شعرخوانی عباس براتی پور.mp3
زمان:
حجم:
1.06M
"من ماندم و، کوه شرمساري
من ماندم و، دشت بيقراري
من ماندم و، کوله باري از درد
من ماندم و اشک و آه و زاري
سر در قدمت نهم که حرّم
تا بر سر من قدم گذاري
شرمنده و زار و ناتوانم
آيا ز دلم خبر نداري؟!
خشکيده نهال روحم از شرم
از مغفرتش کن آبياري
گر توبه ي من قبول افتد
آسوده شوم ز شرمساري
بگذار به عذر این تعدی
قربان شومت به عزم یاری
با سرخي خون خود بشويم
رخسار خود از گناهکاري
بخشيد امام و رخصتش داد
شد عازم رزم و جانسپاري
جان داد به راه عشق و بگرفت
جا در ملکوت قرب باري
چون ديد فتاده خودش از سر
خون از سر و روي اوست جاري
بست از ره مرحمت به فرقش
دستار، به رسم يادگاري!"
#شعرخوانی
#عباس_براتی_پور
@hafez_adabiyat
شعرخوانی عباس براتی پور ۲.mp3
زمان:
حجم:
3.68M
"رفتی و از دل برون شد، صبر و قرار و توانم
ای روشنای دل من! تاریک شد دیدگانم
گفتم که در سایهسارِ، قدّ رسایش نشینم
افسوس! افتاده بر خاک، آن سرو، آن سایبانم
گم گشت ره پیش چشمم، آوخ ! کز این درد جانکاه
میسوزم و هر دم آید، دود دل از استخوانم
بگْذار تا صورتم را بر روی ماهت گذارم
بگْذار تا اشک حسرت بر خاک پایت فشانم
این سوی، این پیکر پاک، افتاده بر بستر خاک
آن سوی اِستاده دشمن، کرده است آهنگ جانم
ای سروقامت! به پا خیز، با خصم کافر درآویز
من تاب هجران ندارم، بنگر به قد کمانم
ای آسمان سخاوت ، ای معنی استجابت
خاموش کن با نگاهت، در سینه آتشفشانم
بردار سر تا ببینم، چشمان خورشیدیات را
رحمی کن ای نور دیده ! رحمی که من ناتوانم
آغشته در خون مخواهید، قدّ رسایش ببینم
ای تیرها پس کجایید؟ گیرید اکنون نشانم
ای شبهپیغمبر من ! ای نوجوان اکبر من !
بشکسته بال و پر من، ای مرغ بیآشیانم !
کو قوّت بازوانت؟ کو آن دل پرتوانت؟
میبینمت غرقه در خون، هرگز نبود این گمانم
آخر کدامین سیهدل، لبتشنه کشتت به ساحل؟
بگْشای لب تا که سیراب، گردی ز اشک روانم
ای غم ! برو از برِ من، بردار دست از سر من
بگْذار تنها بگریم، بگذار تنها بمانم"
#شعرخوانی
#عباس_براتی_پور
@hafez_adabiyat
هدایت شده از حافظ خوانی و ادبیات
شعرخوانی عباس براتی پور.mp3
زمان:
حجم:
1.06M
"من ماندم و، کوه شرمساري
من ماندم و، دشت بيقراري
من ماندم و، کوله باري از درد
من ماندم و اشک و آه و زاري
سر در قدمت نهم که حرّم
تا بر سر من قدم گذاري
شرمنده و زار و ناتوانم
آيا ز دلم خبر نداري؟!
خشکيده نهال روحم از شرم
از مغفرتش کن آبياري
گر توبه ي من قبول افتد
آسوده شوم ز شرمساري
بگذار به عذر این تعدی
قربان شومت به عزم یاری
با سرخي خون خود بشويم
رخسار خود از گناهکاري
بخشيد امام و رخصتش داد
شد عازم رزم و جانسپاري
جان داد به راه عشق و بگرفت
جا در ملکوت قرب باري
چون ديد فتاده خودش از سر
خون از سر و روي اوست جاري
بست از ره مرحمت به فرقش
دستار، به رسم يادگاري!"
#شعرخوانی
#عباس_براتی_پور
@hafez_adabiyat
هدایت شده از حافظ خوانی و ادبیات
شعرخوانی عباس براتی پور ۲.mp3
زمان:
حجم:
3.68M
"رفتی و از دل برون شد، صبر و قرار و توانم
ای روشنای دل من! تاریک شد دیدگانم
گفتم که در سایهسارِ، قدّ رسایش نشینم
افسوس! افتاده بر خاک، آن سرو، آن سایبانم
گم گشت ره پیش چشمم، آوخ ! کز این درد جانکاه
میسوزم و هر دم آید، دود دل از استخوانم
بگْذار تا صورتم را بر روی ماهت گذارم
بگْذار تا اشک حسرت بر خاک پایت فشانم
این سوی، این پیکر پاک، افتاده بر بستر خاک
آن سوی اِستاده دشمن، کرده است آهنگ جانم
ای سروقامت! به پا خیز، با خصم کافر درآویز
من تاب هجران ندارم، بنگر به قد کمانم
ای آسمان سخاوت ، ای معنی استجابت
خاموش کن با نگاهت، در سینه آتشفشانم
بردار سر تا ببینم، چشمان خورشیدیات را
رحمی کن ای نور دیده ! رحمی که من ناتوانم
آغشته در خون مخواهید، قدّ رسایش ببینم
ای تیرها پس کجایید؟ گیرید اکنون نشانم
ای شبهپیغمبر من ! ای نوجوان اکبر من !
بشکسته بال و پر من، ای مرغ بیآشیانم !
کو قوّت بازوانت؟ کو آن دل پرتوانت؟
میبینمت غرقه در خون، هرگز نبود این گمانم
آخر کدامین سیهدل، لبتشنه کشتت به ساحل؟
بگْشای لب تا که سیراب، گردی ز اشک روانم
ای غم ! برو از برِ من، بردار دست از سر من
بگْذار تنها بگریم، بگذار تنها بمانم"
#شعرخوانی
#عباس_براتی_پور
@hafez_adabiyat