eitaa logo
حدیث🇵🇸
60 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
5.4هزار ویدیو
21 فایل
زکیّه_رحیمی
مشاهده در ایتا
دانلود
1.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پاییز آشناست…🍁 مثل عزیزی که از سفر برگشته، مثل رفیقی که بعد از مدت ها به دیدنت آمده، مثل بخار برخاسته از چای داغی که با لذت و اشتیاق می نوشی، مثل عطر خاک باران خورده، مثل طعم گس خرمالو در هوای ابری مثل بوی تند و گیرای نارنگی، مثل صدای باران در شبی سرد، مثل هیجان نخستین نگاه، نخسیتن لبخند نخستین آغوش…🍂🍁 🍁 https://eitaa.com/hadithz
13.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادربزرگ که بود همه بودن...🌱 زیاد سخت گرفته ایم !⁣🌺 ⁣زندگی چیزی به جز گرفتنِ یک استکان چای لب سوز از دستان مهربان مادربزرگ بود ؟ که بنوشی و نفس آرامی بکشی و غرق شوی میان گل‌ های سرخِ پیرهنش ؟⁣ ⁣ یا کنار پنجره‌ ی چوبی بنشینی و انتظار بکشی برای آمدنِ بابابزرگ ؟ برای شنیدنِ صدایِ امنِ پاهایش ؟ که به دستان مردانه اش خیره شوی و دنبال دلخوشی های کوچکی برای ذوق کردن و بالا و پایین پریدن بگردی ؟⁣ ⁣ زندگی مگر چیزی به جز تماشای گلدان‌ های سفالیِ کنارِ باغچه یا راه پله ها بود ؟! یا که استشمام عطر کاهگل و یاسی که دیوارهای آجریِ حیاط را بغل کرده بود ؟!⁣ ⁣بوی شمعدانی ها.😌 ⁣ زندگی جز شنیدن صدای آواز جغدها و جیرجیرک ها و هدهدها و لالایی شبانه ی قورباغه های کنار رودخانه بود ؟! ⁣ جز اینکه در دل گرگ و میش صبح ، با صدای آوازِ خروس همسایه بیدار شوی و اولین منظره ی مقابل چشمانت بخار کتریِ روی چراغ باشد ؟!⁣ که ببینی و گوش کنی و ایمان داشته باشی که زندگی در کمال سادگی اما پر شور تر از همیشه ، ادامه دارد ... ؟⁣ ⁣ ما از زندگی چه می خواستیم که از دل این سادگی های اصیل و بی بازگشت ، به این پیچ و خم های ملال آور رسیده ایم ؟! #چای آشپزی #سینی #آشپزی به یاد تمام مادربزرگ ها و پدربزرگ ها یک فاتحه و صلوات نثار روح این عزیزان بفرمایید. یادشان گرامی🌱❄️ https://eitaa.com/hadithz
5.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و همینطور دلم می خواد برگردم به روزایی که ماه رمضوناش غروبا صدای ربنا می پیچید توی کوچه مون و سریال خانه به دوش عطاران رو میداد ... . https://eitaa.com/hadithz
2.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤍🌿 مگر ما از زندگی چه میخواستیم؟ دمی سکوت،کمی رفاقت، اندکی آرامش و معشوقی که در یک نیم روز‌بهاری در کنارش چای بنوشیم🌱 . . . . 🌸🌱 https://eitaa.com/hadithz
5.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گاهی آنقدر عصبی‌ام از نیش‌ و کنایه‌ها که دلم می‌خواهد با یک لگد، محکم بزنم زیر میز دنیا و همه چیز را به هم بریزم. گاهی عمیقا دلم می‌گیرد از این‌همه کاری به کار کسی نداشتن و به حال خود رها نشدن. گاهی دلم می‌سوزد برای خودم، که برای همه خوب خواستم، سعی کردم همه را درک کنم، ببخشم، دوست داشته‌باشم. اما تلاشم بی نتیجه بوده. که در نهایت، آدم‌ها هر روز، کار را برای من سخت‌تر کرده‌اند. که تا دلخوش شدم به حرف‌ها و لبخندهاشان، عوض شدند، که نفهمیدم چه می‌گذرد در شقیقه‌ی این آدم‌ها... دلم می‌خواهد مشغولیت‌های را بیندازم یک وری، اتاقم را مچاله کنم، تقویم و ساختمان‌ها و جاده را مچاله کنم، شهر را مچاله کنم. لاقیدترین‌ شوم و بزنم به کوهی، غاری، جنگلی، بیابانی چیزی... که گاهی بد' خسته‌ات می‌کنند آدم‌ها... 🌱 https://eitaa.com/hadithz