💌 #ازدواج_به_سبک_شهدا
🔰 #شهید حسین محمد علیپور
مهریــهام یک جلـــد #قرآن بود و سه تا #صلواتـــــ!!😳
#عقدمان خیلے ســاده بود، یک ماه بعد هم #عروسے کردیم.
دو سه روز رفتیم مشھـــد پابوس #امام_رضـا علیه السلام...
بار اولے که رفتیم #حـــرم ،حسین نگاهی به من کرد و گفت: "خانـــوم، یه دعایی بکنم شما #آمین بگی☺️."
خندیدم!😂
- تا چه دعایی باشه؟
- حالا تو کارت نباشه.😉
- خب هر چی شما بگید.😊
دستهایش را گرفت سمت #آسمـــان!
رو به گنبــد طلاےامام رضا علیه السلام!
"#اللهم_الرزقنا_توفیق_شهــاده_فی_سبیلک"
به روایت #همســـر شھید💚
🌹#امام_خامنه_ای(حفظه_الله):
اگر کسی برای خود اهمیــت قائل است،یا دخترے برای خود #ارزش قائل است، راهش این نیست که بگوید باید #مهریـه ما را زیاد کنید........
#مهریه هر چقدر هم کمتــر باشد، جنبهی #انسانی این #پیونــ❤️ـد بیشتر است.😊
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳•
💚#عـاشقانہ_اےبہ_سبـڪ_شـهدا💚
😍#عشق_بی_نظیر_من...💞
یه جور خاصی دوسش داشتم...❤
خیییلی خاص...
همیشه به مادرم میگفتم:
"من خیییلی #خوشبختم...
خدا کنه همسر آینده #خواهرمم مثه #امین باشه...💕
هر چند محاله چنین همسری نصیبش بشه...💕
هر کی زندگی خصوصی مونو که میدید...
باورش سخت بود براش...
که مردی چنین خصوصیاتی داشته باشه...❤
#امین همیشه میگفت:
"مرد واقعی باید بیرون از خونه #شیر باشه و تو خونه #موش...!"
موضوع این نبود که خدای نکرده...
بخوام چیزی رو بهش تحمیل کنم...
خودش با #محبتش اسیرم کرد...💕
واقعاً #سیاست داشت تو مهربونیش...❤
وقتايی كه از ادراه بهم زنگ میزد و میپرسید:
"چيكار میكنی...؟"
اگه میگفتم مشغول کارم...میگفت:
"نمیخواد...بذار وقتی اومدم با هم انجام میدیم..."💕
مادرم بهش میگفت:
"با این بساطی که شما پیش میرید…
همسرتون حسابی تنبل میشه ها..."
#امین جواب میداد:
"نه حاج خانوم...
مگه زهرا #کلفت منه...؟
زهرا #رئیسمه...❤"
وقتی میوند خونه...
دستاشو به علامت احترام #نظامی کنار سرش میگرفت و…
میگفت:"#سلام_رئیس…❤"
عادت داشتم ناهار منتظرش بمونم...
خیلی لذت داشت این منتظر بودنش...💕
حتی ماه #رمضان افطار نمیخوردم تا بیاد...
#امین هم روزه شو باز نمیکرد تا خونه...
واقعا لذتبخش بود این با هم بودنمون...💕
حتی عادت داشتیم تو یه بشقاب غذا بخوریم...💕 تو تموم این مدت کوتاه زندگیمون...💕
هیچ وقت این عادت ترک نشد...
حتی تو #مهمونیا......😔💔
همسر #شهیدامین_کریمی
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳•
#عاشقانہ_شہدا 🌹 .
📖مهریــہام یک جلـــد #قرآن بود و سہ تا #صلواتـــــ!! .
💍عقدمان خیلے ســاده بود، یک ماه بعد هم #عروسے کردیم. .
دو سه روز رفتیم مشھـــد پابوس #امام_رضـا علیه السلام... .
بار اولے که رفتیم #حـــرم ،حسین نگاهی به من کرد و گفت: "خانـــوم، یه دعایی بکنم شما #آمین بگین️.
خندیدم! .
گفتم: تا چـہ دعایـے باشہ؟
گفت: حالا تو کارت نباشہ.
خب هر چـے شما بگید.
✋دستهایش را گرفـت سمـت #آسمـــان!
رو به گنبــد طلاےامام رضا علیـہ السلام!
و گفت: "اللـہم الرزقنا توفیق شـہـاده فـے سبیلک" 💚
#شهید_محمد_حسین_علیپور🌺
🌷شادی روح شهید علیپور صلوات
@Shahadat_dahe_haftad
بایـد به نظاره بنشینم لحظــــه ی #عروجترا!
شاید کمی #غیرت کنم... آی مردم ِرد شده از هفت شهر ِ #عشـق!
اینجا
#پرستویی، غـــــریبانه جان داد... گاهـــــی باید یادآوری کنیم خاطراتی #تلخ را...
تا یادمان بمانـــــد؛
#مردانه ایستادند...
تا امروز #عزتمندانه بایستیم... خدایــــــا؛
ما را شرمنده ی #شهـــــــــــــــدا نمیران ...
#آمیــــــــن 🍃🌹🍃🌹
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳•
🌺همسر شهید مدافع حرم گفت: امین خبر داد «فقط 3 روز به #مأموریتم اضافه شده و 18 روزه برمیگردم.» د
💠همسفرانه
⚜قبل ازدواج هر خواستگاری که میومد به دلم نمےنشست🙁.اعتقاد و #ایمان همسر آیندم خیلی واسم مهم بود♨️.دلم میخواست ایمانش واقعی باشه نه به #ظاهر و حرف..
⚜میدونستم مؤمن واقعی واسه زن و زندگیش ارزش قائله.شنیده بودم🎧 چله #زیارت_عاشورا خیلی حاجت میده👌.این چله رو آیت الله حق شناس توصیه کرده بودن.با #چهل لعـن و چهل سلام.
⚜کار سختی بود ⚡️اما به نظرم #ازدواج موضوع بسیار مهمی بود.ارزششو داشت☺️،
واسه رسیدن به بهترینا سختی بکشم.
۴۰ روز به نیت همسر #معتقدو_باایمان.
⚜۴،۳روز بعد اتمام چله،خواب #شهیدی رو دیدم.چهره ش یادم نیست🗯 ولی یادمہ،لباس سبز تنش بود و رو سنگ مزارش نشسته بود.دیدم مَردم میرن سر مزارش و #حاجت میخوان ولی جز من کسی اونو نمی دید👀 انگار...
⚜یه تسبیح سبز📿 رنگ داد دستم و گفت:"حاجت روا شدے...😃"به فاصله چند روز بعد اون خواب، #امین اومد خواستگاریم.
⚜از اولین سفر #سوریه که برگشت گفت:"زهرا جان،واست یه هدیه مخصوص🎁 آوردم..."یه تسبیح سبز رنگ بهم داد و گفت:زهرا،این یه تسبیح مخصوصه📿
⚜به همه جا #تبرک شده وبا حس خاصی واست آوردمش این تسبیحو به هیچکس نده❌!تسبیحو بوسیدم و گفتم:خدا میدونه این مخصوص بودنش چه #حکمتی داره.
⚜بعد #شهادتش،خوابم برام مرور شد.
تسبیحم سبز بود که یه شهید🌷 بهم داده بود.
راوی:همسرشهید
#شهید_امین_کریمی
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
#عاشقانہ_شــهدا ❤️
#خاطرات_شهدا 🌷
💠هرروز عاشق تر از دیروز
🔸میگفت: زهرا، باید #وابستگیمون کمتر کنیم💕 انگار میدونست که قراره چه اتفاقی بیفته. گفتم: این که خیلی خوبه😍 ۲ سال و ۸ ماه از زندگی مشترکمون💍 میگذره. این همه به هم وابستهایم💞 و روز به روز هم بیشتر #عاشق_هم میشیم.
🔹گفت: آره،خیلی خوبه ولی اتفاقه دیگه...! گفتم. آهاااان؛ اگه #من_بمیرم واسه خودت میترسی⁉️ گفت: نه #زهرا زبونتو گاز بگیر. اصلاً منظورم این نبود🚫
🔸حساسیت بالایی بهش داشتم. بعد #شهادتش یکی از دوستاش بهم گفت: "حلالم کنید"😔 پرسیدم: چرا⁉️گفت: با چند تا از رفقا👥 #شوخی میکردیم. یکی از بچهها آب پاشید رو #امین.
🔹امین هم چای☕️ دستش بود. ریخت روش #ناخودآگاه زدم تو صورت امین😔 چون ناخنم بلند بود، #صورتش زخمی شد💔 امین گفت: حالا جواب #زنمو چی بدم❓گفتیم:یعنی تو اینقده #زن_ذلیلی
🔸گفته بود: نه❌…ولی همسرم💞 خیلی روم #حساسه. مجبورم بهش بگم شاخه درخت🌲 خورده تو صورتم. وگرنه پدرتونو در میاره😅
🔹از #مأموریت برگشته بود. از شوق دیدنش میخندیدم😍 با دیدن #صورتش خنده از لبام رفت. گفتم: بریم پماد بخریم براش. میدونست خیلی حساسم مقاومت نکرد🚫 با خنده گفت: منم که اصلاً خسته نیستتتم😉
🔸گفتم: میدونم خستهای، خسته نباشی.
تقصیر خودته که #مراقب خودت نبودی. بااااید بریم #پماد بخریم. هر شب🌙 خودم پماد به صورتش میزدم و هر روز و شاید #هرلحظه جای خراشیدگی💔 رو چک میکردم و میگفتم: پس چرا #خوب_نشد⁉️😔
راوےهمسر شهید
#شهید_امین_کریمی
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣