#بیست_یک
می گفت: «اینجا هیئت دانشجوییه و خودمون اینجا رو میگردونیم.»
رفتارشان را توی هیئت برانداز میکردم.
یک سره با هم میپریدند و حسابی جفت و جور بودند.
رفاقتشان رگ و ریشه داشت.
ممد حسین و رفقایش آخر هیئت می ماندند و با بچه ها قاتی میشدند.
می آمدند کفش ها را واکس میزدند.
کار کوچکی بود، ولی به چشم من خیلی بزرگ می آمد.
#چله_نوکری
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#عمار_حلب
@shahidmohammadkhani