eitaa logo
حافظ خوانی و ادبیات
1.2هزار دنبال‌کننده
589 عکس
281 ویدیو
4 فایل
اشعار حافظ و آشنایی با شعر کهن و معاصر با صوتهای متنوع راه ارتباطی و تبادل فقط با کانالهای ادبی @adab_doost
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آتش به درون سینه ها شعله ورست داغ غمِ دم به دم ز سوز جگرست از سوگ نبی و سبط و نور هشتم در نوحه ی جانگداز ماه صفرست @hafez_adabiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیدیم که بارَش از ادب سنگین بود هربار چه گرم و ساده و شیرین بود این قوری سالخورده، این پیـر غلام در ریختن چــــای سـرش پایین بود 🖤 @hoseiniye_ye_del
نتوان.mp3
زمان: حجم: 1.63M
نتوان نتوان تو را ثنا گفت جایی که تو را ثنا، خدا گفت اوصاف تو را خدای سبحان یک بار نه، بلکه بارها گفت گاهی به کتاب محکم خود بر خُلقِ خوش تو، مرحبا گفت گاهی به صریح نصّ «صلّوا» از شأن تو گفت و، برملا گفت گاهی «یاسین» و گاه «طاها»ت گاهی سرِ جمله ماسِوا گفت برجانْت قسم که از «لَعَمرُک» تا افرازد تو را لوا، گفت چون خواست تو را به حق نوازد «ما کانَ محمّداً أبا» گفت از «یَغْفِرُکَ الله» است روشن کایزد بری اَت ز هر خطا گفت وز «یَعْصِمُکَ الله» است پیدا کز پاکی دامنت، خدا گفت پیداست ز «لا یَنامُ قَلبی» باید که به شأن تو چها گفت شاید ز «اَبیتُ عِنْدَ رَبّی» از مبدأ سیر و مُنتها گفت قرب تو عیان ز «لِیْ مَعَ الله» کس جز تو کجا ز «مَنْ رَأ» گفت؟ چون دم زدی از «بَقیتُ وَحْدی» در جنگ اُحد، علی بلی گفت بشتافت سویت اَحَد اَحَد گوی جانم بادا تو را فدا! گفت طاووس فرشتگان به شأنت تاج سرِ خیل انبیا گفت گاهی به حدیث «ما عَرَفْناک» از جانب حق تو را ثنا گفت گاهی به مدیح حضرت تو «لَولاک» سرود و «إِنّما» گفت از خلق چو برگزیده ات دید بستود تو را و، مصطفی گفت ای رفته به سیر «قابَ قَوسَین» نتوان ز خدا تو را جدا گفت چون عقل نبُرد پی به جاهت از حُسن ملیح تو، به ما گفت زلف تو چو دید، گفت «وَ الَّیل» روی تو چو دید، «وَ الضُّحی» گفت آن روح نعَم به جز تشهّد حاشا کَلّا اگر که «لا» گفت (پروانه) به وصف تو، نیارست جز آینه خدانما، گفت باید همه چشم شد، که نتوان پی بُرد به عزّت تو، با گفت @hafez_adabiyat
راندم ز جبین جلوه ی دنیای دنی را تا درک کنم آرزویی ناشدنی را سرخ آمدم از وادی بطحا که ببینم سودا زده آن گنبد سبز چمنی را این عطر کدامین گل خوشبوست که کرده است دیوانه ی دیوانه اویس قرنی را آن چیست در این شمع که خوش کرده به هر جمع عدل علوی را و سخای حسنی را دفن است در این شهر چه رازی که بقیعش خون کرده دل سنگ عقیق یمنی را چشمان تو دریاست، بگو تا به چه ترتیب معنی کنم این سوره مکّی، مدنی را از جذبه ی معراج تو ای خواجه ی لولاک موسی نکند دعوی " ربّ ارنی " را تأثیر نسیم خوش انفاس شما بود عیّاض رها کرد اگر راهزنی را در اوج گدایی غنی از عشق تو هستیم رحمت کن و دریاب فقیران غنی را @hafez_adabiyat
دعای چاره ساز ما به وقت اضطرارها گره چو باز می کنی تو از تمام کارها امام نور و رافتی ، به مهر بی نهایتی به زائران ز هر طرف، عنایت تو بارها دلم اسیر کوی تو ، مدام باده جوی تو به باده رفع می شود ، غم از سر خمارها که بشنوی صدای ما ، به خلوت دعای ما غریب آشنای ما ، قرار بی قرارها تویی که می پذیرییم ، تویی که دستگیرییم تویی که چاره می کنی به حال زار زارها شرار غم به سینه است ، به مشهد و مدینه است چگونه شرحه شرحه شد ، ز شرح این شرارها @hafez_adabiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از اخلاق رحمانی
8.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بشارت امام رضا (علیه السلام) به آیت الله حق شناس رو آر سوی ما که به سوی تو رو کنیم وز غیر ما به سوی تو رو آورد بلا 💠آیت الله : 🔸دیگه همین برای من در تمام عمر ، سرمشق شد.
جام ِجهان نماست، در این قطعه از بهشت آرامِ جان ماست در این قطعه از بهشت فوج فرشتگان به نیایش نشسته‌اند آوای «ربّنا»ست در این قطعه از بهشت آیینۀ شكوه ِ«كلیم» است و «کوه طور» آن نور و آن صداست، در این قطعه از بهشت هر دل كه زنده است به انفاس موسوی هم‌صحبت خداست، در این قطعه از بهشت خورشید شاهد است، كه نقش كتیبه‌ها «والشمس والضحی»ست، در این قطعه از بهشت عطر مدینه، نور نجف، رنگ كاظمین اشراق كربلاست، در این قطعه از بهشت هرگاه سعی در طلب معرفت كنی هم مروه، هم صفاست، در این قطعه از بهشت عشاق، در «طواف حرم» موج می‌زنند حجّ من و شماست، در این قطعه از بهشت جان ِجهان كجاست؟ در این عرش آستان محرابِ دل كجاست؟ در این قطعه از بهشت در چشم عارفان سحرخیز، آسمان آبی‌تر از دعاست، در این قطعه از بهشت صدق و صفا، خلوص و یقین، عشق و آرزو باران واژه‌هاست، در این قطعه از بهشت فولاد، پای پنجره‌اش آب می‌شود اسرار كیمیاست، در این قطعه از بهشت روشن‌تر از ستاره، به مژگان نشسته است اشكی كه بی‌ریاست، در این قطعه از بهشت جای دگر، سراب فریب و غمِ فناست سرچشمۀ بقاست، در این قطعه از بهشت در خلوتِ خیالِ خود از خویشتن بپرس از ما «رضا» رضاست، در این قطعه از بهشت؟ ما را به باغ و گلشن و صحرا چه حاجت است؟ تا حجّت خداست، در این قطعه از بهشت اذن ورود ما به حرم چیست غیر اشک؟ وقتی قرار ماست، در این قطعه از بهشت زائر در این حریم مطهر، غریب نیست بیگانه، آشناست، در این قطعه از بهشت تذهیب‌نامۀ عمل عاشقان، «شفق»! امضای مرتضاست، در این قطعه از بهشت @hafez_adabiyat