eitaa logo
حدیث🇮🇷🇵🇸
63 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
3هزار ویدیو
6 فایل
زکیّه_رحیمی
مشاهده در ایتا
دانلود
🙏
بسم‌الله" به نام خدا، به یاد خدا، برای خدا :)
السلام‌علیک‌یامولای‌یاصاحب‌الزمـان-♡
‌ 💠 ذکر روز دوشنبه: یا قاضی‌الحاجات 💠
به وقت ی مادر🖤 https://eitaa.com/hadithz
🛑 مقاومت تمام‌قد دانشگاه مفید قم در ایجاد دفتر بسیج دانشجویی 🔹معاون فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری: مدتی پیش دانشجویان دانشگاه مفید قم مطالبه‌ای در بخش فارس من خبرگزاری فارس مبنی بر «درخواست تأسیس نهاد نمایندگی ولی‌فقیه و بسیج دانشجویی در دانشگاه مفید قم» را ثبت و در ادامه نامه‌ای را به وزارتخانه ارسال کرده‌اند که این مطالبه مورد توجه قرار گرفته است. 🔹به خواسته‌ آن‌ها رسیدگی شده و خواهد شد تا به نتیجه برسد؛ در برخورد با دانشگاه‌های متخلف نیز تبعیض قائل نمی‌شویم،با مجموعه مدیریت و دستگاه‌های استان قم مکاتبه می‌کنیم تا این خواسته منطقی دانشجویان به نتیجه برسد و دانشگاه‌های سراسر کشور باید قوانین را اجرا کنند. گزارش کامل را اینجا بخوانید @Qomonline قم‌آنلاین، کانون اخبار مهم👆
بسم‌الله" به نام خدا، به یاد خدا، برای خدا :)
السلام‌علیک‌یامولای‌یاصاحب‌الزمـان-♡
‌ 💠 ذکر روز سه‌شنبه: یا ارحم الراحمین 💠
رو یادت هست... نفتی و علاءالدین رو... بشکه های رو... های سرد و بی برقی با همان ها و گرم می ماند... از صبح زود روی اون بازگذاشته میشد تا صلات ظهر... داغ خوشمزه برای مدرسه ای هایی که شلوارشان تا زانو از و خیس شده آماده بود... خودشان یک تنه هم گاز بودند هم هم ، هم ، هم ، هم از صدتا چایی ساز خوش طعم تری تحویل آدم میداد... هست ؟ و رو ؟🍃🍂🍁🍁🍁🍂🍃 https://eitaa.com/hadithz
‌ به همین مناسبت امروز رو به عنوانِ روز ها و های ساخت نام‌گذاری کردن 🇮🇷 (: https://eitaa.com/hadithz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار براین بود همه آرام و بی صدا گریه کنیم ! مگر برفقدان مادر می توان آرام گریست؟!... آن هم مادری که در از دست رفته باشد! آن هم مادری که جراحت بربدن داشته باشد... آن هم مادری همچون او... مگر می شود سرنداد؟! مگر می شود به ریختن بی صدا رضایت دادو شیون نکرد!؟ لکن امر،امر پدر بود... صحبت از عمل به مادر بود نباید هیچ کس باخبر میشد پس آستین بر دهان گرفتیم و بی صدا اشک... نه ! بی صدا دادیم... اما به ناگه، سکوت شکسته شد به صدای گریه ای به هق هق مردانه ای... تغسیل که به میانه رسید... ناگهان @پدر شروع کرد به گریه های بلند بلند ! اسماء نزدیک شد... یا ! عظیم است می دانم اما چرا ناگهان و بی اختیار می گریید ! اسماء ؟ از من مخفی میکردتا مرا محزون نکند ... دیدم. کبودی صورت ام را ؛ لاله گونش را ؛ بازوی ی ... باهربار کشیدن، جان یارم به می رسیده؛ ای وای استخوان سینه اش...😭 کار که به اتمام رسید بیرون آمد از محل غسل... گریه هایش قطع نمی شد به گونه ای بی تاب و با صدای بلند می کرد که هیچکس، هیچکس تا آن شب را با آن حال ندیده بود! وشاید یکی از دلائل وصیت به تغسیل و تدفین شبانه و مخفیانه این بود که ، نامردهای شهر های ی را نبینند! https://eitaa.com/hadithz