شعرخوانی قاسم صرافان.mp3
زمان:
حجم:
1.42M
"هرچند، نامِ نیک، فراوان شنیدهایم
نامی، به باشکوهیِ زینب، ندیدهایم
ارث از دلِ شجاع تو بردهست، یا علی!
نامش گره به نام تو خوردهست، یا علی!
پیوندِ عقل روشن و بیداری دل است
شاگردیِ تو کرده، که استادِ کامل است
قانونِ عقل و عشقِ جهان را به هم زند
وقتی عقیلةالعرب از عشق دم زند
زینب به بند، بندگی یار میکند
گیراست زلف یار و گرفتار میکند
از چشم یار، قامت دلدار، دیدنیست
نام حسین، از لب زینب شنیدنیست
آن شیرزن که زینت شیر خدا شود
باید امیر قافلۀ کربلا شود
از خطبه لرزه بر در و دیوار دیده اید
غرش به سبک حیدر کرار دیده اید
زن دیده اید در سخنش غرق ذوالفقار
بر ذوالجناح غیرت و مردانگی سوار
زن دیده اید تیر به قلب ستم زند
زن دیده اید زلزله در کاخ افکند
زن دیدهاید اسوۀ هر مرد و زن شود؟
زن دیدهاید مثل علی بتشکن شود؟
غیر از جمال، در دل خون و بلا ندید
جز شوق یار، در عطش کربلا ندید
شد پیش حق، دلیلِ مباهات اهلبیت
وقتی که نور چشم علی گفت: «ما رَاَیت»
با «ما رَاَیت»، بندگیاش را تمام کرد
حمدی نشسته خواند و دو عالم قیام کرد..."
#شعرخوانی
#قاسم_صرافان
@hafez_adabiyat
منتظرمانده.mp3
زمان:
حجم:
937K
منتظر مانده زمین تا که زمانش برسد
صبح همراه سحر خیز جوانش برسد
خواندنی تر شود این قصه از این نقطه به بعد
ماجرا تازه به اوج هیجانش برسد
پرده چاردهم وا شود و ماه تمام
از شبستان دو ابروي کمانش برسد
لیله القدر بیاید لب آیینهی درک
مطلع الفجر به تاویل و بیانش برسد
نامه داده ست ولی شیوه یوسف اینست
عطر او زودتر از نامه رسانش برسد
کام خود بود و به این فکر نمی کرد جهان
بی تماشای تو جانش به لبانش برسد
ای بهارانه ترین فصل خداوند بیا
تا که این عالم دل مرده به جانش برسد
عشق در عصر تو از حاشیه بیرون برود
عقل در عهد تو پایان خزانش برسد
عقل عاقل بشود ، فلسفه شاعر بشود
تا که از دست تو جامی به جهانش برسد
ظهر آن روز بهاري چه نمازي بشود
که تو هم آمده باشی و اذانش برسد
#شعرخوانی
#قاسم_صرافان
@hafez_adabiyat
پیچیده در این کوچه هاعطرعبایت.mp3
زمان:
حجم:
1.3M
پیچیده در این کوچهها عطر عبایت
همراه با نجوای زیبای دعایت
با نان و خرما میرسی، من هم یتیمم
اما نه خرما، مست دستان کریمم
میزد به پایت بوسه لبهای مدینه
ای خوش به حال نیمه شبهای مدینه
در دستهایت یاکریمان لانه دارند
وقت قنوتت قدسیان پیمانه دارند
دیدم هوای چشمهایت کوثری بود
بر شانهات شال شکوه حیدری بود
عطرت، دل از من برده بود و مینوشتم:
سرمست آقای جوانان بهشتم
این مثنوی تا یاد سردار جمل کرد
روح القدس گویی هوای یک غزل کرد
دل بی قرار از شوق ذکر «یا حسن» شد
یاد قرارم با تو از روز ازل کرد
من در زمان آوارهی آن لحظه هستم
آن دم که دستان تو «قاسم» را بغل کرد
آری چنان شیرین در آغوشش کشیدی
تا بی تو بودن مرگ را پیشش عسل کرد
پای تو دوش مصطفی را عرش کرده
جبرییل بالش را برایت فرش کرده
پای پیاده کعبه می آید به سویت
لب های زمزم تشنه ی آب وضویت
ای یاکریمان جلد بام خانه ی تو
مثل علی جای یتیمان شانه ی تو
روح تو را از نور زهرا آفریدند
از اسم تو اسماء حسنا آفریدند
نامِ حسن، یعنی تمام حُسن دنیا
این ما و این دست کریم آل طاها
#شعرخوانی
#قاسم_صرافان
@hafez_adabiyat
رفتى.mp3
زمان:
حجم:
1.26M
رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی
عبّاس من! دیدی امّا مانند خواهر ندیدی
آن صورت مهربان را، محبوب هر دو جهان را
وقتی غریبانه می رفت بی یار و یاور ندیدی
آری در آوردن تیر بی دست از دیده سخت است
امّا در آوردن تیر از نای اصغر ندیدی
حیرانی یک پدر را با نعش نوزاد بر دست
آن بُهت ناباوری را در چشم مادر ندیدی
شد پیش تو ناامیدی تیر نشسته به مشکت
مثل من اطراف عشقت انبوه لشکر ندیدی
بر گودی گرم گودال خوب است چشمت نیفتاد
چون چشم ناباور من دستی به خنجر ندیدی
دلخونی امّا برادر دلخون تر از من کسی نیست
آخر تو بر خاک صحرا مولای بی سر ندیدی
قلبت نشد پاره پاره، آن شب خرابه نبودی
آنجا سر یک پدر را در دست دختر ندیدی
سقا! تو ساغر ندیدی، در تشت زر، سر ندیدی
جای نیِ خیزران بر لبهای دلبر ندیدی
#شعروصداى
#قاسم_صرافان
@hafez_adabiyat
خون چرا از دوری خاکت نبارم کربلا.mp3
زمان:
حجم:
1.04M
خون چرا از دوری خاکت نبارم کربلا!
مانده ام من بی تو از دنیا چه دارم کربلا!
گفته اند از آسمان ها، من ولی از کودکی
در هوای بوی خاکت بی قرارم کربلا!
خاک ما گِل کرده اند از روز اول با فرات
زاده ی عشق تواند ایل و تبارم کربلا!
روز و شبها را شمردم تا که شد وقت سفر
تا بیایم لحظه ها را می شمارم کربلا!
دست خالی نیستم دارم به قدر وسع خویش
اشک و شوق و تشنگی در کوله بارم کربلا!
می رسم دل را به دستت می سپارم یاحسین
سر به روی خاک پاکت می گذارم کربلا
ای مهار عاشقان در دستهای ساقی ات
وانگردد کاش از این در مهارم کربلا
با ملائک روضه می گیریم بگذارند اگر
ذره ای از تربتت را در مزارم کربلا
عاقبت خاک گِل کوزه گران، هم گر شوم
با نسیم آید به سوی تو غبارم کربلا!
#شعروصداى
#قاسم_صرافان
@hafez_adabiyat
اقرا.mp3
زمان:
حجم:
1.4M
اقرأ... بخوان هر آنچه که از او شنیدهای
مهتاب رو! بگو که از آن سو، چه دیدهای؟
افسانه بود قبل تو، رویای عاشقان
تو پای عشق را به حقیقت کشیدهای
رویت سپیدهاییست، که شبهای مکه را...
خالت پرندهایست، رها در سپیدهای
راهب نگاه کرد... وَ آرام یک ترنج
افتاد از شگفتی دست بریدهای
باران گیسوان تو، بر شانهات که ریخت
هر حلقه، یک غزل شد و هر چین، قصیدهای
آه ای نگار من! که به مکتب نرفتهای
ای جوهر یقین! که مُرکّب ندیدهای
عشقى و بى بلندى پرهای جبرئيل!
تا خلوت خدا، تک و تنها پریدهای
حق با تو، با صدای علی حرف میزند
سبحان ربِّنا! چه صدایی چه ایده ای؟
بر شانهی تو رفت و کجا میتوان کِشد
عالم، چنین که بار امانت کشیدهای؟
دریای رحمتی و از امواج غصهها،
سهم تمام اهل زمین را خریدهای
حتی کنار این غزلت هم نشستهای
خط، روی واژههای خطایم کشیدهای
گاهی هزار بیتِ نگفته، نهفته است
محبوب من! در اشک به دفتر چکیدهای
گفتند از جمال تو، اما خودت بگو
از آن محمدی که در آیینه دیده ای
#شعروصداى
#قاسم_صرافان
@hafez_adabiyat