🌟مقدمه🌟
زمانی که مشغول جمعآوری خاطرات کتاب مهمان شام (زندگینامه شهید سید میلاد مصطفوی) بودم، به یک اسم برخوردم؛ #علی_خاوری.
شمارهی #علی رو توی گوشی ذخیره کردم تا سراغ او بروم و خاطرات سید میلاد رو از زبان کسی که خودش ذوب در شخصيت سید میلاد بوده بشنوم، اما نمیدانم چرا این توفیق قسمت من نشد. دفعهی بعد وقتی که داشتم خاطرات شهید مدافع حرم مجید صانعی (کتاب ابوطاها) را جمعآوری میکردم، باز هم به همان اسم برخوردم. باید به سراغش میرفتم. مجيد همان شهیدی است که وقتی قرار بود #علی_خاوری برای آوردن مهمات از ساختمان خارج شود، پیش دستی میکند و یک دقیقه زودتر از #علی بیرون میرود و به همین ترتیب، تقدیر شهادت برای مجید رقم میخورد و درست جلوی چشمان علی، با تیری که بر قلبش اصابت میکند به شهادت می رسد. #علی همیشه حسرت این را داشت که تا شهادت در معرکه، فاصلهای نداشت، اما تقدیر الهی چیز دیگری بود. از #علی_خاوري شنیده بودند که میگفت: چون به مادرم قول دادم سالم برمیگردم، این قول مانع شهادتم در این عملیات شد. #علی گفته بود: بارها در بحبوحهی عملیات در گوشم نجواهایی میشنیدم که میگفت: " وقت رفتن رسیده، میروی؟! و من با وجود آن قول، جوابم منفی بود!
بهمن ماه سال 1399 بود که خبر تلخی مرا در شوک فرو برد! #جانباز_مدافع_حرم_حاج_علی_خاوری بر اثر جراحات جنگي در دفاع از حرم، در بیمارستان بقیهالله (عج) تهران به یاران شهیدش پیوست😔. با شنیدن این خبر، فهمیدم باز هم از همراهی با یک شهید زنده جا ماندم...😭
چند ماهی از عروج این عاشق گمنام گذشت. در فضای مجازی عکس زیبایی از #علی آقا دیدم. بدون درنگ آن را به اشتراک گذاشتم و ساعتی نگذشته بود که پیام تشکر و چند خاطرهی خوب از طرف خانواده #علی آقا برای من ارسال شد. خاطراتی که بسیار جالب بودند. بعد از معرفی خودم به عنوان عضوی از گروه شهید ابراهیم هادی، درخواست کردم تا اطلاعات بیشتری از زندگی #علی آقا برای من بفرستند.
خانواده #علی آقا با این که هیچ آشنایی با من نداشتند، اما از این درخواست استقبال کرده و خاطرات بیشتری از این مجاهد عزیز برای من ارسال کردند. علاقه و ارتباط عجیب #علی آقا با شهید ابراهیم هادی برای من بسیار جالب توجه بود و در ذهن من این جرقه را زد که دیدن آن عکس، انتشارش در فضای مجازی، ارسال خاطرات #علی آقا توسط خانوادهاش و حالا هم پیشنهاد جمعآوری خاطرات و زندگینامه این عاشق بزرگوار، حتماً از تقدیرات و حکمت الهی است و چه چیزی بهتر و جذابتر از معرفی یکی دیگر از خیل عظیم عاشقان شهید ابراهیم هادی.
چند روزی مشغلهی ذهنی و دغدغهام این شده بود که با توجه به اینکه شهادت #علیآقا به طور قانونی در هیچ جا ثبت نشده (چرا که جهت تشکیل پرونده جانبازیاش اقدام نکرده بود)، آیا امکان تهيه كتاب، برای معرفی این جوان عاشق، به نسل امروز را دارم یا نه؟ مشغول رانندگی بودم و رادیوی اتومبیل روشن بود؛ در افکارم غوطهور بودم که یکدفعه صحبتهای راهگشایی از🌷 رهبر معظم انقلاب اسلامی پخش شد. صدای رادیو را زیاد کردم. 👇
«... ما مگر چقدر در این دنیا عمر داریم؟! دنیا میلیاردها سال قبل و بعد از ما عمر دارد، از این میلیاردها سال یک 50 يا 60 سالش نصیب من و شماست. توی این مدت باید از فرصت استفاده کنیم، خودمون رو برای زندگی واقعی که اِنَ الاخِره لَهِی الحَیَوان..(است) آماده کنیم. در این فاصله بعضی ها مجاهدت میکنند. این مجاهدت اونها رو به مقامات عالی میرساند. هر جوانی که با انگیزهای، با یک ایمان مقدس و پاکی حرکت کرد از خانهی خود، از راحتی خود، از آغوش پدر و مادر خود، از هوای خنک در گرمای تابستان، از محیط گرم و نرم در سرمای زمستان، دل کند و رفت در دل اون حوادث خونین، پر اضطراب، پر وحشت، تن خود و جان خود را کف دست گرفت و برد در برابر تکلیف و وظیفه فدا کند، این یک الگو است...». کلام حضرت آقا، حجت را بر من تمام کرد و دیگر جایی برای اما و اگر باقی نماند.
وظیفه اصلی ما، طبق کلام مقتدا و رهبرم، معرفی این الگوها برای جامعه است. همان طورکه امام خامنه ای عزیز فرمودند: هر شهیدی یک نماد است، این نمادها میشوند الگو برای جوانان ما؛ سعی کنید چهرهی شهدا را آن چنان که هست برای جوانهای امروز روشن کنید، و این به آنجا منتهی بشود که جوانها بتوانند در بین این چهرههایی که معرّفی شدهاند و نشان داده شدهاند، برای خودشان الگو انتخاب کنند، به آنها دل ببندند و راه آنها را دنبال کنند...
#کتابخوانی
#جانباز_مدافع_حرم
#حاج_علی_خاوری
#مثل_ابراهیم
https://eitaa.com/haj_ali_khavari