر می‌شوم، به زیبایی چشمانت... آن وقت همه مرا تکرار می‌کنند! در خیابان در کوچه در کلاس‌های درس شاید هم قاب شدم به دیوار خانه‌ای... شهرت از این زیباتر!؟ که دوست داشتنت سرم بیاورد...؟ ♥️ 🌸🍃
چشم‌هایت نور می‌تاباند و صبح عشق را به پنجره می‌کوبد! طلوع در چشم‌های توست. خورشید هیچ‌کاره بود... 🌸🍃