حرمله: #پدر را بزنم یا #پسر را؟
گفت: پسر را بزن پدر خودش می افتد
یا باب الحوائج ڪربلا!
#دست مرا بگیر
#آب از سرم گذشت...
السَّلام عَليڪ يٰا عَلى اَصغر(؏)
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
♨️ به بچّههاتون یاد بدهید...
💢 #حسین از بییاری سر بریده شد😭،
👈نه از بیآبی...
💢 #عباس از معرفت و مرام و ادب
و مهربانی برای کودکان تشنه لب، #بیدست شد
👈نه بخاطر مشک آب..
💢اونجا که حسین فریاد زد
🗣هَل مِن ناصِر یَنصُرُنی؟
#یار میخواست نه #آب...
💢به بچّههاتون
اول از #آزادگی حسین(ع) بگوئید
بعد از لبهای #تشنه...
♨️خیلی ها لب تشنه از دنیا رفتن ⚡️اما #حسین(ع) نشدن!
🚩 #حسین یعنی
°✷مردانگی
°✷آزادگی
°✷غیــرت
°✷شجاعت
°✷شهامت
🚩 #عباس یعنی
°✷جوانمردی
°✷معرفت
°✷حیا
°✷غیرت
🏴 عباس یعنی #پشت_برادر 💥حتی بدون دست...
🏴حسین یعنی #آزادگی 💥حتی لحظهای که گلوی #نوزادت دریده شد...
⚠️ به بچّههاتون یاد بدهید👇...
#شب_عاشورا
#امام_حسین (علیهالسلام) به یارانش فرمود:
هر کس از شما حق الناسی به گردن دارد برود!
💢او به جهانیان فهماند که
حتی کشته شدن در #کربلا هم
از بین برنده حق الناس نیست❌...
به بچههاتون
#راه_اصلی_کربلا_را_نشان_بدهید
@Shahadat_dahe_haftad
وقتی می رفتیم #هیئت کسی که بیشتر از همه سینه می زد «روح الله» بود.
وقتی هیئت تموم میشد تنها کسی که #گریه هاش همچنان ادامه داشت «روح الله» بود.
موقع توزیع #غذا هم وقتی همه می نشستیم سر سفره تا غذا بگیریم کسی که می رفت پارچ رو #آب میکرد تا به عزاداران امام حسین(ع) آب بده «روح الله» بود.
اون کسی هم که از آخر #فدایی عقیله ی بنی هاشم(س) شد «روح الله» بود.
#شهید_روح_الله_قربانی🌷
خیلیقشنــگہ #پیشنهادمطالعه
#خاطرات_شهدا🌷
💠 #انگشتر
🍃با سید رفته بودیم حمام عمومی. سید #انگشترهای دستش را در آورد و کنار حوض گذاشت. آب را پاشیدم سمت حوض. رنگ از چهره سید پرید. او به دنبال انگشترش می گشت. انگشترش را #آب برده بود داخل چاه. دیگه کاری نمی شد کرد. به شوخی به سید گفتم تو نباید به مال دنیا #دلبسته باشی.
🍃گفت: «راست میگی ولی این #هدیه همسرم بود؛ خانمی که ذریه #حضرت_زهرا (س) است. اگر بفهمد همین اوایل زندگی هدیه اش را گم کردم بد می شود.» روز بعد به همراه سید راهی #مازندران شدیم در حالی که ناراحتی در چهره اش موج می زد.
🍃دو روز #مرخصی ما تمام شد. سوار بر خودروی سپاه راهی تهران شدیم. ناخودآگاه نگاهم به دست سید افتاد. خواب از چشمانم پرید. دستش را در دستانم گرفتم. با تعجب گفتم: «سید این #همون انگشتره!!» خیلی آهسته گفت آروم باش. انگشتر خود خودش بود. من دیده بودم که سید یه بار به زمین خورد و گوشه نگین این انگشتر پرید. خودم دیدم که همان انگشتر به داخل فاضلاب حمام افتاد. حالا #همان انگشتر در دست سید بود.
🍃با تعجب گفتم تو رو خدا بگو چی شده؟ اما سید حرفی نمی زد و بحث را عوض می کرد. اما این موضوعی نبود که به سادگی بشود از کنارش گذشت. سید را حق مادرش #قسم دادم. گفت چیزی را که می گویم تا زنده ام جایی نقل نکن و حتی اگه تونستی بعد از من هم به کسی نگو چون تو را به خرافه گویی متهم می کنند.
🍃سید گفت: «من آن شب به خانه رفتم. مراقب بودم همسرم دستم را نبیند. قبل از خواب به مادرم #متوسل شدم. گفتم مادر جان بیا و آبروی من را بخر. بعدش طبق معمول سوره #واقعه را خواندم و خوابیدم.
🍃نیمه شب بود که برای #نمازشب بیدار شدم. مفاتیح من بالای سرم بود. مسواک و انگشترم روی مفاتیح بود. رفتم وضو گرفتم و #آماده نماز شب شدم. رفتم سمت مفاتیح تا انگشترم را دستم کنم . یکباره با #تعجب دیدم دو تا انگشتر روی مفاتیح هست. با تعجب دیدم همان انگشتری که در حمام دانشکده تهران گم شده بود روی مفاتیح قرار داشت. با همان نگینی که گوشه اش پریده بود، نمی دانی چه حالی داشتم.»
📚کتاب علمدار
#شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷
#ذاکر_اهل_بیت
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
#تلنگر
💢 اگر خدا بخواهد...
#اگر خدا #بخواهد اشرف مخلوقات، پیامبر(ص) را در #غار با سست ترین خانه «أوهن البیوت» که همان تار عنکبوت است حفظ میکند!
#اگر خدا #بخواهد فرعون صاحب قدرت را؛ «وَفِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتَادِ»، به وسیله ی #آب که به آن مینازید؛ «وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی»، غرق میکند.
#اگر خدا #بخواهد درخت خشک، #میوهدار میشود؛ «وَهُزِّی إِلَیْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْكِ رُطَبًا جَنِیًّا»
#اگر خدا #بخواهد برادران یوسف او را به ته چاه می اندازند، اقْتُلُواْ يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا اما او #عزیز و #حاکم مصر میشود.
#اگر خدا #بخواهد ابراهیم را از آتش سخت نمرود #نجات میدهد،
قُلْنا يا نارُ کُوني بَرْداً وَ سَلاماً عَلي إِبْراهيمَ ما خطاب كرديم كه اي #آتش سرد و #سالم براي ابراهيم باش.
#پس_با_خدا_باش
#پادشاهی_کن
📚آیات سوره انبیا، عنکبوت، توبه
#العجل_یامولای_یاصاحب_الزمان
✨اللهم عجل لولیک الفرج✨
•|♡|•
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
هر کاری مى كردن دکترا، سید به هوش نمی اومد. اگر هم می اومد.. یه #یازهرا (س) می گفت؛ دوباره از هوش می رفت😔. کمی آب #زمزم با #تربت به دستم رسیده بود، با هم قاطی کردم مالیدم رو لبای سید.🍃
چشماشو باز کرد وگفت: این چی بود؟ گفتم: #آب... گفت: نه آب نبود، ولی دیگه این کارو نکن..!😔من با مادرم تو کوچه های #مدینه بودیم😭،تازه #راز یازهرا(س) گفتناشو فهمیدم.💔
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣
#اولین_خاطرات🌱🌈
اولین خرید زندگی ما عکس #حضرت_آقا بود که در کنار تابلوهایی که حاوی نام چهارده معصوم (ع) بود، به دیوار زدیم🖼•
آقا محمد همیشه با خوشرویی و لبخند وارد منزل میشدند☺️ و به خانه میگفتند: خانه قشنگ ما🏠•
به یاد دارم روزی به شوخی گفتند😉: اگر شما برای من #آب بیاورید، به توفیقات شما افزوده میشود🚰• پاسخ دادم: اگر شما هم ظرفها را بشویید به اندازه موهای بدن خود ثواب میبرید🍽💧• سپس گفتند : کاری خواهم کرد که تا همیشه #ثواب شستن ظرفها برای من شود، و رفته بودند، ماشین ظرفشویی خریده بودند.😌
به نقل از
همسر #شهیدمحمدعبدالهی (مرتضی)
#اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
°•°☘°•°↷
❨•@shahadat_dahe70•❩♥️
෴෴෴෴෴෴෴෴෴