هدایت شده از 🇵🇸 حسینیهٔ دل
249859_542_475.mp3
3.2M
هدایت شده از ادبی-اشراق
🔶محفل شعر 《اشک و غربت》
🔶از سلسله نشست های ماهانه «حجره های ساحلی»
🔶با شعرخوانی شاعران برگزیده
🔶با حضور : دکتر حسین محمدی مبارز
🔶با اجرای: سیدمحمدجواد شرافت
🔷زمان: پنجشنبه، 15 شهریور ماه 1403، ساعت 17
🔷مکان: قم، خیابان شهدا (صفاییه)، نبش کوچه 17، معاونت فضای مجازی و هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی، سالن سینما اشراق
🔸اداره هنرهای ادبی، معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی
@eshragh_adabi
9.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همیشه قبل هر حرفی برایت شعر میخوانم
قبولم کن من آداب زیارت را نمیدانم
نمیدانم چرا اینقدر با من مهربان هستی
نمیدانم کنارت میزبانم یا که مهمانم
نگاهم روبهروی تو بلاتکلیف میماند
که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم
به دریا میزنم، دریا ضریح توست غرقم کن
در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم
سکوت هرچه آیینه! نمازم را طمأنینه!
بریز آرامشی دیرینه در سینه، پریشانم
تماشا میشوی آیه به آیه در قنوت من
تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم
اگر سلطان تویی دیگر اِبایی نیست میگویم:
که من یک شاعر درباریام، مداح سلطانم
#سید_حمیدرضا_برقعی
@hafez_adabiyat
12.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر چند که در شهر تو بازار زیاد است
باید برسم زود، خریدار زیاد است
من دربه در پنجره فولادم و دیری ست
بین من و آن پنجره دیوار زیاد است
آن قدر کریمی که بدهکار تو کم نیست
آن قدر کریمی که طلبکار زیاد است
پاییز رسیدم به حرم، با همه گفتم
اینجا چقدر چادر گل دار زیاد است
با بار گناه آمده ام مثل همیشه
با بار گناه آمدم، این بار زیاد است
گندم به کبوتر بدهم، شعر بگویم
آخر چه کنم در حرمت؟ کار زیاد است
نوروز به نوروز، محرم به محرم
سرمست زیاد است، عزادار زیاد است
هر گوشه ایران حرم توست که با تو
همسایه دیوار به دیوار زیاد است
از دور سلامی و تو از دور جوابی
این فاصله انگار نه انگار زیاد است
آن شب که به رؤیای من افتاد مسیرت
دیدم چقدر لذت دیدار زیاد است
در خواب، سر سفره اطعام تو گفتی
هر قدر که می خواهی بردار، زیاد است
#علی_رضا_قنبری
@hafez_adabiyat
گاهی دلم به سمت خدا میبرد مرا
یعنی به آستان رضا میبرد مرا
مثل کبوتری که به پرواز آمدهست
تا کوی دوست، بال دعا میبرد مرا
هرگاه رو به «قبلۀ هفتم» میآورم
تا شاهراه سعی و صفا میبرد مرا
تا محضر «سپیدۀ هشتم» به صد امید
ایمان جدا و عشق جدا میبرد مرا
نزدیکتر شدن به ضریح امام نور
تا دوردست خاطرهها میبرد مرا
از خود در این حرم به خدا میتوان رسید
این جذبه از کجا به کجا میبرد مرا؟
آن پرچمی که دست تکان میدهد به ناز
تا صحن سیدالشهدا میبرد مرا
ای اهلبیت نور! به سرچشمۀ شهود
دلبستگی به مهر شما میبرد مرا
توحید ناب، رنگ «أنَا مِن شُرُوطِها»ست
این شرط تا حضور خدا میبرد مرا
اشکم که رنگ لاله شود یا اباالحسن!
با خود به دشت کربوبلا میبرد مرا
#استاد_محمدجواد_غفورزاده
#شفق
@hafez_adabiyat
خورشید خم شد تا نگاهت را ببوسد
گل غنچه شد تا قرص ماهت را ببوسد
هفت آسمان افتاد در آیینه ی آب
تا لحظه ای ردّ نگاهت را ببوسد
افتاده حتی سایه ی خورشید بر خاک
تا ذره ای از گرد راهت را ببوسد
شب خیمه زد بر سایه روشن های نیزار
تا تار مژگان سیاهت را ببوسد
در برکه خم شد روی عکس ماه در آب
نیلوفری، تا روی ماهت را ببوسد
با سوز سینه بر لب تفتیده ی عشق
آتش زدی تا دود آهت را ببوسد
دل آستین افشاند و بر وهم دو عالم
تا آستان بارگاهت را ببوسد
#شعر_رضوی
#قیصر_امین_پور
@hafez_adabiyat