eitaa logo
هفت‌تپه‌ی گُمنام🦋
2.5هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
867 ویدیو
6 فایل
رفقا ؛ به مدد شهدا در این کانال تصاویر و کلیپ‌های کمتر دیده شده از غیورمردانِ لشکر خط‌شکن ۲۵ کربلا و دیدار خانواده‌هایشان را خواهید دید، و از مظلومیت هفت تپه و بچه‌های هفت‌تپه خواهیم نوشت...🦋 ارسال مطالب👇 @Ahmadiatoui
مشاهده در ایتا
دانلود
. 💢فرماندهی محمد باقر(ع) لشکر ویژه ۲۵ کربلا را بر عهده داشت. صمصام حدود ساعت 10 صبح 4 خرداد 1367 با دو دستگاه به سوی خط مقدم برای مقابله با حمله حرکت کرد. بلافاصله در منطقه عملیاتی سرگرم سازماندهی نیروها شد. آن روز وحشیانه حمله کرد.صمصام با همراهی نیروهایش در مقابل تانک ها و نفربرها ایستادگی کرد. پس از چند آرپی جی از ناحیه دست زخمی شد، ولی باز هم کرد تا گلولهای آرپی جی تمام شد. سپس با کلاش اقدام به تیراندازی کرد. در هیمن هنگام پای چپ وی نیز زخمی شد و به زمین افتاد. وقتی یکی از که پیک گردان بود، خواست او را به دوش بگیرد با کمال به وی گفت: «شما بروید و به خاطر من خود را به خطر نیندازید چون دشمن خیلی نزدیک است.» به این ترتیب سردار شهید صمصام طور در اثر خونریزی زیاد به رسید. 🌷🇮🇷 . . 💠 @hafttapeh
🔖 یادی از حبیب‌بن مظاهر لشکر 25 ، «حاج فرضعلی احمدی» ؛پیرمرد که به مقام رسید... . ▪️نه بود ، نه نه دوره دیده ی دانشگاه های افسری ، بود و کشاورز متولد ۱۳۰۲ ....با شروع جنگ با عضویت ، از و ۷ فرزند خود دل می‌کند و راهی جبهه ها می‌شود...!!!تا زمان هجده مرتبه عازم جبهه ها شد و بیش از ۵۰ ماه در مناطق عملیاتی حضور داشت... حاج فرضعلی احمدی، پیرمردی بود، عارف. . ▪️همیشه یک همیشه تو کوله پشتی اش و یک خرج هایی هم همراهش بود. خیلی راحت، خار و خاشاک را جمع می کرد. می ریخت تو قوطی و خیلی سریع، حتی در خطوط عملیاتی، چای، دم می کرد.تنها کسی که تو مجوز علنی رو داشت حتی جلو فرمانده لشکر ، حاج فرضعلی بود.😊 . ▪️انسان عجیبی بود. با نماز شب هایش، با ناله و گریه هایش، رزمنده ها را به شدت منقلب می کرد. میگفت: حاجی اواخر جنگ، خیلی گریه می کرد، می گفت: «کمیل! همه رفتند و من پیر شدم، محاسنم سفید شد ولی هنوز نشدم.» شهادت حق حاج فرضعلی بود و بالاخره آن پیرمرد بی سواد ، که کلاس درسش، مکتب امام بود. از فارغ التحصیل بندگی شد و چه زیبا در تاریخ ۴ خرداد ۱۳۶۷ به ملکوت اعلی پر کشید. . . 💠 @hafttapeh
40.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 حاج خانم میگفت : بدنیا اومد.سن و سال کمی داشتم ، وقتی شد و جنازه شو آورده بودن حین دیدن جنازه ش فکر می‌کردن من خواهرشهیدم.نمیزاشتن برم بالا سر ...بعد گفتن شهیده برید کنار بزارین پسرش رو ببینه ...!!! . 🔅 دیدار با گرانقدر رضاعلی بابایی_جاده نظامی_روستای طارسی کلا ۱۴۰۲ ... شادی روح شهید بابایی صلوات🌷 . 💢کانال شهدایی 👇 ▪️ @hafttapeh
▪️خانم ولی‌اللهی همسرشهید؛ «در آخرین مرخصی، شبانه‌روزش به دعا و قرائت قرآن می‌گذشت.یک شب وصیت‌نامه‌اش را نوشت و شب بعد برایم خواند. روز اعزام، بچه‌ها جلویش را گرفتند تا نرود. با این که دل کندن از آن‌ها برایش خیلی سخت بود، به من گفت:جلوی‌شان را بگیر تا مانع رفتنم نشوند.»▪️و سرانجام، علی‌جان در ۴ خرداد سال 1367 در شلمچه به یاران شهیدش پیوست؛ و من و ۳ دخترش را تا قیامت دلتنگ دیدار روی ماهش کرد. . 📩 : خدایا!  در حالی به سوی تو می شتابم که نمی دانم آیا اعمالم را قبول و دعایم را مستجاب خواهی کرد و ما را از بندگانت  قرار خواهی داد یا نه. ولی  به کرم و بخششت اعتماد دارم و تو خود به توابین مژده بخشش داده ای. ای خداوند! آنچنان نیرویی به ما عنایت فرما در هنگامی که اسلحه  ها سینه ما را  می درد به جای آخ گفتن شکر تو و نعماتت را بجا آوریم و به تو توکل  نماییم. . شادی روح شهید علی جان ابراهیمی صلوات🌷 . 💠 @hafttapeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 هفت تپه محمدجواد اصغری گرجی_سن ۱۸ سال_ ۴ ۱۳۶۷ . 📩 مرا ببخشید که نتوانستم خوبی برای شما باشم و بزرگوارم بسیار ممنون و سپاسگزارم از اینکه آنطور مرا تربیت کردید که در رختخواب ذلت نمیرم و با ای خونین به دیار بشتابم من امانتی بودم که دیر یا زود می بایست مرا تحویل صاحب اصلی من می دادید چه بهتر که این امانت را مهر خون زده تحویل حضرتش دادید. اگر در روز به من اجازه شفاعت دهد اول کسانی که خواهم کرد شما خواهید بود. . . 💠 @hafttapeh
💢 جواد ( آمل)_۱۶ ساله_ ۴ ۱۳۶۷ : . : ▪️نبی الله مریجی ـ دوست شهید : ایشان در هر کجا بود من هم بودم. اگر نیروی داوطلب می خواستند بلند می شد من هم به تبع او بلند می شدم تا در کنار هم باشیم . در لحظه های آخر که داشتیم  اسیر می شدیم  گرمای سوزان و لب های و دوستان مان  باعث شد کلمن یخ را برداشتیم و آن راشکستیم به بچه ها آب دادیم تا ثانیه های آخر که ما از شهید جدا شدیم و دیگر ایشان را ندیدم تا الان .... . . 💠 @hafttapeh
💢 رحیم رنجبر ( بابلسر) ۴ ۱۳۶۷ ... . ای از پسرخاله : ماه بود و موقع افطاری ما رفتیم نانوایی و 3-2 قرص برای خریداری کردیم در راه که می آمدیم خانمی را دیدیم که به ما گفت من دارم و نان نگرفته ام رحیم همه نان را به او داد. بنده به او گفتم: ما برای خودمان چیزی نداریم. جواب داد اشکال ندارد می رساند وقتی به منزل رسیدیم دیدیم ما برای ما آورد اینجا بود که به این جمله رسیدم از این دست بدهی از آن می گیری. . . 💠 @hafttapeh
غم‌انگیز و ناراحت‌کننده‌ای را می‌بینیم این و در منطقه‌‌ی در در مقابل پنج ضلعیهای که خشونتهای را داشتند، به رسیده است. برادر کوچک‌ تر او در مقابل چشمانش قطعه قطعه شده بود..! بهمین دلیل می‌کرد و سن بالا قصد داشت او را در آن فضای التهاب‌آور و هول انگیز آرام کند و عمل کند.... اسفند ماه ۱۳۶۵ عکاس : سعید صادقی 💠 @hafttapeh
bar pa mardan.mp3
703.8K
🎧 برپا مردان خدا همت کنید . . 💠 @hafttapeh
BARELAHA.mp3
1.28M
🎧 بارالها جزیره‌ی مجنون بَعیه گُلگُون...نوحه ی دهه شصت🦋 . 💠 @hafttapeh
🌙لاکچری ترین اتاق خواب دنیا.... ( بیاد آن سوله های باصفا ...) . . 💠 @hafttapeh
💢 خیلی و با بود. وقتی مثل بقیه به او دعا می‌گفتیم یا از او تقاضای «شفاعت» می‌کردیم می‌گفت: مسئله‌ای نیست دو قطعه سه در و یک برگ بیاور ببینم برایت چکار می‌توانم بکنم. در هم می‌داد که حتماً گوش هایت پیدا باشد، هم نزده باشی هم باید عکس‌دار باشد!😁 . . 💠 @hafttapeh
▪️آقا رمضانعلی... حاج حسین بصیر راه گم کرده ایم ؛ قرار بود جا پای شما راه برویم اما به بیراهه قدم گذاشتیم نگاهی کنید ...!!! . . کانال شهدایی 👇 💠 @hafttapeh
💢 عکسی از با مادر علی اصغر و جعفر کلاگر محله ( ▪️انتشار با این مادر در سالروز شهید جعفر انشاله) . . 💠 @hafttapeh