eitaa logo
حدیث اشک
9.2هزار دنبال‌کننده
75 عکس
156 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
اشکی از پلک روضه خوان افتاد نایِ نی تر شد از فغان افتاد گریه ام را جگر نمی فهمد ! کار دردم به استخوان افتاد از بلندای آسمان خورشید ته گودال ناگهان افتاد ! چقدر گرم ذکر و تسبیحی !؟ تشنه لب ! نیزه از دهان افتاد آه غارت زده ! عبایِ نبی دست ناپاک این و آن افتاد دَم مغرب کنار یک خورجین کهنه تیغی نفس زنان افتاد پا به پای حرم دلم می سوخت آتش خیمه ات به جان افتاد عاقبت کوفه سایه اش را دید نام زینب سرِ زبان افتاد روضه ی شام را خلاصه کنم: بد مسیری به کاروان افتاد شرط بستند پایِ میز قمار دست ِ بد ، دست ِ خیزران افتاد @hadithashk
دردا میشه مداوا توی همین روضه‌ها روا میشه حاجتا توی همین روضه‌ها دلا خدایی میشه کرب و بلایی میشه کربلا میشه امضا توی همین روضه‌ها غم میره از دلامون حل میشه مشکلامون زنده میشه این دلا توی همین روضه‌ها اگه تو کم آوردی یه دنیا غم آوردی رها میشی ز غمها توی همین روضه‌ها امید قلب همه گل پسر فاطمه میاد همیشه مولا توی همین روضه‌ها مریض بیا شفاتو اجابت دعاتو بگیر ز دست سقا توی همین روضه‌ها دنیامیخوای تو روضه ست عقبامیخوای تو روضه ست خیر میبینی یه دنیا توی همین روضه‌ها حضرت مادر میاد از همه زودتر میاد با ذکر وا حسینا توی همین روضه‌ها میگه غریب مادر تشنه بریدنت سر اون لحظه میشه غوغا توی همین روضه‌ها @hadithashk
رفته بر روی نیزه ها سر نیز بر زمین مانده است پیکر نیز هم به غارت رسیده انگشتر هم به غارت رسیده معجر نیز هم پریشان شده ست موی حسین هم پریشان گلوی اصغر نیز نیزه نیزه تن ابالفضل است ارباََ اربا علی اکبر نیز خواهرش آمده ست در گودال با قد خم  رسیده مادر نیز هم به بازی گرفته اورا شمر هم نمیبَّرد آه خنجر نیز @hadithashk
یوسف فاطمه در معرض گرما مانده کار نیزه است اگر زخم تنت وامانده با که گویم به تنت پیراهنی نیست که نیست کهنه پیراهن تو زیر لگدها مانده از همان لحظه که اعضای تو را درهم دید قامت عمه‌ام از دیدن تو تا مانده روی یک کهنه حصیری بدنت را چیدم ولی انگار تنت در همه صحرا مانده بوریا پر شده اما بدنت جمع نشد بین زنبیل کمی از بدنت جا مانده بدنت پخش زمین هست ولی سینه کجاست سینه‌ات زیر سُم مرکب اعدا مانده ذره ذره بدنت از سم مرکب می‌ریخت به سم مرکبشان دیده زهرا مانده @hadithashk
نوشته است قلم بر تمامِ دنیا زخم سلوکِ عالمیان بوده سوی عُقبیٰ زخم تمامِ کارِ جهان می‌رود به مبدأ خویش به آن زمانه که برداشت جسمِ آقا زخم غمِ تو بوده قدیم، از ازل رسیده به ما و می‌رود بزند تا ابد به فردا زخم زمانِ از تو‌ نوشتن ورق چه خونین است! که جمله زخم، لغت زخم، روحِ معنا زخم مگر نه آنکه خودش زود می‌شود ترمیم اگر شود به طریقی جمالِ «دریا» زخم ؟ چرا پس اینهمه از زخم های تو باز اند؟ چگونه کرده رویش را به روی تو وا زخم؟ برای پیکرت آورده‌اند مرهمِ تیز و بسته‌‌است برای تو زخم‌ها را زخم... هزار و نهصد و پنجاه بار پوشاندند هزار و نهصد و پنجاه نقطه را با زخم هرآنچه داشته‌ای برده‌‌ است غارتگر به روی پیکرِ پاکِ تو مانده تنها زخم به خواب دیده‌ام این جمله را که زینب گفت به جلوه‌ی دگرش: ما رأیتُ إلّا «زخم» @hadithashk
گفتند که ناگزیر جمعت کردند ای سوخته تن چه دیر جمعت کردند آقای عوالم جهان بودی و مردم بین حصیر جمعت کردند @hadithashk
( برانی ام گر از این در درآیم از در دیگر ) طلب کن آنچه که خواهی بگو بیاورمت سر در آستان تو افتاده ام به خاک نظر کن قدم صنوبر زخمی رخم به لاله ی پر پر اگر به عالم زر گفته ام بلی به بلایت کشیدم از دو جهان آستین به دولت دلبر چه خوش نشسته به روی زبان حسین حسینم نداشت بهتر از این روزگار قندمکرر به هر حسین که گفتم چنان رها شدم از خود که گویی از سر خم خورده ام شراب مطهر عبور کرده ام از آسمان به اوج رسیدم شکسته بال اگر میزنم به خاک تو پرپر تو سیدالشهدا هستی و تمام شهیدان به سرسرای تو در خون نشسته اند سراسر تو تشنه نیستی ای تشنه چشم دشمن کور از آن جهت که تویی جانشین ساقی کوثر به نیزه کهف بخوان نیست جای هیچ تعجب که قبل وحی علی خوانده مومنون به پیمبر... به دوش نیزه اگر کرده ای رها خم گیسو به قتل من شده عازم سیاه جامه دولشگر به راس نیزه نشینت سماء گشته مرصع به خون اطهر تو خاک دشت گشته معطر تو جان سپرده ای ای شاه قبل گودی مقتل به داغ حضرت عباس وقاسم وعلی اکبر درست پشت همین خیمه هاست روح تو در خاک کنار پیکر بی جان حضرت علی اصغر نبی به بوسه ستوده است سینه و لب لعلت... نه نیست سینه ی تو جای پای شمر ستمگر چگونه پیر شد از یک زیارت تو به مقتل چه کرده اند مگر با تو در مقابل خواهر نرفته از گلویم آب خوش چگونه بگویم چه کرده با گلویت ضربه های کاری خنجر @hadithashk
ای جگر سوخته جز خون جگری نیست تورا آه مظلوم به دنیا نظری نیست تورا آه ای نخل غریب ز تبر افتاده ز چه غارت شده ای و ثمری نیست تورا آه سمیرغِ اسیر غضب کرکس ها که به جز تیر و سنان بال و پری نیست تورا تک و تنها وسط لشکر اعدا ماندی تو سپهداری اکنون نفری نیست تورا که بَرَد بانگ غریبی تو را سمت سماء؟ ای سلیمان ز چه رو نامه بری نیست تورا زینت دوش نبی،شیب خضیب افتادی مادری نیست تورا وُ پدری نیست تورا آه خورشید که ظلمت زده بر زندگیت از بد حادثه دیگر قمری نیست تورا دخترانت همه گریان همه سرگردانند دیگر ای پشت شکسته پسری نیست تورا چه بلایی به سر حنجرت آورده سنان که از آن بوسه ی آخر اثری نیست تورا کاش میشد که به دامن سر پاکت گیرم بدنی هست ولی حیف سری نیست تورا @hadithashk
رفتی و داغ تو اما روی دوشم مانده است روضه ها را یک به یک مادر برایم خوانده است رفتی و با رفتنت حال مرا یک دم ببین با چه حالی می روم ای قاری نیزه نشین سایه ام را قبل از این نامحرمی یک دم ندید بین این قوم ارازل خواهرت قامت خمید تا که بردم نام تو دشمن مرا هر لحظه زد بی بهانه با بهانه بی حساب و بی عدد غیرت الهی و از نیزه نگاهم میکنی ای سر مجروح من گريه به آهم میکنی یک سر بند اسارت گردن سجاد تو یک سرش بسته به دست زینب آزاد تو عفتم زهرایی و من در شجاعت حیدرم من به صوت حیدری آیینه ای از مادرم وقت خطبه خواندنم حیدر نمایان می‌شود آخر هر خطبه ام یک ختم قرآن می‌شود با قیامت تو قیامت کرده‌ای و بعد از این خواهرت داده ادامه راه حق را بر زمین گرچه معجر برده دشمن از من و طفلان تو نور حق کرده تجلی بر رخ مرجان تو بعد عاشورای تو وقت قیام زینب است حرف حق هم بعد از این عین کلام زینب است @hadithashk
در دلم حسّی شبیه گم شدن دارم حسین دور از کرب و بلا خیلی محن دارم حسین من همین دیروز از پیش تو برگشتم ولی بیشتر از پیش شوق آمدن دارم حسین من که کامم بود آلوده ولی تطهیر شد از همان وقتی که نامت بر دهن دارم حسین من که در دوزخ نخواهم سوخت چون که سالها در میان روضه رزق سوختن دارم حسین من که سیر از نوکری تو نخواهم شد، ببین مثل قبل انگیزه ی سینه زدن دارم حسین تا ابد مشق شب و روزم حسین است و حسین تا لحد شوق حسین آموختن دارم حسین باید از این غم بمیرم، بوریا دیگر چه بود؟ بی کفن هستی، منِ نوکر کفن دارم حسین من سه ساعت کمتر است، از تو جدا ماندم ولی مثل اینکه سالها با تو سخن دارم حسین هیچ باور داشتی با شمر رو در رو شوم؟ زینبم با شمر جنگ تن به تن دارم حسین بعد خولی و سنان آمد کنارم، داد زد: شمر هستم خنجری گردن شکن دارم حسین @hadithashk
بی مرامم خودم که میدانم تو به این نوکر آبرودادی گر تشکر کنم همه عُمرم به شما باز هم بدهکارم رنگ رویم شبیه موی شماست من سیاهم نه مثل جُون اقا خسته از نفس سرکِشی هستم که خودم روی خویش آوارم با نگاهت زُهیر محرم شد نَفَسَت حُریت به حُر داده وسط دسته چرخ هول دادم تو مپندار من ز اغیارم گوشه دَخل پول خوردم که سالها بی توجهی دیدم تو کرم کن حسینِ نوکرها بین پول درشت بشمارم مال دنیا مرا نیازی نیست همه دنیای من شما هستی بی تعارف چقدر خوشبختم که در این زندگی تورا دارم چشم من رود اشک اگر نشود من دگر چشم را نمیخواهم به تو باقلب گریه خواهم کرد نم نگردد اگر که رخسارم روضه قتلگاه پیرم کرد تا شنیدم به تو جسارت شد باز پرده کنار زد قلمم من ز دست قلم گرفتارم چه کُنم من شنیده ام که تنت گندمی بود آسیاب شده من زدست سوارها حتی چارپای نجیب بیزارم من بمیرم که دفن پیکر تو به عشائر رسید ای مظلوم خیر دنیا نصیب مردم دِه سوگوارِ رباب و بازارم @hadithashk