eitaa logo
هفت‌تپه‌ی گُمنام 🇮🇷
3.2هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
9 فایل
اینجا از لشکری خط شکن گفته میشود از دلاوران لشکر ویژه ۲۵ کربلاااا... از گمنامان چادرنشینان خاکی هفت تپه .‌‌.. 👤ارتباط با ادمین کانال . ارسال مطالب ، عکس فیلم و خاطرات و ..‌. @ahmadiatouei
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
20.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حاج قاسم سلیمانی : کل جمهوری اسلامی است . . 🇮🇷۱۲ فروردین روز جمهوری اسلامی؛ یعنی حضور همه جانبه مردم زیر سایه اسلام .این روز گرامی باد . 🆔@hafttapeh
🇮🇷 به نام مقدسی که در توست برایِ سرفرازیت جان‌ و مال و فرزند فدا می‌کنیم...! 📸 بانوی فداکار وطن، اُم الشهداء مرحومه حاجیه‌خانم فاطمه سیلاخوری مادر شهیدان سرلشکرخلبان احمد کشوری و رزمنده بسیجی محمد کشوری. از ایمان قوی و وطن‌پرستی مادر شهید همین بس که هنگام دفن شهید احمد کشوری، درحالی که عکس او را می‌بوسید، پرچم جمهوری اسلامی ایران را که با دست خود دوخته بود بر سر مزار فرزند آویخت و فریاد زد: «احسنت پسرم، احسنت». 🆔 @bank_aks
10.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 چرا جمهوری اسلامی دوباره رفراندوم برگزار نمیکنه؟ . 🇮🇷 🆔 @hafttapeh
📩 از فتح‌الهی : مادرم نمی گویم گریه نکن، گریه بکن، زیرا امام ما فرموده، گریه کردن بر شهید، زنده نگهداشتن نهضت است. . ▫️( سردار شهید محمد فتح الهی ،متولد 1344،روستای کوهسار کنده شهرستان نکا ، شهادت :شب جمعه 15فروردین 65 بعد از اتمام مراسم دعای کمیل در مسجد شهر فاو و به اتفاق همسنگران خود عازم خط مقدم بود که در اثر ترکش خمپاره و اصابت آن به سر مبارک، بشهادت رسید.محمد در سال 1364 با خانم حسینی کوهساری ازدواج نمود که ثمره این ازدواج مبارک که مدتی کوتاه ادامه یافت یک دختر به نام فاطمه میباشد که بعد از 5/5 ماه پس از شهادت پدر متولد شد. . (📷 ۱۳۶۴_ #فاو_ محمد فتح اللهی از ویژه ۲۵ ) . 🆔 @hafttapeh
🏷 سید محمدتقی هاشمی نسب گرجی ( ) : والفجر هشت / _ 📆 ۱۵ ۱۳۶۵ . ▫️// همسر شهید : وقتي به جبهه اعزام شد، دختر دومم هفده روزه بود.پنج ماه خبری ازش نشد و مرخصی نیامد. زمانی هم که بر‌گشت، دخترم پنج ماهه شده بود. وقتي به اتاق رفت گفت: اين بچه‌ی كيه؟ گفتم: وحيده ست. بعد با تعجب زياد، بغلش کرد و شروع  به بوسيدنش کرد.»    . 🆔 @hafttapeh
287.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕌 مسلمانان عالم بیدار شوید‌‌‌... خانه ی خدا ( مسجد) را ویرانه کردند... صدای موذن در زیر بمباران خاموش شد...نماز گذاران به خاک و خون کشیده شدند ... انگار همه ی عالم خود را به خواب زدند!!! . 🎥 حین گفتن به همراه همه نماز گزاران در نوار 🆔 @hafttapeh
✉️ از سردار محمدحسین(مهران) ( : ۱۳۴۲)_ ۱۵ ۱۳۶۵ . 💌 اي خانواده گرامي و اي كه استادان اوليه من بوديد، و اي مادرم كه بعد از امام اولين كسي هستي كه دوستت دارم؛ به شما وصيت مي كنم كه در نبود مادي من خود را ناراحت نكنيد به خواست خدا راضي باشيد همانجور كه در نامه ات نوشتي انشاءالله پيش حضرت زهرا(س) روسفيد هستي همانجور كه تا به حال در تظاهرات شركت مي كردي، شركت فعالانه خود را ادامه دهي و از مادران شهيدان پيروي كني كه مي گويند اين كه يكي بود ما باز هم پسر داريم كه به جبهه بفرستيم و اگر نداريم خودمان مي رويم. به برادران عزيزم كه جاي پدرم را دارند مي گويم كه به مادرم كمك كنند كه اجر شما با خدا. من در زندگي ام كه به اسلام و مسلمين خدمتي نكردم شايد مرگم باعث كمكي شود كه كسي از راه خلافش برگردد يا اينكه در راهش مصمم تر شود. . 🆔 @hafttapeh
بابا هر شب برایمان یک شب بخیر بفرست بلکه شب‌های بی‌تو را بخیر بگذرانیم ...! 🆔 @hafttapeh
📣 استان 🎙 :{ ۱۶ فروردیــن} 🥀 سالروز ۱۰ دلاور که در چنین روزی به شهادت رسیدند: 💠شهــــــــیــــــــدان: 🌷علیرضا محمدیان امیری بابل 🌷کاظم ابراهیم پورگرجی بهشهر 🌷سیدعبداله احسانی کنتی بهشهر 🌷سبزعلی خدابخش زیدی تنکابن 🌷حشمت شکوری تنکابن 🌷سیدعباس قریشی گله کلائی ساری 🌷تقی محمودیان ساری 🌷رمضان حسین زاده محمودآباد 🌷محمود رمضانی محمودآباد 🌷حسین واحدی اطربی نکاء 📿شادی روح شهدا صلـــــــوات... 🆔 @hafttapeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏷 . ▫️مرتضی قربانی،دلتنگ یوسف شده بود.یه روز گفت: «یه سر می رم لشکر 17؛ هم زین الدین را می بینم و هم یوسف را.رسید پیش مهدی.بعد از سلام و احوالپرسی سراغ سجودی را گرفت‌.مهدی گفت:اسمش آشنا نیست؟ مرتضی با تعجب گفت:- «یعنی یوسف را نمی شناسی؟»آقا مهدی: - «نه! تا حالا نشنیدم اسمشو» . ▫️حاج مرتضی به شک افتاد و به مهدی گفت: «راستش، آقا یوسف یکی از فرمانده( گردان حمزه لشکر ویژه 25 کربلا) بود. چند ماه پیش به من گفت می خوام به لشکر 17 برم.مهدی بدون هیچ معطلی، گوشی تلفن را برداشت . بعد از کلی پرس و جو از پرسنلی فهمید سجودی یکی از آرپی جی زن های گردان قائم.مهدی متعجب شده بود گوشی را گذاشت و به مرتضی گفت:- «سجودی آرپی جی زن یکی از گردان های ماست.»حاجی پاشو بریم این آقا یوسف رو ببینیم.» . ▫️یوسف داخل سنگر دو زانو نشسته بود و مشغول قرائت قرآن بود .پتویی که به جای در از آن استفاده می شد بالا رفت ،یوسف با دیدن مرتضی هیجان زده شد.همدیگر را در آغوش گرفتند- مرتضی: - «خوب آقا یوسف! از مسئولیت فرار می کنی؟»یوسف گفت: «مگه آدم باید حتماً مسئولیت داشته باشه تا خدمت کنه؟»زین الدین : «آقا یوسف! درسته براتون فرق نمی کنه، اما ما به امثال شما و تجربیات شما نیاز داریم.یوسف : «راستش همین طور که آقا مرتضی می دونه برای من فرقی نمی کنه. هرچی تکلیف باشه من همون رو انجام می دم. حالا شما هم هرچه امر بفرمایید بنده به عنوان سرباز در خدمتم.»سخنان یوسف چون آب زلال و شفاف بر جان آقا مهدی نشست.به یوسف خیره شده بود و بر این متانت، بی ریایی،او غبطه می خورد. . 🆔 @hafttapeh