وقتی از امام سجاد (ع) پرسیدند در سفر کربلا، سختترین مصیبتهای شما کجا بود، سه بار فرمودند: «الشام، الشام، الشام.»
در شام نیز اسرای آل محمد (ص) را در حالی که به ریسمان بسته شده بودند، به مجلس یزید وارد کردند، وقتی بدان حال در پیش روی یزید ایستادند، سر امام (ع) را در برابر یزید میگذارند و این صحنه از سوزناکترین صحنههایی است که برای امام سجاد (ع) و خانم زینب (س) اتفاق میافتد، چرا که یزید ملعون بر سر امام (ع) توهین کرده و شماتت میکند و با قرائت اشعاری خود را پیروز میدان میداند و به مردم اجازه حضور میدهد و در آن مجلس به لبهای مقدس امام (ع) جلوی چشم اسرا خیزران میزند.
اسرا در مدتی که در شام بودند بنابر روایتی در یک خرابه به صورت زندانی نگهداری میشدند و در این مدت یزید ملعون چندین مرتبه خواست که امام سجاد (ع) را شهید کند که خانم زینب مانع میشدند.
در مقاتل آمده است یزید خطیبی خواست در اجتماع مردم صحبت کند و از یزید و معاویه ستاش کند و به امام علی (ع) و فرزندان آن حضرت جسارت کند و در رابطه با پیروزی ظاهری یزید به اصطلاح سخنرانی کند.
خطیب ایراد سخن کرد و اوامر یزید را اجرا نمود و به ذم امام حسین (ع) پرداخت در این حین امام سجاد (ع) فرمود: ای یزید! به من اجازه بده بالای این چوبها روم (منظور میزی بود که خطیب شامی روی آن صحبت میکرد) تا چند کلمهای صحبت کنم که موجب خشنودی خداوند و اجر و ثواب حضار باشد....
❌ ادامه در پست های بعدی...
یزید نپذیرفت، اما مردم اصرار کردند تا امام (ع) به منبر رفت، امام (ع) خطبهای خواند بعد از حمد و ثنای خدا خود را معرفی کردند، که اصل و نسبشان کیست به ماجرای کربلا و اسیری خود اشاره فرمودند.
در مجلس غوغایی بر پا شد و همه علیه یزید همهمه میکردند یزید از مؤذن خواست که اذان بگوید، اما امام (ع) از این اذان هم علیه یزید استفاده کرده و یزید را رسوا نمود.
بعد از اینکه مردم شام با خطابههای حضرت زینب (س) و امام سجاد (علیهماالسلام) از اسرای اهلبیت (ع) به شناخت کامل رسیدند.
یزید تحت فشار افکار عمومی و جهت جلوگیری از رسوایی بیشتر سه پیشنهاد از امام سجاد (ع) را خواست، اینکه سر امام حسین را پس دهد، چیزهائی که غارت شده برگردانند، اسرا را در صورت کشتن امام سجاد (ع) با یک فرد امین به مدینه روانه کند.
اما یزید سر امام (ع) را پس نداد و از کشتن امام (ع) منصرف شد و پیراهن کهنه امام حسین (ع) را با مقداری پول پس داد، و اجازه داد که اسرای اهلبیت (ع) در شام برای شهدای کربلا عزاداری کنند.
بعد از اینکه مدتی اسرا در شام مقیم بودند یزید از فتنه مردم بیمناک شده و از نعمان بن بشیر، که قبلاً امیر کوفه بود، خواست فردی پارسا و امین همراه اسرا و بنا به خواست خودشان روانه مدینه کند.
❌ ادامه در پست های بعدی....
راوی میگوید: هنگامی که اهل و عیال امام حسین (ع) از شام برگشتند و به عراق رسیدند از راهنمای کاروان خواستند که آنها را از راه کربلا عبور دهد و ایشان قبر امام حسین (ع) را زیارت کنند و چند روزی بعد از رسیدن به کربلا مشغول عزاداری و سوگواری برای امام (ع) و شهدای کربلا بودند.
گویا خروج اسرا از شام به طرف مدینه در بیستم صفر ۶۱ بوده یعنی مدت ۲۰ روز از ورود به شام تا خروج از آن طول کشیده، بعد از زیارت قبور شهدای کربلا راهی مدینه شدند و بالاخره زینبی که با برادران و اقوام خویش از مدینه خارج شده بود بدون برادر و خویشان و با رنج سفر و داغ شهدا و مصیبتهایی که در طول این مدت دیده بود وارد مدینه شد.
❌ قسمت پایانی
◼️ *شرایط ثبت نام زائران اربعین در " سماح "/ چه افرادی نباید در سماح ثبتنام کنند؟*
▪️ داشتن گذرنامه با حداقل ۶ ماه اعتبار از تاریخ اعزام برای ثبتنام زائران الزامی است بنابراین در صورت لزوم باید نسبت به دریافت گذرنامه جدید اقدام شود.
▪️ ثبت دقیق شماره تلفن همراه هر یک از زائرین در اطلاعرسانیهای مهم و ضروری، امور گمشدگان و ارتباط همگروهیها در پیادهروی اربعین، بسیار حائز اهمیت است بنابراین توسط زائران باید هنگام ثبتنام به این موضوع دقت لازم صورت پذیرد.
▪️ زائرانی که قصد عزیمت به صورت گروهی را دارند حتماً بهصورت گروهی ثبتنام کنند؛ در این صورت باید یک نفر بهعنوان سرگروه معرفی شود. ثبتنام گروهی در اطلاعرسانی همگروهیها، امور گمشدگان و... بسیار مؤثر خواهد بود.
▪️ با عنایت به سیل مشتاقان زیارت اربعین حسینی و با توجه به محدودیتهای موجود و بهمنظور امکان بهرهمندی سایر زائرین از این فرصت ارزشمند، بهتر است زائرین برنامه برگشت خود را حداکثر طی یک هفته از تاریخ اعزام تعیین و برنامهریزی کنند.
▪️ زائران لازم است از شرایط و تعهدات بیمه اربعین آگاهی کامل حاصل کنند.
▪️ دستورالعملهای بهداشتی، توصیههای کنسولی و امنیتی و آموزشها را مطالعه کنند و مورد توجه جدی قرار دهند.
▪️ پس از اتمام ثبتنام، کارت شناسایی چاپ شود و در طول سفر همراه زائرین بهخصوص افراد مسن و کودکان باشد همچنین بارکد (QRcode) تولیدشده نیز بهتعداد نیاز چاپ و به وسایل همراه چسبانده شود. کارت شناسایی همراه زائرین و بارکد الصاقشده به وسایل، در امور گمشدگان بسیار راهگشا خواهد بود.
▪️ طبق نظر وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و مصوبه ستاد مرکزی اربعین و با توجه به شرایط خاص ایام اربعین، بیماران ذیل از تشرف به عتبات در این ایام منع شدهاند و تأکید میشود از ثبتنام خودداری کنند:
ـ بیماران دیابتی با زخم و یا عفونت اندام.
ـ بیماران دیابتی که مشکل کلیوی دارند.
ـ بیماران مبتلا به رتینوپاتی پیشرفته.
ـ بیماران دارای عوارض و علایم قلبی و عروقی
ـ بیمارانی که کنترل نامطلوب قند دارند یا قند ناشتای ۲۵۰ و بالاتر دارند.
ـ بیماران مبتلا به سرطان که در حال درمان هستند.
ـ بیماران مبتلا به سرطان که وضعیت جسمانی نامطلوب دارند.
ـ بیماران مبتلا به آسم و COPD شدید و یا کنترلنشده.
ـ افرادی که بنا به نظر پزشک دارای بیماری واگیر میباشند (بالاخص بیماریهای تنفسی، گوارشی و پوستی)
ـ افرادی که دارای بیماری حاد تبدار هستند تا حداقل ۴۸ تا ۷۲ ساعت پس از قطع تب بدون استفاده از داروهای تببر، بالاخص بیماریهای تنفسی و گوارشی و پوستی با انجام معاینه مجدد.
▪️ افراد ذیل نیز حتیالامکان از ثبتنام و تشرف به زیارت اربعین خودداری کنند:
ـ زنان باردار
ـ سالمندان بالای ۶۵ سال
ـ افراد دارای بیماریهای زمینهای صعبالعلاج
ـ افراد دارای فشارخون بالای کنترلنشده
ـ افراد مبتلا به دیابت کنترلنشده
ـ افراد چاق با ضریب توده بدنی بیش از ۴۰
ـ افراد دارای ضعف یا نقص سیستم ایمنی
ـ افرادی که در حال طی دوران درمان شیمیدرمانی هستند
▪️ با توجه به اینکه برنامهریزی خادمین ستاد مرکزی اربعین براساس اطلاعات ثبتشده متقاضیان در سامانه ثبتنام اعم از: مرز خروجی، تاریخ خروج از مرز و سایر اطلاعات ثبتشده است، زائران باید ضمن دقت در ثبت اطلاعات، براساس همان اطلاعات ثبتی برنامهریزی و اقدام کنند تا با مشکلی مواجه نشوند.
▪️ ضمناً با توجه به تعیین ظرفیت روزانه برای خروج از هر یک از مرزهای زمینی، در صورت تکمیل شدن ظرفیت هر یک از روزها، متقاضیان باید نسبت به انتخاب تاریخ و یا مرز خروجی دیگری اقدام کنند.
▪️ تکمیل فرایند ثبتنام منوط به مشاهده عبارت "زائر گرامی، ثبتنام شما با موفقیت انجام شد." است.
#حياتنا_الحسين
#سلامت_در_اربعين
✅ #به_اشتراک_بگذارید
https://eitaa.com/khezreznde
🗣 جنگِ امروزِ ما، جنگِ روایتهاست.
🇵🇸 حاج آقا سلام
✿࿐ྀུ༅✿﷽ 🏴﷽ ✿ ࿐ྀུ༅✿ گذرم گر به در خانهات افتاد حسین؏، خانه آباد شدم؛ خانهات آباد حس
🥀صَلَّاَللّٰهُعْلَیْکَیآاَبآعَبْدِاللّٰهْ🥀
اللهم عجل لولیک الفرج
مجنون المهدی(عج)
علی اکبراعتمادی فر"سلیمانی" :
دوستت دارم امام زمانم
مهدی(عج)جان
اللهم عجل لولیک الفرج
عجیب ولی واقعی
زن ، زندگی ، آزادی
《♡🌹تاحالا توزندگیتون معجزه دیدید؟! ؛ اونم معجزه از شهداء🌹♡》
سلام ، آقای علی اکبراعتمادی فر ، ویا بهتربگم سلیمانی ، روزای دفاع مقدس
تحولاتی که در زندگیم اتفاق افتاد ونود درجه تغییرکردم و امام زمانیم کرد برات می نویسم وازت میخوام توهم باتصحیح ودرست ، توگروه هاوکانال ها ارسال کن
باشد تاثیرگذار باشد و امام زمان پسندزندگی کنیم
حقیقت من یک دختر امروزی بودم که مُدگرایی هدف اصلی زندگیم شد ، ازآرایش ؛ رقص ؛ در جمع مختلط ؛ وکارای اینچنینی لذت می بردم
تا اینکه قرارشد کنکور بدم...
دوست داشتم رشته مهندسی قبول بشم برای همین خیلی تلاش میکردم
یک شب خواب دیدم...
یک مردجوان روبروی من نشسته
بهم گفت :
من شهیدمحمدعلی برزگرم
چه خواسته ای در دنیا داری؟
گفتم میخام مهندسی قبول بشم
گفت : من قول میدم کمکت کنم
اماتوهم بخاطرخدا کارایی که دل حضرت زهرا روخون کرده بزارکنار....
روزبعدکمی متاثرشدم ولی رفته رفته خوابمو فراموش کردم
دانشگاه قبول شدم.رشته ای که میخاستم.
یک روزهمینطورکه بادوستم ازکلاس بیرون میومدیم.دیدم یه عده چسبیدن به برد دانشگاه.
باکنجکاوی ماهم سراغ برد رفتیم
قراربود۲تا اتوبوس ازدانشجوهاروببرند راهیان نور....
ناخواسته به اصراردوستم ثبت نام کردم.
هفته بعدباکمال تعجب اسمم بعنوان نفر۵ مسافرا دراومد....
خلاصه بادوستم راهی شدیم.
چندشب ازحضورم در جنوب کشور می گذشت.
یه شب دوباره همون جوان دوسال پیش سراغم اومد....
بهم گفت : فردا ۳راهی شهادت می بینمت....
من اصلا از برنامه فردا اطلاعی نداشتم.
عصرفرداش رسیدیم ۳راهی شهادت.
دنبال اون جوان بودم .یه گوشه ای ، راوی یک کاروانی ازشهدا صحبت میکردکه دلمپیش حرفاش گیرکرد.
وقتی به خودم اومدم هوا کاملا تاریک بود وهیچکس از همسفرام رو نمیدیدم....
ترسیده بودم...مدام ازآدمای اونجا سوال می پرسیدم ....
ناامیدانه بادل پر شهیدروصدازدم...
که ناگهان شهیدرو باچشمای خودم توی بیداری در دل تاریکی دیدم....
سلام خواهرم....
تا خواستم گِله کنم....
گفت : نترس تازه خودت روپیداکردی...
ازفردا یه آدم دیگه ای میشی...
گفتم : میشه منوبه کاروانم برسونی...
گفت : واسه همین اومدم...گفتم که میام...
پشت سرشهیدقدم برمیداشتم تارسیدم به اتوبوسای خودمون...
شناختم کاروان خودم بود...
بچه ها هنوزحرکت نکرده بودند.
برگشتم وتا خواستم ازشهید خداحافظی کنم... هیچکسوندیدم....
همه اون اطرافو گشتم ...ولی شهید رفته بود.
رسیدیم پادگان...
شب که همه خوابیدن...
لاک ناخنهامو ؛ آرایشموپاک کردم ، وضوگرفتم نمازخوندم...توبه کردم...وتصمیم گرفتم ، که آرایشمو ؛ رقصمو ؛ گذشتمو برای همیشه بزارم کنار...
فردای اون شب همه مات رفتارم بودند
وقتی به خونه برگشتم...
تصمیم گرفتم حجابموکامل کنم...
برای همین بامادرم رفتیم ویک چادرمشکی خریدم....
اوایل برام سخت بود...
همه دوستای قدیممو ازدست دادم...
ولی درعوض خدا ترسان ، امام زمانی های ، جدیدِ بهتری و آدمای خوبی مثل شهدا ؛ بچه های بسیج رو برام جایگزین کرد....
انتخابی که نه تنها ازش پشیمون نیستم که باعث رشدفردی واجتماعی خودم میدونم...
واین تغییر و اعتبار رو مدیون شهیدم
این جریان مربوط به قبل کروناست
اللهم عجل لولیک الفرج
برای سلامتی وجودمقدس امام زمان۱۴یا۱۴۰صلوات
اللهم عجل لولیک الفرج
🔻برگی از زندگی شهید زین الدین
✍یه روز عصر که پشت موتور نشسته بود، رسید به چراغ قرمز. ترمز زد و ایستاد. یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد: الله اکبر و الله اکــــبر…
نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب!
اشهد ان لا اله الا الله…
🔸هرکی آقا مجید رو نمیشناخت غش غش میخندید و متلک مینداخت و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد که این مجید چش شُدِه ؟! قاطی کرده چرا ؟! خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن و آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید؟ چطور شد یهو؟ حالتون خوب بود که! مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت:
🔸“مگه متوجه نشدید؟ پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بی حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن. من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره گناه میشه. به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه . دیدم این بهترین کاره !”
#شهیدمجید_زین_الدین🌷