شعرخوانی میلادعرفان پور.mp3
1.19M
زمان ! به هوش آ ، زمین ! خبردار
که صبح برخاست ، صبح دیدار
.
چه صبح نابی ! چه آفتابی !
چقدر روشن ، چقدر سرشار
.
قسم به والشمس های قرآن
قسم به فانوس های بیدار
.
قسم به از بند خویش رستن
قسم به مردان خویشتن دار
.
قسم به والعادیات ضبحا
قسم به آیات فتح و ایثار
.
قسم به با مرگ زیستن ها
به ایستادن میان رگبار
.
چه فرق دارد شام و فلسطین
عراق و ایران ؟ یکی ست پیکار
.
بلند بادا همیشه نامت
سرت سلامت سلام سردار
.
به جز تو اینسان ، به جوهر جان
که داده پاسخ به این عمّار
.
اگرچه بالاتری از آنان
به سرو می مانی و سپیدار
.
به یار می مانی و سپاهش
به سیصد و سیزده علمدار
.
خوشا اگر چون تو ، هرچه سرمست
خوشا اگر چون تو ، هرچه دیندار
.
نه دین در شب گریختن ها
نه دین دنیا ، نه دین دینار
.
تو سیف الاسلام روزگاری
ولی نه از دین خود طلبکار
تو اهل اینجا نه ! از بهشتی
تو اهل پروازی و سبکبار
.
نه اهل آن سجده های سطحی
نه اهل آن روزه های شک دار
.
قسم که ” مَنینتظر… ” توهستی
قسم به این زخم های بسیار
.
بلند بادا همیشه نامت
سرت سلامت سلام سردار
#شعرخوانی
#میلاد_عرفان_پور
@hafez_adabiyat
دو خوانش غزل ۲۷۲.mp3
3.65M
غزل شمارهٔ ۲۷۲
بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باش
وین سوخته را محرم اسرار نهان باش
زان باده که در میکده عشق فروشند
ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش
در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالک
جهدی کن و سرحلقه رندان جهان باش
دلدار که گفتا به توام دل نگران است
گو میرسم اینک به سلامت نگران باش
خون شد دلم از حسرت آن لعل روان بخش
ای درج محبت به همان مهر و نشان باش
تا بر دلش از غصه غباری ننشیند
ای سیل سرشک از عقب نامه روان باش
حافظ که هوس میکندش جام جهان بین
گو در نظر آصف جمشید مکان باش
#استاد_آهی
#استاد_موسوی_گرمارودی
#حافظ_خوانی_و_ادبیات
@hafez_adabiyat
Motamedi_360488.mp3
2.67M
آواز
بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باش
#محمد_معتمدی
@hafez_adabiyat
زهی خجسته زمانی که یار بازآید.mp3
8.25M
غزل شمارهٔ ۲۳۵
زهی خجسته زمانی که یار بازآید
به کام غمزدگان غمگسار بازآید
به پیش شاه خیالش کشیدم ابلق چشم
بدان امید که آن شهسوار بازآید
اگر نه در خم چوگان او رود سر من
ز سر نگویم و سر خود چه کار بازآید
مقیم بر سر راهش نشستهام چون گرد
بدان هوس که بدین رهگذار بازآید
دلی که با سر زلفین او قراری داد
گمان مبر که بدان دل قرار بازآید
چه جورها که کشیدند بلبلان از دی
به بوی آن که دگر نوبهار بازآید
ز نقش بند قضا هست امید آن، حافظ
همچو سرو به دستم، نگار بازآید
#شرح_انگیزشی
#غزلیات_حافظ
#وحید_ضیایی
@hafez_adabiyat
سالها پیروی مذهب رندان کردم.mp3
4.83M
غزل شمارهٔ ۳۱۹
سالها پیروی مذهب رندان کردم
تا به فتوی خرد حرص به زندان کردم
من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راه
قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم
سایهای بر دل ریشم فکن ای گنج مراد
که من این خانه به سودای تو ویران کردم
توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون
میگزم لب که چرا گوش به نادان کردم
در خلاف آمد عادت بطلب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
نقش مستوری و مستی نه به دست من و توست
آن چه سلطان ازل گفت بکن آن کردم
دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع
گر چه دربانی میخانه فراوان کردم
این که پیرانه سرم صحبت یوسف بنواخت
اجر صبریست که در کلبه احزان کردم
صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ
هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
گر به دیوان غزل صدرنشینم چه عجب
سالها بندگی صاحب دیوان کردم
#شرح_انگیزشی
#غزلیات_حافظ
#وحید_ضیایی
@hafez_adabiyat
دو خوانش غزل ۲۷۳ حافظ.mp3
4.39M
غزل شمارهٔ ۲۷۳
اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
حریف حجره و گرمابه و گلستان باش
شکنج زلف پریشان به دست باد مده
مگو که خاطر عشاق گو پریشان باش
گرت هواست که با خضر همنشین باشی
نهان ز چشم سکندر چو آب حیوان باش
زبور عشق نوازی نه کار هر مرغیست
بیا و نوگل این بلبل غزل خوان باش
طریق خدمت و آیین بندگی کردن
خدای را که رها کن به ما و سلطان باش
دگر به صید حرم تیغ برمکش زنهار
وز آن چه با دل ما کردهای پشیمان باش
تو شمع انجمنی یکزبان و یکدل شو
خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش
کمال دلبری و حسن در نظربازیست
به شیوه نظر از نادران دوران باش
مرنج حافظ و از دلبران حفاظ مجوی
تو را که گفت که در روی خوب حیران باش
#استاد_آهی
#استاد_موسوی_گرمارودی
#حافظ_خوانی_و_ادبیات
@hafez_adabiyat
لحظه دیدارنزدیک است.mp3
2.2M
لحظه ی دیدار نزدیک است
باز من دیوانه ام، مستم
باز می لرزد، دلم، دستم
بازگویی در جهان دیگری هستم
های! نخراشی به غفلت
گونه ام را، تیغ!
های! نپریشی صفای
زلفکم را، دست!
آبرویم را نریزی، دل!
ای نخورده مست!
لحظه ی دیدار نزدیک است
#نغمه_های_نیمایی
#شعر
#مهدی_اخوان_ثالث
@hafez_adabiyat
صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد.mp3
4.52M
غزل شمارهٔ ۱۰۵
صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد
ور نه اندیشه این کار فراموشش باد
آن که یک جرعه می از دست تواند دادن
دست با شاهد مقصود در آغوشش باد
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد
شاه ترکان سخن مدعیان میشنود
شرمی از مظلمه خون سیاووشش باد
گر چه از کبر سخن با من درویش نگفت
جان فدای شکرین پسته خاموشش باد
چشمم از آینه داران خط و خالش گشت
لبم از بوسه ربایان بر و دوشش باد
نرگس مست نوازش کن مردم دارش
خون عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد
به غلامی تو مشهور جهان شد حافظ
حلقه بندگی زلف تو در گوشش باد
#شرح_انگیزشی
#غزلیات_حافظ
#وحید_ضیایی
@hafez_adabiyat