eitaa logo
حدیث اشک
6.5هزار دنبال‌کننده
41 عکس
79 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
یا علی النقی شب بود قبله جا نمازی سوی او داشت کعبه برای دیدن رویش وضو داشت رشک ملک بود آن حصیر زیر پایش هر شب خدا مشتاق صوت ربنایش قد قامتش با روز شب را کرد محشور سجاده با هر سجده اش نور علی نور چشم سیاهش روشنای راه ایمان هر ناوک مژگان او یک خط قرآن تسبیح می چرخاندو می چرخید عالم ارض و سما را رزق می بخشید توام از خلوتش گرچه دو عالم فیض می برد اوج مصیبت در دل این شب رقم خورد ناگاه قومی بی ادب حرمت شکستند تسبیح فیض خلق را از هم گسستند از هر طرف حمله بر آن کاشانه کردند مانند سیلی خانه را ویرانه کردند نه احترام حرمتش را داشت دشمن عمامه اش را از سرش برداشت دشمن پای برهنه سربرهنه در دل شب بردند او را و فلک در تاب و در تب خالیست جای فاطمه انگار اینجا تا که بگیرد باز دامان علی را می ریخت اشک شرم عالم روی جاده دشمن سواره بود اما او پیاده در کوچه های بی کسی او را کشیدند با هر قدم آه از نهاد او شنیدند از داغ این غم عالمی در پیچ تاب است سر منزل این کوچه ها بزم شراب است بزم شراب اما خبر از خیزران نیست ناموس او در مجلس نامحرمان نیست از سامرا برخاست آه شام آن شب یک سوی صد نا محرم یک سوی زینب یک سوسری بر تشت زر یک سو رقیه یک سو سراسر خنده و یک سوی گریه یک سوی چوب خیزران می خورد بر لب یک سو مزن ظالم به لبها داشت زینب از بس اسیران را عذاب آن خیزران داد از تشت آخر سربه روی خاک افتاد موسی علیمرادی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا ولی الله درد بسيار است امّا در جگر بسيارتر حال و روزش ميشود لحظه به لحظه زارتر احتضارش ، غربتش، دردش غم انگيز است، آه ليك بر پاي پسر جان دادنش غمبارتر بر زمين پا ميكشد، رنگش به زردي ميزند چاره وقتي نيست مي پيچد بخود ناچارتر هرچه نسل فاطمه دنباله پيدا ميكند بيشتر از پيشتر هِي ميشود بي يارتر قدر او را بارها ميخواست آري بشكند دشمن اين سوره خود، هربار ميشد خارتر از گريبان ميكشيدش تا كه تحقيرش كند كربلا در سامرا شد قابل تكرارتر پيرهن كهنه نبود اينجا ، ولي نامردها پاره پاره كردنش هرچند كه دشوارتر آه، تا بردند در بزم شرابش گريه كرد ياد خشكيده لب و چوبي كه بود انگار، تر!  علي ناظمي لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم امام هادی شاه تبعیدی و بی خادم و بی دربارم چه کنم خسته‌ام و بی کسم و بی یارم بیشتر از دو دهه هست که دور از وطنم بند در سامره ام ساکن بالاجبارم به هدایت نرسد هرکه زما رو گرداند هادی ام حیف کشیدند به ابر تارم پسر شیرم وبین قفس شیرم بُرد آه نشناخت مرا والیِ بد کردارم عرش و فرش است گدایم به که گویم ظالم به گداخانه مرا برد که سازد خوارم بد نکردم به کسی زهر بکامم دادند اشک پاییز درآمد بر این رخسارم دشمن از کینه و از ترس شبیخونم زد به حرم‌خانه و سجادهءاستغفارم قصد آتش زدن خانه من را کردند گاه‌وبیگاه نمودند مرا احضارم هر زمان برد مرا، ناله‌ی من مادر بود چکنم سیّدم و یاد در و دیوارم به خدا مادر ما زیر لگد گیر افتاد روضهءمحسن و در کرده مرا بیمارم تا که تحقیر شوم بزم شرابم بردند چه کنم یار ندارم چه کنم ناچارم وسط بزم شراب از غم زینب مُردم داد یاد لب و آن چوب مرا آزارم بین آن معرکه با چشم به عباسش گفت تا کجاها که رسیده‌است پس‌از تو کارم سرخ‌مویِ عربی دختری از مارا خواست تا ابد زخمی آن صحبت ناهنجارم اشهد لحظه‌ی موتم شده ای وای حسین یاد آن طشت طلا جان به خدا بسپارم مجتبی صمدی شهاب لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
گل فاطمه عزیز جواد الائمه سلام گل فاطمه یا علی النقی تویی که به من راه و میدی نشون بخون جامعه تا کنم عاشقی چه قد نا امید و تو دادی امید چه قد بی نوا رو تو دادی نجات تویی چاره ی درد بیچاره ها میشه مرده زنده توی روضه هات به یاری مردم نداری نیاز به جای همه یار تو هست خدا علی رو مگه میشه تبعید کرد نجف رو آوردی توی سامرا علی بودی و قوم بد کینه ها گذاشتن برای تو سنگ تموم دلت رفت مدینه تو اون نیمه شب به خونه ات همین که آوردن هجوم تو رو بردنت دست بسته ولی ندیدی توی شعله خانوم تو تو رو بردنت دست بسته ولی نکشته لگد ، طفل معصوم تو تو رو پیر کردن تو بزم شراب بمیرم بمیرم بمیرم برات فقط گریه اینجا برات مرهمه بریز اشک خون از غم عمه هات سر غرق خون ، تشت زر ، هلهله می لرزه تموم زمین و زمان زدن خیزران ، باز ناراضیَن بشم لال الهی ، کنیزم میخوان محمد حسین رحیمیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ابن الرضا دلم بدون تو محکوم بر پریشانی است همیشه گوشه نگاهت علاج حیرانی است سلام حضرت ابن الرضای دوم ما فدای تو چه قَدَر رافتت خراسانی است تو در تمام حرم ها کنار من هستی زیارتم همه لطفش به جامعه خوانی است علی ِچارم ِ دین ، هر که بنده تو نشد تمام بندگی اش کفر و نامسلمانی است به میوه ی دلت آقا بگو که برگردد بهار گم شده اینجا ، هوا زمستانی است زخشکسالی و قحطی چه غم که دل بستم به خانه ای که همیشه در آن فراوانی است چه در کنار گدایان ، چه کاخ آن ملعون به هر کجا که رود کار او سلیمانی است عزیز مصر بریز اشک بر عزیز جواد میان سامره مانده ، غریب و زندانی است چه آمده است به یادش میان بزم شراب هوای حضرت دریا چه قدر طوفانی است دوشنبه ، گریه ، حسن ، سامرا مدینه شده دوشنبه های حسن ها همیشه بارانی است حسن به گریه فقط زیر لب بگوید شکر که دست دیو و دد اینجا عقیق بابا نیست محمد حسین رحیمیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جلوه ی ذات کبریا دل ما و عنایت دلدار سر ما خاک مقدم سردار سر ما هست تشنه ی این دار کم ندارید میثم تمار هیبتت هست هیبت کرار ماه تابان آسمان هادی حجت الله شیعیان هادی بهترین اسم در جهان هادی آن که ما را دهد امان هادی از عذاب جهنم و از نار مطلع و مقطع کلام آقا اول و آخر دعام آقا صاحب (جامعه) سلام آقا برده اسمت به احترام آقا خالق روزگار و لیل و نهار جلوه ی ذات کبریایی تو وارث مجمع کسایی تو کعبه ی بین سامرایی تو نوه ی حضرت رضایی تو دست ما را گرفته ای بسیار مقتدای مطهر عصمت واجب الاحترام با رفعت ای علیِ چهارم خلقت گفته ام من که با همین نیت بر عقیقم علی کَنَد حجار به تو دل داده ایم ادرکنا تشنه ی باده ایم ادرکنا نوکر ساده ایم ادرکنا سینه زن زاده ایم ادرکنا گر از اینجا روم ، شوم بیکار یوسف من به چاه افتادی گوشه ای بی پناه افتادی چه به روز سیاه افتادی تو به تبعیدگاه افتادی تکیه دادی به شانه ی دیوار ماه مانده است پشت ابر عدو یاوری نیست بین شهر عدو بدنت آب شد ز زجر عدو نفست را بریده زهر عدو پاره پاره جگر شدی انگار سر به بالین غصه بگذاری خون دل از دو دیده ات جاری تو کجا و بساط می خواری چه تشابه به عمه ات داری روضه ی شام را نکن تکرار لب جدت به خیزران خورده در دل طشت سر تکان خورده دخترش سیلی آن میان خورده کتک از مرد بد دهان خورده وای از بزم و وای از آزار علیرضا وفایی (خیال) لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حرمت مویت شکست حرمت مویت شکست و مو پریشان سوختیم با گداها همنشینت کرد ، دوران سوختیم از پیاده بردنت دنبال مرکب هایشان از جسارت کردن فتح بن خاقان ، سوختیم بار ها جوشید خون غیرتت در کاخ ها ناسزا گفتند بر بانوی نسوان ، سوختیم ما هزاران بار از اینکه شمر دوران شما قبر جد اطهرت را کرد ویران، سوختیم ما برای دستهایی که به جرم رفتنِ کربلا از تن جدا می شد، فراوان سوختیم حرمتت از ناقه ی صالح که کمتر نیست، هست؟ یاد مادر زنده شد، ما هم دو چندان سوختیم دست بسته بردنت این روضه را تا شام برد ما به یاد خارهای پای طفلان سوختیم هرچه باشد مرد بودی ، تشت در مجلس نبود عمه ات در مجلس می، گشت مهمان سوختیم چشم تو در مجلس می ، خیزرانی را ندید یاد ضربه خوردن لبهای عطشان سوختیم ناصر دودانگه لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ابن الرضا دلم بدون تو محکوم بر پریشانی است همیشه گوشه نگاهت علاج حیرانی است سلام حضرت ابن الرضای دوم ما فدای تو چه قَدَر رافتت خراسانی است تو در تمام حرم ها کنار من هستی زیارتم همه لطفش به جامعه خوانی است علی ِچارم ِ دین ، هر که بنده تو نشد تمام بندگی اش کفر و نامسلمانی است به میوه ی دلت آقا بگو که برگردد بهار گم شده اینجا ، هوا زمستانی است زخشکسالی و قحطی چه غم که دل بستم به خانه ای که همیشه در آن فراوانی است چه در کنار گدایان ، چه کاخ آن ملعون به هر کجا که رود کار او سلیمانی است عزیز مصر بریز اشک بر عزیز جواد میان سامره مانده ، غریب و زندانی است چه آمده است به یادش میان بزم شراب هوای حضرت دریا چه قدر طوفانی است دوشنبه ، گریه ، حسن ، سامرا مدینه شده دوشنبه های حسن ها همیشه بارانی است حسن به گریه فقط زیر لب بگوید شکر که دست دیو و دد اینجا عقیق بابا نیست محمد حسین رحیمیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جلوه ی ذات کبریا دل ما و عنایت دلدار سر ما خاک مقدم سردار سر ما هست تشنه ی این دار کم ندارید میثم تمار هیبتت هست هیبت کرار ماه تابان آسمان هادی حجت الله شیعیان هادی بهترین اسم در جهان هادی آن که ما را دهد امان هادی از عذاب جهنم و از نار مطلع و مقطع کلام آقا اول و آخر دعام آقا صاحب (جامعه) سلام آقا برده اسمت به احترام آقا خالق روزگار و لیل و نهار جلوه ی ذات کبریایی تو وارث مجمع کسایی تو کعبه ی بین سامرایی تو نوه ی حضرت رضایی تو دست ما را گرفته ای بسیار مقتدای مطهر عصمت واجب الاحترام با رفعت ای علیِ چهارم خلقت گفته ام من که با همین نیت بر عقیقم علی کَنَد حجار به تو دل داده ایم ادرکنا تشنه ی باده ایم ادرکنا نوکر ساده ایم ادرکنا سینه زن زاده ایم ادرکنا گر از اینجا روم ، شوم بیکار یوسف من به چاه افتادی گوشه ای بی پناه افتادی چه به روز سیاه افتادی تو به تبعیدگاه افتادی تکیه دادی به شانه ی دیوار ماه مانده است پشت ابر عدو یاوری نیست بین شهر عدو بدنت آب شد ز زجر عدو نفست را بریده زهر عدو پاره پاره جگر شدی انگار سر به بالین غصه بگذاری خون دل از دو دیده ات جاری تو کجا و بساط می خواری چه تشابه به عمه ات داری روضه ی شام را نکن تکرار لب جدت به خیزران خورده در دل طشت سر تکان خورده دخترش سیلی آن میان خورده کتک از مرد بد دهان خورده وای از بزم و وای از آزار علیرضا وفایی (خیال) لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ضریحِ صحنِ دل ضریحِ صحنِ دل ما به نامتان خورده صدای روضه همیشه به گوشِ جان خورده اسیرِ دستِ کسی جز شما نخواهد شد هرآنکه از سر این سفره آب و نان خورده به لطفِ نم نمِ اشکی خرابم آبادیست به پای منبرتان هر دلی تکان خورده منم اویس قرن، زنده ام به این پرچم به نوکری روی پیشانی ام نشان خورده بدونِ نوکری عمرم چه فایده دارد؟ بدونِ روضه چه سودی؟ فقط زیان خورده شما سَجیه ی احسان و بخشش و کرمید که نور فیض شماها به هر کران خورده غریب و بی کس و تنهای سامرا، عمری چه قدر خون دل از دست این و آن خورده شکسته بال و پرش، خسته از جفای زمان ز نیش و طعنه زدن کارد، استخوان خورده میان آتش و تب ذکرِ فاطمه دارد چه قدر غصه ی زهرای قد کمان خورده لبانِ شعله ورش یاد کربلا کرده شده شبیه لبانی که خیزران خورده... مهدی شریف زاده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
گل فاطمه عزیز جواد الائمه سلام گل فاطمه یا علی النقی تویی که به من راه و میدی نشون بخون جامعه تا کنم عاشقی چه قد نا امید و تو دادی امید چه قد بی نوا رو تو دادی نجات تویی چاره ی درد بیچاره ها میشه مرده زنده توی روضه هات به یاری مردم نداری نیاز به جای همه یار تو هست خدا علی رو مگه میشه تبعید کرد نجف رو آوردی توی سامرا علی بودی و قوم بد کینه ها گذاشتن برای تو سنگ تموم دلت رفت مدینه تو اون نیمه شب به خونه ات همین که آوردن هجوم تو رو بردنت دست بسته ولی ندیدی توی شعله خانوم تو تو رو بردنت دست بسته ولی نکشته لگد ، طفل معصوم تو تو رو پیر کردن تو بزم شراب بمیرم بمیرم بمیرم برات فقط گریه اینجا برات مرهمه بریز اشک خون از غم عمه هات سر غرق خون ، تشت زر ، هلهله می لرزه تموم زمین و زمان زدن خیزران ، باز ناراضیَن بشم لال الهی ، کنیزم میخوان محمد حسین رحیمیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
با کلامش شهر را اهل ولایت می‌کند مردم گمراه را "هادی" هدایت می‌کند هرکه وصفش را شنید از عشق او بیمار شد عشقش از راه شنیدن هم سرایت می‌کند شیخ عباس قمی در "منتهیُ الآمال" خود معجزات بی شمار از او روایت می‌کند با وجود او بهشتی بودن اصلا سخت نیست حبِّ او را هرکسی دارد کفایت می‌کند کاملا رد کرد اسلام بنی عباس را "هادی" از اسلام پیغمبر حمایت می‌کند هرچه هم دشمن اذیت کرد، او نفرین نکرد دشمنش از صبر بسیارش شکایت می‌کند هر بلایی هم که میبیند "علی ابن رضا" شکر حق میگوید، احساس رضایت می‌کند دشمنش بی احترامی کرد، آنجایی که دید شیر دارد احترامش را رعایت می‌کند قاتلش جان خواست از او، جان خود را نیز داد هرکسی هرچه بخواهد او عنایت می‌کند رفت در بزم شراب و غصه خورد و گریه کرد اشک هایش از دل زینب حکایت می‌کند @hadithashk
نور علی نور شب بود قبله جا نمازی سوی او داشت کعبه برای دیدن رویش وضو داشت رشک ملک بود آن حصیر زیر پایش هر شب خدا مشتاق صوت ربنایش قد قامتش با روز شب را کرد محشور سجاده با هر سجده اش نور علی نور چشم سیاهش روشنای راه ایمان هر ناوک مژگان او یک خط قرآن تسبیح می چرخاندو می چرخید عالم ارض و سما را رزق می بخشید توام از خلوتش گرچه دو عالم فیض می برد اوج مصیبت در دل این شب رقم خورد ناگاه قومی بی ادب حرمت شکستند تسبیح فیض خلق را از هم گسستند از هر طرف حمله بر آن کاشانه کردند مانند سیلی خانه را ویرانه کردند نه احترام حرمتش را داشت دشمن عمامه اش را از سرش برداشت دشمن پای برهنه سربرهنه در دل شب بردند او را و فلک در تاب و در تب خالیست جای فاطمه انگار اینجا تا که بگیرد باز دامان علی را می ریخت اشک شرم عالم روی جاده دشمن سواره بود اما او پیاده در کوچه های بی کسی او را کشیدند با هر قدم آه از نهاد او شنیدند از داغ این غم عالمی در پیچ تاب است سر منزل این کوچه ها بزم شراب است بزم شراب اما خبر از خیزران نیست ناموس او در مجلس نامحرمان نیست از سامرا برخاست آه شام آن شب یک سوی صد نا محرم یک سوی زینب یک سوسری بر تشت زر یک سو رقیه یک سو سراسر خنده و یک سوی گریه یک سوی چوب خیزران می خورد بر لب یک سو مزن ظالم به لبها داشت زینب از بس اسیران را عذاب آن خیزران داد از تشت آخر سربه روی خاک افتاد موسی علیمرادی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حور و مَلَك خاك پاي تو ای توتیای حور و مَلَک خاک پای تو ای بهتر از بهشت برین سامرای تو تنها نه سامرا، نه زمین و اهالی اش هفت آسمان نشسته به زیر لوای تو خورشید ذرّه وار دم صبح می رسد در پیشگاه حضرت گنبد طلای تو هر چند از بهشت فراوان شنیده ایم مارا بس‌است گوشه‌ی صحن‌وسرای تو `از هرچه هست و نیست دگر بی نیاز شد” دست کسی که مرتبه ای شد گدای تو تکبیر گفته است هزاران هزار بار آن که شنیده”جامعه”را با صدای تو تفتیش منزل تو و تبعیدِ آن‌چنان یک پرده بود از آن همه درد و بلای تو ای خانه‌ی تو عرش خداوند ذوالجلال کِی کاروان‌سرای گداهاست جای تو؟ فریاد وامصیبت ما تا به شام رفت یعنی کشیده شد به کجا ماجرای تو؟ توهین دلقکی به تو درمجلس شراب مارا نشانده تا به ابد در عزای تو از بس که باحسین دلت ارتباط داشت شد حُجره ی تو آخر سر کربلای تو با اینکه در دیار غریبی شدی شهید کاری نداشت دست کسی با ردای تو دیگر هزار و نهصد و پنجاه تا نبود زخم دهان گُشاده روی عضوهای تو دیگر کنار پیکر بی جان حضرتت سیلی نخورد دختر دردآشنای تو محمد قاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آقای من وشمع سوخت و دورش به جای پروانه شراب‌خوار و یهودی نشست و بیگانه وشمع سوخت و رقاصه های بی وجدان به باده‌ی متوکل زدند پیمانه و شمع سوخت و بر گریه‌هاش خندیدند و گریه کرد ، از آن گریه های طفلانه یکی نبود بگوید به امت سلفی که کعبه را نبریدش میان بتخانه یکی نبود بگوید امام جامعه را اذیتش نکنید اینقدر غریبانه یکی نبود بگوید به خانه اش ببرید ولی دگر نبریدش به سوی ویرانه سلام شمع خرابه نشین سامرا که با سه ساله‌ی زهرا شدید هم‌خانه  وحید عظیم پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حضرت ابن الرضا(ع) دلم بدون تو محکوم بر پریشانی است همیشه گوشه نگاهت علاج حیرانی است سلام حضرت ابن الرضای دوم ما فدای تو چه قَدَر رافتت خراسانی است تو در تمام حرم ها کنار من هستی زیارتم همه لطفش به جامعه خوانی است علی ِچارم ِ دین ، هر که بنده تو نشد تمام بندگی اش کفر و نامسلمانی است به میوه ی دلت آقا بگو که برگردد بهار گم شده اینجا ، هوا زمستانی است زخشکسالی و قحطی چه غم که دل بستم به خانه ای که همیشه در آن فراوانی است چه در کنار گدایان ، چه کاخ آن ملعون به هر کجا که رود کار او سلیمانی است عزیز مصر بریز اشک بر عزیز جواد میان سامره مانده ، غریب و زندانی است چه آمده است به یادش میان بزم شراب هوای حضرت دریا چه قدر طوفانی است دوشنبه ، گریه ، حسن ، سامرا مدینه شده دوشنبه های حسن ها همیشه بارانی است حسن به گریه فقط زیر لب بگوید شکر که دست دیو و دد اینجا عقیق بابا نیست محمد حسین رحیمیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آقای من با شما عاقبت شیعه به عزّت ختم است آخر و عاقبت ما به سیادت ختم است از ازل چشم جهان سمت شما بوده و هست مقصد عالم امکان به امامت ختم است همه نورید ، همه هادی أمّت هستید پس سرانجام بشر هم به هدایت ختم است ما گرفتار گناهیم ولی اهل رجا جاده ی جامعه ی ما به شفاعت ختم است از گناهان کبیره است دل جامعه پُر کار این جامعه اما به زیارت ختم است « مَن أتاکُم » ، چه نجاتی است سر راه بشر ! با تو پایان حوائج به سعادت ختم است چیست در حکمت « فَالرّاغبُ عَنکم مارق »؟! راه ، جز راه تو باشد به هلاکت ختم است ولی آنکس که در این سِیر ، « لَکُم لاحِق » شد راه او – گرچه گنهکار – به جنّت ختم است تو دعا کن که من از معصیت آزاد شوم که دعای تو یقیناً به اجابت ختم است یا علیِ بنِ محمّد ! چه غریبی ! اصلاً قسمت هرکه علی گشته به غربت ختم است تو چه مقتول و چه مسموم ، جهان می داند که سرانجامِ امامت به شهادت ختم است  محسن ناصحی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حضرت عشق امامی که از انوارش قیامت می شود معنا اگر هادی ست از اسمش هدایت می شود معنا صبوری جلوه می گیرد اگر یک گوشه بنشیند اگر برخیزد از جایش شجاعت می شود معنا عرق از روی پیشانیش اگر بر روی آب افتد از آن یک قطره دریای طهارت می شود معنا کسی که حلقه ی وصل محمد با محمد شد علی هم گر شود با او رسالت می شود معنا علیِّ چارمین وقتی که خود جدِّ محمد شد برای شیعه اش قطعاً ولایت می شود معنا علیِّ آخرین یعنی که بعد از حیدر کرّار امامت در امامت در امامت می شود معنا نه اینکه کور بینا گردد و از جا به پا خیزد؛ فقط با بردن نامش شفاعت می شود معنا برای جامعه از یک فراز«جامعه» بی شک؛ دیانت می شود پیدا،سیاست می شود معنا علیِّ دیگری هم برده شد در بزم«مِی»این بار؛ به سامرّا به جای شام غربت می شود معنا گریز روضه دارد می رود در بزم«مِی» وقتی؛ میان تشت،خورشید قیامت می شود معنا حسابش را بکن مستی بگیرد چوب در دستی در این حالت برای ضربه سرعت می شود معنا دو چندان می شود در حالت مستی توانِ فرد بدین ترتیب در برخورد شدّت می شود معنا وَ دربرخوردها یک روز هم آیینه بر در خورد شکستن بعد از آن برخورد راحت می شود معنا یکی ازدست،آن یک از در و آن دیگر از دیوار فقط سیلی بر این صورت سه صورت می شود معنا  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
غریب غریب گونه ترینی برای من مولا ای آفتاب دهم! ای هماره! ای تنها! چه با شکوه غریبی چه کوه مظلومی درست مثل علی مثل مادرت زهرا غریب بودن از این بیشتر که گمنامی که شاعری و نگفتند از تو شاعرها که شاعرانِ پس از تو تمام یا خوابند و یا به گفته ی قرآن همانکه «اَلشُّعَرا...» زمین شده ست سراسر به شکل مجلس بزم وَ گرم کرده اند اینها به شعر مجلس را به اینهمه متوکل کسی نمی گوید که پشت پا بزند بر خلافت دنیا تو ای امام غریبم اگر چه تا امشب غریب بوده ای در ذهن من ولی حالا؛ عجیب حال و هوایم بدون تو ابریست چنانکه بعد تو حال و هوای سامرّا  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹