#توفیق_بیداری_در_شب
🍃ما برای اوقات خواب خود افسوس میخوریم که چرا برای نماز شب بیدار نمی شویم، در صورتی که اوقات بیداری را به غفلت می گذرانیم! زیرا اگر در بیداری به توجه و بندگی مشغول بودیم، توفیق بیداری شب را نیز برای تهجد و خواندن نافله ی شب و تلاوت قرآن پیدا میکردیم.
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳•
#شهید_احمد_مکیان #شهید_دهه_هفتاد یک ساعت قبل از شهادت #قسمت_93 توی خط بودیم درگیری خیلی شدید بود
#شهید_احمد_مکیان
#شهید_دهه_هفتاد
خبر شهادت
#قسمت_94
مادرش زنگ زد و گفت سه روزه از احمد خبر نداریم دیشب اومد به خوابم خیلی لباس هاش خاکی بود گفتم چیزی هم گفت گفت بهش گفتم مادر جان چرا ایندفعه زود برگشتی هنوز که ماموریتت تموم نشده گفت مادر دلم براتون تنگ شده اومدم ببینمتون این را که گفت من متوجه شدم که احمد شهید شده است از همان وقت از دوستانش پیگیر شدم تا بالاخره بعد از یک روز خبر شهادتش را به من دادند.
راوی: پدر شهید
حجت الاسلام و المسلمین مجید مکیان
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
#شهادت🕊
هر شهیدی کربــلایی دارد،
خاڪ آن کربلا تشنه اوست💧
👈🏻و زمان انتــظار مـے ڪشد
تا پای آن #شهید بدان کربلا برسد
👈🏻و آنگاه #خــون شهید
جاذبه خاڪ را خواهد شڪست🍃
و ظلمت را خواهد درید
و معبری از نــور خواهد گشود
و روحش را از آن به ســفرے خواهد برد
که برای پیمودن آن هیچ راهی
به جز #شهادت❤️ وجود ندارد...
#باشهدا_تاخدا
#سلام_بر_سردار_شهید_محمد_ابراهیم_همت
#سلام_من_بر_تمامی_شهیدان
#اللهم_الرزقنا_شهادت
#دلتنگ_شهدا
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
✨﷽✨
#تلنگرانہ
🔰حضرت عزرائیل سلام الله علیه
شبانه روز پنج بار به هر خانه نگاه میکند
پیامبر اکرم(ص) فرمود: این پنج بار در اوقات پنجگانه نماز است تا ببیند آنها در موقع نماز، چه میکنند. هر خانه که در آن به نماز، در پنج وقت خود اهمیت داده شود، حضرت عزرائیل شهادتین را تلقین صاحب آن خانه میکند.
✨🍃🌸🍃✨
باز در این زمینه رسول خدا(ص) فرمود: «نوروا بیوتکم بتلاوة القرآن و لا تتخذوها قبورا کما فعلت الیهود و النصاری، صلوا فی الکنائس والبیع و عطلوا بیوتهم»
خانههایتان را با خواندن قرآن روشن کنید. اگر عدهای با هم در محلی زندگی میکنند که نه آثار علمی دارند، و نه خدمتی به اسلام و مسلمین میکنند، آنجا دیگر خانه نیست؛ بلکه مقبرهای خانوادگی است که عدهای مرده در آنجا هستند.
اگر اثری از این خانه برنخیزد، تبدیل به مقبره خانوادگی میشود. بگذارید از خانه شما به جامعه نور برسد. عبادتهای عمومی را در مسجد و عبادتهای خصوصی را در منازل انجام دهید
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام رفقا 😃👊 خوبین عشقام😍👊
اَی جان به این آقا سیدعلی بالاخره اون زمان طلایی برای عوض کردن صادق لاریجانی رسید و آقا از قوه قضایی بدون هیچ حرف و حدیثی گیم اورش کردند 😂😂😂😂
لبیک یا سید علی ❤️💋
لال از دنیا نری زبونتو عقرب نزنه سلامتیشون بلند صلوات بفرست 😍👊
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
❄️💦❄️💦❄️💦❄️💦❄️
💦
✅آره عـــــزیزِ دلِ من
آره راســـــت میگے
حـــــق با شماست ...
ســـــختہ خیلیم ســـــخت ؛
پالتو پوشیدن زیرِ چــــــــــادر سخخخته 😞
چــــــــــادر داشتن زیر بارون سخخختهههه 😞
اما میدونے چیہ❗️
ما بہ جون خریدیم این سختیاشو ... 🤔🙂
ما چـــــــادریا با احســـ💜💙ـــاس تر
از اینیم ڪہ ببینیم با بے حجابیمون بعضیا به گـــــناه
بیفتن و عین خیالمون نباشہ ⁉️
ڪہ خدایے نڪرده زندگیا سرد بشہ ...
فساد زیاد شہ ...
اینا براے ما درد داره ،
درد ......😔
پس تـــــحمل میڪنیم ☺️❤️
بین این دلاے پر از آشوب ؛
ما آرومــــــــ💞ــــــیم
چون آرامشمون خــــــــــداست ....❣
و چے ازین قشنگ تـــــــر😍☺️💞
" رضایتــــــــــ پروردگــــــــــار "
#چـادرانہ_یڪ_سبڪ_زندگے_ست
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
#رمان_از_سوریه_تا_منا
#قسمت_5
روزی که صالح می خواست باز گردد فراموشم نمی شود . سلما سر از پا نمی شناخت . از اول صبح بع دنبال من آمده بود که با هم به تدارکات استقبال بپردازیم .
منزلشان مرتب بود . با سلما رفتیم میوه و شیرینی خریدیم و دسته گل بزرگی که پر از گلهای نرگس بود . سلما می گفت صالح عاشق گل نرگس است .
اسپند و زغال آماده بود و حیاط آب و جارو شده بود . سلما بی قرار بود و من بی قرارتر
از وقتی که با سلما تنها شده بودم و از صالح تعریف می کرد و خصوصیات او را در اوج دلتنگی هایس تعریف می کرد و از شیطنت هایش می گفت ، حس می کنم نسبت به صالح بی تفاوت نبودم و حسی در قلبم می پیچید که مرا مشتاق و بی تاب دیدارش میکرد . *علاقه؟؟؟!!!
اونم در نبود شخصی که اصل کاریه؟
بیجا کردی مهدیه . تو دختری یادت باشه
در ضمن چشاتو درویش کن *
صدای صلوات بدرقه اش بود و با صلوات هم از او استقبال شد . سعی کردم لباس مناسبی بپوشم و با چادر رنگی کنار سلما ایستاده بودم . یک لحظه حس کردم حضورم بی جاست.
نمی دانم چرا دلم فشرده شد . قبل از اینکه از ماشین پدرش پیاده شود خودم را از جمعیت جدا کردم و توی حیاط خودمان لغزیذم . از لای در به آنها نگاه کردم و اشک شوق سلما را دیدم که در آغوش با شرم و حیای صالح می ریخت.
آهی کشیدم و چادر را از سرم در آوردم و داخل خانه رفتم .
*مثل اینکه سلما خیلی سرش شلوغه که متوجه نبودِ من نشده*
یک ساعت نگذشته بود که پدر و مادرم بازگشتند.
_چرا اومدی خونه؟؟
_حوصله نداشتم زهرا بانو(به مامانم می گفتم )
_چی بگم والا....از صبح که با سلما بودی تازه لباست هم پوشیدی چی شد نظرت عوض شد؟
_خواستم سلما گیر نده و گرنه از اول هم حوصله نداشتم .
فردای آن روز سلما با توپ پر به دیدنم آمد و من در برابر تمام حرف ها و غر زدن هایش لبخند می زدم و سکوت می کردم . خودم همنمی دانستم دلیل ترک آنجا چه بود . فقط این را می دانستم که به حرف دلم گوش داده بودم.
بعد از کلی حرف زدن از لای چادر رنگی اش پیشانی بندی را با عنوان *لبیک یا زینب* بیرون آورد به سمتم گرفت.
_صالح داد که بدمش به تو .گفت پیشونی بند خودشه اونجا متبرکش کرده به ضریح خانوم .
بدون حرفی از سلما گرفتم و روی نوشته را بوسیدم . چندروز بعد هم صالح را در مسیر رفتن به هیئت دیدم و سرسری احوالپرسی کوتاهی با او داشتم . چقدر لاغر شده بود.
حسی عجیب تمام قلبم را فراگرفته بود . حسی که نمی دانستم از کجا سر درآورد و چگونه می توانستم آنرا درمان کنم؟
یک روز سلما به منزل ما آمد و دستم را گرفت و به داخل اتاقم کشاند .
_بیا اینجا می خوام باهات حرف بزنم.
_چی شده دیوونه؟چی می خوای بگی؟
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳•
#سردار_شهید_علیرضا_ماهینی سال 1335 در #بوشهر چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی عازم #جبهه
گزیده ای از متن
#وصیتنامهای را که از #شهید_علیرضا_ماهینی به یادگار مانده است،به شرح ذیل می باشد:
«بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا تو را شکر میکنم که قدرت شناخت و ستایش خویش که راه مستقیم را برایم نمایاند و نصرتم داد تا بتوانم در راهت گام بردارم را به من عطا نمودی. سپاس تو را که یاریام نمودی تا بتوانم خوب و بد را تشخیص بدهم و از میان آن دو، خوب را انتخاب کنم. حمد تو را که نیرویم بخشیدی تا بتوانم با آن از دینت که سند رهایی ما مستضعفان از زیر یوغ مستکبران است، به دفاع برخیزم.
خدایا در همه حال یاریام نما و یک آن، مرا به خودم وا مگذار که اگر عنان اختیار مرا رها کنی، به انحراف کشیده خواهم شد.
من در شرایطی که استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا، انقلاب اسلامی ایران، انقلابی که برای حاکمیت قانون «الله» به دست مردم مسلمان و مبارزمان و رهبری امام عزیزمان خمینی بزرگ صورت گرفته و میتواند تحقق بخش تمامی آیات قرآن باشد را با شدیدترین تهدیدات و حملات تبلیغاتی و سیاسی و نظامی مورد هجوم قرار داده و مزدور منافقش، صدام را به جنگ با مردم مسلمان ما فرستاده، تشخیص دادم که با شرکت در جنگ میتوانم دینم را نسبت به این انقلاب ادا کنم.
و شما ای کسانی که از مسیر اسلام منحرف و به مکاتب الحادی کشیده شدهاید! قدری بیندیشید و در چگونگی خلقت تدبر و تفکر کنید. آیا دوام جهان هستی بدون خالقی توانا قابل تصور است؟ اگر میخواهید به دفاع از خلق به پا خیزید، قرآن را ورق بزنید تا ببینید که هیچ مکتبی بهتر از اسلام قادر نیست که پاسخ گوی نیازهای خلق باشد. کدام مکتب و کدام انقلاب را در قرن حاضر سراغ دارید که اینگونه با امپریالیسم دست و پنجه نرم کند و مردم را بر علیه امپریالیسم تا این حد و وسعت بسیج نماید؟ اندیشه کنید و از آخرت بترسید. خداوند هیچ نیازی به ما ندارد و اوست که بیش از هر کس دیگر، سعادت ما را میخواهد.
والسلام»
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳•
#شهید_احمد_مکیان #شهید_دهه_هفتاد خبر شهادت #قسمت_94 مادرش زنگ زد و گفت سه روزه از احمد خبر نداری
#شهید_احمد_مکیان
#شهید_دهه_هفتاد
برویم کربلا
#قسمت_95
اوایل ماه رمضان بود من تازه آمده بودم تبلیغ احمد هم تازه رفته بود ماموریت مانده بودم چطور به خانواده ام خبر بدهم آن شب کلی نماز خواندم و به اهل بیت علیه السلام متوسل شدم تا بتوانم به خودم صبر بدهم به ذهنم رسید که به اسم کربلا رفتن خانواده را بیاورم ابادان همین کار را هم کردم تا با قطار رسیدیم آبادان اهل فامیل آماده مراسم شده بودند و کوچه را سیاه پوش کرده بودند من تا سر کوچه چیزی به مادر و خانم احمد نگفتم نزدیکی های خانه به خانمم گفتم اگر حضرت زینب سلام الله علیها بیاد و احمد رو از شما بخواهد حاضری بدهی؟ با این سوال کمی مقدمه چینی کردم تا اینکه رسیدیم داخل کوچه خانمم عکس های احمد را به دیوار دید و از حال رفت.
راوی: پدر شهید
حجت الاسلام و المسلمین مجید مکیان
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
🔔
⚠️ #تـــݪنگـــر_صبحگاهی
مردی با لباس و ڪفشهای گرانقیمت
به دیـــــواری خـــــیره شـــده بود و
میگـــــریست نزدیڪش شــدم و به
نقـــــطه ایی ڪه خـیره شده بود با
دقت نگاه ڪردم نوشـــته شده بود:
👈 { #ایــن_هـــم_میگـــذرد}
🔻علت را پرسـیدم گفت: این دست
خطِ من است چند سال پیش در این
نقطههیزم میفـروختم اکنون صاحب
چـند #ڪارخانه هســتم پرســــیدم:
پس چـرا دوباره به اینجا برگـشتی؟
گفــــــت: آمـــــدم تا باز بنـویســـــم:
{ ایــــــــــن هـــــم میگــــــــــذرد }
گر به دولت برسے مست نگردےمردی
گر به ذلت برسے پست نــگردی مردی
اهل عالم همه بازیــچه دست هوسند
گر تو بازیچه این دست نگـردی مردی
↷↷
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣